شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین امیر علی حسنلو، استاد سطوح عالی حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه در نوشتاری که به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع) در اختیار شفقنا قرار داد، آورده است: «از شاخصههاي کلي و رايج عصر خلفاي عباسي، جور و ظلم نسبت به مردم، تضييع و فشار نسبت به اهل بيت و امامان، آشفتگي در وضع سياسي و حکومت، حيف و ميل بيت المال و عياشي و فساد دربارها بود. اين کليت آن شرايط بود که شرح و بسط آن در اين مختصر نميگنجد.
ناآراميهايي که در اطراف و اکناف کشورهاي اسلامي بود، نشانه ديگري از اين عدم ثباث سياسي بود. ترکها بر قدرت خلافت و حکومت سلطه و نفوذ داشتند. خلفا اغلب افراد کم سواد و غرق در لذات و شهوات بودند و علويون در چنين شرايطي، از آنجا که کانون خطر و نقطه بحران خيز بر ضدّ سلطه جور محسوب ميشدند، پيوسته مورد فشار و تنگناهاي سياسي و اقتصادي قرار گرفتند. اينکه امام عسکري(ع) را در سامرا ـ که يک منطقه نظامي بودـ تحت نظر قرار داده بودند، گوياي همين بيم و وحشت بود.
فشار بر شيعيان و مناطق شيعه نشين هم کم نبود. در اين ميان، قميها بيشتر تحت فشار بودند، به لحاظ آنکه قم، پايگاه و مرکزيتي براي نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه ائمه و روايات و فضايل معصومين(ع) بود. در سلسله رواياني که از امام هادي (ع) و امام عسکري (ع) حديث نقل کردهاند، چهرههاي قمي فراوان ديده ميشود. از اين رو سختگيري و ستم به اهل قم هم بيشتر بود. مثلاً به نقل تاريخ، موسي بن يحيي را که حاکمي شرور، ستمگر و بد رفتار بود، به امارت و ولايت قم گماشتند. آن قدر بد رفتار بود که چهرههاي سرشناسي از قميها خدمت امام حسن عسکري(ع) رسيدند و زبان به شکايت گشودند. حضرت هم در حق آنان دعا فرمود که خداوند آنان را از شر آن طاغي نجات دهد و به آنان دعايي آموخت که در قنوتهاي نمازشان بخوانند تا از شر آن طاغوت رها شوند. (الحمدلله شکراً لنعمائه…) دعا مضاميني دارد که ترسيم کننده شرايط خفّت و خواري و حکومت افرادي که در دين غير مطمئن هستند و احکام الهي را تعطيل کرده و به ستم بر بندگان پرداختهاند در اين دعا از اوضاع اجتماعي و حکومتي (فساد و غارت و …) سخن به ميان آمده است. متن دعا نسبتاً مفصل است و در کتاب مهج الدعوات آمده است.
به موازات ستم گستري خود خلفا، وزرا و امرا هم در حد توان از جور و عدوان کم نميگذاشتند و به اختلاس اموال و شکنجه مخالفان و به فقر و تهيدستي نشاندن هواداران اهل بيت(ع) ميپرداختند.
در اين شرايط بود که قيام يحيي بن عمر طالبي در کوفه، قيام زنگيان بر ضد حکومت عباسيان، شورش مردم در شام و در جاهاي ديگر، حرکتهاي ضد خلافت بود و مردم رنجديده و مظلوم نيز به اميد رهايي گرد اين پرچمهاي برافراشته جمع ميشدند و حمايت ميکردند.
