شناسهٔ خبر: 73874064 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

کابوس بیداری در خوابی درون خوابی دیگر ....( شعر اول )

شعری از احمد میراحسان را بخوانید.

صاحب‌خبر -

این یک شعر نیست

یک بیانیه هم نیست

نه پیشگویی است و نه عصیان

تنها روایت یک کابوس معناستیز ست.و...چند نقطه .

تمام

دلم برایت تنگ  شده بود وتاریکی می  گرفتم دارد چه پیش می آید  امام من (عج)با ما سخن‌ بگو  ؟

صبح بود و بیدارشده بودم .در خوابهای چه کس ؟اما زمان دچار وارونگی بود مکان همان مکان بود اما ما آمریکا شده بودیم نام های ما تغییر نکرده بودلیک نام ها خود ، دیگر  موجودات عجیب الخلقه ای شده بودند کلماتم از آسمان می بارید اما آسمان قلبم در درونمتاریکی ام بود که حالا کابوسم شده بود کابوسم دوزخ معنای واژگون واژگانی بودکه شبیه اجنه و دیو های وارونه کار بودند :با سم های معکوسشبیه انور ساداتشبیه اردوغانشبیه بن سلمان و آه    یکی از مسئولان.و فقط یکی؟ .و گلمات اجنبی زامبی باهم فریاد می زدند نه غزه نه لبنان ما رئیس جمهوری ظریف می خواهیم برای حراج ایران . آیا پرت شده بودم در زمانی دور ؟آنگاه گه محمد مرگ ناپذیر  مرده بود و حالا قرآن  داشت می پرسید دوباره باز می گردید به شیطان ؟و امت داشت سقیفه می شد جز چهار نفر در جهان؟وبافی نعل وارو زده بودند و معکوس شذه بودند استقامت می سرودمبه طور هجوی معنایش در سخنرانی رب النوع سیاست و سازش   تسلیم می شد  میگفتم مردم اما مقصود  از پشت ماسک های اغوا در یک بالماسکه وحشت الیگارشی خیانت و غارت از آب در می آمد همچون کودکی می دویدم تا در بازوان مطمئن  حاج قاسم پناه گیرماما او  ناگهان‌ به نحو ظریفی در کابوسم تغییر چهره می داد و طبیبان قاتلان حرفه ای روُباها و عهدها از آب در می آمدند تنها یک‌ نفر تنهابا عمامه سیاه در مه و غبار و دود با دستهای بسته پشت دری آتشگرفته   بر پهلوی کبود و دنده های شکستهحون می گریست و نوزاد سقط شده ی یک روُباکنار بانویی غرق نور و خون‌فریاد می زد یا ابا صالح ادرکناو این صدای ایران بودصدای  میلیونها نوزاد که سکل می گرفت ومی شد حاجی زاده.می شد سلامی  طهرانجیایزدی می شد رشید و هر کس که صدایش ته مانده صدای ماه بود در شب دیجور و باید ترور می شدمثل رئیسی تا تنها تنها بماند وبا آخرین شلیک میراث شیر به روباه نه به کفتار برسد و نه چک زنیم نه چانه انور اید به خانه و کو آوای ناصر ینصرونی؟ 

این یک شعر نیستیک بیانیه هم نیست چیزی ست عجیب مثل یک کابوس صبح است و بیدار شده ام  در خوابی درون خوابی دیگر شعر می خوانم‌اما کلماتم  را که در هوا تماشا می کنمکلمه های من نیست واژگان سرقت شده قصائد اولی  ست  خوب می نگرمردّ قصائد اخری از آن کشف می شود به شعرم می گویم تو ، تو شاعری ایرانی گمشده در جهانی ؟شاید تو ادونیس کافری ؟ و همه شاعرانی که بتبعهم الغاوون  ؟بودند ، نبودند کافر بودند نبودند؟لورکا نرودامایاکوفسکی حکمت بامداداورهان ولی درویش پل الواربرتون پره ور آپولینراناحماتوواتسویتاوابودلر والری قبانی ...و لابیرنت  نام های بی  هوای هویآهصبح بود ودر خوابی کابوسبیدار شده بودم درون خوابی و این یک شعر نیست یک بیانیه نیستگمشده بودم در شعرهای ۶۸ خودمکه شعرهای خودم نبود کابوس همه شعرهای از کف دادگی بود واو دیگر میان ما نبود ۱۴ خرداد بود و نبود و تمام تابستان که می درخشید و من در چشمهایش غرق شده بودم باران شده بودم و بر ماه می گریستم بر ان یگانه  ماه غائب ۱۲۰۰ یال منتظر و حالا  این مهتاب سفر کرده ابن راحل در سب مهجور  واین ها کلمات یک شعر نیست .یک بیانیه نیست دوباره  در ۱۴۰۴بازمانده قلبم است در کلمات ۶۸کلمات همه شاعران  پرده پوش که در روشنایی تو مرده بودند ومی سرودم شعر ترا که پایان نمی گرفت در من: مویه ای بارانبی پایان:


"دریا ،  باژگون آسمان .



زهدانی رسیدهکه نوزادش را رها می کند .



به دامان آبی ی خونالود سپیده دمخورشیدقطره ای که  کش  می آید ومی گسلد ( کجای داستانت زاده شدی ؟)



و این آغاز چهره ی آبی توست در ملکوت زمین 

روز ، روز توستکه مادر آبهای ریشه روشن خویشی:



زین بعد من شعرهای شب رحلت ترا خواب می دیدم :
روحی لک الفداء بار سفر کرده امردّی بجا نهاده بود در شب برفی زمین روحی روح الله منادی غنچه نرگس ،ای ای ، ای گلاب گلی گمشده ، آب فرو شده در زمان ها‌ی زمینه ای دیگر

ما چه رنجها را گشتیم و گشتیم وبا هژار زخم ظلمات ، واله ی این ردّ تو گشته ایم در شب برف در لابلای صخره ای زمین ....واین پاره ای دیگر از دل من است در آن ۱۴ خرداد ۶۸: هر چند ما هنوز در پای کوهستان سرسخت خودو شنزار زمان مان شبی دشوار و چشم براه راسپری می کنیم.و دیوارهای محبس جسد های فراموشکارمان چشم های روح را بسته نگاه داشته اند اما دیگر آسمان ترانه ها و

روُیاهایش رابه تو هدیه کرده است آیا در بازمانده ی صدای توبرای ما سهمی از آوازهای جبریل مانده است؟



از کابوسها و خوابها گریخته
اکنون در روزهای سخت و شیدای صخره ۱۴۰۴بیدارم و باز می گردم و مراثی ترا دوباره می مویم‌ و امید در نام تو نهان است روح الله ای دعوت کننده به موعود منتظر که شکست نمی خورد و گناه ما این است که فریاد می زنیمهزگز نمی خواستیم آمریکا شویم این رویای سارقان سامری غاصبان دروغواری و یهودان فرعون زده بودنه رویای ما
ما با لبهای عطشان به قتل رسیده ی مظلوم آن دادگر جهانی را به ضجه می خوانیم و جز او‌ نمی خواهیم چرا بهراسیم شکست نا پذیر الله ست با ماست بقیه الله دوست ماست امید جز او نیست و او همان تنها امید ماستو فریاد ما تا روز عدل جهانی همچنان طنین خون دارد :ابدالآباد مرگ بر ظلمات می باردوامروز ایران یعنی بروشنی : مرگ بر: آمریکا مرگ بر اسراییلو مرگ بر همه تاریکی های شرک پنهان در زیر نقاب فریبکاران