به عنوان فردي كه بيش از سه دهه آقاي ظريف را ميشناسم و با وي در نيويورك و تهران از نزديك همكاري داشتهام، به لحاظ شرعي، انساني و اجتماعي بر خود فرض ميدانم نكاتي را عرض كنم. البته، اين به آن معنا نيست كه در همه زمينهها با ايشان همنظر بوده باشم. اول، گذشته از زندگي فردي بسيار پاك، ظريف بسيار وفادارتر به ولايت است نسبت به خيلي از مدعيان ذوب در ولايت. دوم، تقريبا در تمامي بحرانهايي كه طي چهار دهه اخير كشور در سياست خارجي خود داشته است، ظريف نقش مهم و اصلي در پيادهسازي سياستهاي نظام داشته است. سوم، در تهيه و تدوين تمامي اسناد ملي مربوط به سياست خارجي اين نظام مقدس، ظريف اگر نقش اصلي را نداشته، حتما در نهايي كردن متن نقش داشته است. وي فقط از حيث تسلط به زبان و حقوق بينالملل تعيينكننده نبوده است، بلكه از ريزترين مواردي كه ميتوانسته به منافع اين مرز و بوم خدشه وارد كند نيز غافل نبوده است. چهار، از نظر تبليغات، ديپلماسي عمومي و خارج كردن كشور از امنيتي شدن، ظريف در تمامي دنيا شهره است
به طوري كه همه كشورها آرزوي داشتن چنين فردي را دارند. مصاحبه اخير ظريف با فريد زكريا در حاشيه داووس يكي از صدها نمونه از كارهاي وي است. اين مصاحبه در داووس پربينندهترين بود. اين نكته را كساني بهتر درك ميكنند كه خود دستي در آتش داشته باشند. پنجم، در سختترين مناظرهها و گفتوگوها در برابر پيچيدهترين و خبرهترين مقامات دنيا به خصوص در امريكا و ازجمله در جلسات بستهاي كه حقير در كنار وي بودهام، به خود باليدهام و او را بزرگترين افتخار كشور بزرگي به نام ايران ديدهام. صادقانه بگويم، از اين جنبه، هيچ كس را در كشور سراغ ندارم كه حتي نزديك به وي باشد. در تمامي اين رودرروييهاي سياسي- ديپلماتيك، هنوز حرف از دهان طرف مقابل خارج نشده، ظريف جواب آن را داشت كه همزمان، يا در موقعي مناسب جواب ميداد. ششم، برجام تنها توافقي است كه، يك كشور بهاصطلاح جهان سومي با تمام قدرتهاي بزرگ موجود مذاكره ميكند و به سرانجام ميرساند.
كرهشمالي، اسراييل، هند و پاكستان كشورهايي هستند هستهاي، ولي هيچ كدام مشروعيت بينالمللي ندارند. اين درحالي است كه اگر در برابر برجام سنگاندازيها در داخل و خارج انجام نميشد، كشور ما ميتوانست اولين كشور هستهاي خارج از بلوك هستهاي با «مشروعيت بينالمللي» باشد. اين همه را كسي جز جواد ظريف مديريت نكرد. هفتم، سادهترين راه براي شناخت ظريف، فهم دشمنان وي است. شاخصترين دشمن ظريف در دنيا فردي است به نام جان بولتون. او كه تقريبا در تمامي اجلاسهاي منافقين شركت ميكند و ديگر مقامات امريكايي را نيز در اين امر ترغيب ميكند، حقوقبگير منافقين هم هست. شايد او تنها كسي باشد كه اگر فرصت پيدا كند كشور ما را چندينبار با خاك يكسان ميكند. شرارت وي به حدي است كه ترامپ فاشيست هم در دور اول نتوانست او را تحمل كند. اما، دليل كينه بولتون نسبت به ظريف اين است كه ظريف تنها كسي است كه حريف وي است در اينكه كاري كند كه بولتون اين آرزو را به گور ببرد. حرف آخر بولتون در توانمندي ظريف اين بوده است كه، «حيف كه ظريف براي اين نظام آخوندي كار ميكند.» در مجموع، سوال مهم اين است كه، اگر هر ملت ديگري فردي مثل جواد ظريف داشت مثل ما با او برخورد ميكرد؟ مخالفین و دشمنان داخلی ظریف که همگی به نحوی مرتبط با دولت احمدینژاد بوده و هستند فراموش کردهاند که هنرشان این بود کشور را وارد فصل هفت منشور سازمان ملل کردند و زمینهساز شکلگیری قطعنامههای متعدد علیه نظام شدند و در چنین شرایطی همه از بازگرداندن پرونده ایران از نیویورک به وین سخن می گفتند این تنها ظریف بود که با رمزگشایی از اینکه چگونه دوستان باعث شدند پرونده از آژانس به شورای امنیت برود توانست با لغو همه قطعنامهها پرونده ایران را به آژانس بازگرداند پر واضح است که دشمنان این مرز و بوم چنین فردی را تحمل نمیکنند . تعجب همگان آن است كه حتي رييسجمهوري كه راي خود را به دليل ازخود گذشتگي ظريف به دست آورده به همين سادگي بركناري ظريف را ميپذيرد. استناد به قانوني كه كمترين منطقي در آن ديده نميشود، خود عذر بدتر از گناه است كه بدان اشاره ميشود: تقريبا، تمامي خانوادههاي ايراني، هر چه در توان دارند صرف ميكنند تا شايد فرزندشان به دانشگاهي مثل صنعتي شريف راه يابد. از طرف ديگر، اكثر فارغالتحصيلان اين دانشگاهها، پيشاپيش بورسيه دانشگاههاي تراز اول دنيا از جمله امريكا ميشوند. اشتياق اصلي آنان اين است كه در كشور شرايطي فراهم شود كه به كشور بازگردند و همه دانشگاهها را مثل شريف كنند و كشورشان را در تمامي زمينهها توسعه دهند. اما، بالاخره بايد تشكيل زندگي دهند و بچهدار شوند كه تقريبا همگي نيز همسر ايراني انتخاب ميكنند. در طرف مقابل، وقتي چنين قانوني وضع ميكنيم، يعني بهترين و برجستهترين و حاصل عمر خانوادههاي فرهيخته را در آن كشورها حبس مينماييم و اجازه ورود به كشور را از آنان صلب ميكنيم. در چنين حالتي، چه كساني خواهند توانست اين كشور را توسعه دهند؟ نتيجه چنين وضعيت با آنچه بولتون آرزو ميكند چقدر فاصله دارد؟
دانشيار دانشكده روابط بينالملل وزارت امور خارجه