ایران امروز با بحران آب و به تبع آن با فرونشست زمین روبهرو است. بحرانی که زندگی میلیونها نفر را تهدید میکند و پیامدهای گستردهای دارد. کاهش مستمر بارشها، افزایش مصرف بیرویه، برداشت غیرمجاز از سفرههای زیرزمینی و مدیریت ناکارآمد منابع آبی شرایط را به گونهای رقم زده که امنیت آبی میلیونها نفر به خطر افتاده است.
فرونشست زمین نیز تهدیدی جدی برای کشاورزی، سکونتگاهها و شبکههای ارتباطی است. اگر چه بیش از ۱۵۰ کشور جهان با فرونشست مواجه هستند و برخی مانند چین با راهکارهای مهندسی و مدیریت منابع آب توانستهاند تا حدی آن را کنترل کنند، ایران به دلیل برداشت نامتعادل و شرایط جغرافیایی ویژه نزدیک به نیمی از دشتهای خود را در معرض این خطر میبیند.
این بحران دوگانه نیازمند توجه فوری و اقدامات جدی است. پژوهش ایرنا در پروندهای با عنوان «بحران دوگانه کمآبی و فرونشست» با تمرکز بر «پژوهشهای تحلیلی» و «مصاحبه با صاحبنظران و اساتید» تلاش میکند ابعاد مختلف این مسئله حیاتی را بررسی و راهکارهای ممکن را مطرح کند.
«زنگ خطر در ۲۵ استان، زمین سالانه تا ۴۳ سانتی متر فرو میرود»، «جوامع روستایی چگونه با کم آبی میجنگند؟»، «در کدام منطقه کرج فرونشست زمین رخ میدهد؟»، «کمآبی؛ بحران خاموشی که مناسبات اجتماعی را فرو میریزد»، «فرونشست در کدام مناطق تهران جدی است؟»، «زنان؛ مدیران ناپیدای منابع آبی روستا»، «مصرفکننده اصلی آب کدام بخش است؛ کشاورزی یا صنعت؟» و «چگونه ایران را خشک کردیم؟» گزارشهای منتشر شده از این پرونده است.
در ادامه این پرونده پژوهشگر ایرنا گفتوگویی با «محمد امین خراسانی» عضو هیات علمی گروه جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه تهران انجام داده است.
ما اکنون با بحران آب مواجه هستیم
ایرنا: با توجه به افزایش نگرانیها درباره منابع آبی کشور، وضعیت فعلی آب را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ما با بحران آب مواجه هستیم یا صرفاً با کمبود موقت و محدودیت منابع روبهرو هستیم؟
خراسانی: به نظرم اینکه ما دقیقاً بدانیم با چه پدیده یا پدیداری مواجه هستیم، یعنی نخست شناخت کافی از وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم، به دست آوریم: آیا میتوانیم این وضعیت را بحران بدانیم یا صرفاً با یک کمبود یا کاهش منابع (شورتیج) مواجه هستیم که ممکن است موقت باشد یا بازهای از زمان را در بر گیرد و نهایتاً پایان یابد. به باور من، به ۲ یا سه دلیل مهم، ما اکنون با بحران آب مواجه هستیم.
دلیل اول: در شرایط فعلی مشاهده میکنیم که کار به جیرهبندی رسیده است؛ به این معنا که منابع آب در دسترس به شدت محدود شدهاند، به طوری که قطعی آب از یکی دو سال اخیر، ولو به صورت فصلی و مقطعی، آغاز شده و این قطعی آب یا کاهش فشار در شبکه توزیع همچنان در حال افزایش است. این وضعیت موجب شده همه به فکر استفاده از تانکرها و تقویتکنندههای فشار آب بیفتند و طبیعتاً و منطقی است که پس از استقرار این تجهیزات توسط اکثریت یا تمامی شهروندان و ساختمانها، شرایط دوباره به حالت اولیه بازگردد؛ یعنی هیچ کس دیگر نمیتواند از طریق فناوری خود مزیت یا برتری نسبت به دیگران داشته باشد. این نشانههای واضح وضعیت بحرانی است؛ اینکه همه شهروندان مجبور به اقدام شوند، نشاندهنده آن است که ما نه صرفاً با کمبود، بلکه با بحران واقعی مواجه هستیم.
