به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ مؤسسه رَند (RAND)، یک سازمان غیرانتفاعی پژوهشی که راهکارهایی برای چالشهای سیاستگذاری عمومی ارائه میدهد، رسما اعلام کرد که چین در حوزه فناوریهای اساسی «برتری خیرهکنندهای» پیدا کرده است. اما آیا این ادعاها ریشه در واقعیت دارند؟ وقتی تأثیر و گستره جهانی شرکتهای آمریکایی مانند آمازون، اپل، OpenAI، بوئینگ، مدرنا، مایکروسافت و گوگل را بررسی کنیم، بهراحتی نمیتوان گفت ایالات متحده در نوآوریهای فناورانه عقب افتاده است.
چالش اصلی درک این است که دقیقاً چگونه باید «رقابت فناورانه» یا «رقابت راهبردی» را سنجید. معمولاً رقابتها شامل امتیاز، برنده و بازنده هستند. اما در رقابت فناورانه چگونه میتوان امتیاز گرفت؟ آیا معیار تعداد پتنتها، مقالات علمی، دانشگاههای برتر یا شرکتهای چند میلیارد دلاری است؟ یا باید یک نظام امتیازدهی پیچیدهتر وجود داشته باشد که ترکیبی از اینها و عوامل دیگر باشد؟
رقابت میان ایالات متحده و چین یک جدال چندبعدی است که عناصر فناورانه، اقتصادی، نظامی و سیاسی را در برمیگیرد. برای ارزیابی دقیق جایگاه ایالات متحده در این رقابت، باید تمرکزمان را از «معیارها» (اعداد خام) به «شاخصها» تغییر دهیم؛ شاخصهایی که تفسیر معناداری از این اعداد ارائه میدهند. این تغییر زاویه، تضاد میان اقتصاد آزاد و اقتصاد دولتی را برجسته میکند.
برای تعیین اینکه چه کسی در رقابت فناورانه پیشتاز است، تکیه بر شاخصهای مرسوم پیشرفت علمی مانند استنادات علمی یا پتنتها وسوسهبرانگیز است، زیرا عینی و قابل اندازهگیریاند. اما این کار خطر نادیده گرفتن عواملی را دارد که تأثیر زیادی بر نتیجه رقابت فناورانه آمریکا و چین دارند.
این شاخصها نیازمند اندازهگیری، تفسیر و تحلیل پیشرفتهتری هستند که بتوانند تفاوت در کیفیت، زمینه، اجرا و اثرگذاری را ثبت کنند. اگر ایالات متحده صرفاً بر تلاش برای پیشی گرفتن از چین در معیارهای منفرد پیشرفت فناورانه تمرکز کند، احتمالاً به پیروزیهای توخالی دست خواهد یافت و در نهایت منافع امنیت ملیاش را پیش نخواهد برد.
برای مثال، در تلاش برای سنجش پیشرفت آمریکا و چین در حوزه هوش مصنوعی، چین تعداد زیادی مقاله علمی و پتنت در این حوزه دارد که نشاندهنده رهبری جهانی پکن است.
در این بازار باز و شکوفا، که حاصل تعهد ایالات متحده به جامعهای آزاد و تبادل آزاد اندیشههاست، شاخصهایی همچون موفقیت تجاری، پذیرش فناوری و تأثیرگذاری واقعی، معنادارتر از معیارهای خام هستند. این شاخصها، در بستر رقابت راهبردی با چین، نشاندهنده گرایش ایالات متحده به تبدیل پژوهش به نوآوریهای مقیاسپذیر و اثرگذار است.
تمرکز بر شاخصها به جای معیارها به مقامات وزارت دفاع آمریکا (DoD) اجازه میدهد تا توسعه فناوریهای نوظهور را به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف خاص سیاسی یا نظامی ببینند. برای نمونه، وقتی وزارت دفاع روی توسعه فناوری در ۱۴ حوزه حیاتی سرمایهگذاری میکند، باید شاخصهایی برای سنجش پیشرفت در پاسخ به نیازهای عملیاتی خاص طراحی شود.
هرچند چین جمعیتی بیش از چهار برابر ایالات متحده و اقتصادی در حال رشد سریع دارد، اما با تمرکز بر شاخصها، ایالات متحده میتواند از مزیتهای خود بهرهبرداری کند.
این تغییر تمرکز به سمت شاخصها همچنین تصویری دقیقتر از رقابت فناورانه آمریکا و چین ارائه میدهد و نقاط قوت حیاتی آمریکا را آشکار میسازد. ویژگیهای ذاتی نظام نوآوری آمریکا—مانند حمایت قوی از مالکیت فکری، چشمانداز بازگشت بالای سرمایهگذاری در نوآوری، و پیوندهای مستحکم میان دولت، دانشگاه و صنعت—خلاقیت را تحریک میکنند، نوآوری را تشویق و کارآفرینی را تقویت میکنند.
