به گزارش ایرنا، در این یادداشت که توسط چهرههای شناختهشدهای از دانشگاههای رم، اروپای مسیحی، سان دومنیکو و حوزههای کاتولیکی از جمله آگوستو سیناگرا، آلدوروکو ویتاله، آنتونیو ورناکوتولا، پائولو منارین، کشیش روبرتو کاریا و دانیله ترابوکو در تارنمای انتشاراتی «آریانا ادیتریچه» منتشر شده، آمده است که حمله رژیم اسرائیل، نقض فاحش، جدی و مکرر اصول عالی نظم حقوقی بینالمللی است؛ اصولی که در منشور ۱۹۴۵ سازمان ملل متحد بهروشنی تبیین شده و از سوی جامعه جهانی بهعنوان حقوق عرفی مورد پذیرش قرار گرفتهاند.
در این متن آمده است که تجاوز به ایران، نقض صریح اصل منع استفاده از زور در روابط بینالملل، نقض اصل حاکمیت دولتها، و تعرض مستقیم به حق ملتها برای صلح و امنیت جمعی است. نویسندگان یادآور شدند که بند ۴ از ماده ۲ منشور ملل متحد تصریح میکند: «کلیه اعضای سازمان ملل متحد در روابط بینالمللی خود از تهدید یا توسل به زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور دیگر خودداری میکنند.»
آنان هشدار دادهاند که این اصل، سنگ بنای نظم پساجنگ جهانی دوم است و هرگونه تفسیر موسع یا محدودکنندهای از آن، به معنای بازگشت به بینظمی آنارشیکِ پیشامدرن خواهد بود. نویسندگان ضمن رد دکترین دفاع پیشدستانه، تأکید کردند که طبق ماده ۵۱ منشور، تنها در صورت وقوع حمله مسلحانه، کشورها میتوانند بهطور موقت از حق دفاع مشروع استفاده کنند؛ آنهم بهشرط اطلاع فوری به شورای امنیت.
در این یادداشت آمده است: «در مورد اخیر، هیچ حملهای از سوی ایران علیه اسرائیل انجام نشده بود و حتی تهدیدی فوری، قطعی و اجتنابناپذیر نیز وجود نداشت که حمله اسرائیل را از منظر حقوقی توجیه کند.» نویسندگان تصریح کردهاند که رژیم صهیونیستی با استناد به توهمی از تهدید هستهای، اقدام به حمله پیشدستانه کرده، حال آنکه چنین رفتاری نه دفاع است، نه مشروع، بلکه نمونهای از تجاوز راهبردی و اقدام یکجانبه امپریالیستی است.
نویسندگان با اشاره به حمله به تأسیسات هستهای ایران از جمله تأسیسات خنداب، نطنز و اصفهان تأکید کردهاند که این اقدامات، نقض آشکار حاکمیت سرزمینی ایران و نقض تعهدات بینالمللی ناشی از معاهده عدم اشاعه هستهای (NPT) و پروتکلهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. آنان تأکید کردهاند که این عملیاتها روند بازرسیها و همکاریهای فنی بینالمللی را بهطور جدی مختل میکنند.
در ادامه این یادداشت، نویسندگان از منظر فلسفه کلاسیک و حقوق طبیعی به تحلیل تجاوز اسرائیل پرداختهاند و این اقدام را نهتنها ناقض حقوق مثبت، بلکه بهمنزله گسست از عقلانیت حقوقی و اخلاقی توصیف کردهاند. به باور آنان، همانگونه که ارسطو و توماس آکویناس در سنت مسیحی، و ابنسینا و ابنرشد در سنت اسلامی تأکید کردهاند، عدالت فقط در صورت احترام به تناسب، مشروعیت و هدف اخلاقی برقرار میشود.
در این یادداشت آمده است: «جنگ تنها زمانی مشروع است که برای جبران یک ظلم آشکار باشد، نه برای تثبیت سلطه یا ترس از آینده. حمله اسرائیل از این منظر، فاقد مشروعیت فلسفی و اخلاقی نیز هست.»
نویسندگان نتیجه گرفتهاند که اقدام اسرائیل، نهتنها تجاوز نظامی، بلکه نفی کامل اصول حقوقی و اخلاقی جامعه بینالمللی است. آنان هشدار دادهاند که اگر جامعه جهانی در برابر چنین اقداماتی واکنش مناسب نشان ندهد، مفهوم حقوق بینالملل به سازوکاری تهی و فنی فروکاسته میشود که فاقد مشروعیت و اثربخشی واقعی است.
در پایان یادداشت آمده است: «اگر نظم جهانی بخواهد از فروپاشی جلوگیری کند، باید حقوق طبیعی را دوباره در مرکز حقوق مثبت قرار دهد. صلح صرفاً فقدان جنگ نیست، بلکه هماهنگی مبتنی بر عدالت است. قدرتی که خارج از چهارچوب قانون بهکار گرفته میشود، هرگز بیطرف نیست، بلکه همچون شکافی در بنیان هستی، زنجیرهای از بیعدالتیهای تازه پدید میآورد.»