به گزارش خبرنگار ایلنا، تولید آلبوم در دنیای امروز کاری بس دشوار است و فقط از سوی هنرمندانی صورت میگیرد که اصطلاحا به صورت دلی به فعالیت ادامه میدهند.
در روزگاری نه چندان دور نهادها و دستگاههای دولتیِ فرهنگی و هنری بار این مسئولیت را در بخش مالی و حمایتهای معنوی به عهده میگرفتند. اما حال چندسالی است که این رویه تغییر کرده و دستگاههای دولتی اعم از وزارت ارشاد و زیر مجموعههای آن که تحت عناوینی چون معاونت هنری، دفتر موسیقی، اداره کل هنرهای نمایشی و دفتر کل هنرهای تجسمی صرفا حمایتهای معنوی و جانبی را به عهده دارند. حوزه هنری نیز به همین سمت و سو رفته و سازمان فرهنگی هنری شهرداری هم از این قاعده غمانگیز مستثنی نیست. تولیدکنندگان در خوشبینانهترین حالت، باید زمان بسیاری را صرف جذب اسپانسر کنند. تازه پس از این رویه است که تولیدکننده اثر اسپانسر را به نهاد دولتی معرفی میکند تا هر دو طرف قراردادی را منعقد کنند تا بالاخره طی این روند خروجی پروژه یک اثر هنری باشد.
یکی از آخرین تولیدات در زمینه موسیقی آلبوم «موی تو» است که در قالب موسیقی سنتی، با صدای محسن حسینی و آهنگسازی محمد نصرتی تولید شده است. آنچه این اثر را شکل و شمایل دیگری میبخشد تولید و اجرای آن بر اساس فضای زنده و اجرای بداهه است.
محسن حسینی که تیرماه سال گذشته از سوی مدیرعامل بنیاد رودکی به عنوان سرپرست مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی انتخاب شد، سالهاست در زمینه موسیقی فعالیت دارد. او این مسیر را با قرائت قرآن آغاز کرده و در ادامه نزد افرادی چون حمیدرضا نوربخش و اصغر شاهزیدی تلمذ کرده است.
سید محسن حسینی دارای مدرک دکترای مدیریت و برنامهریزی فرهنگی و هنری است و از جمله سوابق اجرایی او میشود به مدیرکلی هنرهای تجسمی و امور موزههای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، معاون هنری انجمن هنرمندان جوان ایران، مشاور امور موسیقی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و… اشاره کرد.
خبرگزاری ایلنا به مناسبت رونمایی از آلبوم «موی تو» با محسن حسینی گفتگویی داشته است.
شما پیش از فعالیت در عرصه موسیقی، قاری قرآن بودهاید. به نظر میرسد خوانندگانی که به تلاوت و قرائت قرآن میپردازند یک قدم از بقیه جلوتر هستند. کمی از این رویه بگویید.
ما در آن مقطعی که در مدرسه و در دبیرستان تحصیل میکردیم در فضای آموزشی و پرورشی بودیم. من متولد سال ۱۳۵۹ هستم و باید بگویم یکی از اتفاقات خیلی خوبی که در دوران تحصیل وجود درس پرورشی و معلمان پرورشی بود. معلمهای پرورشی خیلی در ارائه خلاقیتها و توانمندیها به ما کمک میکردند. قاعدتا برای من نیز همه چیز از برنامههای سر صف صبحگاهی مدرسه و قرائت قرآن و مسابقات قرآنیِ شهری و استانی و حضور در گروههای سرود نشأت میگرفت. در چین فضایی توانمندیها دیده میشد. به طور مثال خودم در مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تکخوان گروه سرود بودم. قاعدتا چنین روندی، انگیزه و شور ایجاد میکرد. همزمان با این روند در مسابقات قرآنی نیز حضور مییافتم و سر صفهای مدرسه نیز قرائت میکردم.
در آن دوران و بر اساس همین بسترها تعدادی از هنرمندان امروزی مسیر خودشان را پیدا کردند و گرایششان در همان سنین پایین مشخص شد.