دلیل دوم: ما خشکسالیهای طولانی را پشت سر گذاشتهایم. در شرایط عادی، کشور ما به صورت متناوب با دورههای خشکسالی و ترسالی مواجه میشود؛ یک سال، یک سال یا ۲ سال، مثلاً سه سال خشکسالی و ترسالی داریم. این تناوب، ذاتی شرایط اقلیمی منطقه است و در کمربند خشک و نیمهخشک رخ میدهد اما در یک دهه اخیر، جز یکی دو سال، ما شاهد خشکسالیهای مستمر بودهایم و نه مردم، نه سکونتگاهها و نه بخشهای اقتصادی به این شرایط عادت ندارند؛ بنابراین با بحران مواجه میشویم.
دلیل سوم: اکنون این کمبود یک زنجیره از پیامدها را ایجاد کرده است؛ به دلیل کاهش منابع، مخازن آب زیرزمینی، آبخوانها و سفرههای آب زیرزمینی دچار فرونشست میشوند، زمینهای کشاورزی ناگهان دچار فرونشست میشوند و سکونتگاههای شهری و روستایی از نظر کالبد و فیزیک دچار فروپاشی میگردند. این دیگر یک بحران واقعی است؛ زیرا کمبود ذاتی سرزمین نیست. بنابراین، به این سه دلیل، ما با بحران منابع آب روبهرو هستیم و لازم است به این شرایط توجه جدی شود.
به دلیل کاهش منابع، مخازن آب زیرزمینی، آبخوانها و سفره های آب زیرزمینی دچار فرونشست میشوند، زمین های کشاورزی ناگهان دچار فرونشست میشوند و سکونتگاه های شهری و روستایی از نظر کالبد و فیزیک دچار فروپاشی میگردند
بحران آب بیشتر ناشی از مدیریت نادرست است
ایرنا: آیا بحران آب که مطرح میشود بیشتر ناشی از تغییرات اقلیمی است یا نتیجه مدیریت نادرست منابع؟ نقش هر یک از این عوامل در ایجاد مشکلات کنونی تا چه اندازه است و چگونه میتوان سهم آنها را در تشدید شرایط بحرانی مشخص کرد؟
خراسانی: من بیشتر ناشی از مدیریت نادرست میدانم اما تغییرات اقلیمی نیز در آن اثرگذار است. همانطور که عرض کردم، خشکسالیهای پیاپی تأثیر دارند، اما خشکسالی به تناوب همیشه در سرزمین ما تکرار میشده است. حالا ممکن است بپرسید آیا تنها تکرار خشکسالیها مهمترین عامل است؟ کما اینکه دلیل بحرانی بودن شرایط همین است. دلیل آن این است که در ادبیات تغییر اقلیم مفهومی به نام «سازگاری اقلیمی» داریم. ما پیشتر با اقلیم سازگار بودیم؛ کشاورزیمان، تأمین آب شرب و فعالیتهای صنعتیمان با اقلیم هماهنگ بود.
اینکه من میگویم مدیریت نادرست منابع مقصر شماره یک است، به این دلیل است که به مرور، با شیوههای رفتاری و مدیریت نادرست منابع در شهرها و روستاها، یعنی سکونتگاهها، کشاورزی و صنعت را از روشهای سازگار اقلیمی دور کردهایم و این تصور را در شهروندانمان-چه شهروندان متخصص و آگاه و چه آنهایی که از سطح سواد و آگاهی کمتری برخوردارند-ایجاد کردهایم که منابع ما نامحدود است. ما تصور میکنیم آبهای ژرف داریم و انبوهی از منابع آب زیرزمینی در اختیار داریم که میتوانیم از طریق چاههای عمیق به آنها دسترسی پیدا کنیم.
این رفتارها و شیوهها که هم میتواند منشا مهندسی داشته باشد و هم ناشی از شیوههای غلط مدیریتی باشد، باعث شد این تصور به وجود بیاید که منابع بیش از آن چیزی است که ما از آن آگاهی داریم. این تصور در شهروندان شکل گرفت و آنها هم همان مسیری را که دولت باز کرده بود، دنبال کردند؛ منظورم مشخصاً چاههای عمیق غیرمجاز است که اکنون دو برابر چاههای مجاز هستند. در ایران این وضعیت بسیار فاجعهبار است.
