شناسهٔ خبر: 72397400 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

میزگرد ادبیات کودک و نوجوان بخش سوم؛

ادبیات کودک و نوجوان عرصه بیم و امید است/ «میراث لورین»؛ یک اثر فلسفی-تخیلی+ فیلم

تهران- ایرنا- کارشناس ادبیات کودک و نوجوان این حوزه را عرصه بیم و امید دانست و گفت: راه دشوار اما امیدبخش است. وی همچنین با اشاره به لزوم توجه به ژرف‌ساخت‌های آثار ویژه کودک و نوجوان، مجموعه «میراث لورین» که به تازگی جلد پنجم آن منتشر شده را یک اثر فلسفی- تخیلی دانست.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا، نیمه فروردین تا نیمه اردیبهشت (ماه آوریل)، روزهایی جهانی برای کتاب و کتاب‌خوانی به شمار می‌آید، سیزدهم فروردین برابر با دوم آوریل، روز جهانی کتاب کودک و تولد هانس کریستین آندرسن، نویسنده صاحب نام ادبیات کودک و نوجوان است و سوم اردیبهشت برابر با ۲۳ آوریل، روز جهانی کتاب است. در ایران نیز اهالی کتاب در فروردین ماه برای مهم‌ترین رویداد سالانه، یعنی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران آماده می‌شوند.

ایرنا، به بهانه روز جهانی کتاب کودک، میزگرد ترجمه و ادبیات کودک و نوجوان را با نگاهی به مجموعه آثار «میراث لورین» که جلد پنجم آن به تازگی توسط نشر افق منتشر شده است را میزبانی کرد.

مجموعه «میراث لورین» را پیتاکوس لور بزرگترین حاکم لورین نوشته که این نام مستعار مورد استفاده جیمز فری، جوبی هیوز، نویسندگان اصلی است. این مجموعه هفت جلدی برای نوجوانان و با درونمایه‌ ابرقهرمانانه نوشته شده و در هر جلد از این مجموعه‌، ماجرای نوجوان‌هایی روایت می‌شود که به عنوان «گارد» همراه با «سپان» خود از سیاره‌ لورین به زمین آمده‌اند و نجات دهندگان سیاره‌شان هستند. این کتاب نبرد دو گروه لورین‌ها و موگادوریان‌ها و اتفاقات میان آنها که هر کدام نمادی از روشنایی و تاریکی هستند، را بازگو می‌کند.

«میراث لورین» یکی از مهم‌ترین آثار تازه جهان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که بیش از ۲۰ کتاب دیگر به عنوان داستان‌های فرعی (اسپین آف) این اثر نوشته شده و یک سریال تلویزیونی نیز بر اساس آن است.

پیمان اسماعیلیان (۱۳۴۲)، مترجم این اثر، یکی از مترجمان و ویراستاران حوزه کتاب‌های ادبیات کلاسیک، علمی-تخیلی، فانتزی، ادبیات گمانه‌زن، نظامی و علم برای همه (Popular Science) است که انتشار بیش از ۹۰ عنوان کتاب به عنوان مترجم و بیش از ۵۰ عنوان در مقام ویراستار و سرویراستار را بر عهده داشته و مجموعه‌هایی چون «بنیاد کهکشانی» اثر ایزاک آسیموف، «تاریخ ترسناک» اثر تیری دیری، «ماجراهای نارنیا» اثر سی.اس لوییس و... را در کارنامه دارد.

یاشار هدایی (۱۳۵۰)، منتقد ادبی، کارشناس ادبیات کودک و نوجوان و فعال حوزه ترویج خواندن که مقالاتی از وی در دو حوزه نقد و ترویج و همچنین ادبیات دینی کودک و نوجوان منتشر شده است و فاطمه حیدری، مترجم و عضو باشگاه کتاب افق، حاضران در این میزگرد بودند.

بخش اول و بخش دوم این میزگرد را بخوانید.