علت حصر امام عسگری در پادگان نظامی
با آنکه دوران آن حضرت و سن شريف وي چندان زياد نبود، ولي به علت آشفتگي اوضاع سياسي (تغيير مکرر در حاکميت خلفاي بني عباس)، آن حضرت شاهد خلافت تعداد زيادي از حکام عباسي بود. يکي از آنها متوکل است که نسبت به امام هادي(ع) هم سختگير بود و آن حضرت را به سامرا جلب کرد. امام عسکري هم در خدمت پدر به اين شهر برده شد و تحت نظر و مراقبت دستگاه خلافت بود و سختگيريهاي خليفه نسبت به امام هادي، شامل فرزند و خانوادهاش هم ميشد. پس از هلاکت متوکل، نوبت به منتصر رسيد. او در مدت کوتاه خلافتش بناي خوشرفتاري به شيعه و امام عسکري گذاشت، ولي خيلي زود دوران او سپري شد و قدرت به مستعين رسيد، سپس معتّز خليفه شد و بعد از او مهتدي و بعد از او معتمد به خلافت رسيدند. اينها همه نسبت به آل علي و شخص امام عسکري(ع) کينه و عداوت داشتند.
دليل اين کينه نيز آوازه علمي و فضايل امام و جايگاه آن حضرت در دلها و شخصيت والاي امام بود که آنها چشم ديدن حضرتش را نداشتند و پيوسته از موقعيت امام در هراس بودند و وجودش را کانون خطري براي خلافت خويش ميديدند.
مستعين و معتز و مهتدي هر کدام به نوبه خود دستور بازداشت امام را دادند. معمولاً هم زندانبان و مراقب را از سرسختترين دشمنان اهل بيت(ع) انتخاب ميکردند. معمولاً هم بازداشت امام(ع) در ميان هواداران، موجي از اندوه و نگراني پديد ميآورد و نسبت به جان حضرت بيمناک ميشدند، کاري هم از آنان ساخته نبود.
سؤال: نوع برخورد دستگاه خلافت با آن حضرت و فشارهاي وارد بر امام و يارانش، نشانه احساس خطر آنان از وجود امام بود، تا آنجا که سرانجام در عهد خلافت معتمد عباسي، حضرت را به شهادت رساندند.
نحله های فکری دوران امام عسکري(ع) ونحوه برخورد عالمانه امام
از آنجا که امام ديده بان مکتب و مدافع دين خداست، نسبت به جريانهاي فکري و انحرافات اعتقادي زمان خود نميتواند بيتفاوت باشد. دوران امام عسکري (ع) نيز مثل ائمه ديگر، خالي از اين گونه گرايشها و افکار و داعيه داران و شبهه آفرينان نبود. ايجاد شبهه از سوي مخالفان اسلام با انگيزه گمراه ساختن مسلمين رواج داشت. امام نيز با بيان حق، روشنگري ميکرد و حتي نسبت به کساني که با جعل حديث، روايات دروغ را به آن حضرت و پدر بزرگوارش نسبت ميدادند، افشاگري ميکرد.
برخي از اين گرايشهاي انحرافي پيرامون قرآن بود. فردی بنام اسحاق کندي که از فلاسفه آن روزگار در عراق بود، درباره قرآن شبهه پراکنی می کرد ،کتابي را به گمان خود درباره تناقضات قرآن نوشت ، امام عسکري در برخورد با بعضي از شاگردان او، فرمود: آيا در ميان شما مرد رشيدي نيست که استادتان کندي را از کاري که به آن مشغول است، باز دارد؟ يکي گفت: او استاد ماست، چگونه ميتوانيم در اين زمينه يا هر موضوع ديگر به او انتقاد کنيم واورا اصلاح نماییم؟ امام پرسيد: ايا اگر من نکتهاي به تو بگويم، به اسحاق کندي منتقل ميکني؟ گفت:بله.
آن گاه امام به او ابتدا نحوه وروش رفتار و ایجاد ارتباط صمیمی و احترام آمیز وکاملا با تواضع را به او توصیه نمود ، سپس دلايلي در ردّ شبهه افکنيهاي اسحاق به شاگرد او آموخت و حتي شيوه بحث و برخورد با او را هم بيان کرد (که نقل آن طول ميکشد).