بله همینطور است. حتی میتوانم از هیئتهای مذهبی بگویم که بخش مهم دیگری بود که وجود داشت. ما در آن دوران مداحی و نوحهسرایی میکردیم. همه اینها را کنار هم قرار میدهیم، این ظرفیتهای خوانش و خواندن خودشان را نشان خواهند داد.
همیشه میشنویم که قاری قرآن بهتر است موسیقی بداند و دستگاهها را بلد باشد. از سویی نیز میشنویم که هر خوانندهای که پیش از آواز قرآن خواندن بیاموزد، موفقتر خواهد بود.
بگذارید اینگونه پاسخ شما را بدهم که اصلا یکی از ویژگیهای موسیقی عربی و مخصوصا قرائت ما بهرهگیری آنها از موسیقی دستگاهی است. همین سهگاهی که در آواز ایرانی داریم را عینا در موسیقی عربی و قرائت قرآن نیز داریم. برخی دستگاهها و گوشههای ایرانی نیز صرفا اسمشان تغییر کرده و در موسیقی عربی و قرائت قرآن نیز آنها را داریم.
با این حساب شما قرائت و موسیقی دستگاهی را برای خواننده، به نوعی مکمل هم میدانید چون وجوه مشترک دارند.
دقیقا همین طور است. به هرحال فرهنگ آموزش موسیقی در حال حاضر به گونهای است که خانوادهها مستقیما فرزندانشان را به آموزشگاههای موسیقی میبرند یا آنها را به هنرستان موسیقی میفرستند.
در دهه شصت و هفتاد این بستر تا این حد گسترده نبود.
بله و خب سرآغاز برای ما همان قرائت و تلاوت قرآن و حضور در گروههای سرود و مناسبتاهی مذهبی و حضور در هیئتها و تکایای مذهبی بود.
در نهایت اینکه این مسیر برای شما ادامه پیدا کرد و به سمت موسیقی دستگاهی یا همان موسیقی سنتی رفتید. میدانستید که سبکی کم مخاطب را انتخاب کردهاید؟ به هرحال سبک دیگری چون پاپ هم وجود دارد که مخاطبان بسیار دارد. پشیمان نیستید؟
اینکه شخصی در موسیقی سنتی فعالیت کند یا پاپ و سبکهای دیگر، به شخصیت و روحیات آن فرد بستگی دارد. زمانی که ما درباره موسیقی فاخر و یا هنر فاخر صحبت میکنیم، میدانیم که با مخاطبان خاصتر مواجه هستیم. مخاطب خاص یعنی مخاطب کمتر. موسیقی ایرانی یعنی هنری که عمق و معنا و مفهوم دارد.
موسیقی ایرانی ایجاد تفکر میکند. مخاطب را به دمی اندیشیدن وا میدارد.
بله. موسیقی پاپ (جدا از مبحث موسیقی پاپ فاخر) به هرشکل موسیقی مصرفی است. بهتر است اینطور بگوییم که ماهیت کلی موسیقی پاپ مصرفی است. برای مخاطب خیلی مهم نیست که مفهوم شعر و کلام در موسیقی پاپ چیست. اینکه اثر چه میگوید و به چه مضامینی میپردازد، در موسیقی پاپ خیلی مهم نیست.
میتوان گفت موسیقی پاپ گونهای گذراست که مثلا در ماشین یا در فراغت شنیده میشود که شنیده شده باشد.
بله و باز هم تاکید میکنم که آثار پاپ فاخر هم داریم و قطعا همینطور است. این موسیقی نیز بالاخره مخاطب خاص هم دارد. اما محوریت اصلی موسیقی ایرانی کلام است. کلام است که به موسیقی ایرانی ماهیت میدهد. شعر، خواننده و آهنگساز، مثلثی است که اگر یک سمت آن ناقص باشد، شکل نخواهد گرفت. کلام در موسیقی ایرانی حرف اول را میزند. کلام به چه معناست؟ کلام یعنی وقتی شما شعری از سعدی میشنوید که «چنان به موی تو آشفتهام، به بوی تو مست»، به عمق میروید. شعر و کلام هرچقدر مفهوم و عمق داشته باشد، شما هر چقدر هم ادوات آوازی در آن استفاده کنی، تاثیر خودش را بر مخاطب خاص، خواهد گذاشت. به هرحال این مسیر، دشوار است.
