تحولات اخیر نشان میدهد که ایران در برابر یک آرایش چندلایه فشار قرار گرفته است؛ آرایشی که ابعاد سیاسی، حقوقی، اقتصادی و نظامی را به طور همزمان در بر میگیرد. اروپا با فعالسازی مکانیسم ماشه و تلاش برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل، زمینه حقوقی و اقتصادی فشار بر ایران را دوباره فراهم کرده است. همزمان، همکاری نظامی فرانسه و انگلیس با اسرائیل در رزمایشهای مشترک چند هفته پس از جنگ ۱۲ روزه، نشان میدهد که اروپا آماده است در صورت وقوع جنگ، بهطور مستقیم در کنار اسرائیل قرار گیرد.
در سطح منطقهای، امضای پیمان امنیتی دفاعی میان عربستان و پاکستان بخشی از همین پازل است. این پیمان برای آن طراحی شده که در صورت حمله اسرائیل و اروپا به ایران، تهران نتواند با اقدام متقابل پایگاههای آمریکا در عربستان یا تأسیسات حیاتی آرامکو را هدف قرار دهد. از سوی دیگر، تماس نتانیاهو با امیر قطر به میانجیگری ترامپ نیز نشانهای از آن است که احتمالاً قصد دارند از پایگاه هوایی خود در قطر و هواپیماهای سوخترسان مستقر در آن برای پشتیبانی عملیات علیه ایران استفاده کنند.
آمریکا نیز در حال بررسی استفاده مجدد از پایگاه بگرام افغانستان است تا در صورت نیاز، امکان اجرای عملیات هوایی از شرق ایران را فراهم کند. این موضوع در کنار آرایش اروپا و اسرائیل، تصویری از یک فشار نظامی چندجانبه علیه ایران ترسیم میکند.
با این حال، در این معادله یک بازیگر دیگر هم حضور دارد؛ چین. برخلاف اروپا و آمریکا که به دنبال افزایش فشار هستند، چین میتواند با ایجاد یک بازدارندگی راهبردی علیه واشنگتن در شرق آسیا، تعادل این معادله را بر هم بزند. حضور فعالتر چین در دریای چین جنوبی و تشدید فشار بر آمریکا در موضوع تایوان و حتی فیلیپین میتواند بخشی از توان نظامی و تمرکز استراتژیک واشنگتن را در همان منطقه مشغول کند و مانع از تمرکز کامل آن بر ایران شود. این اقدام شاید تنها گزینه عملی و مؤثر چین برای حمایت از ایران در یک جنگ احتمالی باشد؛ حمایتی که مستقیم نیست، اما به صورت غیرمستقیم توان غرب برای اعمال فشار همهجانبه بر ایران را محدود خواهد کرد.
در مجموع میتوان گفت، ایران در شرایطی قرار دارد که از یک سو با فشار هماهنگ اروپا، اسرائیل، آمریکا مواجه است و از سوی دیگر، انتظار دارد که چین با ایجاد بازدارندگی راهبردی در برابر آمریکا، بخشی از این فشار را تعدیل کند. آینده خاورمیانه اکنون بیش از هر زمان دیگری به میزان تابآوری و قدرت تهاجمی ایران و چگونگی تقابل قدرتهای جهانی و منطقهای گره خورده است.