در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی هدف سختترین و پیچیدهترین هجمهها قرار گرفته است. از جنگ تحمیلی و کودتا گرفته تا ترور نخبگان علمی، تحریمهای چندلایه، فشارهای سیاسی و عملیات روانی گسترده؛ همه این ابزارها با هدف در هم شکستن اراده یک ملت به کار گرفته شدهاند. اما واقعیت تاریخی نشان داده است که این فشارها نه تنها موجب عقبنشینی ایران نشده، بلکه به تقویت بنیانهای قدرت ملی و آشکار شدن ناتوانی نظام سلطه انجامیده است.
پرونده هستهای؛ بازتاب تقابل استقلال و سلطه
موضوع هستهای ایران، نمونه بارز رویارویی دو منطق متضاد است: منطق استقلال و پیشرفت در برابر منطق سلطه و مهار. در حالی که ایران با اتکا به دانش بومی و ظرفیتهای جوانان خود به دستاوردهای چشمگیر در حوزه فناوری هستهای دست یافت، قدرتهای غربی این پیشرفت را تهدیدی برای نظم موجود ارزیابی کردند. تجربه برجام نشان داد که غرب نه به قواعد توافقات بینالمللی وفادار است و نه به اصل احترام متقابل. هرگاه منافع آن اقتضا کند، به سادگی از تعهدات خویش عدول میکند و ایران را متهم میسازد.
از منظر تحلیلی، نگرانی اصلی آنان نه غنیسازی اورانیوم، بلکه غنیسازی اراده ملی و توانایی ملت ایران برای پیمودن مسیر پیشرفت بدون وابستگی است. از همین رو، فناوری هستهای برای ایران بیش از یک پروژه علمی، به نمادی از استقلال و خودباوری بدل شده است.
تحریمها؛ از راهبرد فرسایش تا مدرسه خوداتکایی
تحریمهای گسترده اقتصادی قرار بود اقتصاد ایران را فروبپاشند و ساختار سیاسی را دچار فرسایش کنند. اما در عمل، تحریمها بیش از آنکه ایران را متوقف سازند، ناکارآمدی نظام سلطه را آشکار کردند. ایران در دل سختترین فشارها توانست به دستاوردهایی بزرگ نایل آید:
دستیابی به خودکفایی در صنایع دفاعی.
پیشرفتهای چشمگیر در پزشکی و داروسازی.
و حضور در رتبههای برتر جهانی در عرصههای نانو، بیوتکنولوژی و هوافضا.
به بیان دقیقتر، تحریمها به دانشگاهی برای ملت ایران تبدیل شدند؛ دانشگاهی که در آن درس صبر، ابتکار و خوداتکایی آموخته شد. امروز حتی طراحان راهبرد فشار حداکثری نیز ناگزیرند اعتراف کنند که این سیاست به بنبست رسیده است.
جنگ روایتها؛ میدان نوین نبرد
هنگامی که دشمن در میدان سخت با شکست مواجه میشود، به میدان نرم روی میآورد. جنگ امروز علیه جمهوری اسلامی بیش از هر چیز جنگ روایتهاست. در این میدان، هدف اصلی تحریف واقعیتها، بزرگنمایی مشکلات و کمرنگ جلوه دادن دستاوردهاست. آنان میکوشند امید مردم را هدف قرار دهند، چرا که میدانند جامعهای امیدوار، تسلیم فشارهای خارجی نخواهد شد.
از این منظر، نقش رسانههای داخلی و نیروهای انقلابی بسیار کلیدی است. آنان باید روایت حقیقی ایران را بازگو کنند؛ روایتی که نشان دهد کشور نه در بنبست، بلکه در حال پیمودن مسیر رشد و تعالی است. نقطه آسیبپذیر دشمن، نه منابع طبیعی و نه ساختار اقتصادی ایران، بلکه روحیه زنده و امید اجتماعی است؛ و درست همین روحیه است که باید پاس داشته شود.
جایگاه منطقهای؛ سرچشمه فشارها
علت بنیادین بسیاری از فشارها علیه جمهوری اسلامی، جایگاه راهبردی آن در معادلات منطقهای است. از شکست داعش در عراق و سوریه گرفته تا حمایت از آرمان فلسطین، ایران همواره نقشی تعیینکننده ایفا کرده است.
این جایگاه فراتر از تأمین امنیت ملی ایران، الهامبخش ملتهای دیگر نیز بوده است. از نگاه نظام سلطه، ایران صرفاً یک دولت نیست، بلکه الگویی برای استقلال و مقاومت است. همین الگو بودن است که نگرانی قدرتهای بزرگ را برانگیخته و آنان را به اعمال فشارهای جدید سوق داده است.
نقش جوانان؛ ضامن تداوم مقاومت
در چشمانداز آینده، نقش نسل جوان و انقلابی بیش از هر زمان دیگر برجسته است. دشمن با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای و روانی تلاش میکند این نسل را دچار یأس و سرخوردگی سازد. اما تجربه تاریخی ایران نشان داده است که هرگاه جوانان در صحنه حضور یافتهاند، مسیرهای دشوار گشوده شده است؛ چه در دفاع مقدس و چه در عرصههای علمی و فناوری.
امروز دانشجویان و جوانان باید پرچمدار روایت امید و مقاومت باشند. آنان باید نشان دهند که ایران نه تنها در برابر فشارها ایستاده است، بلکه در حال حرکت به سوی افق تمدنی نوین است.
ایران و آیندهای روشن
جمهوری اسلامی ایران اکنون درگیر جنگی ترکیبی و همهجانبه است: تحریم اقتصادی، فشار سیاسی، تهدید نظامی و جنگ روانی، همگی در برابر یک ملت قرار گرفتهاند. با این همه، نتیجه این نبرد برای آینده روشن است:
ایران اسلامی مقتدرتر از گذشته است.
ملت ایران تسلیم هیچ فشاری نخواهد شد.
و مسیر آینده کشور سرشار از عزت و پیشرفت خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران امروز نهتنها قله ایستادگی در منطقه، بلکه پرچمدار مقاومت در برابر سلطه جهانی است. پرچمی که ملتها با امید و دشمنان با هراس به آن مینگرند؛ پرچمی که هرگز بر زمین نخواهد افتاد.