قطعه «موی تو» با صدای محسن حسینی و شعری از سعدی ساخته محمد نصرتی
چند ساله بودید که به فراگیری موسیقی ایرانی پرداختید؟
هفده ساله بودم که خدمت استاد حمیدرضا نوربخش رسیدم. بعد هم خدمت استاد اصغر شاهزیدی رفتم. ایشان استاد تلفیق شعر است. استاد نوربخش از استادان درجه یک صداسازی و آوازخوانی هستند و بر ردیفها مسلط هستند.. ایشان آوازخوانی قهار و درجه یک هستند. من همان هفده سالگی که خدمت ایشان رسیدم به فراگیری ردیفها پرداختم. ردیف طاهرزاده را به طور کامل نزد ایشان آموختم. بعد از دورهای حتی خدمت حسین علیشاپور رفتم و از ایشان هم آموختم.
کدام یک از این استادان بر شما تاثیری ویژه گذاشتند.
به هرحال استادان مذکور همگی در روندی که طی کردهام موثر بودهاند؛ اما تاثیری که استاد شاهزیدی در آوازخوانی بر من گذاشتند، شاید صد و هشتاد درجه نگاه و اندیشه مرا در موسیقی تغییر داد و حداقل اینکه راهی را به من نشان داد. استاد شاهزیدی کلام را به مثابه حرف میدانند. زمانی هست که شما برای یک کلمه موسیقی تعریف میکنید ، اما در رابطه با استاد شاهزیدی قضیه متفاوت و جدیتر است؛ ایشان کلمات را آهنگین میکند. ایشان نه تنها کلمات، که حروف را هم آهنگین میکند. مثلا اگر ایشان بخواهد از کلمه عشق صحبت کند، روی «ع» و «شین» و «قاف» کار میکند و برای تک تک این حروف آهنگسازی میکند. آقای شاهزیدی در این حد جزیینگر هستند. شخصا با توجه به اینکه تحصیلات تئاتر و گرافیک هم دارم، تلاشم این بوده دراماتیزه کردن و تصویرسازی را بسیار مهم بدانم و مورد توجه قرار دهم.
این دراماتیزه کردن نه تنها در درام بلکه در اغلب هنرها اهمیت دارد نهایتا اینکه نمیتوان آن را در لایههای اولیه اثر مشاهده کرد. اما در نهایت مهم است و وجود دارد.
زمانی که خواننده با شعری (خواه کلاسیک یا معاصر یا مدرن) مواجه شود، باید بتواند تک تک واژهها و فضاها را تصویرسازی کند.
البته تاکید بر کلام و نوع آکسانگذاری بر واژهها و البته توجه به مفهوم، همواره یکی از تاکیدات اساتید قدیمی بوده است.
بله و به هر حال این روحیه توسط استاد شاهزیدی در من شکل گرفته است. من این قاعده مهم را در تمام سالها به عنوان دغدغدهای شخصی دنبال کردهام و سعیام این بود آن را در آواز لحاظ کنم. این رویه از برنامه «سرزمین شعر» آغاز شد.
درباره برنامه «سرزمین شعر» کمی توضیح دهید. درباره چگونگی تولید آلبوم «موی تو» نیز از این گردهمایی نام برده بودید.
سرزمین شعری برنامهای بداهه بود. بر همین اساس هیچ دخل و تصرفی در اشعار صورت نگرفته است. همه چیز در لحظه و بدون هماهنگی قبلی رخ داده است. فایلی که در این برنامه اجرا شد را من در استودیو نخواندهام. اثر مذکور در میان جمعیت اجرا شده است.