یعنی ما حدود ۴۰۰، به روایتهای مختلف بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار، چاه عمیق مجاز داریم و حدود دو برابر این تعداد، چاه غیرمجاز داریم. البته این آمار تقریبی است، چون متأسفانه همه آمارهای چالشی محرمانه محسوب میشوند. به روایتهای گوناگون به دست ما میرسند و نمیتوانیم به هیچیک استناد قطعی کنیم اما قطعاً تعداد چاههای غیرمجاز بسیار بیشتر است، چیزی بین یک و نیم تا دو برابر چاههای مجاز. این نشان میدهد که مدیریت نادرست بوده است.
شیوه نادرست مدیریتی ما راه را برای سوءاستفاده شهروندان و گروههای مختلف، افراد حقیقی و حقوقی باز کرده است تا منابع آب زیرزمینی را به این شکل استفاده کنند. منابع آب سطحی نیز بیش از ظرفیت واقعی خود بهرهبرداری شدهاند و سدها بخش مهمی از آب را از طریق تبخیر از دست میدهند. شبکههای آبرسانی نیز بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از آب شرب شهرهای مختلف را هدر میدهند. مجموع این شواهد نشان میدهد که ما با مدیریت نادرست منابع آب مواجه هستیم.
بیآبی با زیست ما چه میکند؟
ایرنا: این وضعیت کنونی منابع آب در ایران چه تأثیرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی برای کشور داشته و همچنان دارد؟
خراسانی: واقعیتش پاسخ خیلی گستردهای دارد و حالا قبل از اینکه بخواهم به آن بپردازم، باید بگویم که مهمترین آثار فقط به اختصار به محیط زیست محدود نمیشود؛ میتواند در زمینه سیاسی و قانونی در زمینه فناوریهایی که لازم داریم تا به آن بپردازیم و خیلی موضوعات دیگر، اثرات و پیامدهایی ایجاد کند. ولی من سعی میکنم که به اهم اثرات بپردازم.
در اثرات اقتصادی، قطعاً میتواند بر همه شاخصهای اقتصادی اثر منفی بگذارد. در بخش کشاورزی در کوتاهمدت و در بخشهای صنعت و خدمات در میانمدت و بلندمدت. در بخش کشاورزی، چون مستقیماً با منابع آب سر و کار دارد، این محدودیت در واقع به معنای محدودیت در منابع پایه تولید کشاورزی است و طبیعتاً اتفاقی که میافتد این است که تولید به مرور زمان کاهش پیدا میکند، کیفیت تولید هم کاهش پیدا میکند و در نتیجه سودآوری در این بخش کاهش مییابد.
در بخشهای صنعت و خدمات نیز قطعاً به مرور زمان، دسترسی به منابع آبی با این محدودیتی که ایجاد شده میتواند، به ویژه بر توسعه فعالیتهای این ۲ بخش اثر بگذارد و حداقل مانعی برای توسعه آنها باشد. اثر اقتصادی دیگری که میتواند داشته باشد این است که به مرور زمان باعث از بین رفتن زیرساختهای لازم برای توسعه اقتصادی شود. جایی که دسترسی به منابع آب وجود ندارد یا محدود است، ابتدا امکان زیست و در ادامه فعالیت اقتصادی از بین میرود.
از نظر اجتماعی، اول از همه سکونتگاههای ما به مخاطره میافتند. اتفاقی که الان رخ میدهد، بحث جیرهبندی آب، احساس ناامنی که بین شهروندان به وجود آمده و اینکه ما تا کی آب خواهیم داشت، نقطه صفر آبی ما کی و کجا خواهد بود که میتواند در امنیت روانی جامعه اثر کوتاهمدت و میانمدت داشته باشد. نکته دیگر این است که سکونت به طور کلی به مخاطره میافتد. در جغرافیا، اولین آیتمی که در برنامهریزی سکونتگاهی مورد توجه قرار میدهیم، منابع آبی است؛ به عبارتی جایی که آب نیست، امکان سکونت و آبادانی وجود ندارد یا سکونتگاههای جدید نمیتوانند مکانیابی شوند.