علاوه بر این، ایالات متحده—هرچند نه بهطور کامل—میکوشد فرصتها را برای هرکسی که مایل به دستیابی باشد فراهم کند، از موانع مصنوعی و سهمیهبندی اجتناب و از یکنواختی فکری دوری کند. این تعهد، نیروی کار متنوع و پویایی را تغذیه میکند که سرچشمهای از خلاقیت و نوآوری است.
تمرکز بر این ویژگیهای منحصر بهفرد آمریکایی، دیدگاهها را از یک رقابت صرفاً مبتنی بر معیار، که در آن کمیت میتواند کیفیت را تحتالشعاع قرار دهد، به یک دیدگاه مبتنی بر شاخص تغییر میدهد که ابزارها را به اهداف پیوند میدهد. این تغییر رویکرد به ایالات متحده اجازه میدهد از نقاط قوت خود بهره گیرد، ارزشهای بنیادیاش را حفظ کند و پایههای لازم برای پیمایش و موفقیت در این رقابت راهبردی را بنا نهد.
رابرت دی. اتکینسون، رئیس ITIF که سرپرستی این تحقیق را بر عهده داشته، گفت:
«سالها نگاه غالب به اقتصاد چین این بوده که این کشور یک قدرت تولیدی است، اما فقط یک کپیکننده که توان علمی و فناورانه لازم برای نوآوریهای بنیادین را ندارد. اما اگر چین بتواند نوآوریهای کاملاً جدید را زودتر یا همزمان با ایالات متحده و متحدان غربی توسعه دهد، احتمال آنکه آنها را کنار بزند و برتری قاطع جهانی به دست آورد بسیار بیشتر خواهد شد.»
چین در کدام حوزهها توان مقابله با آمریکا را دارد؟
به گزارش بنیاد فناوری اطلاعات و نوآوری، یک تحقیق ۲۰ ماهه درباره تواناییهای نوآوری چین در ۱۰ صنعت فناوری پیشرفته نشان داده است که چین در ۲ بخش در خط مقدم نوآوری جهانی قرار دارد و در چهار بخش دیگر فاصله چندانی با رهبران جهانی ندارد. شواهد حاکی از آن است که چین هنوز به طور کامل پیشتازی را به دست نیاورده است، اما شرکتهای آن در حال پیشرفت سریع در توسعه ظرفیتهای نوآورانه خود هستند و به احتمال زیاد طی یک دهه یا کمی بیشتر با ایالات متحده و دیگر رهبران غربی برابر شده یا از آنها پیشی خواهند گرفت. این نتیجهگیری بخشی از یک گزارش جدید از بنیاد فناوری اطلاعات و نوآوری (ITIF) است که این تحقیق را انجام داده است.
ITIF تواناییهای نوآورانه چین را در ۱۰ صنعت بررسی کرده است: رباتیک، صنایع شیمیایی، انرژی هستهای، نیمههادیها، فناوریهای نمایشگر، خودروهای برقی و باتریها، هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، زیستداروها و ابزارهای ماشین.
به طور کلی حوزههایی که چین در آنها برتری یافته یا در حال برتری یافتن است، عبارتند از:
هوش مصنوعی
چین با توسعه مدلهای زبانی پیشرفته مانند DeepSeek، که هزینه کمتری نسبت به رقبای آمریکایی دارد، در زمینه هوش مصنوعی پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. این مدلها در شهر هانگژو توسعه یافتهاند و نشاندهنده توانمندی چین در تولید فناوریهای پیشرفته با هزینه کمتر هستند.
رباتیک
شرکت چینی Unitree Robotics در حال آمادهسازی برای عرضه اولیه عمومی (IPO) با ارزشیابی حدود هفت میلیارد دلار است. این شرکت رباتهای انساننمایی تولید میکند که قادر به راه رفتن، صعود و حمل بار هستند و در دانشگاهها و رویدادهای عمومی چین به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند.
فناوریهای حیاتی
مطابق با گزارش مؤسسه سیاستگذاری استراتژیک استرالیا ،چین در ۳۷ از ۴۴ حوزه فناوری حیاتی پیشتاز است. این حوزهها شامل باتریهای الکتریکی، هایپرسانیکها، و ارتباطات رادیویی پیشرفته مانند نسل پنجم و نسل ششم شبکه همراه میشود.