یک بداهه کامل؟
یک بداهه کامل و آوازی که در لحظه شکل گرفته است. زمانی که مخاطب دارید و او مقابل شماست؛ حس کلام بهتر انتقال داده خواهد شد، گویی شما برای یک نفر میخوانید در حالی که حضور دارد و او را میبینید.
چیزی شبیه تئاتر که اجرای آن مقابل مخاطبان معنا پیدا میکند. از رابطه و تعاملی دوسویه صحبت میکنید.
دقیقا. اتفاقا یکی از ویژگیهای آلبوم «موی تو» همین است؛ اینکه قطعات در لحظه، رو در روی مخاطب و برای او اجرا شده است.
کمی موضوع را بازتر کنید. اینکه میگویید همه چیز در لحظه رخ داده منظورتان این است که شعر هم همان لحظه انتخاب شده و ملودی نیز همان لحظه ساخته و نواخته شد؟
بله همه چیز در لحظه رخ داده؛ بدون اینکه دخل و تصرفی وجود داشته باشد. زمانی که خواننده در برنامهای تلویزیونی پرجمعیت حضور دارد و آواز میخواند به سختی میتوان کات داد. و نمیتوان گفت دوباره از اول میخوانم. همه این موارد در لحظه انجام شده است.
شعرهای آلبوم هم به همین شکل؟
دوستانی که شاعر بودند همان جا طرحهایی آوازی را مدنظر داشتند. اشعار پنج، شش قطعه از آلبوم سروده همان شاعرانی است که در برنامه «سرزمین شعر» حضور داشتند. در همین برنامه دوستان شاعر چند دقیقه قبل اشعار را به من میدادند و من آنها را میخواندم. من وجود و معنای شعر و آن فضا را دریافت میکردم و آن را سریعا ارائه میدادم.
آیا طی این تجربه جدید بازخوردهایی را که میخواستید، دریافت کردید؟
البته مخاطبان هستند که باید به این سوال پاسخ دهند. اما آنهایی که قطعات جدید را شنیدهاند خیلی از اثر استقبال کردند. میگفتند شنیدن این اثر برایمان جذابیت داشته است.
کمی از ویژگیهای سازی اثر بگویید.
با اینکه مجموعه موسیقایی «موی تو»، بستری آوازی دارد، اما بافت موسیقی پلیفونیک و آن زمینهای که آهنگساز اثر آقای نصرتی کار کردهاند، نه بر کار سوار است و نه اینکه از آن دور است. به این معنا که گویی این بافت، از جنس اثر است و از همان بدنه خلق شده است. در نهایت این اثر بافتی امروزی دارد. مثل این است که شما کت و شلواری شیک بپوشیدهاید و یک کفش ورزشی زشت به پا نکردهاید. تلاشمان این بوده در آلبوم «موی تو» همهچیز برازندهی هم و در عین حال امروزی باشد.
خودتان میدانید که نسلهای جدیدتر به موسیقی الکترونیک و ریتمیک علاقه دارند. برای این دسته از مخاطبان و جذب آنها به موسیقی سنتی چه تمهیداتی داشتهاید؟
صدرصد به این موضوع فکر کردهایم و به کار گیری بافت پلیفونیک به همین دلیل است. ما زمانی که در مورد یک فرهنگ سالم یا یک کهنالگو صحبت میکنیم، یعنی باور داریم که اشعار شاعرانی چون سعدی و حافظ و دیگران، همچنین معماری، بناهای تاریخی و میراثی، نقاشیها همگی اصیل هستند. مثلا هیچوقت نمیتوانیم بگوییم که مینیاتور هنری ضعیف است یا کهنه شده! یا نمیتوانیم بگوییم نستعلیق هنرمندی چون میرزا غلامرضا دیگر مورد توجه نیست و به هنری کهنه و قدیمی تبدیل شده است. فضای آوازی موسیقی ایرانی هم نوعی کهنالگوست که ثابت کرده همیشه میتواند تازه باشد. مثل نوازندگی تار استاد جلیل شهناز که بر بستر موسیقی قدمایی است.