اتفاق دیگری که میافتد، بحث فرو نشست است و این فرونشست میتواند بر ایجاد اجتماعات انسانی اثرگذار باشد؛ علاوه بر اینکه پیامد کالبدی بسیار مهمی مانند فروپاشی یا تخریب ساختمانها و سازهها به دنبال دارد و به طور کلی بر زیست اجتماعی اثر منفی میگذارد.
اما از نظر محیط زیستی، اثرات بسیار مخرب است. وقتی منابع آبی از دست میروند، مستقیماً بر تشدید فرسایش منابع خاکی اثر میگذارد؛ خاک چه به وسیله بارشها و چه به وسیله باد با سرعت و شدت بیشتری فرسایش پیدا میکند، به خصوص وقتی رطوبت خاک کاهش پیدا کند.
موضوع دیگر این است که پوشش گیاهی تضعیف میشود. به دنبال تضعیف منابع آب سطحی و زیرزمینی و کاهش رطوبت خاک، پوشش گیاهی و مراتع ما تضعیف میشوند و این تضعیف میتواند پیامد محیطی فرسایش خاک را تشدید کند و بر معیشت روستاییان و دامداران اثر منفی مهم و عمیقی داشته باشد.
فرونشست و خشک شدن تالابها با بحران آب ارتباط مستقیم دارند
ایرنا: پدیدههایی مانند فرونشست زمین، خشک شدن تالابها و کاهش منابع آبی زیرزمینی چه ارتباطی با بحران آب دارند و چگونه این پدیدهها بر اکوسیستمها، توسعه سکونتگاهها و فعالیتهای اقتصادی در ایران تأثیر میگذارند؟
خراسانی: در دانش جغرافیا مفهومی با عنوان چرخه آب داریم. در این چرخه، آب به شکل مایع و گاز بین زمین و لایههای جذب حرکت میکند و میچرخد و میتواند فضاهای جغرافیایی مختلفی از سطح و زیرزمین را تحت تأثیر خود قرار دهد. وجود بخار آب و خود آب در این چرخه حیاتی است. برای تداوم این چرخه، ما به حداقلی از بخار آب و خود آب نیاز داریم و وقتی از این آستانه و حد پایینتر میرویم، به اشکال مختلف مسائل و مشکلاتی در اکوسیستمهای طبیعی به وجود میآید، که یکی از آنها خشک شدن تالابها است.
وقتی میزان آب در دسترس یک سرزمین کاهش پیدا میکند، به ویژه سرزمینی که توسعه سکونتگاهی و توسعه بخشهای اقتصادیاش-به ویژه بخش کشاورزی در ابتدا و در ادامه صنعت-بر اساس ظرفیت تحمل اکوسیستمهای طبیعی و میزان آب مورد نیاز برای توسعه آن انطباق نداشته، طبیعتاً آن آبی که تحت عنوان حقابه محیط زیست باید در اختیار پهنههای آبی طبیعی مثل تالابها قرار گیرد، اختصاص پیدا نمیکند. شما اکنون نگاه کنید؛ عمده دریاچهها و تالابهای اصلی و مهم ما که نیاز به نام بردن نیست و همه حتی شهروندان عادی و غیرمتخصص هم میدانند، همه اینها یا خشک شدهاند یا در آستانه خشک شدن هستند.
دلیلش این است که آن میزان آبی که قبلاً در دسترس آنها قرار میگرفت، حالا برای بخش شرب، بخش کشاورزی-چون سطح زیرکشت خیلی زیاد شده و الگوی اجتماعی و الگوی کشت آببر است-و برای بخش صنعت صرف میشود و چیزی باقی نمیماند که بخواهد تالاب را تغذیه کند. به همین شکل در بحران فرو نشست زمین هم همین وضعیت وجود دارد؛ بدون توجه به آستانه تحمل سفرههای آبی زیرزمینی.
استانداردها در دانش جغرافیا میگویند که به صورت نرمال میتوان ۴۰ تا ۶۰ درصد از میزان آب یک سفره آبی را مورد استفاده قرار داد اما ما اکنون از ۹۰ درصد فراتر رفتهایم؛ یعنی حداقل ۳۰ درصد از آن حداکثری که باید برداشت شود برداشت کردهایم و این میتواند یک فاجعه آبی ایجاد کند.