مضمون اصلی این اثر چیست؟ وقتی ما با اثری چندجانبه مواجهیم، مخاطب آن چه کسی است؟

هدایی: به دلیل داشتن طرح داستانی بلند و پیچیده، نمی‌توان کتاب را به چند موضوع محدود کرد. این اثر یک درون‌مایه محوری دارد که مربوط به مسائل زیست‌محیطی است اما در کنار آن موضوعات مختلفی از دنیای نوجوانان نیز مطرح می‌شود. این موضوعات شامل هویت، گرایش به رفتارهای خاص، و تمایل به پیوستن به گروه‌هاست. برای اینکه این مفاهیم به مخاطب منتقل شود، نیاز به یک ساختار خاص و یک فرم داستانی مشخص وجود دارد که محتوا بر اساس آن فرم شکل بگیرد.

آناتومی این داستان به گونه‌ای است که در دو لوکیشن یا صحنه محوری قرار دارد: یکی «زمین» و دیگری «لورین». جهان داستانی میان این دو لوکیشن ساخته شده است. اگرچه این جهان فانتزی است، لوکیشن زمینه به آن فانتزی سطح پایین گفته می‌شود، که نه به معنای کیفیت پایین بلکه به این دلیل که دنیای ماورایی از جایی به مکان‌های غیرواقعی تغییر می‌کند. در لورین، که بیشتر از طریق خواب شخصیت‌ها توصیف می‌شود، سفینه‌هایی هستند که به دنیای داستانی وارد می‌شوند و این‌گونه محیط‌های غیرواقعی شکل می‌گیرد.

این آناتومی به خودی خود یک مفهوم را ارائه می‌دهد: لورین جایی است که عبرت‌هایی از گذشته را منتقل می‌کند و به‌عنوان یک آرمان برای شخصیت‌ها به‌ویژه «جان» معرفی می‌شود. لورین به‌طور نمادین همه‌جا می‌تواند حضور داشته باشد، هر جا که شخصیت‌ها اهلیت دارند. در این کتاب، هدف دادن اهلیت به شخصیت‌ها و موقعیت های خاص مانند محیط زیست است. در ابتدای داستان، «جان» دچار سردرگمی و بحران هویت است. او نمی‌تواند خود را پیدا کند و ناگزیر باید به جستجوی هویت بپردازد. ژرف‌ساخت‌های این داستان گسترده است، جست‌وجوهای «جان»، او را به جایی می‌رساند که بهشتی به نام «پارادایز» پیدا می‌کند اما باید از آن‌جا هم برود. رفتن یا نرفتن او به رشد شخصیتی‌اش وابسته است و همیشه در داستان بر این روند تاکید می‌شود.

این موضوع، یعنی رشد شخصیت‌ها، منجر به چندصدایی در داستان می‌شود. شخصیت‌های مختلف که از «لورین» به زمین آمده‌اند، دو دسته هستند: یکی از آنها که در میان «سپان‌ها» قرار دارند و جنبه فانتزی داستان را به عنوان موجودات فضایی تأمین می‌کنند و دیگری که در دنیای انسانی به شبکه‌ای از روابط انسانی و والدین و فرزندان تبدیل می‌شوند. در این میان، یکی از شخصیت‌ها که دچار بحران هویت است، متوجه می‌شود که نباید جزو «گاردها» باشد و به دلایلی به این گروه پیوسته است.

مفاهیمی که از دل این داستان بیرون می‌آید، تابع مجموعه‌ای از عناصر داستانی است، شامل شخصیت، پیرنگ، یکی از آن‌ها منازعه بین «لورین‌ها» و «موگادوری‌ها» است که در آن اصول اخلاقی و ارزش‌های انسان‌دوستانه به شدت مورد تاکید قرار می‌گیرند. خشونت و تروریسم در داستان به وضوح نقد می‌شود و مسئولیت‌پذیری در روابط انسانی مورد توجه قرار می‌گیرد، این اصول و ارزش‌ها مرزهایی را مشخص می‌کنند که از شکنجه و ظلم جلوگیری می‌کنند.