یا مثلا سنتور و شیوه نوازندگی پرویز مشکاتیان در دهه پنجاه و شصت.
بله و خب آنچه که میتواند اثر و هنرمند را به روز کند و جذابیت بیشتری بیافریند، این است که بسته جدیدی را به کلیت اثر اضافه کنیم. نه اینکه چیزی را حذف کنیم و کم کنیم یا آن را خیلی تغییر دهیم. آنچه در آلبوم «موی تو» میشنویم به طور کامل آواز ایرانی است. اگر در بخشهایی از قطعات تحریرهایی اضافه شده،چون در خدمت بوده است. من در آثارم از ادوات به شکل آوازی استفاده نمیکنم. اینگونه نیستم که بیایم و درآمد بخوانم و سپس بیایم بعد از پنج دقیقه درآمد خواندن آواز بخوانم و سپس تحریری را به آوازم بیفزایم. به همین دلیل است که میگویم همه چیز در خدمت کلام بوده است. اگر هم در بخشی از فلان اثر تحریری به کار بردهام، سعی کردهام در خدمت کلام یا همان شعر باشد.
کمی درباره کلیت آلبوم و یکدستی آن توضیح دهید. منظور این است که آن نخ تسبیح که قطعات را به هم مرتبط میکند و از گسست توجه مخاطب به قطعات جلوگیری میکند، چیست؟
همانطور که پیشتر گفتم در آلبوم «موی تو» شعر برایم در اولویت بوده است. میخواستم فضاها و کارکترهای مختلف را در شعر ببینم؛ منظورم اشعار عاشقانه، حماسی، و حتی اشعاری است که مناسب خلوت افراد باشند. به هرحال هرکدام از این اشعار و مضامینشان به من فضا میدهند. در عین حال بیشتر مایهها در همایون، اصفهان و دشتی است. به هرحال نمیخواستیم مجموع کار اعم از اشعار، ملودی و ردیفها پیچیده و سنگین باشد.
این نگرش در نوع سازبندیها و کثرت و تعدد آنها نیز وجود داشت؟
بله رویکردی که میگویم در این بخش نیز وجود داشت. میخواستیم زیبایی در سادگی اتفاق بیفتد تا به این واسطه مخاطب خیلی گیج نشود و بتواند اثر و جزییات آن را لمس کند. از همه مهمتر اینکه تلاشمان بر این بود همه این اتفاقات در زمان کوتاهی رخ دهد؛ به همین دلیل نهایت تایم هر قطعه ما در آلبوم، دو دقیقه است. سعی کردیم خیلی پرگویی و اضافهگویی نکنیم.
خودتان پس از تجربه حضور در چندین آلبوم، بر چالشهای تولید و نشر و بالا بودن هزینهها و مخارج واقف هستید. کمی درباره این معضل صحبت کنیم. به طور قطع هیچ هنرمندی نمیتواند برای تولید و انتشار یک آلبوم مبلغ زیادی را هزینه کند. در همین راستا چقدر به حمایتهای مالی وزارتخانهها و نهادهای دولتی، نیاز داریم؟ منظور وزارت ارشاد، حوزه هنری، سازمان فرهنگی شهرداری و زیر مجموعههای آنهاست.
حمایتهای مالی که از آن صحبت میکنید قبلا وجود داشت. به طور مثال یک زمانی حوزه هنری از هنرمندان و آثارشان حمایت مالی میکرد. پولی میدادند و میگفتند بروید فلان کار را تولید کنید و به هرحال کمکی حداقلی وجود داشت. متاسفانه دیگر چنین حمایتهایی وجود ندارد و هنرمند باید شخصا بار مالی را به دوش کشد.
