شناسهٔ خبر: 71851895 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

پایان گروگانگیری‌های حمید افعی در تهران

مجرم سابقه‌دار معروف به «حمید افعی» که با تشکیل باند سرقت مسلحانه دست به گروگانگیری و سرقت می‌زد دستگیر شد.

صاحب‌خبر -

همشهری آنلاین؛ ‌حوادث: از حدود دو ماه قبل، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در جریان سرقت‌های مسلحانه باندی قرار گرفتند که نقش مسافرکش را بازی می‌کردند. اعضای این باند با خودروهای پراید و سمند در غرب تهران اقدام به مسافرکشی می کردند و در حالی که شماره پلاک ماشین ها را مخدوش کرده بودند، بعد از سوار کردن مسافر او را ربوده و دست به سرقت اموال او می‌زدند.

گروگانگیری

اعضای این گروه فقط به سرقت اکتفا نمی‌کردند و شکایت‌ها از این حکایت داشت که آنها طعمه های خود را گروگان نیز می‌گرفتند تا از خانواده هایشان اخاذی کنند.

یکی از گروگان‌ها گفت: در حوالی میدان آزادی سوار بر خودروی سمندی شدم که تصور می کردم راننده آن مسافرکش است. در بین راه دو جوان دیگر سوار ماشین شدند که به نظر می رسید مسافر هستند اما در بین راه یکی از آنها اسلحه ای روی پهلویم قرار داد و با تهدید خواست هرچه دارم در اختیارش قرار دهم.

او ادامه داد: پول زیادی همراهم نبود، ضمن اینکه گوشی موبایلم نیز قیمت آنچنانی نداشت. حتی کارت‌های عابربانکم را نیز در خانه جا گذاشته بودم.

وی ادامه داد: سارقان مسلح وقتی دیدند تیرشان به هدف نخورده، از من خواستند تا با یکی از بستگانم تماس بگیرم. من هم به دایی ام زنگ زدم و آدم ربایان تهدید کردند که اگر پول به حسابشان واریز نکنند، جان مرا می گیرند. چند دقیقه بعد دایی ام، مبلغ ۱۸ میلیون تومان پول به حساب آنها واریز کرد و بعد آدم ربایان در حوالی اسلامشهر رهایم کردند.

اتفاق جالب

تحقیقات برای دستگیری اعضای این باند خشن ادامه داشت تا اینکه اتفاقی رخ داد که به دستگیری سرکرده باند منجر شد. ماجرا از این قرار بود که آخرین طعمه این باند چند روز بعد از اینکه گرفتار دزدان شده و آنها علاوه بر سرقت اموالش، دست به اخاذی ۲۰میلیون تومانی از خانواده‌اش زده بودند، در یکی از خیابان‌های غرب تهران یکی از سارقان را دید. او همان راننده‌ای بود که وانمود می‌کرد مسافرکش است. وی کنار ماشینش ایستاده و منتظر طعمه جدید بود. شاکی نیز با دیدن او ابتدا با پلیس تماس گرفت و بعد از دوستش که همراه او بود خواست نزدیک سارق برود و تا رسیدن پلیس او را سرگرم کند. دوست وی نیز به راننده باند سرقت نزدیک شد و سر صحبت را با او باز کرد تا اینکه دقایقی بعد پلیس رسید و این مرد دستگیر شد.

او در بازجویی ها اعتراف کرد که سرکرده باند است و با همدستی دو نفر از دوستانش، نقشه سرقت و گروگانگیری های سریالی را عملی می کنند. با اعترافات این مرد برای وی قرار قانونی صادر شده و تحقیقات زیر نظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری دو عضو دیگر این گروه ادامه دارد.

خلافکاران به من می گویند افعی

سرکرده باند، اسمش حمید و معروف به افعی است. او وقتی باندش را تشکیل داد، تصور می‌کرد سرقت‌های زیادی را رقم خواهند زد اما تنها ۲ماه بعد از نخستین سرقت دستگیر شد. گفت و گو با او را می خوانید.

ابتدا خودت را معرفی کن؟

من حمیدم و ۳۳ سال دارم. البته مدت هاست که همه مرا افعی صدا می زنند.

چرا به تو می گویند افعی؟

چون بدجوری نیش می زنم. راستش خلافکاران این لقب را به من داده اند. می گویند با هرکس که دشمن می شوی، خیلی سخت از او انتقام می گیری و بدجوری نیش‌اش می‌زنی. البته راست هم می‌گویند. با چند نفر از دوستانم که دچار اختلاف شدم، تا حد مرگ کتکشان زدم و در فضای مجازی هم آنها را با سر و صورت خون آلود استوری کردم تا درس عبرت کسانی شود که پشت سرم بدگویی می کنند. به همین دلیل، در بین خلافکاران معروف شدم به افعی.

احیانا به سبک سریال افعی، تصمیم نگرفتی چنین لقبی برای خودت انتخاب کنی؟

نه اصلا. قبل از اینکه سریال افعی پخش شود، به من می گفتند حمید افعی. اتفاقا سریال افعی را دیدم اما مربوط به جنایت بود. تخصص من سرقت است یا درگیری. من به هیچ عنوان قاتل سریالی نخواهم شد!

پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری؟

سابقه سرقت لوازم خودرو دارم. البته یک مرتبه هم با یک گروه موبایل قاپی همکاری کردم. اینبار تصمیم گرفتم باند خودم را تشکیل بدهم. البته تقصیر یکی از هم بندی هایم در زندان شد. او به من گفت که تو این همه سابقه داری، چرا باند خودت را تشکیل نمی دهی؟ همین جمله او جرقه ای در ذهنم ایجاد کرد برای تشکیل باند اما فکر نمی کردم که به این سرعت گیر بیفتیم.

چند وقت بود که سرقت هایتان را شروع کرده بودید؟

حدود دو ماه.

چرا فکر نمی‌کردی به این زودی دستگیر شوی؟

چون نقشه ای که کشیده بودم، مو لای درزش نمی رفت. ما شماره پلاک ماشین هایمان را مخدوش می کردیم. حتی صدایمان را هم تغییر می دادیم و سیم کارت‌هایی که با آن با خانواده گروگان‌های تماس می‌گرفتیم را هم از معتادان می خریدم اما خب بدشانسی آوردیم و از بخت بدمان با یکی از طعمه هایمان مواجه شدیم. خب این آخر بدشانسی است که در تهران به این شلوغی با کسی مواجه شوی که چند روز قبل او را ربودی و اموالش را به سرقت برده ای.

چرا با خودتان اسلحه حمل می کردید؟

چون می خواستیم، طعمه هایمان حسابی بترسند و با ما همکاری کنند.

تا حالا مجبور به شلیک نشده‌ای؟

نه خدا را شکر. اگر شلیک می‌کردیم که جرمم خیلی سنگین‌تر می‌شد. اسلحه فقط برای ترساندن بود. همین.