انرژی هستهای
چین در زمینه انرژی هستهای به عنوان یک پیشرو ظاهر شده است. مطابق با گزارش مؤسسه فناوری و نوآوری، چین در این حوزه پیشتاز است و در زمینههای دیگر مانند نمایشگرها و کوانتوم نیز در حال نزدیک شدن به رهبری است.
تولید نیمهرساناها
چین با وجود محدودیتهایی در زمینه صادرات تجهیزات پیشرفته، در تلاش است تا در زمینه تولید نیمهرساناها به خودکفایی برسد. این کشور با سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و ایجاد زیرساختهای لازم، در حال کاهش وابستگی به فناوریهای خارجی در این حوزه است.
تبعات جنگ فناوری چین و آمریکا
وبسایت «مدرن دیپلماسی» گزارش میدهد که رقابت فناوری چین و آمریکا تنها به محدودیتهای صادرات فناوری پیشرفته و محدودیتهای سرمایهگذاری محدود نمیشود، بلکه تلاش هر کشور برای ساخت بلوک فناوری جهانی خود را نیز شامل میشود.
این رقابت فناوری ثبات نظام بینالملل را تهدید میکند، زیرا باعث تکهتکه شدن اقتصاد جهانی، افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی و ترغیب سایر کشورها به انتخاب همسو شدنهایی میشود که احتمال تشدید تعارضات بینالمللی را افزایش میدهد.
طبق گزارش مؤسسه بروکینگز (۲۰۲۱)، تنشهای ژئوپلیتیکی آمریکا و چین یک «تکهتکهشدگی نوین» ایجاد کرده که سیستم تجارت جهانی را مختل میکند و خطر تعارض را افزایش میدهد. بنابراین، این مقاله به بررسی رقابت فناوری بین آمریکا و چین میپردازد که میتواند از طریق سه محور اصلی نظم جهانی را ناپایدار کند.
تأثیر بر زنجیرههای تأمین جهانی
یکی از واضحترین تأثیرات رقابت فناوری بین آمریکا و چین، اختلال در زنجیرههای تأمین جهانی بهویژه در بخش نیمههادیها است. از سال ۲۰۱۹، ایالات متحده مجموعهای از محدودیتها را بر شرکتهای فناوری چینی مانند هواوی و SMIC و همچنین بر واردات تراشههای پیشرفته به چین اعمال کرده است. این اقدام منجر به آنچه «جنگ تراشهها» نامیده میشود، شد؛ رقابتی شدید برای کنترل فناوری پیشرفته نیمههادیها. وابستگی جهانی به تأمین نیمههادیها عمدتاً از مناطق شرق آسیا مانند تایوان و کره جنوبی وضعیت را پیچیدهتر میکند. کشورهای کوچک و در حال توسعه که به دسترسی به فناوری از این دو ابرقدرت وابستهاند، بیشترین آسیب را میبینند و مجبور به انتخاب دشوار بین پیوستن به بلوک فناوری آمریکا یا چین میشوند که در نهایت ثبات اقتصادی و سیاست خارجی آنها را مختل میکند.
طبق گزارش ۲۰۲۲ مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، تنشها در زنجیره تأمین جهانی نیمههادی بهدلیل این سیاستهای محدودکننده نه تنها نوآوری را کند میکند بلکه هزینه تولید در بخشهای فناوری سراسر جهان را افزایش میدهد. علاوه بر این، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) ۲۰۲۱ اشاره میکند که عدم اطمینان در زنجیره تأمین باعث میشود کشورهای در حال توسعه دسترسی کمتری به فناوریهای حیاتی داشته باشند که میتواند رشد اقتصادی آنها را کند کند. بنابراین، رقابت فناوری آمریکا و چین تنها بر ۲ کشور تأثیر نمیگذارد، بلکه یکپارچگی اقتصادی جهانی را نیز تهدید میکند.
جداسازی فناوری و تکهتکه شدن جهانی
علاوه بر اختلال در زنجیرههای تأمین، رقابت فناوری بین آمریکا و چین پدیده جدا شدن فناوری را تشدید میکند که به تکهتکه شدن نظم جهانی منجر میشود. ایالات متحده متحدان خود مانند ژاپن، کره جنوبی، هلند و کشورهای اتحادیه اروپا را تشویق میکند تا دسترسی چین به فناوریهای استراتژیک مانند نیمههادیهای پیشرفته و هوش مصنوعی را محدود کنند.
از سوی دیگر، چین با تقویت برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» و توسعه زنجیرههای تأمین داخلی فناوری، وابستگی خود به کشورهای غربی را کاهش میدهد. در نتیجه، جهان شروع به تقسیم شدن به دو بلوک بزرگ کرده است: بلوک فناوری غربی و بلوک فناوری چینی.
