به گزارش خبرگزاری ایمنا، یکی از مهمترین مسائل تاریخ اسلام، شکاف میان مرجعیت دینی و قدرت سیاسی است؛ شکافی که از نخستین دهههای پس از رحلت پیامبر (ص) پدید آمد و در دورههای مختلف، شکلهای متفاوتی به خود گرفت.
خلفا میکوشیدند با تکیه بر قدرت، خود را وارث پیامبر معرفی کنند، در حالی که اهلبیت (ع) به دلیل پاکی سیره و عمق علمی، مرجع حقیقی دین بودند و این نفوذ معنوی، همواره برای حکومتها تهدیدی جدی محسوب میشد. به همین دلیل، سیاست بسیاری از خلفا در قبال اهلبیت، حذف فیزیکی و شهادت آنان بود تا این منبع مشروعیت مستقل را از میان بردارند.
اما در روزگار مأمون عباسی، شرایط تغییر کرد. او با بحران مشروعیت سیاسی و نزاع خونین با برادرش امین روبهرو بود و میدانست که خلافتش بدون پشتوانهای محکم، پایدار نخواهد ماند. در چنین فضایی، مأمون کوشید تا از جایگاه امام رضا (ع) بهرهبرداری کند؛ ابتدا با پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی، تا سرمایه معنوی اهلبیت را در خدمت تثبیت قدرت خود قرار دهد.
مأمون تصور میکرد با نشاندن امام در کنار اشراف و رجال دربار، از یکسو قداست ایشان خدشهدار میشود و از سوی دیگر، با برگزاری مناظرات و به چالش کشیدن امام در برابر علما، مرجعیت علمی ایشان زیر سوال میرود.
این اقدام مأمون را میتوان تلاشی برای پر کردن همان شکاف تاریخی میان قدرت سیاسی و مرجعیت دینی دانست؛ شکافی که او میخواست با ابزارسازی از امام رضا (ع) به سود خود پر کند. اما تاریخ نشان داد که این سیاست نه تنها نتیجهبخش نبود، بلکه برعکس، امام رضا (ع) با درایت و استواری، تهدید مأمون را به فرصتی کمنظیر برای معرفی اسلام ناب، تثبیت جایگاه اهلبیت و گسترش اندیشه امامت تبدیل کردند.
در همین راستا حجتالاسلام جواد سلیمانی امیری، پژوهشگر، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با اشاره به جایگاه تاریخی امام رضا (ع) اظهار کرد: در تاریخ، اهلبیت (ع) همواره به دو ویژگی شهرت داشتند؛ یکی قداست و پاکی اهلبیت که هیچگاه به گناه آلوده نشدند و دیگری علم بیپایان و لدنی آنان. همین دو ویژگی سبب شد مردم باور کنند که سخن اهلبیت همان سخن حق است و اعتماد کنند که آنان صادق و درستگو هستند.
وی افزود: این قداست و علم موجب شد اهلبیت در جامعه به مرجعیت دینی تبدیل شوند. گرچه خلفا قدرت سیاسی را از ایشان گرفتند، اما مرجعیت دینیشان همچنان باقی ماند. به همین دلیل، خلفا همواره میکوشیدند جایگاه اهلبیت را تضعیف کنند و خود را به عنوان جانشین پیامبر معرفی کنند اما واقعیت این بود که بخش قابل توجهی از مسلمانان همچنان تحت نفوذ اهلبیت قرار داشتند و همین امر موجب رنج و نگرانی خلفا بود.
عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی ادامه داد: خلفای پیش از مأمون، هرگاه احساس تهدید میکردند، به حذف فیزیکی و شهادت اهلبیت اقدام میکردند. اما مأمون سیاست دیگری را برگزید. او به این نتیجه رسید که میتواند از جایگاه امام رضا (ع) بهرهبرداری سیاسی کند. به همین دلیل، ابتدا خلافت و سپس ولایتعهدی را به امام رضا (ع) پیشنهاد داد. هدف مأمون این بود که با وارد کردن امام به دربار، از یک سو قدسیت ایشان را مخدوش کند، چراکه نشستن در کنار اشراف و همراهی ظاهری با درباریان ممکن بود به حساب امام نوشته شود، و از سوی دیگر با برگزاری جلسات مناظره، جایگاه علمی امام را زیر سوال ببرد.
سلیمانی تصریح کرد: علاوه بر این اهداف، مأمون درگیر نزاع با برادرش امین بود و میخواست با آوردن امام رضا (ع) به صحنه خلافت، حمایت علویان و ایرانیانی که گرایش به اهلبیت داشتند را جلب کند. مأمون بر این باور بود که با این اقدام، از یکسو جایگاه خود را تثبیت میکند و از سوی دیگر، قیامهای علویان را فرو مینشاند؛ زیرا وقتی امام رضا (ع) در کنار حکومت او قرار گیرد، طبیعی است که بسیاری از علویان دست از مخالفت بردارند.