بودجه تولید آلبوم «موی تو» چگونه تامین شده؟
همه هزینههای آلبوم را شخصا و با کمک آقای نصرتی و دوستان تامین کردهام. اینطور بگویم که ما فقط از داشتههای خودمان استفاده کردیم.
موضوع دیگر انتصاب شما به عنوان مدیر مجموعه فرهنگی برج آزادی است که زیر نظر بنیاد رودکی اداره میشود. مدیریت مجموعه آزادی و همزمان فعالیت در عرصه موسیقی برایتان دشوار نیست؟
به جرات میگویم بخش مهمی از دغدغه اصلی من برای حضور در مجموعه آزادی، حمایت از هنر و هنرمندان است. مسئولیتم برای من رسالتی است برای حمایت از هنر. دغدغهام این است که سالن اجرا و گالریهای برج را در اختیار هنرمندان قرار دهم. به جرات میگویم که پلاتوهای ما در برج آزادی طی دوره قبلی، خاک میخوردند. در دوره مدیریت جدید با حضور جناب آقای دکتر الهیاری و معاون محترمشان جناب آقای دکتر ستایشگر رویکرد هنری بسیار تغییر کرده و حمایت از هنرمندان پررنگ شده است. متاسفانه در دوره مدیریت قبلی در پلاتوی بزرگ تئاتر(فوتبال گل کوچک بازی) میکردهاند. خداراشکر در حال حاضر تمام سالنها و پلاتوها فعال هستند. بخصوص اگر روز جمعه به برج بیاید خواهید دید که گروهها در تمام پلاتوها مشغول تمرین هستند. الحمدلله برج آزادی به طورکامل فعال است.
به هرحال اینکه مدیران فرهنگی ما در زمینه هنر هم دستی برآتش داشته باشند و هنرمند باشند، موهبتی است.
زمانی هست که شما میگویید من کارخودم را انجام میدهم و توانمندی مدیریتی هم ندارم. اما زمانی که میتوانید حمایت کنید؛ چرا نباید این اتفاق نیفتد؟! اگر دوران این نوع مدیریت کوتاه هم باشد، ایرادی ندارد؛ یک سال، دوسال، سه سال. مهم این است که هنرمندان را مورد حمایت قرار دهیم. اینکه هنرمند به برج میآید با احترام با او برخورد میشود و سالن در اختیارش قرار داده میشود؛ یعنی حمایت. زمانی که دربرج هستم خودم به پلاتوها میروم با هنرمندان صحبت میکنم از کیفیت پلاتوها و کم و کسریها میپرسم. به هرحال همه اینها دغدغه است. اگر بخواهیم با دشواری به همه چیز بنگریم بله من باید صرفا بنشینم و آوازم را بخوانم و کنسرت برگزار کنم و آلبوم بدهم. اما نگرش من این است که اگر ما حمایت نشدیم بگذاریم از هنرمندان حمایت شوند.
ارتباطتان با نسلهای جدید چطور است؟ همین چند روز قبل بود که با گروهی جوان به عنوان خواننده همکاری کردید.
بله گروهی که میگویید ارکستر سلانه نام دارد و من به عنوان خواننده با آنها همکاری کردم و آنها را در کنسرت برج آزادی همراهی نمودم. به نظرتان این دوستان که همگی جوانان هنرستانی و دانشگاه هنری هستند، کجا تمرین کردهاند؟ انها در پارکینگ خانه مادربزرگ یکی از اعضا تمرین میکردهاند. این ارکستر الان یکی از بهترین گروههای آنسامبل سازهای ایرانی است. این یعنی به هنرمندان و جوانان اعتماد کنیم و از آنها حمایت نماییم.
آیا ناگفتهای مانده؟
به هرحال هنرمندان جوان و استادان و پیران هنر در اولویتهای ما هستند. من این رویه را حاصل نگاه مدیریتی درست بنیاد رودکی میدانم و لازم میدانم در این رابطه از دکتر محمد الهیاری بابت تدابیرشان تشکر کنم.
گفتگو: وحید خانهساز