امام عليه السلام فرمود: اگر مطلبي به تو تلقين و تفهيم کنم مي تواني به او برساني و براي او نقل کني؟ شاگرد گفت: آري. امام فرمود: از اينجا که برگشتي به حضور استاد برو و با او به گرمي و محبت رفتار کن، او را کمک کن و هنگامي که کاملا انس و آشنائي به عمل آمد، به او بگو: براي من مساله اي پيش آمده که غير از شما کسي شايستگي پاسخ آن را ندارد و آن مساله اين است که آيا ممکن است گوينده قرآن از گفتار خود معاني و مقاصدي غير از آن معاني که شما اراده و حس کرده ايد، اراده کرده باشد؟ کندي در پاسخ خواهد گفت: بلي ممکن است چنين منظوري داشته باشد، زيرا کندي مردي است که هر سخني را بشنود خوب مي فهمد، او مردي هوشمند است.
در اين هنگام به او القاء شبهه کن و بگو: چه مي داني شايد گوينده قرآن معاني و مقاصدي غير از آنچه تو مي پنداري اراده کرده باشد و سخنان شما از جايگاه و موضوع اصلي خويش بيرون باشد؟
وقتي اسحاق آن حرفها را شنيد، به شدت تکان خورد و مجاب گشت و چون حق براي او روشن شد، آن نگاشتهها را از بين برد و سوزاند.
از انحرافات ديگر آن عصر، رواج جعل حديث و نشر روايات دروغي در ميان مردم بود.
عروة بن يحيي بغدادي، يکي از جعل کنندگان روايت بود و احاديث دروغي به امام هادي(ع) و امام عسکري(ع) ميبست و نسبت به اموالي که براي امام از سوي شيعيان ميرسيد، اختلاس داشت. امام او را لعن کرده و از شيعيان خواست تا او را لعن و طرد کنند و فريب دروغ پراکني آنها را نخورند.
به هر حال، عصر امام عسکري(ع) از نظر عقايد و روشهاي فکري، عصر سالم و صحيحي نبود و همه گونه دعوتها و گرايشها رواج داشت، امام نيز بنا به وظيفه خويش، به شبههزدايي و تبيين عقايد حق و راستين ميپرداخت.
سؤال: بعضي درباره تفسير منسوب به امام عسکري(ع) تشکيک ميکنند، يا وجود آن را انکار ميکنند؛ نظر مفسران و مورخان درباره اين تفسير چيست، ايا اصلاً در حال حاضر موجود است؟
جواب: شک نيست که امام عسکري(ع) نيز همچون امامان ديگر، احاديثي را در تفسير برخي ايات داشته، که در کتب روايي و تفسيري نقل شده است. اما آنچه که به صورت يک کتاب مستقل به نام تفسير امام عسکري(ع) مطرح است، و به آن حضرت نسبت ميدهند، هر چند برخي از علماي بزرگ همچون: شيخ صدوق، طبرسي، شهيد ثاني، ابن شهر آشوب، شيخ آقا بزرگ و … اين انتساب را درست ميدانند، ولي برخي هم در اين نسبت ترديد دارند.
برخي سندي که براي آن ميآورند، نشان ميدهد که اين تفسير، توسط امام در مدت چندين جلسه براي تعدادي از شيعيان در مدت اقامتشان در محل سکونت امام، گفته ميشده و آنها ياداشت ميکردند، در سلسله سند اين نقل راوياني قرار دارند که رجاليون همه آنها را توثيق نکردهاند. بعضي حتي اين نسبت را دروغ ميشمارند، مثل مرحوم ايت الله خويي. برخي استدلال ميکنند که با آن شرايط دشواري که امام عسکري(ع) تحت نظر بود؛ چگونه ممکن است جمعي از شيعيان مدّت هفت سال، در ديدارهاي مکرري که با امام داشتند، آزادانه در جلسه تفسير او بنشينند و يادداشت کنند.
