جوان آنلاین: دوران پساجنگ، پیچ تاریخی سرنوشتسازی است که به مراقبتهای سیاسی و امنیتی نیاز دارد و هر جریان سیاسی که در حرکت مقتدرانه تقویت نظام و قوای درونی و همچنین بازتعریف قدرت ایران در جهان اختلال ایجاد کند، بخشی از پازل جنگ علیه ایران را تکمیل میکند. تقلیل رویکرد ایرانستیزانه امریکا و ستایش ترامپ به عنوان رئیسجمهور صلح، تفکیک بین رژیمصهیونیستی و امریکا و حتی نوع شومتر آن یعنی تفکیکپذیری بین جناحهای رژیمصهیونیستی با هدف تسهیل عادیسازی روابط با امریکا نمونهای از اقدامات ضدامنیت ملی جریان مدعی اصلاحات است، به همین دلیل گفتوگویی با کاظم انبارلویی، کارشناس سیاسی داشتیم تا سرچشمههای فکری و هویت بنیادین این جریان را روایت کنیم.
چـرا بــرخی اصـلاحطـلبان تسلیـمپذیـری مقابل امـریکا را تئـوریـزه مـیکنند؟
در مورد آن دسته اصلاحطلبان باید به گفته آقای کروبی در سال ۱۳۸۸ اشاره کنیم. ایشان در پاسخ به اینکه چرا اصلاحطلبان دائماً شما را تخریب میکنند، گفت که اصلاحطلبان برانداز هستند، حتی اگر من جایی آن را نگویم، البته من معتقدم همه آنها برانداز نیستند و برخی از آنها با اصول و مبانی انقلاب همراه هستند، اما به هر حال بخشی از آنها به تعبیر آقای کروبی واقعاً برانداز هستند. آنها یک مشی ثابتی در رابطه با جمهوریت نظام و انتخابات دارند که اگر رأی بیاورند، چند صباحی در چارچوبهای نظام فعالیت میکنند، اما بعد از آن ساز خروج از حاکمیت میزنند. اگر هم در انتخابات شکست بخورند و رأی نیاورند، به نتیجه آرای مردمی تن نمیدهند و آن را قبول نمیکنند و خروج بر حکومت و نظام را کلید میزنند چراکه معتقدند ما باید در نظم نوین جهانی به رهبری امریکا ادغام شویم و هژمونی امریکا را بپذیریم. از طرفی هم نباید به طور مستقل و ملت آزاد در صحنه دیپلماسی و عرصه جغرافیای سیاسی منطقه نیز ظاهر شویم، زیرا با برخورد امریکا مواجه خواهیم شد. اصلاحطلبان مبتنی بر این اعتقاد، همیشه خطر امریکا را کوچک نشان دادهاند و اگر شرارت و تجاوزی از سوی امریکا علیه ملت ایران صورت بگیرد، آن را به ستیزهجویی دولت ایران ترجمه میکنند. آنها موضوع نبرد وجودی امریکا و رژیمصهیونیستی با ایران را نمیپذیرند و برهمین اساس، اقدام به کوچککردن شرارتهای امریکا و پنهانسازی جنایات آن در منطقه میکنند. علاوه بر آن، همه اتفاقات را به گردن دولت مستقر در ایران با اتهاماتی نظیر اینکه ایران زبان دنیا را نمیفهمد، میاندازند، اما در عمل، باوجود آنکه ادعای بلد بودن زبان دنیا را داشتند و دائماً نظام را محکوم میکردند، توافقی را امضا کردند که جز خسارت محض برای کشور دستاوردی نداشت. امریکا برجام را پاره کرد و سه کشور شرور اروپایی به هیچکدام از تعهدات خود عمل نکردند. در نتیجه عملاً اثبات شد که آنها هیچ درک و شناختی از ماهیت روابط ملل و زبان دنیا ندارند. در عوض، آنها در برابر این شکست حیثیتی که متحمل شده و خساراتی که به کشور وارد کردهاند، سکوت مصلحتی اختیار کردهاند و حتی در برابر انتقادات معقولانه به طور ناشیانهای از آن دفاع میکنند.
