شناسهٔ خبر: 74131860 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: راه دانا | لینک خبر

دانا گزارش می دهد؛

شیخ اشراق کیست؟ نگاهی به زندگی، آثار و راز لقب سهروردی شیخ اشراق کیست؟ نگاهی به زندگی، آثار و راز لقب سهروردی

شهاب‌الدین سهروردی با بنیان‌گذاری مکتب فلسفی اشراق، نقطه عطفی در تاریخ حکمت و عرفان اسلامی رقم زد. او «شیخ اشراق» لقب گرفت چون فلسفه‌اش بر نور و شهود درونی استوار بود و حقیقت را در تابش انوار الهی و دریافت باطنی جست‌وجو می‌کرد.

صاحب‌خبر - به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شهاب‌الدین یحیی بن حبش سهروردی، که در تاریخ فلسفه و عرفان اسلامی به نام درخشان «شیخ اشراق» شناخته می‌شود، یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین اندیشمندان ایرانی است. سهروردی نه تنها پایه‌گذار مکتب فلسفی «حکمت اشراق» بود، بلکه با نوآوری‌های خود، فلسفه اسلامی را وارد مرحله‌ای جدید و عمیق‌تر کرد و دریچه‌هایی نو به سوی شناخت حقیقت گشود. تلفیق بی‌نظیر عناصر عقلانی، شهودی، عرفانی و حتی اشاره به حکمت باستانی ایران، مکتب او را به جریانی منحصر به فرد در تاریخ تفکر بشری تبدیل کرده است. سهروردی با تأکید بر نور، اشراق و شهود به عنوان ابزارهای اساسی معرفت، در برابر رویکرد صرفاً عقل‌گرایانه فلسفه مشاء ایستاد و مسیری متفاوت را برای رسیدن به حقایق غایی ترسیم نمود. جایگاه او در میان فلاسفه بزرگی چون ابن‌سینا و فارابی، جایگاهی متمایز و نوآورانه است و میراث فکری او همچنان الهام‌بخش جویندگان حقیقت در سراسر جهان است. دوران کودکی و تحصیلات شهاب‌الدین یحیی بن حبش سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری، مطابق با سال ۱۱۵۵ میلادی، در شهر سهرورد، از توابع ولایت زنجان در شمال غربی ایران، چشم به جهان گشود. سهرورد، روستایی که زادگاه این فیلسوف بزرگ شد، در آن دوران منطقه‌ای علم‌خیز و پررونق بوده است. خانواده سهروردی از تبار اهل علم و فضل بودند و همین زمینه مساعد، باعث شد تا او از همان دوران کودکی در محیطی علمی و فرهنگی رشد کند. او تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش، سهرورد، آغاز کرد و زیر نظر اساتید محلی، با علوم پایه و دانش اولیه آشنا شد. پس از اتمام دوران ابتدایی و کسب دانش اولیه، سهروردی برای توسعه دانش و تعمیق مطالعات خود، سفری علمی را آغاز کرد و به شهر مراغه، یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی آن دوران در آذربایجان، عزیمت نمود. در مراغه، او در محضر اساتید برجسته‌ای چون «مجدالدین جیلی» تلمذ کرد. این دوره از تحصیل، برای سهروردی بسیار پرثمر بود. او در نزد مجدالدین جیلی، اصول فقه، علم منطق که ابزار اصلی فلسفه است، و همچنین فلسفه مشاء را که مبتنی بر آثار ارسطو و ابن‌سینا بود، فرا گرفت. تسلط او بر فلسفه مشاء، پایه‌ای محکم برای نقد و بسط اندیشه‌های بعدی او فراهم آورد. در این دوره، سهروردی با دقت و کنجکاوی فراوان، مبانی فلسفی رایج را مورد بررسی قرار داد و خود را برای ورود به دنیای پیچیده‌تر و نوآورانه‌تر فلسفه آماده ساخت. سفرها و زندگی علمی پس از اتمام دوران تحصیل رسمی در مراغه و کسب آمادگی‌های علمی لازم، سهروردی زندگی فعال و پرتحرک خود را آغاز کرد. او نه تنها در یک مکان سکنی گزید، بلکه با رویکردی جهان‌گردانه، به شهرهای مختلف ایران و شام (سوریه امروزی) سفر کرد. هدف او از این سفرها، نه تنها سیاحت و بازدید از سرزمین‌های دیگر، بلکه تعامل علمی با عالمان و حکمای عصر خود بود. در هر شهری که اقامت می‌گزید، به بحث و تبادل نظر با اندیشمندان دیگر می‌پرداخت، ایده‌های