در مورد جنبه فانتزی و علمی‌-تخیلی کتاب، آقای اسماعیلیان اشاره کردند این جنبه ضعیف است. من می‌خواهم بگویم که این داستان بیشتر از اینکه علمی‌-تخیلی باشد، فلسفی‌-تخیلی است. از زاویه‌ای اپیستمولوژی (شناخت‌شناسی) باید به آن نگاه کرد. مفاهیم معرفتی که در این داستان نهفته است، با تفکر زیست‌محیطی ارتباط دارد و نشان‌دهنده یک هشدار درباره خطرات مدرنیته است. این کتاب به ما یادآوری می‌کند که در مسیر پیشرفت‌های علمی و فناوری، باید عقلانیت و مسئولیت‌پذیری را در نظر بگیریم، زیرا بدون آن، پیامدهای ناخوشایندی در پی خواهد داشت.

در نهایت، داستان در جایی به بحران امید و ناامیدی می‌رسد. شخصیت‌ها در لحظاتی که همه چیز را از دست داده‌اند، به یاد می‌آورند که حتی اگر همه چیز را از دست بدهند، امید آخرین چیزی است که باید حفظ کنند.

نشان دادن تعلیق در ترجمه‌ آثاری که ادامه‌دار هستند، سخت است؟ چطور می‌توان این تعلیق را به شکلی که برای مخاطب قابل لمس باشد، حفظ کرد؟

اسماعیلیان: در این‌گونه کتاب‌ها که داستان در چند جلد و در این جا هفت جلد ادامه پیدا می‌کند و شخصیت‌های مختلف وارد داستان می‌شوند و هرکدام ماجراهایی را تجربه می‌کنند، هدف بزرگی را دنبال می‌کنند، طبیعتاً برای مترجم یک چالش بزرگ است. زیرا باید همزمان با حفظ ضرباهنگ و جریان داستان، این تعلیق‌ها را هم منتقل کند. به‌طور کلی، معتقدم که مترجم نباید دخالتی در ساختار داستانی داشته باشد، بلکه باید شفاف و وفادار به متن اصلی باشد، مترجم نباید در اثر ادبی دیده شود.

مترجم فقط وظیفه دارد که تعلیق را با واژه‌گزینی درست، جمله‌بندی صحیح و استفاده از ساختارهای زبان فارسی حفظ کند، این مسئولیت من است و دیگر چیزی که در کتاب انجام شده است، به عهده من نیست. مهم‌ترین وظیفه من این است که انسجام مجموعه را حفظ کنم. مثلاً اگر شخصیت «جان» در جلد اول با یک نوع ادبیات صحبت می‌کند، در جلدهای بعدی باید تغییرات و افزایش سن و تجربه در شخصیت او به‌ درستی نشان داده شود. در هفت جلد، شخصیت «جان» از یک نوجوان سر به هوا به رهبر گروه تبدیل می‌شود و این تغییر باید به‌طور دقیق و واضح در ترجمه نمایان باشد.

این چالش اصلی مترجم است، همان‌طور که چالش اصلی نویسنده هم بوده است. بنابراین، برای من مترجم این کار چالشی است، چون باید هم‌زمان تغییرات شخصیت‌ها را در نظر بگیرم و آن را در زبان فارسی منتقل کنم. شخصیت‌هایی مانند «جان» و «سم»، که در ابتدا با هم وارد داستان شدند و در طول داستان همچنان حضور دارند، باید به‌طور صحیح و منطقی در ترجمه‌ها رشد کنند.

حیدری: در مورد این مجموعه، باید بگویم که خودم به‌طور طبیعی طرفدار این نوع داستان‌ها نیستم، به ویژه وقتی بدانم یک مجموعه طولانی است و باید زمان زیادی صرف کنم تا تمام جزئیاتش را به یاد بیاورم اما این مجموعه از همان ابتدا توجه من را جلب کرد و هر جلد آن را به ترتیب خواندم و همیشه مشتاق بودم که ادامه آن را بدانم، این برای من جالب بود، چون کتاب‌های این‌چنینی معمولاً سخت مخاطب را جذب می‌کنند اما این مجموعه توانسته بود به‌خوبی توجه من را به خود معطوف کند.