به هر حال، آنچه امروز در کتابخانهها و کتابفروشيها موجود است و نام التفسير المنسوب الي الامام ابي محمد العسکري بر آن ديده ميشود و شامل تفسير استعاذه، بسم الله، سوره حمد، و بخش عمده ايات سوره بقره است، تفسير کامل قرآن نيست، همچنان که از اسم آن نيز بر ميآيد «منسوب» به آن حضرت است و بسياري از علما در حتميت اين نسبت تشکيک کردهاند.
شمه ای از آثار علمی امام عسگری (ع)
امام عسگری (ع) با وجود کمترین دوران امامت و حیات آثار بسیار مهم و تعیین کننده ای در حفظ دین و مکتب دارد که همواره برای حل مشکلات دین این آثار قابل اقتباس و الگو گیری است ؛ همانطوری که سیره ورفتار حضرت بسیار مغتنم است که این نیز برای امت اسلام مهم و الهام بخش است ؛ خلفاي عباسي، براي جلوگيري از نشر فضايل و علوم آن حضرت، تضييقاتي را براي او و مردم در ارتباط و ديدار فراهم کرده بودند. در عين حال، عالمان و راويان در هر فرصتي که پيش ميآمد، با آن بزرگوار ديدار ميکردند. در يکي از منابع تعداد 10 راوي نام برده شده که از اصحاب و راويان امام عسکري(ع) هستند. کساني همچون: ابراهيم بن مهزيار، احمد بن ادريس قمي، احمد بن اسحاق اشعري، حسن بن موسي خشاب، داود بن قاسم جعفري، سعد بن عبدالله قمي، حضرت عبدالعظيم حسني، عثمان بن سعيد عمروي (که يکي از وکلاي چهارگانه امام زمان (عج) بود)، ابوالبختري و چهرههاي ديگر، که همه افتخار نقل احاديث از امام عسکري داشتهاند و از حافظان ميراث علمي و فقهي و کلامي حضرت بودند.
گوشه ای از ابعاد علمي و فضايل امام عسکري(ع)
آنچه درباره همه امامان ميتوان گفت و ديگران گفتهاند، اين است که آنان داناترين و با فضيلتترين چهرههاي عصر خود بودند، امام عسکري نيز اين گونه بود. هر چند حصارهاي خلفا و محدوديتهاي گوناگون نميگذاشت بعد علمي امام، براي توده مردم آشکار شود، ولي آنان که او را ميشناختند، با اين ويژگي ميشناختند. حتي يک پزشک مسيحي به نام بختيشوع وقتي درباره امام عسکري(ع) با شاگرد خود صحبت ميکند، ميگويد: «او امروز، داناترين فرد در زير اين آسمان است».
احاديث وارده از آن حضرت، گوياي مکانت علمي اوست. نامهها و رسالههاي گوناگون که در زمينههاي مختلف، خطاب به اسحاق نيشابوري، پدر شيخ صدوق، عبدالله بيهقي، مردم قم و براي برخي شيعيان، مواليان و …. نوشته است، يک دنيا حکمت و علم را در بر دارد. کلمات اشخاص بزرگي که به ستايش مقام علمي و فضل آن حضرت پرداختهاند، شاهد ديگري بر اين مدعا است. مثلاً: احمد بن عبدالله بن خاقان که از دولتمردان سياسي حکومت عباسي بود، او را بارزترين چهره بنيهاشم در علم و فضل و موقعيت خانوادگي و رفتار و سلوک و نفوذ دانسته است. عبيد بن خاقان نيز که از شخصيتهاي سياسي آن روزگار بود، گفته است: اگر خلافت از بني عباس زايل شود، شايستهترين فرد از نظر علم و فضل و عفاف و صلاح و عبادت و … حسن بن علي است. شيخ مفيد از علماي بزرگ شيعه ميگويد: امام عسکري پس از پدر بزرگوارش به خاطر جامعيت همه فضايل و برتري نسبت به همه مردم آن روزگار و برخورداري از همه شرايط امامت، پيشواي مردم بود و آنچه را که امامت لازم داشت؛ يعني علم، زهد، خرد، عصمت، شجاعت، کرم و کارهاي شايسته عبادي، در مرتبه والا داشت.