وقتی آبخوانها و منابع آبی کم کم کاهش پیدا کنند سطح ایستابی پایین میرود، به جایی میرسیم که لایههای بالایی این سفرهها، یعنی لایههای پوسته زمین فرو میریزند. در آن حفرهای که باید آب قرار داشته باشد و نیست و آب وزن این لایهها را تحمل میکند، اینها فرو میریزند و آبخوان خفه میشود. چهبسا هیچگاه فضایی برای جذب بارشها که به داخل زمین نفوذ میکنند، وجود نداشته باشد و آب به جای نفوذ در خاک در سطح جاری شود؛ به ویژه با توجه به اینکه پوشش گیاهی ما قبلاً از بین رفته است، به وسیله مدیریت ناکارآمد، جنگلزدایی و مرتعزدایی.
به خاطر تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین، پوشش گیاهی ما نیز تضعیف شده و این باعث سیلاب میشود. فرو نشست همزمان میتواند بحرانهای دیگری را در سطح زمین تشدید کند. از پیامدهای اقتصادی آن میتوان به از بین رفتن زیرساختها، سازهها، مزارع و باغات و حداقل از بین رفتن منابع آبی مزرعهها اشاره کرد. اگر از اینها بگذریم و نگاه بلندمدت داشته باشیم، میبینیم که امکان ذخیره آب در این آبخوانها از بین میرود و قطعاً فرونشست و خشک شدن تالابها با مکانیزمی که توضیح داده شد، با بحران آب ارتباط مستقیم دارند.
علتهای بحران منابع آب در مناطق مختلف کاملاً متفاوت است
ایرنا: با توجه به چالشهای متعدد منابع آب در ایران، ارزیابی شما از سیاستها و برنامههای مدیریت آب چیست؟ این سیاستها چه میزان با واقعیتهای منطقهای و تفاوتهای اکوسیستمی و اجتماعی انطباق دارند؟ نقش نهادهای مختلف در تخصیص و مدیریت آب چگونه است و آیا هماهنگی بین سازمانی کافی وجود دارد؟
خراسانی: اگر بخواهم به اهم موارد بپردازم، اولین نکته این است که مدیریت منابع آب ما به نوعی به صورت کامل به وزارت نیرو واگذار شده است. یعنی در حالی که آب یک موضوع فرابخشی است و در همه بخشهای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد و سرنوشتساز است، اما تخصیص آن فقط در اختیار یک وزارتخانه قرار گرفته است. جالب این است که بیش از ۸۰ درصد منابع آب در بخش کشاورزی مصرف میشود، در حالی که متولی بخش کشاورزی وزارتخانهای دیگر، یعنی وزارت جهاد کشاورزی است اما تخصیص آن جای دیگری صورت میگیرد.
این تناقض باعث میشود میزان پاسخگویی وزارت جهاد کشاورزی در قبال راندمان مصرف آب در این بخش کم باشد و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، که البته قابل پیشبینی هم هست، زیرا مدیریت تخصیص در وزارتخانه دیگری انجام میشود. بنابراین لازم است هماهنگی بین سازمانی صورت بگیرد.
دوم اینکه، سیاستها و برنامهها بسیار متمرکز انجام میشوند، در حالی که معضل آب در کشور ما به صورت منطقهای و با ویژگیهای متفاوت وجود دارد. سیاستگذاری متمرکز در وزارت نیرو در تهران، در حالی که جنس مسائل، دلایل و علتهای بحران منابع آب در مناطق مختلف کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال، در یک منطقه ممکن است بحران بیشتر مربوط به منابع آب سطحی باشد، در منطقهای دیگر آب زیرزمینی مشکلساز شده باشد و در جای دیگری، مسائل اجتماعی و امنیتی گستردهای شکل گرفته باشد. بنابراین لازم است سیاستگذاری به صورت منطقهای انجام شود، نه صرفاً در سطح ملی.
بحث دیگر این است که موضوع آب در ایران عمدتاً با رویکرد فنی و مهندسی مدیریت میشود، در حالی که سیاستگذاری آب یک امر اجتماعی-اقتصادی نیز هست. من به ویژه بر وجه اجتماعی سیاستگذاری آب تأکید میکنم؛ اینکه نمایندگان اصناف و ذینفعان مختلف بخش آب در سیاستگذاری کجا حضور دارند و نظرات، منافع، نیازها و اولویتهای آنها کجا دیده میشود. سالهاست شعار برنامهریزی و مدیریت مشارکتی در کشور ما داده میشود، اما حداقل در بخش آب، نشانهای از این موضوع دیده نمیشود. سیاستگذاران در سطح ملی و نهایتاً منطقهای تصمیم میگیرند که چه میزان آب تخصیص داده شود و کجا سد احداث شود، خودشان نیز اجرا میکنند و هیچ مشارکت و مداخلهای از سوی اجتماعات محلی، به ویژه اجتماعات روستایی وجود ندارد.