خود را مطرح می‌کرد و از نظرات دیگران بهره می‌برد. این معاشرت‌ها و مناظرات، به پختگی فکری او و بسط اندیشه‌هایش کمک شایانی نمود. یکی از مهم‌ترین شهرهایی که سهروردی در آن اقامت گزید و فعالیت‌های علمی چشمگیری داشت، شهر حلب بود. در حلب، او با شور و حرارت خاصی به تدریس، ارشاد و بیان آموزه‌های فلسفی و عرفانی خود پرداخت. فلسفه اشراق که او در حال پایه‌گذاری آن بود، با استقبال عده‌ای از حاکمان محلی و افراد ذی‌نفوذ روبرو شد که از افکار او حمایت می‌کردند. این حمایت‌ها، فضایی را برای بسط و گسترش آموزه‌های او فراهم می‌کرد. با این حال، همانطور که انتظار می‌رفت، رویکرد نوآورانه و گاه غیرمتعارف سهروردی، با مخالفت و سرسختی برخی از علما و متشرعین آن دوران نیز مواجه شد. این عالمان، که به سنت‌های فکری رایج پایبند بودند، اندیشه‌های سهروردی را مغایر با اصول دینی و عرفی تلقی می‌کردند و این آغازگر تنش‌هایی بود که در نهایت به سرنوشت غم‌انگیز او منجر شد. پایه‌گذاری حکمت اشراق نقطه عطف در فلسفه سهروردی، پایه‌گذاری مکتب «حکمت اشراق» است. برخلاف بسیاری از فلاسفه پیشین، به ویژه فلاسفه مشاء که تکیه اصلی خود را بر قوه عقل، منطق و استدلال قیاسی قرار داده بودند، سهروردی به جنبه‌ای دیگر و مکمل از معرفت، یعنی جنبه شهودی و عرفانی توجهی ویژه مبذول داشت. او معتقد بود که حقیقت، صرفاً از مسیر عقل و استدلال قابل دستیابی نیست، بلکه در کنار آن، راهی دیگر نیز وجود دارد که از طریق «نور و اشراق قلبی» حاصل می‌شود. این نور، موهبتی الهی است که با تزکیه نفس، تصفیه باطن و تهذیب روح، نصیب عارف و فیلسوف می‌شود. در کتاب شاهکار فلسفی خود، «حکمة الاشراق» (نام کامل آن «الکتب المجموع و المفتاح» است)، سهروردی نظام فکری خود را به تفصیل شرح داده است. او در این اثر، بنیادهای «مکتب نوری» را بنا نهاد. در نگاه سهروردی، هستی در عالم، زنجیره‌ای پیوسته از نور است. از «نورالانوار» یا منبع مطلق نور (که همان خداوند است)، انوار دیگری با شدت و ضعف‌های متفاوت صادر می‌شود و تمام موجودات، مراتب گوناگونی از این نورند. انسان نیز به عنوان بخشی از این عالم، توانایی دریافت و صعود به مراتب بالاتر نور را دارد. رسیدن به این مقام، از طریق سلوک نفس، ریاضت‌های روحی و عرفانی، و در نهایت، شهود نوری صورت می‌گیرد. این رویکرد، فلسفه سهروردی را از سایر مکاتب فلسفی متمایز ساخته و به آن هویتی عرفانی و معنوی بخشیده است. چرا سهروردی را «شیخ اشراق» می‌نامند؟ لقب «شیخ اشراق» که به سهروردی اطلاق می‌شود، معنایی عمیق و ریشه‌دار در فلسفه و بینش او دارد. این عنوان، مستقیماً از نام مکتب فلسفی‌ای که او بنیان‌گذاری کرد، یعنی «حکمت اشراق»، گرفته شده است. واژه «اشراق» در زبان عربی، معانی متعددی از جمله «نور گرفتن»، «طلوع کردن» (به ویژه طلوع خورشید)، «روشنایی افکندن» و «درخشیدن» را در بر می‌گیرد. سهروردی با تدوین و ترویج نظام فکری «اشراق»، فلسفه‌ای را بنا نهاد که در آن، «نور» نه تنها به عنوان یک مفهوم انتزاعی، بلکه به عنوان اصل بنیادین هستی و ابزار اصلی شناخت مطرح می‌شود. در تبیین او از حقیقت هستی، خداوند متعال به عنوان «نورالانوار»، یعنی منبع و سرچشمه تمام نورها و روشنایی‌ها معرفی می‌شود. سایر موجودات و کائنات، نیز جلوه‌ها و تابش‌هایی از این نور مطلق با شدت و ضعف‌های متفاوت هستند. در باور پیروان مکتب اشراق، راه شناخت و رسیدن به حقایق غایی و کنه وجود، نه تنها از طریق استدلال عقلی، بلکه مهم‌تر از آن، از طریق دریافت شهودی و انوار باطنی صورت می‌گیرد. این دریافت شهودی، همان «اشراق» است. برخلاف فلسفه مشاء که عمده