در مجموع، امام عسکري در عصر خود، مرجع علمي، و پشتوانه فکري شيعه و فقيهان بود و راويان احاديث، با عنايت ويژهاي سخنان و علوم آن حضرت را نقل و ثبت ميکردند. بخصوص در زمينه فقه، پاسخهاي آن حضرت به نامههايي که حاوي سؤالات فقهي بود، زياد است.
رهنمونهای کار ساز
با وجود حصر امام (ع) برای هدایت امت و ادای تکلیف الهی راه بردهای مختلف واساسی بکار بست که این راه بردها برای پیروان اهل بیت در دوره غیبت امام معصوم کاربردها و فواید بی شماری داشته است؛ شيعه در آن روزگار پراکنده بود، امام هادي (ع) و امام عسکري (ع)، براي ارتباط با تودههاي هوادار، از نماينده استفاده ميکردند. در مناطق مختلف ايران، کوفه، بغداد، مدائن، مصر، يمن، حجاز، سامرا که شيعيان وجود داشتند، امام از شيوه «نظام وکلايي» بهره ميگرفت و شيعيان را هم براي دريافت پاسخهاي مسائل فکري و شرعي و مسائل مالي به آن وکلا ارجاع ميداد. مثلاً در قم، صدها راوي و حديثشناس معتبر و موثق وجود داشتند که از طريق مکاتبه با امام ارتباط داشتند. با دشواريهاي ارتباط حضوري در آن روزگار، عملاً تنها راه ممکن و عملي، مکاتبه بود. معتمدين امام، رابط بين شيعيان و امام معصوم بودند. مثلاً عثمان بن سعيد که مورد وثوق امام هادي (ع) و امام عسکري (ع) بود، شغل روغن فروشي داشت و از اين شغل، به عنوان پوشش و محلي براي ارتباطات خويش استفاده ميکرد و اموالي توسط او به محضر امام عسکري(ع) فرستاده ميشد.
نمايندگان امام برخيشان در زمينه انتقال نظرات و مواضع سياسي امامان به هواداران در مسائل مبارزاتي کار ميکردند. روشن است که در اين شيوه نظام وکلايي، بايد از چهرههاي کاملاً مورد اعتماد و رازدار و محرم اسرار استفاده کرد. از اين رو، در جامعه اسلامي حتي با سوادتر و حديث شناستر از آن «وکلا» هم بودند، اما نمايندگان معين براي ارتباط، بيشتر مورد وثوق بودند.
اين شيوه؛ يعني ارتباط با واسطه و توسط وکيل، نوعي زمينهسازي براي عصر غيبت يا دوران امامت حضرت مهدي(عج) بود که آن حضرت از ديدها پنهان شدند و شيعيان توسط چهار وکيل و نايب خاص، امکان ارتباط با پيشواي خود داشتند.
امام عسکري(ع) حتي با شيوههايي زمينه دوران غيبت را فراهم ميکرد، با مردم کمتر تماس داشت، گاهي در ديدارهاي حضوري با برخي، از پشت پرده با آنان سخن ميگفت، در برخي ديدارها با افراد مورد اعتماد از شيعه، امام و حجّت بعدي را که فرزندي خردسال بود، به آنان نشان ميداد، تا پس از شهادتش در حيرت و بلاتکليفي باقي نمانند و همه اينها با رعايت کامل اختفا و کتمان نسبت به وجود مبارک حضرت مهدي (عج) بود، تا دستگاه خلافت متوجه آن حضرت نشود و قصد جانش را نکند.
امام عسکري از يک سو، کار «نظري و تبليغي» ميکرد تا عقيده به امامت امام معصوم خدشهدار نشود و مردم در شناخت حجّت الهي گرفتار حيرت و سردرگمي نشوند. بيان ويژگيها و مشخصات امام مهدي (عج) و طرح مسئله غيبت و ظهور و انتظار فرج و دولت حقه مهدويه و … از جمله اين گونه فعاليتها بود. از سوي ديگر در ميدان عمل، مردم را براي ورود به آن دوره خطر، آماده و مهيا ميساخت.
