خبرگزاری مهر، گروه مجله: به یاد دارم مادربزرگ همیشه در فکر فرو میرفت و پوست پرتقال، رفیق شفیق اما پوست کلفت نارنگی را ریز ریز خورد میکرد. بعد از اینکه در آب جوشاند روی بخاری خشکشان میکرد و در شیشه نگه میداشت و از آنها در یک سری از غذاها استفاده میکرد. حالا این بار به جای پوست پرتقال، پوست نارنگیها را فدای ذهن بهم ریختهاش کرد و نتیجهاش هم شد غذایی به نام «نارنگی پلو».
نارنگی یکی از اعضای خانواده مرکبات است که همه بیشتر از طعمش، از بوی آن خاطره دارند. راحت و بدون دردسر هرجا که باشد پوستش کنده میشود و نرم از گلو پایین میرود. برای همین هم بچههای شر ته کلاس فصلش که میشود، قایمکی از کولههایشان در میآورند و نوش جان میکنند، اما در کسری از ثانیه به محض کندن اولین قسمت از پوست نارنجی رنگش رایحهاش در هوا اسپری میشود و معلم و مابقی بچهها را خبردار میکند. بوی نارنگی خبر از رسیدن پاییز میدهد. مثل گوجه سبز برای بهار و خربزه و طالبی برای تابستان. ترکیب نارنگی و پاییز حتی قابلیت این را دارد که از آدم یک شاعر بسازد.
من که همیشه طرفدار پروپا قرص غذاهای عجیب و ترکیب کردن مزههای مختلف مادربزرگ هستم، مثل همیشه با کنجکاوی نشستم و پخت پلوی این میوه نارنجی را نگاه کردم.
مادربزرگ اول پوست نارنگیها را گرفت و بعد از خلال کردنشان، در آب خیساند. وقتی تلخی اش گرفته شد، با خلال بادام و پسته در ماهیتابه تابشان داد. حالا بهسراغ گوشت چرخ کرده رفت و با پیاز و نمک و فلفل، حسابی مشت و مالشان داد. گوشتها را گرد کرد و مخلوط پوست نارنگی و خلال بادام و پسته را وسط گوشتها ریخت و به شکل کوفته در آورد. با سر قاشق ردی روی گوشتهای گرد شده انداخت و در روغن سرخشان کرد. در همان حین زعفران فرد اعلایی هم روی آنها ریخت. حالا نوبت به خود نارنگی رسیده بود. نارنگی را از وسط دو نیمه کرد و آب آن را روی گوشتها چلاند. آخر سر هم با بستن در تابه، فرصتی داد تا مزهها خوب همدیگر را بغل کنند. در همان حین برنجش را هم دم گذاشت و بعد از پخت کامل هردوی آنها، برنجش را با کوفته نارنگیها تزئین کرد.