تمرکز خود را بر تحلیل عقلی، برهان و استدلال منطقی می‌گذارد، سهروردی بر این باور بود که انسان می‌تواند از راه شهود، الهام و نور باطنی به درک عمیق‌تر و حقیقی‌تری از آفرینش و ذات هستی دست یابد. این رویکرد متمایز، او را از فیلسوفان هم‌عصرش جدا ساخت و رهبر یک جریان نو و متفاوت فکری کرد. به همین دلیل، او را «شیخ اشراق» نامیدند؛ یعنی «استاد یا پیر روشنایی و نور» که راه رسیدن به حقایق را از طریق نور و شهود نشان می‌دهد. آثار برجسته شیخ اشراق، شهاب‌الدین سهروردی، گنجینه‌ای از آثار فلسفی، عرفانی و ادبی را از خود به یادگار گذاشته است. تنوع موضوعات و سبک نگارش در آثار او، گواه بر وسعت دانش و خلاقیت فکری اوست. مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار او که هسته اصلی فلسفه اشراق را تشکیل می‌دهند، عبارتند از: حکمة الاشراق (کتاب الاشراق): این اثر، شاهکار فلسفی سهروردی و مهم‌ترین کتاب اوست. در این کتاب، سهروردی نظام فلسفی خود را به صورت جامع و منسجم بیان کرده است. او در این اثر، مبانی متافیزیک، معرفت‌شناسی، کیهان‌شناسی و انسان‌شناسی خود را شرح می‌دهد و ایده‌های نوآورانه خود را در باب نور، اشراق، عوالم مثالی و مراتب وجود تبیین می‌نماید. این کتاب به عنوان متنی کلیدی برای فهم فلسفه اشراق شناخته می‌شود. المشارع و المطارحات: این اثر نیز یکی از آثار فلسفی مهم سهروردی است که در آن به مباحث منطقی و فلسفی پرداخته و در مواردی با اندیشه‌های ابن‌سینا به بحث و نقد پرداخته است. التلویحات: این کتاب به زبان عربی نوشته شده و شامل بحث‌هایی در منطق و فلسفه است. سهروردی در این اثر، به موضوعات فلسفی با رویکردی تحلیلی و گاه اشراقی می‌پردازد. المقاومات: این اثر نیز به مباحث فلسفی و عرفانی اختصاص دارد و در آن، سهروردی دیدگاه‌های خود را در زمینه‌های مختلف فلسفی بیان می‌کند. الهياكل النورية: این کتاب، رساله‌ای کوتاه اما پرمحتوا است که در آن سهروردی به تبیین مبانی عرفانی و فلسفی مکتب اشراق، به ویژه در خصوص وحدت وجود و مراتب نور می‌پردازد. علاوه بر این آثار فلسفی، سهروردی رساله‌های رمزی و نمادین متعددی نیز به نگارش درآورده است که در آن‌ها، آموزه‌های عرفانی و معنوی خود را در قالب داستان‌ها و تمثیل‌های رمزآلود بیان کرده است. از جمله این رسالات می‌توان به «روز و شب»، «عقل سرخ»، «لغت موران» و «مؤنس العشاق» اشاره کرد. این رسالات، به دلیل سبک داستانی و شخصیت‌های نمادینشان، در فهم عمیق‌تر جنبه‌های عرفانی و باطنی فلسفه او بسیار مؤثرند. مناظره‌ها و نزاع با علما سهروردی، با جسارت علمی و نوآوری‌های فکری خود، نه تنها تحسین عده‌ای را برانگیخت، بلکه موجبات مخالفت شدید برخی دیگر از عالمان و متشرعین عصر خود را نیز فراهم آورد. رویکرد خاص او که ترکیبی بود از حکمت ایران باستان (به ویژه آموزه‌های زرتشتی و مزدایی در باب نور و تاریکی)، عناصر افلاطونی و نو-افلاطونی، و تعالیم عرفانی و معنوی، از نظر بسیاری از علمای ظاهرگرای آن دوران، به دور از چارچوب‌های پذیرفته شده دینی و فلسفی تلقی می‌شد. عالمان و متشرعین در شام، جایی که سهروردی فعالیت‌های علمی گسترده‌ای داشت، به شدت به آموزه‌های او انتقاد می‌کردند. آن‌ها اندیشه‌های سهروردی را در باب نور، مراتب وجود، عوالم مثالی و امکان شناخت حقیقت از طریق شهود، بدعت و انحراف از دین و شریعت تلقی می‌نمودند. برخی حتی او را به سحر و جادو متهم می‌کردند. این انتقادات، عمدتاً ناشی از عدم درک عمیق فلسفه او و ترس از تأثیر آن بر باورهای دینی جامعه بود. سهروردی، هرچند سعی در تبیین اندیشه‌های خود داشت، اما با یکدندگی و تعصب برخی از