البته رهبري امت با شيوه مخفي و پنهاني، خطر است، آفاتي هم دارد و بسيار دشوارتر از امامت آشکار است، ولي امام عسکري(ع) چارهاي جز هدايت به صورت ياد شده نداشت.
روش حفظ میراث به شیوه امام عسکری (ع)
امام عسگری (ع) با توجه به شرایط زمانش روشهایی برای حفظ دین ومکتب ابداع نمود و بکار بست که تا قیامت این روشها حفظ دین و مکتب را تضمین می نماید ؛ آن حضرت برای عصر غیبت در هر شرایط راه برد و استراتژی شگفت انگیزی ارائه داد؛ هر مکتبی برای پایداری و استمرار و حیات باید نیروی تربیت شده داشته باشد تا انتقال پیام نیز صورت گیرد وگرنه مکتب از بین خواهد رفت؛ همه امامان مکتب اهل بیت و جانشینان واقعی رسول الله (ص) در این زمینه تلاش و کار حساب شده با برنامه داشتند وگرنه هیچ یک از میراث آنان به دست نسلهای بعدی نمی رسید؛ امام حسن عسکري عليه السّلام چه در زمان حيات پدر گرامي شان و چه در دوران امامت خويش در شهر سامراء با شرایط خاص زندگی می کردند و بنی عباس عمدا آن بزرگواران را در حصر و حبس نگه می داشتند تا از یادها رفته و مردم آنان را فراموش نمایند؛ لذا با پیروان خود و مردم دیگر ارتباط بسیار محدود داشتند؛ امام (ع) چنانکه پدرش امام هادی (ع) نیز به شدت تحت نظر بودند از اين روي ارتباط با ياران به سختي صورت مي گرفت و به همين علت ياران و شاگردان حضرت معمولاً به طور ناشناس با امام مرتبط بودند؛
- عثمان بن سعيد سمري: وي که از قبيله بني اسد بود و به علت سکونت در شهر سامرا به عسکري نيز مشهور بود از ياران و اصحاب خاص امام هادي عليه السّلام و امام حسن عسکري عليه السّلام و همچنين به عنوان نائب اول از نواب اربعه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به حساب مي آيد. از او در محافل شيعي به نام (سمّان) روغن فروش نيز ياد شده است ؛ زيرا به منظور استتار فعاليت هاي سياسي، روغن فروشي مي کرد و اموال متعلق به امام عليه السّلام را که شيعيان به وي تحويل مي دادند، در ظرف هاي روغن قرار داده به محضر امام عسکري عليه السّلام مي رساند.
عثمان بن سعيد مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. پس از رحلت امام حسن عسکري عليه السّلام مراسم تغسيل و تکفين و خاکسپاري آن حضرت را درظاهر، انجام داد. در مورد تاريخ وفات وي اختلاف است در برخي منابع 267 و در برخي 280 ق ذکر شده است.
- محمد بن عثمان بن سعيد سمري: وي نيز همچون پدر از بزرگان شيعه و از نظر تقوي و عدالت و بزرگواري مورد اعتماد و احترام شيعيان بود و از ياران مورد اعتماد امام عسگري عليه السّلام بود چنانچه امام عسگري عليه السّلام در جواب (احمد بن اسحاق) که سوال کرده بود به چه کسي از شيعيان و معتمدين حضرت مراجعه کند؟
فرمود: عثمان بن سعيد و پسرش هر دوي آنها امين و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند از جانب من مي رسانند و آنچه به تو بگويند از طرف من مي گويند. سخنان آنان را بشنو و از آنان پيروي کن زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين من هستند.
وي که به عنوان نايب دوم امام زمان (عج) نيز بوده در تاريخ 304 يا 305 هجري قمري وفات يافت.
