شناسهٔ خبر: 74376749 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

از کربلا تا خرم‌آباد؛ روایت گام‌هایی که از دل برمی‌خیزد

دل‌های جامانده از کربلا در خرم‌آباد، از حرم «زید بن علی» تا آستان «شاهزاده عبدالله» را با گام‌هایی استوار پیمودند؛ مسیری کوتاه اما سرشار از عطر نجف تا کربلا.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا از لرستان، اربعین روایتی است که قرن‌ها بر زبان‌ها جاری و در دل‌ها ماندگار است، از دشت خون‌رنگ کربلا تا کوچه‌های امروز خرم‌آباد، همه‌جا صدای «لبیک یا حسین» طنین‌انداز است؛ این‌جا، هرچند از حرم سیدالشهدا (ع) کیلومترها فاصله است، اما دل‌ها همان‌جا پرسه می‌زند؛ کنار ضریح، زیر آسمان گنبد طلا.

صبحی آرام اما پرشور در خرم‌آباد آغاز شد، زائران جامانده، دل در گرو کربلا، گرداگرد حرم مطهر «زید بن علی» جمع شدند.

پرچم‌های سرخ و سبز در نسیم صبحگاهی می‌رقصیدند و صدای نوحه با همهمه مردم درهم آمیخته بود، مقصد حرم «شاهزاده عبدالله» بود؛ مسیری چند کیلومتری از دل شهر به بیرون شهر که قرار بود بهانه‌ای برای پیوند دوباره با کاروان اربعین شود.

از کربلا تا خرم‌آباد؛ روایت گام‌هایی که از دل برمی‌خیزد

با آغاز حرکت، شهر رنگی تازه گرفت؛ خیابان‌ها به جاده‌ای از عاشقی بدل شدند که هر گامش، روایتی از دلدادگی بود. صدها نفر، بی‌اعتنا به سن و سال و جنسیت، در کنار هم قدم گذاشتند؛ همه یک دل، یک صدا و یک مقصد.

لبیک‌گویان به حسین (ع) و هم‌صدا با زینب (س) آمده بودند تا دلتنگی را از دل بزدایند و خود را، هرچند از راهی دور، به کاروان عاشقان برسانند.

پشت هر گامی که برداشته می‌شد، داستانی از قلبی پر از شوق و چشمی پر از اشک نهفته بود، پدری آرام و خاموش، کالسکه فرزندش را با صبری بی‌انتها پیش می‌راند؛ گویا هر حرکت دستانش ذکر یا حسین (ع) بود.

کمی جلوتر، مادری با دستان بر سینه، بی‌وقفه نوحه می‌خواند و اشک‌هایش با لبخندی آمیخته از عشق و اندوه، بر گونه‌هایش جاری بود.

از کربلا تا خرم‌آباد؛ روایت گام‌هایی که از دل برمی‌خیزد

در میانه جمعیت، مردی با چفیه بر سر، پرچم سرخ «یا حسین» بر دوش داشت و چشمانش را به افق دوخته بود. کنار او خانواده‌ای پا برهنه گام برمی‌داشتند؛ از کودک خردسال تا پیرمرد سپیدموی، همه تسبیح به دست و ذکرگویان، بی‌اعتنا به سختی مسیر.

خورشید بالا آمده بود و گرمایش روی صورت‌های آفتاب‌سوخته برخی می‌نشست، اما لب‌ها همچنان زمزمه می‌کردند، کودکانی که خسته نمی‌شدند با تسبیح‌های کوچک‌شان ذکر می‌گفتند و چشم به انتهای مسیر داشتند.

موکب‌ها با عشق پذیرایی می‌کردند؛ چای داغ، آب خنک، خرما و خوراکی‌های مختلف با چاشنی لبخندهایی که خستگی را از تن می‌زدود.

در گوشه‌ای کودکی با ذوق مسیر را می‌دوید تا از مادرش عکس و فیلم بگیرد و جوانی با گوشی ساده‌اش مداحی پخش می‌کرد و با گام‌هایی هماهنگ، دل را همراه صدای نوحه به کربلا می‌فرستاد.

از کربلا تا خرم‌آباد؛ روایت گام‌هایی که از دل برمی‌خیزد

نیروهای نظامی و انتظامی، در سکوت اما با حضوری پررنگ، امنیت مسیر را پاس می‌داشتند. برخی زائران کوله‌بر دوش داشتند، گویا می‌خواستند اندکی از حس زائران مسیر نجف تا کربلا را لمس کنند.

پرچم‌های حسین (ع) و فاطمه (س) در باد می‌رقصیدند و در میانشان، پرچم ایران و فلسطین پیام وحدت و ایستادگی را فریاد می‌زد.

هنگامی که گنبد «شاهزاده عبدالله» از دور پیدا شد، اشک‌ها زودتر از گام‌ها به مقصد رسیدند، صدای صلوات و یا حسین (ع) در هوا پیچید و مادرانی که عکس شهیدانشان را در دست داشتند، بر مزار و آستانه ضریح سلام دادند.

این مسیر چند کیلومتری، برای دل‌های جامانده، معادل همان جاده نجف تا کربلا بود و هر گام، تجدید بیعتی بود با حقیقتی که قرن‌ها در قلب‌ها شعله‌ور است؛ حقیقتی به نام حسین (ع).

در خرم‌آباد، اربعین تنها یک مراسم نیست بلکه روایتی زنده از عشق، صبر و دلدادگی است؛ روایتی که از کربلا آغاز شد و تا هر دلی که نام حسین را شنیده است، ادامه دارد.