علمای زمانه خود روبرو شد که تحمل دیدگاه‌های نو و خارج از چارچوب را نداشتند. این تنش‌ها، زمینه را برای اقدامات بعدی علیه او فراهم آورد. حبس و شهادت در اوج شکوفایی فکری و علمی سهروردی، در حالی که او در شهر حلب سکنی گزیده بود و به ارشاد و تدریس مشغول بود، وقایع تلخ و ناگواری رقم خورد. علمای متعصبی که مخالف اندیشه‌های او بودند، با تحریک و گزارش‌دهی به مقام سیاسی حاکم، صلاح‌الدین ایوبی، که در آن زمان قدرت را در مصر و شام در دست داشت، او را به انحراف از دین، ارتداد و ترویج افکار گمراه‌کننده متهم کردند. صلاح‌الدین ایوبی، که خود شخصیتی مذهبی و محافظ شریعت بود، تحت تأثیر این گزارش‌ها و تحریکات قرار گرفت و دستور بازداشت سهروردی را صادر کرد. منابع تاریخی در مورد جزئیات دقیق سرنوشت سهروردی اختلاف نظر دارند، اما اکثر آن‌ها بر این نکته تأکید دارند که او دستگیر، زندانی و در نهایت، در سن ۳۸ سالگی به شهادت رسید. سال شهادت او را ۵۸۷ هجری قمری (مطابق با ۱۱۹۱ میلادی) ذکر کرده‌اند. برخی روایت‌ها حاکی از آن است که او در زندان کشته شد؛ برخی دیگر به روش فجیعی چون خفه شدن یا زنده به گور شدن او اشاره دارند. مرگ زودهنگام و مظلومانه شیخ اشراق، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای جهان فلسفه و عرفان بود، اما نور اندیشه‌های او خاموش نشد. میراث و تاثیرات علی‌رغم مرگ زودهنگام و پایان غم‌انگیز زندگی سهروردی، آوازه و آثار او به سرعت در میان عرفا، فلاسفه و اهل علم در سراسر ایران و جهان اسلام گسترش یافت. فلسفه اشراق، با تأکید بر نور، شهود و عوالم مثالی، به یکی از شاخه‌های اصلی و تأثیرگذار در حکمت و عرفان اسلامی تبدیل شد. فلاسفه بزرگ ایرانی، به ویژه در دوران صفویه و پس از آن، از اندیشه‌های سهروردی الهام گرفتند. صدرالمؤلهین، ملاصدرا شیرازی، برجسته‌ترین فیلسوف ایرانی، با تلفیق عمیق حکمت اشراق، فلسفه مشاء، عرفان و حتی مباحث کلامی، فلسفه صدرایی را بنا نهاد. او بسیاری از مفاهیم سهروردی، مانند وجود نوری، عوالم مثالی و اهمیت شهود را در نظام فلسفی خود ادغام کرد و این میراث را به نسل‌های بعدی منتقل نمود. تأثیرات افکار سهروردی تنها به جهان اسلام محدود نشد. آثار و اندیشه‌های او، از طریق ترجمه‌ها و تبادلات فرهنگی، حتی به اروپا نیز راه یافت و در دوره رنسانس، بر برخی از متفکران و فیلسوفان غربی تأثیر گذاشت. این نشان‌دهنده جهان‌شمول بودن و عمق فلسفه اوست. مکتب اشراق، تا به امروز نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی حکمت اسلامی در ایران شناخته می‌شود و اندیشمندان بسیاری در حال تحقیق و بسط آن هستند. شهاب‌الدین یحیی بن حبش سهروردی، یا همان شیخ اشراق، با ارائه دیدگاهی نوآورانه و تلفیق بی‌نظیر منطق فلسفی، حکمت باستانی مشرق زمین (ایران) و شهود عرفانی، نقطه عطفی بنیادین در تاریخ فلسفه اسلامی و جهان به شمار می‌رود. او با گشودن باب تازه‌ای به سوی شناخت حقیقت از طریق نور و اشراق، در کنار عقل، راهی نوین را فرا روی اندیشمندان گشود. سهروردی را باید «شهید راه فلسفه و حکمت» نامید؛ چرا که جان خود را در راه دفاع از اندیشه‌هایش و ترویج حقیقت از دست داد. فلسفه اشراق، با تأکید بر وحدت وجود، مراتب نور، اهمیت عوالم مثالی و فرایند صعود به سوی نور مطلق، نه تنها یک نظام فکری جامع است، بلکه روشی برای زندگی معنوی و خودسازی نیز به شمار می‌رود. اندیشه‌های عمیق و ژرف او، همچنان الهام‌بخش جویندگان حقیقت، عارفان، فیلسوفان و تمامی کسانی است که در پی درک عمیق‌تر هستی و جایگاه انسان در آن هستند. میراث سهروردی، گنجینه‌ای است که تا ابد راهگشای بشر خواهد بود.