این تکهتکه شدن تهدیدی جدی برای روند جهانیسازی است که طی یک دهه گذشته باعث رشد اقتصادی جهان شده است. روابط تجاری و سرمایهگذاری فرامرزی قطبیتر میشود و همکاری بینالمللی در زمینه فناوری بهشدت دشوار میشود.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول (IMF) در سال ۲۰۲۳، این جداسازی اقتصادی میتواند در درازمدت تولید ناخالص داخلی جهانی را تا هفت درصد کاهش دهد، بهویژه اگر کشورها مجبور شوند بین ۲ اکوسیستم فناوری ناسازگار انتخاب کنند. در همین حال، گزارش مجمع جهانی اقتصاد هشدار میدهد که این تکهتکه شدن دیجیتال شکاف فناوری بین کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه را تشدید کرده و نابرابری جدیدی در دسترسی به نوآوری ایجاد میکند.
در زمینه روابط بینالملل، جداسازی فناوری تنها یک مسئله اقتصادی نیست بلکه یک مسئله استراتژیک است. این پدیده بیاعتمادی بین قدرتهای بزرگ را تشدید میکند و فضای دیپلماسی چندجانبه در حوزه فناوری را کاهش میدهد. اگر این روند بدون مداخله ادامه یابد، آینده جهانی میتواند تکهتکهتر، نامطمئنتر و مستعد تعارضات آشکار شود.
افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی
رقابت فناوری بین آمریکا و چین تنها اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار نمیدهد، بلکه تنشهای ژئوپلیتیکی در مناطق مختلف، بهویژه در منطقه هند-آرام، را نیز تشدید میکند. ایالات متحده و متحدانش ابتکارات استراتژیک متعددی مانند استراتژی هند-آرام، ائتلاف AUKUS (استرالیا-انگلیس-آمریکا) و گفتگوهای چهارجانبه (Quad) بین آمریکا، ژاپن، استرالیا و هند را شکل دادهاند تا نفوذ چین را مهار کنند. یکی از محورهای اصلی این اتحادها، توسعه فناوریهای استراتژیک شامل هوش مصنوعی، شبکههای ۵G، فناوری سایبری و محاسبات کوانتومی است. رقابت فناوری بنابراین بخشی جداییناپذیر از استراتژی امنیت ملی هر کشور شده است.
این رقابت منجر به یک مسابقه تسلیحاتی فناورانه جدید شده و کشورها در تلاش برای تسلط بر نوآوریهای استراتژیک هستند که میتواند توازن قدرت جهانی را تغییر دهد. طبق گزارش موسسه رند، تسلط بر هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی تعیینکننده برتری نظامی و اقتصادی در دهههای آینده خواهد بود. بنابراین، هم آمریکا و هم چین سرمایهگذاریهای هنگفتی برای تسریع این نوآوریهای فناوری انجام میدهند. این رقابت نه تنها صلح در منطقه هند-آرام را تهدید میکند بلکه خطر درگیری مسلحانه مبتنی بر فناوری را نیز افزایش میدهد.
نتیجهگیری
میتوان به وضوح نتیجه گرفت که رقابت فناوری بین آمریکا و چین پیامدهای جدی برای ثبات جهانی دارد. اختلال در زنجیرههای تأمین نیمههادی، تکهتکه شدن فناوری جهان و افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی نشان میدهد که جهان به سمت وضعیتی ناپایدار و قطبیشده در حرکت است. اگر این پدیده بدون تلاشهای دیپلماتیک جدی در حوزه فناوری ادامه یابد، ممکن است درگیریهای بالقوه بین کشورهای بزرگ زودتر از تصور بروز کند. فناوری که باید ابزاری برای تقویت پیشرفت تمدن باشد، پتانسیل ایجاد تنش و حتی مواجهه را دارد.
بنابراین، ضروری است که تشکیل همکاریهای بینالمللی در زمینه فناوری و رویکردهای دیپلماتیک تشویق شود. جهان به پلتفرمهای چندجانبه جدید یا تقویت انجمنهای موجود، مانند گروه ۲۰ یا گروه کارشناسان دولتهای سازمان ملل، نیاز دارد تا مقررات فناوری پیشرفته را بهصورت جمعی بررسی کنند. کشورها باید بر اصول پایهای درباره انتقال فناوری، امنیت سایبری و استفاده از هوش مصنوعی و فناوریهای قوی برای اهداف صلحآمیز توافق کنند. علاوه بر این، مهم است که کشورهای در حال توسعه در این عصر تحول فناوری به حاشیه رانده نشوند.
انتهای پیام/