شناسهٔ خبر: 73894629 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

مذاکره و تجربه‌های تاریخی که باید جدی گرفته شود

پرده اول؛ مرداد ماه سال ۶۸ بوش پدر با خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل وقت سازمان ملل تماس می‌گیرد. محتوای گفت‌وگو درباره آزادی گروگان‌های باقیمانده در لبنان و ایفای نقش ایران در این ماجراست.

صاحب‌خبر -

آمریکایی‌ها قول می‌دهند امتیازاتی در ازای این آزادی به ایران اعطا کنند. مرحوم ‌هاشمی رفسنجانی که در ماجرای مک فارلین شکست خورده است برای کسب این فرصت درنگ نمی‌کند. طی رفت و برگشت‌ها، از سه شرط ایران تنها آزادی میلیاردها دلار اموال ایران مورد توافق قرار می‌گیرد و در مدت کوتاهی با تلاش ایران، تمامی آمریکایی‌ها از لبنان آزاد می‌شوند. اما آمریکایی‌ها حسن نیت و تلاش‌های تهران را نادیده می‌گیرند. آنان ترور مخالفان ایران در کشورهای اروپایی و فتوای امام(ره) درباره سلمان رشدی را بهانه بدعهدی خود می‌کنند. این واقعه نه تنها موجب کاهش تنش نشد بلکه به سیاست مهار دوگانه آمریکا منجر شد .
پرده دوم؛ واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بهانه مبارزه با تروریسم و لشکرکشی آمریکا به افغانستان را در پی داشت. جک استراو در ۲ مهر ۱۳۸۰ به تهران می‌آید و درخواست همکاری برای سرنگونی طالبان را به سیدمحمد خاتمی می‌دهد. دولت وقت که همواره در پی یافتن فرصتی برای بهبود روابط با واشنگتن است از این درخواست استقبال می‌کند، اما رهبر معظم انقلاب موضع تندی علیه ادعای مبارزه آمریکا با تروریست می‌گیرند و حضور رژیم صهیونیستی در کنار آمریکا را شاهد نقض این مدعا می‌دانند و از مردم مظلوم افغانستان در برابر این تجاوزگری دفاع می‌کنند. این مخالفت در جلسه دولت و شورای عالی امنیت ملی نیز تکرار می‌شود و به نقل از دبیر وقت شورا، ایشان معتقد بودند «این همکاری تاکتیکی است و آمریکایی‌ها خرشان از پل بگذرد دوباره به موضع خصمانه گذشته بازخواهند گشت». ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ در حالی که انتظار می‌رفت در نتیجه موضوع افغانستان روابط ایران و آمریکا بهبود پیدا کند، جرج بوش در یک سخنرانی ایران را در کنار عراق و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» معرفی می‌کند!
پرده سوم؛ سال ۲۰۰۳ حمله آمریکا به کشور عراق به بهانه داشتن تسلیحات کشتار جمعی و کمک این کشور به القاعده آغاز می‌شود. دولت خاتمی با نادیده گرفتن بدعهدی آمریکا در افغانستان، باز هم دست همکاری به سوی آمریکایی‌ها دراز می‌کند. گفت‌وگوهای ژنو که از زمان حمله افغانستان فعال شده بود بهترین کانال برای مذاکرات درباره عراق بود. سه دوره از این مذاکرات در این برهه برگزار شد اما دور چهارم که قرار بود پس از سقوط صدام برگزار شود به دلیل مخالفت آمریکایی‌ها لغو شد. آنان پس از سقوط دولت بعث خود را بی‌نیاز از ایران می‌دیدند و این محاسبات فارغ از عمق نفوذ و نقش‌آفرینی ایران در تحولات عراق بود.