بحث دیگر در مورد سیاستها و برنامههای کنونی این است که برنامهریزی منابع آب ما در سطح استانها انجام میشود، در حالی که به لحاظ علمی، محدوده مناسب برای برنامهریزی و سیاستگذاری منابع آب حوزه آبریز است. به عبارت دیگر، ما به صورت ساختگی و غیرواقعی پهنه جغرافیایی را برای مدیریت منابع آب انتخاب کردهایم که با محدوده واقعی منابع آب سطحی یعنی حوزه آبریز انطباق ندارد. اگرچه در کمتر از یک دهه اخیر، ساختار متناسب با حوزههای آبریز در وزارت نیرو ایجاد شده و مدیریتی در سطح حوزهها وجود دارد، اما واقعیت این است که آنچه در عمل مشاهده میکنیم، این است که ادارات کل استانی مدیریت و راهبری سیاستگذاری این موضوع را بر عهده دارند و نهایتاً همان عدم انطباق محدودههای سیاسی با محدودههای طبیعی تداوم مییابد.
پیشنهاداتی برای اصلاح سیاستگذاریهای حوزه آب
ایرنا: با توجه به محدودیت منابع آبی کشور و چالشهای گسترده در بخش کشاورزی، شما چه پیشنهاداتی برای اصلاح سیاستگذاریها دارید؟
خراسانی: اگر بخواهم پیشنهادهای خود را برای حوزههای سیاستگذاری رسانه و جامعه ارائه کنم، در بخش سیاستگذاری باید بگویم که ما به مداخله فوری در بخش کشاورزی نیاز داریم. الگوی کشت در کشور باید بهطور جدی دگرگون شود و سطح زیرکشت نیز کاهش یابد؛ چراکه منابع آبی موجود توان پاسخگویی به این حجم از زمینهای کشاورزی، بهویژه محصولات پرآببر را ندارد. این موضوع نه تنها صرفاً به بخش کشاورزی مربوط نیست بلکه فرایندی زمانبر است و مستلزم حضور و مشارکت دستگاهها و وزارتخانههای مختلف خواهد بود.
چرا نیازمند هماهنگی بینسازمانی هستیم؟ زیرا با کاهش سطح زیرکشت یا تغییر نوع محصولات، بخشی از اشتغال از دست خواهد رفت و باید فرصتهای جدیدی در حوزه صنعت و خدمات، بهویژه در مناطق روستایی، ایجاد شود. بنابراین، تنها وزارت جهاد کشاورزی مسئول نیست؛ وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت نیرو، وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و نیز وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی همگی باید در این فرآیند مشارکت کنند تا معیشتهای مکمل یا حتی جایگزین برای کشاورزان طراحی و اجرایی شود. این مهمترین مداخله سیاستی است که میتواند ما را از این حجم مصرف آب در بخش کشاورزی نجات دهد.
باید بهصورت ضربتی و در چند سال، الگوی کشت اصلاح شود تا مشخص گردد چه میزان آب از بخش کشاورزی صرفهجویی شده و سپس بر مبنای آن درباره جابهجایی جمعیت و بارگذاری فعالیتهای جدید تصمیمگیری شود
مسئله بعدی در سیاستگذاری، فراهم کردن زمینه حضور مردم در فرآیند مدیریت منابع آب است. در حال حاضر تعاونیهای آببران وجود دارند، اما کارکرد آنها موفق نبوده و نیازمند آسیبشناسی است. یکی از دلایل اصلی ناکامی آنها، ضعف فرهنگ کار تعاونی در کشور است. بهطور کلی، نهادهای تعاونی ـ چه در حوزه آب و چه کشاورزی ـ طی دهههای گذشته عملکرد درخشانی نداشتهاند. در واقع، فرهنگ کار جمعی و تعاونی در میان فعالان اقتصادی ما چندان نهادینه نشده و مورد استقبال قرار نگرفته است. نشانه روشن این ادعا آن است که بسیاری از شهروندان حتی نام تعاونیهای آببران را نشنیدهاند، در حالیکه نهادهایی مانند وزارت نیرو یا جهاد کشاورزی برای همه شناختهشده هستند.