آثاری چون «میراث لورین» چگونه مخاطب ایرانی را به خود جلب می‌کند؟

هدایی: مساله مهم در «میراث لورین» مخاطب نوجوان است. آیا نوجوان می‌تواند خود را در این اثر پیدا کند یا نه؟ از نظر تکنیکی، راوی داستان نوجوان است و شخصیت‌ها کانونی هستند. اتفاقات و حوادث داستان از زاویه ذهن یک نوجوان روایت می‌شود که این خود یک جنبه مثبت است، زیرا نوجوان می‌تواند خود را در متن داستان بیابد. علاوه بر جنبه‌های تکنیکی که اشاره کردم، موضوعاتی که در کتاب مطرح می‌شود، مرتبط با دغدغه‌های نوجوان است. به عنوان مثال، تیم ده نفره‌ای که گروه هم‌سالان را تشکیل می‌دهند، روابطی که بین این شخصیت‌ها وجود دارد و گرایش به رفتارهای پرخطر که در طول داستان مشاهده می‌شود، همه نکات جالبی هستند.

این ۱۰ شخصیت در مواجهه با دنیایی از خطرات هستند که بسیار جذاب است، زیرا مخاطب می‌تواند در داستان غوطه‌ور شود و این خطرها را لمس کند، بدون اینکه خود واقعی این خطرها را تجربه کرده باشد. این رویکرد باعث همذات‌پنداری نوجوان با داستان می‌شود.

در بخش همذات پنداری ممکن است مخاطب با همه بخش های آن ارتباط برقرار نکند، یک محور از داستان هم می‌تواند باعث شود مخاطب خود را در متن پیدا کند. بستر فرهنگی موضوعاتی که در این اثر با آن مواجه می شویم با بستر فرهنگی ما ممکن است مطابق نباشد.

این موضوع از برخی زوایا می‌تواند نامطلوب باشد اما زاویه ای که برخی به آن معتقدند، همذات پنداری لزوما به معنی این نیست که مخاطب و شخصیت نعل به نعل در یک موقعیت قرار بگیرند، صرف اینکه شناختی از این موقعیت پیدا کند می تواند برای مخاطب کافی باشد.

نکته‌ای که می‌خواهم بیان کنم این است که در ادبیات کودک و نوجوان، نگرانی‌هایی هست اما در عین حال، امیدهایی هم وجود دارد. ما ادبیات کودکی ها تلاش می‌کنیم موضوعات مهم را به کودکان برسانیم اما ما تنها نهاد اجتماعی نیستیم که بر کودکان و نوجوانان تأثیر می‌گذاریم. نهادهایی مانند ورزش و فوتبال تأثیرات بیشتری دارند اما امیدوارم که در آینده، این مسائل حل شود.

آرزوی من این است که کتاب‌ها هم گران شوند و هم ارزان. گران در ایهام آن، به معنای باارزش‌تر و گرانمایه شدن و در عین حال ارزان‌تر شدن تا دسترسی به آنها آسان‌تر شود، امیدوارم که این کتاب را بخوانید و از آن لذت ببرید، و در آن بستر، معنای واقعی زندگی را کشف کنید.

به نظر شما، چه نکات جدیدی به ادبیات کودک و نوجوان به ویژه در بخش گمانه‌زن یا فانتزی اضافه شده است؟