- احمد بن ابراهيم بن اسماعيل: ايشان يکي از خواص و نزديکان امام حسن عسکري عليه السّلام بود که آثار ارزنده اي در علوم مختلف از خود به يادگار گذاشت کتاب (اسماء الجبال و المياه و الاوديه) در علم جغرافيا بوده و همچنين در علم لغت تبحر داشته و از کاتبان و همنشينان امام عليه السّلام بوده وي در سال 291 هجري قمري وفات يافت.
- فضل بن شاذان بن خليل مکني به ابو محمد: که از مشايخ و ثقات و معتمدين و محدثين اواسط قرن سوم هجري است وي فقيه متکلم جليل القدر و از اصحاب حضرت جواد عليه السّلام و امام هادي و امام حسن عسگري عليهمالسلام بوده و حدود يکصد و هشتاد کتاب به او منسوب است که در موضوعات مختلف نگاشته از جمله (اثبات الرجعة) (اربع مسائل في الامامية)، (الرد علي الباطنية و القرامطة)، (حدوث العالم) و… او را متوفاي 260 هجري مي دانند.و همچنين کتاب الايضاح في الرد علي سائر الفرق از اوست.
- احمد بن محمد بن خالد برقي (متوفاي 274 يا 280هـ): وي نيز از ياران و اصحاب امام حسن عسکري عليه السّلام بوده و همچنين پدرش محمد نيز از ياران امام عليه السّلام محسوب مي شد ولي احمد شهرتي بيش از پدر داشته او داراي آثار علمي بود از جمله المحاسن که حاوي بسياري از احاديث ائمه هدی عليهم السلام است.
- حسين بن اشکيب سمرقندي (مروزي) : از اصحاب و ياران امام حسن عسکري عليه السّلام و در نقل روايت از جانب رجاليون ثقه توصيف شده مدتي در قم خادم حرم حضرت معصومه(سلام الله عليها) بوده سپس در سمرقند مقيم و به نشر معارف تشيع پرداخت.
- حسن بن موسي الخشاب: از بزرگان و علماي شيعه و از ياران امام عسگري عليه السّلام بود و آثار علمي در موضوعات مختلف داشته از جمله: کتاب(الرد علي الواقفه) و (النوادر) و… .
- ابراهيم بن ابي حفص: کنيه اش ابو اسحاق، کاتب و از اصحاب بزرگ امام حسن عسگري عليه السّلام به شمار مي رود و مردي ثقه و موجه است و همچنين او کتابي در رد اهل غلو و ابي الخطاب نوشت.
- احمد بن ادريس قمي معروف به معلم: از اصحاب و ياران امام عسگري عليه السّلام به شمار مي رود او فقيهي ثقه و مورد اعتماد شيعه بود که روايات زيادي نقل کرده و رواياتش صحيح است ، داراي اثري به نام نوادر بوده و در سال 306 در گذشت.
- داود بن قاسم بن اسحاق: از اهالي بغداد که در نزد ائمه عليهم السلام داراي مقام و منزلتي عالي بود و در نقل حديث او را ثقه دانسته اند و از اصحاب خاص امام جواد و هادي و عسگري و حضرت صاحب الزمان عليهم السلام محسوب و از همه آنها نقل روايت کرده است.
این شاگردان و تربیت شدگان مکتب ومدرسه امام عسگری هم میراث امامت و سخنان و سیره امام را به دوره غیبت ضمن حفاظت منتقل کردند وهم خودشان بصورت نهادینه به تربیت شاگردان پرداختند؛ این خود ابتکار و هنری بود که در مکتب اهل بیت(ع) بصورت برجسته دیده می شود؛ همین عامل مهم یکی از ابزارهای حیات اسلام در متن جامعه ومیان مردم بود که تا به امروز این نهاد حفظ شده وروشنگری های بسیاری در بلاد اسلامی از این نهاد بر خاسته؛ نهاد حوزه های علمی اسلام را باید مرهون این تلاشها وآینده نگری اهل بیت(ع) دانست.»