نکته بعدی در حوزه سیاستگذاری، ضرورت شفافیت و گردش آزاد اطلاعات است. ما آمار و ارقام دقیقی از وضعیت منابع آب کشور در اختیار نداریم. برای برنامهریزی صحیح باید بدانیم نیاز آبی هر بخش اقتصادی در مناطق مختلف کشور چقدر است و بر همین اساس جمعیت و فعالیتها را بارگذاری کنیم. در گذشته آمایش سرزمین بر اساس معیارهای امنیتی یا زیرساختی انجام میشد، اما امروز با بحران آب، معیار اصلی باید منابع آبی باشد. به بیان دیگر، نیازمند بازتوزیع جمعیت و فعالیتها بر مبنای ظرفیت واقعی منابع آب هستیم.
البته این مرحله پس از اصلاح الگوی کشت امکانپذیر است. باید بهصورت ضربتی و در چند سال، الگوی کشت اصلاح شود تا مشخص گردد چه میزان آب از بخش کشاورزی صرفهجویی شده و سپس بر مبنای آن درباره جابهجایی جمعیت و بارگذاری فعالیتهای جدید تصمیمگیری شود.
پیشنهاداتی برای اصلاح سیاستهای رسانهای در حوزه آب
ایرنا: با توجه به اینکه بحران آب تنها یک مسئله فنی یا اقتصادی نیست بلکه بُعد اجتماعی و فرهنگی نیز دارد، شما چه پیشنهاداتی برای حوزه رسانهها و مردم دارید؟
خراسانی: در حوزه رسانه، چند پیشنهاد مشخص دارم:
نخست اینکه رسانهها باید از فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط با محیط زیست و منابع آب بهرهمند شوند تا دانش تخصصی وارد فضای رسانهای شود. در حال حاضر خبرنگاران یا مدیران رسانهای که با مفاهیم تخصصی حوزه آب و محیط زیست آشنا باشند بسیار اندکاند. رشتههایی مانند جغرافیا، مهندسی آب، محیط زیست، منابع طبیعی، مهندسی کشاورزی و حتی انرژی ظرفیت بالایی برای حضور در رسانهها دارند.
دوم اینکه رسانهها باید در تحقق گردش آزاد اطلاعات نقش فعالتری ایفا کنند؛ تلاش کنند دادهها و آمار واقعی را از دستگاهها به دست آورده و در اختیار جامعه بگذارند.
سوم، رسانهها باید از تکرار گفتوگو با افراد محدود و همیشگی پرهیز کنند. درست است که برخی متخصصان شناختهشده بارها درباره بحران آب صحبت کردهاند، اما این چرخه بسته باعث شده صداهای تازه و ایدههای جدید کمتر شنیده شود. رسانهها باید به سراغ طیف گستردهتر متخصصان بروند، حتی کسانی که شاید کمتر شناخته شده باشند اما حرفهای نو و نقدهای متفاوت دارند.
چهارم، به مردم باید دانش عمومی در حوزه آب منتقل شود. بحران آب دیگر یک مشکل مقطعی نیست، بلکه همچون یک بیماری مزمن بر حیات فردی، اجتماعی و اقتصادی ما سایه انداخته است. بنابراین مردم نیازمند آگاهی عمیقتری هستند تا بتوانند رفتار مصرفی خود را اصلاح کنند. ممکن است گفته شود که مردم مسئول تخصیص آب نیستند اما آنها مسئول تأمین آب مورد نیاز زندگی و کسبوکار خود هستند و در شرایط بحران نمیتوانند صرفاً منتظر دولت بمانند. از سوی دیگر، همه ما موظفیم مصرف مسئولانه داشته باشیم؛ چه در خانه، چه در مزرعه، چه در کارگاه و کارخانه و چه در سفر و گردش. تنها با مشارکت جمعی و مسئولانه میتوانیم از این بحران عبور کنیم.
گفتوگو از سارا محمودی