اسماعیلیان: باید بگویم که دست‌مایه‌ها از درون جامعه و متن آن بیرون می‌آید. هیچ‌چیز از آسمان به پایین نمی‌افتد و آنچه هست، همین‌جا، در درون جامعه است. به عنوان مترجم، از دید خودم، به سمت شرق یا غرب نگاه می‌کنم. آنچه در ادبیات جدید می‌بینم، به شدت تحت تأثیر فناوری و تأثیرات آن در زندگی روزمره است، به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات (IT) که بارزترین جنبه آن هوش مصنوعی است. گرچه این موضوع در ادبیات علمی تخیلی از دیرباز مطرح بوده است اما در حال حاضر به طور جدی در داستان‌های جدید به آن پرداخته می‌شود. کتاب‌هایی مانند «راز کیهان» یا «ادیسه فضایی ۲۰۰۱» وجود دارند که در آنها یک کامپیوتر به نام «هال» به یکی از شخصیت‌های اصلی تبدیل می‌شود و می‌خواهد، ماموریت را به هم بزند و شرایط خاصی به وجود می آید.

گرچه در اینجا نمی‌خواهم وارد جزئیات این داستان‌ها بشوم، اما باید بگویم که این موضوع، یعنی تأثیر فناوری بر زندگی بشر، روز به روز پررنگ‌تر می‌شود. علاوه بر مسائل زیست‌محیطی که در حال حاضر مورد توجه است، مسائلی مانند تغییرات اجتماعی نیز مطرح می‌شود.

بحث هوش مصنوعی، که هم‌اکنون در کشورهای غربی و حتی در ایران مطرح است، به یکی از دست‌مایه‌های جذاب در ادبیات علمی تخیلی تبدیل شده است. این موضوعات از گذشته در برخی کتاب‌ها مطرح شده‌اند اما اکنون به شدت مورد توجه قرار گرفته‌اند.

رویکرد دیگری که در دنیای فانتزی به چشم می‌خورد، فانتزی‌های چندین قسمتی است. منظور من از فانتزی، فانتزی‌های واقعی است.

من گمانه‌زن را به سه شاخه تقسیم می‌کنم: علمی-تخیلی، فانتزی و وحشت. در این میان، فانتزی‌های اوربنی یا شهری، است که به فانتزی‌های سایبرپانک نزدیک می شود و این سبک هنوز رواج دارد و حتی در حال گسترش هستند. سایبرپانک هنوز زنده است و همچنان در ادبیات و سینما حضور پررنگی دارد. نمونه‌ای از این آثار، فیلم «بازیکن شماره یک آماده است» که خود من ترجمه‌اش کرده‌ام. سایبرپانک هنوز در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در میان نوجوانان، مورد توجه قرار دارد.

جلدهای ۶ و ۷ «میراث لورین» چه زمانی منتشر می‌شود؟

اسماعیلیان: در مورد انتشار جلدهای بعدی، باید بگویم که این مسئله به ناشر مربوط است. من فقط وظیفه دارم که کار را تحویل دهم. البته، وقتی کار آماده است، باید چندین بار آن را بخوانم و اصلاحات لازم را انجام دهم. ویراستار نیز در این روند نقش بسیار مهمی دارد. این یک کار رفت و برگشتی است بین من، ویراستار و ناشر، تا نهایتاً کتاب به شکلی مطلوب به دست مخاطب برسد.

 آیا نکته‌ای از قلم افتاده که بخواهید اضافه کنید؟

«میراث لورین» دلیل چندوجهی بودن آن، نکات بسیاری دارد که در این گفت‌وگو مطرح نشده‌اند. اگرچه در نگاه اول، داستان به نظر هیجان‌انگیز و معمولی می‌آید اما عمق بیشتری دارد. در این کتاب، شخصیت‌ها با قدرت‌های خاص و حتی ویژگی‌های ابرقهرمانی ظاهر می‌شوند، ولی موضوع فراتر از این‌هاست. البته فرصت ما محدود است و نمی‌توانیم همه این جنبه‌ها را بررسی کنیم،

ولی در نهایت، پیام اصلی من این است که فقط یک جمله بگویم: بیشتر کتاب بخوانید.

لطفاً این فرصت‌ها را هدر ندهید، چون زندگی تنها یک بار به آدم داده می‌شود و باید از آن بهترین استفاده را کرد. من خودم از برخی لحظات زندگی‌ام پشیمانم، اما شما نباید این فرصت‌ها را از دست بدهید.