اهلبیت هدفشان ایجاد حکومتی ماندگار بر اساس اسلام ناب بود، نه حرکتهای مقطعی و زودگذر
وی افزود: با این حال، پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع) ناشی از تهدید مستقیم مأمون بود. مأمون ابتدا خلافت را پیشنهاد داد و وقتی با مخالفت حضرت روبهرو شد، ولایتعهدی را مطرح کرد. امام رضا (ع) در برابر تهدید مأمون که اگر نپذیرد کشته خواهد شد، فرمودند: در این صورت ما کشته میشویم. از همین رو، پذیرش ایشان به دلیل اجبار و تهدید بود، نه از سر تمایل.
عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی ادامه داد: شاید این پرسش مطرح شود که چرا امام رضا (ع) قیام نکردند؟ پاسخ این است که اهلبیت پس از واقعه عاشورا به دنبال یک غلبه پایدار بودند. قیام عاشورا برای حفظ اصل دین و بیدارسازی وجدانهای خفته مسلمانان انجام شد. اما قیامهای کوتاهمدت پس از آن، نمیتوانست به تشکیل حکومتی پایدار منجر شود. اگر امام رضا (ع) در آن شرایط قیام میکردند، حتی اگر چند سالی حکومت تشکیل میشد، باز هم سرانجامی جز شکست نداشت. اهلبیت هدفشان ایجاد حکومتی ماندگار بر اساس اسلام ناب بود، نه حرکتهای مقطعی و زودگذر.
وی افزود: امام رضا (ع) ولایتعهدی را با شرطی مهم پذیرفتند و آن اینکه در هیچیک از امور سیاسی و مدیریتی دخالت نکنند. همین شرط سبب شد مردم بدانند آنچه به نام مأمون و حکومتش انجام میشود به امام رضا (ع) ارتباطی ندارد. بنابراین، نه شأن و حیثیت امام خدشهدار شد و نه جایگاه علمی ایشان.
عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی مطرح کرد: از سوی دیگر، مناظراتی که مأمون برای تضعیف جایگاه علمی امام رضا (ع) ترتیب داده بود، در عمل به فرصتی بزرگ برای آن حضرت تبدیل شد. امام رضا (ع) در این مجالس بر همه عالمان و صاحبان ادیان پیروز شدند و برتری علمی و معنوی خود را آشکار ساختند. در این مناظرات، امام رضا (ع) به تبیین توحید، نظام امامت پس از پیامبر (ص)، مباحث تفسیری و کلامی پرداختند و شبهاتی را که دیگران مطرح میکردند، با قدرت پاسخ دادند.
سلیمانی ادامه داد: همین مناظرات بود که مکتب تشیع را بیش از پیش ترویج کرد و بسیاری از اندیشمندان به حقانیت امام رضا (ع) اذعان کردند. این مناظرات به روشنی نشان داد که امامت پس از پیامبر از آنِ اهلبیت است و ولایت آنان تداوم رسالت به شمار میرود. در واقع، امام رضا (ع) تهدید مأمون را به فرصتی تاریخی برای معرفی اسلام ناب و مکتب اهلبیت تبدیل کردند.
امام با بهرهگیری از مناظرات علمی و با روشن کردن حقیقت دین، به یکی از تأثیرگذارترین دورههای تبلیغ اسلام ناب دست یافتند
وی افزود: تاریخ نیز این واقعیت را تأیید میکند؛ چراکه متون مناظرات منتشر و در جامعه آن زمان بازتاب پیدا کرد. همین امر موجب شد مأمون، که به دنبال تخریب امام بود، در نهایت به نتیجه دلخواهش نرسد. نه قداست امام خدشهدار شد، نه مرجعیت علمی ایشان. از همین رو، مأمون وقتی نقشههایش را ناکام دید، تصمیم گرفت امام رضا (ع) را به شهادت برساند.
عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی خاطرنشان کرد: اگرچه مأمون میخواست با آوردن امام رضا (ع) به عرصه سیاست، ایشان را تضعیف کند، اما امام با بهرهگیری از مناظرات علمی و با روشن کردن حقیقت دین، به یکی از تأثیرگذارترین دورههای تبلیغ اسلام ناب دست یافتند؛ به گونهای که حتی برخی از عالمان غیرمسلمان تحت تأثیر بیانات حضرت قرار گرفتند. همین تأثیرگذاری بود که مأمون را بیش از پیش نگران کرد و سرانجام به شهادت آن حضرت منجر شد.
به گزارش ایمنا، جریان ولایتعهدی امام رضا (ع) یکی از نقاط عطف تاریخ تشیع است که نشان میدهد اهلبیت (ع) در مواجهه با فشارها و سیاستهای پیچیده خلفا، تنها به مقاومت منفی بسنده نکردند، بلکه از هر شرایطی برای تبیین حقیقت دین بهره گرفتند.
مأمون عباسی با نیت بهرهبرداری سیاسی، امام رضا (ع) را به صحنه کشاند، اما آن حضرت با درایت، تهدید را به فرصت تبدیل کردند و مکتب اهلبیت را در عرصهای جهانیتر معرفی نمودند. سرانجام، وقتی مأمون دریافت که سیاستش نتیجه معکوس داده است، به حذف فیزیکی امام دست زد.
اما شهادت امام نیز نه تنها از نفوذ ایشان نکاست، بلکه میراث فکری و علمی امام رضا (ع) در تاریخ باقی ماند و به الگویی برای مقاومت هوشمندانه در برابر تحریف قدرت تبدیل شد.