پرده چهارم؛ این روند با عنوان «مذاکرات برجام» و پنجم؛ با عنوان «مذاکرات مسقط» در ذهن‌های ایرانی آکنده از عبرت‌هاست. اما در تحلیل رفتارشناسی ارتباط و تعاملات ایران و آمریکا در دوره‌های تاریخی مختلف و در بستر بحران‌ها، عوامل زیادی به عنوان مؤلفه‌های تعیین‌کنندگی چرایی، نوع و سطح مذاکره قابل ارزیابی است؛ با این حال پیگیری سیاست تنش‌زدایی، بازگشت اموال بلوکه شده و لغو تحریم‌ها از سوی ایران، پیگیری اهداف منطقه‌ای و بازیابی هژمونی از سوی آمریکا همواره اصلی‌ترین آن قلمداد می‌شود .از سوی دیگر در هر دوره از مذاکرات نیز طرفین با انتظار کسب امتیازات و فرصت‌ها و پشت سر گذاردن تهدیدها، بر سر میز مذاکره حاضر شده‌اند؛ ولی تحقق آن مانند بازی فوتبالی است که بازیکنان یک تیم بدون در نظرگیری قواعد بازی و با بازی ناجوانمردانه برای پیروزی دست به هر کاری می‌زنند.
بدعهدی و سیاست فریب آمریکا در همه دورهای مذاکرات با ایران امروز آشکارتر از هر زمانی است. با این حال ایران با وجود بدعهدی‌های آمریکا و بدون در نظرگیری فرصت مشروع پاسخ منفی به اصل مذاکره، همواره از آن در چارچوب مشخص استقبال کرده و هیچ گاه شروع‌کننده انسداد در مذاکرات نبوده است. اما این کارت بارها از سوی طرف آمریکایی استفاده شده، چنانچه دور چهارم مذاکرات ژنو درباره عراق یک‌طرفه از جانب این کشور لغو و در تجربه مذاکرات برجام، این کشور در مرحله عمل به تعهدات با بی‌مسئولیتی از آن خارج شد. اشاره به نقش بی‌بدیل رهبر معظم انقلاب هم در بعد حمایتی از دولت‌های مختلف برای حضور در مذاکرات و هم در شناخت ماهیت و هیئت حاکمه آمریکا و همچنین حفظ منافع ملی و عبور کشور از بحران‌ها یکی از نقاط عطفی است که جای واکاوی دارد. ایشان پیش از مذاکرات افغانستان «تاکتیکی» بودن و انگیزه‌های آمریکا را به هیئت مذاکره‌کننده متذکر می‌شوند. همچنان که در مذاکرات مسقط ۲۰۲۵ نیز با وجود حمایت از تیم مذاکره‌کننده، با شناخت از سردمداران آمریکایی مذاکرات با آنان را «هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه» ندانستند و امروز با اعتراف رئیس جمهور آمریکا و اطلاق «عملیات فریب» به مذاکرات، سمتِ درست تاریخ آشکارتر شده است.
اکنون چه به لحاظ حافظه تاریخی، چه تجربه زیسته جنگ ۱۲روزه در وضعیت بمباران میز مذاکره از سوی آمریکا هستیم. در این محیط افکار عمومی داخلی با درک فضای روانی و تصمیم‌سازی غیرانسانی و جنایتکارانه آمریکا، فرصت کم‌نظیری برای مذاکره با دست برتر و یا عدم بازگشت به میز مذاکره، در اختیار دستگاه سیاست خارجی قرار داده است. اما در این میان اندک افراد و محافلی هستند که نسخه‌های تاریخ مصرف گذشته را در عرصه اقتصادی و از همه مهم‌تر با نگاه‌های ساده‌انگارانه در سیاست خارجی دیکته می‌کنند. آنان همواره در برابر برساخته‌های غربی سپر می‌اندازند و ظاهراً هنوز به عملیات «چکش نیمه شب» با دیده تردید می‌نگرند! بنابراین اگر غفلت شود همان‌ها با القائات خود دیر یا زود تلخی تکرار تاریخ را به کام همگان می‌چشانند. به قول آقا روح‌الله باید آنان را کنار بزنید. به عبارتی؛ در این دوران کم‌نظیر، آزموده را نیازماییم !