چه نفعی در مذاکرات با امریکا به شیوه اصلاحطلبان وجود دارد؟
این جریان سیاسی، همواره اعتقاد دارند که با دکترین «بدیم بره» باید در مذاکرات، همه دارایی خود را در معرض فروش بگذارند. در حالی این دکترین همچنان بر سر مذاکرات جریان دارد که مردم نتیجه آن را در برجام به وضوح احساس کردند و با وجود آنکه خسارت به کشور وارد شد، اما هیچ عایدیای نصیب کشور نشد. از منظر آنها اهمیتی ندارد که کشور در مذاکرات چه نفعی میبرد، ایران باید با دکترین «بدیم بره» وارد شود. این مصداق بارز بازی در زمین دشمن، وطنفروشی و نادیده گرفتن اقتدار و قدرت ملی است، این در حالی است که ما ملتی با قدمتی چندهزارساله، دارای دولت مستقر مقتدر هستیم و برای رسیدن به این نقطه تاریخ صدها هزار شهید دادهایم. مردم به دلیل داشتن یک دولت مستقل و ضداستعماری رژیم پهلوی را ساقط کردهاند تا از آن شرایط ذلیلانه رهایی پیدا کنند و مانع تجزیه کشور و فروپاشی سرزمینی همچون دوران قاجار شوند. انقلاب اسلامی به رهبری امام با کنار زدن امریکا و رژیمصهیونیستی به مرتبهای در جهان ارتقا پیدا کرده است که فراتر از مرزهای خود اقتدار دارد. ایران تنها کشوری در جهان است که پس از جنگ جهانی دوم جرئت کرده با امریکا و رژیمصهیونیستی وارد نبرد نظامی شود و مقابل آنها ایستادگی کند. هیچ کشوری تا به حال جرئت نکرده است حتی یک فشنگ به طرف امریکا پرتاب کند. درنتیجه این ایستادگیها و ضربات ایران به رژیم صهیونیستی در نبرد ۱۲ روزه، آنها مجبور به آتشبس شدند. به اعتراف خبرنگاران خارجی مستقر در تلآویو، میزان تخریب تلآویو پس از موشکباران ایران به حدی بود که آنها گمان میکردند در غزه حضور دارند و هشدار دادند تداوم آن میتواند رژیم را از پای درآورد.
چرا آنها پیروزیهای دکترین مقاومت را نمیبینند؟
در جبهه مقاومت، یمن اولین کشوری در جهان است که زبان زور امریکا را میفهمد و طبق آن رفتار میکند. جهان مشاهده کرد که شلیک موشکهای یمنی، چگونه امریکا را به تسلیم وادار کرد، چنانکه شرط کردند که اگر یمن حملات خود را متوقف کند، ما نیز حملات خود را متوقف میکنیم، اما اصلاحطلبان توانایی درک این وقایع را ندارند یا عمداً خود را به کمبود ذهنی و بلاهت میزنند. یکی از دلایل مهم این است که آنها تابع ثروت و قدرت هستند، از این منظر، چون امریکا دارای ثروت و قدرت است، باید به همه تصمیماتش احترام بگذاریم و همواره در مقام پذیرش آن باشیم، اما این جهانبینی جمهوری اسلامی نیست و ما طبق گفته شهید سلیمانی عزیز، ملت امام حسین (ع) هستیم و ذلت ناپذیریم. جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، به خوبی روایتگر پیروزی و غلبه دکترین مقاومت بر دکترین «بدیم بره» و ذلتپذیری بود. اصلاحطلبان روسیاهترین جریان سیاسی معاصر هستند که ذلتوار دیکتههای امریکا را پذیرفتهاند و تلاش میکنند با ترفندهای مختلف آن را بر جامعه سیاسی و مردمی هم وارد کنند.
چه شاخصی برای شناخت این طیف اصلاحطلبان وجود دارد؟
اصلاحطلبان دارای چندین لایه هستند و یکپارچه نیستند. لایهای که این مسیر را طی میکند، عامل نفوذی و وابسته به سرویسهای دشمن است. صاحبان و عاملان فتنه سالهای ۷۸، ۸۸، دهه ۹۰ و اغتشاشات ۱۴۰۱ که با مشارکت با سرویسهای جاسوسی اروپا و امریکا علیه کشور شوریدند، در این دسته قرار دارند، البته گفتنی است این فعالیتهایشان همواره مورد نفرت مردم ایران بوده و اگر تغییر جهتی در سوگیریهای سیاسی آنها صورت گرفته، نتیجه درک این انزجار ملی است. این افراد اغلب با سروصدا و هیاهوهای رسانهای سعی میکنند به خود ضریب دهند و در خط خبری قرار گیرند.