شناسهٔ خبر: 71820320 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

خاطره‌گویی یک خبرنگار با ایرنا؛

وقتی خبر بی‌بی‌سی اشتباه از کار درآمد

تهران-ایرنا- خبرنگار پیشکسوت ایرنا می‌گوید: رادیو «بی بی سی» خبری منتشر کرده بود که بالگرد خبرنگاران اعزامی به اشترانکوه به کوه خورده است و احتمالا همه مسافران آن کشته شده‌اند؛ در حالی که چنین اتفاقی نیفتاده بود و ما زنده بودیم.

صاحب‌خبر -
امامعلی کشاورز از جمله خبرنگاران پیشکسوت ایرنا است که در شهریور ۱۳۵۹ زمانی که هنوز خبرگزاری پارس به «خبرگزاری جمهوری اسلامی » (ایرنا) تغییر نام نداده بود، وارد آن شد و پس از ۳۴ سال خدمت، در اواخر سال ۱۳۹۲ به افتخار بازنشستگی نایل آمد. او در این مدت، در بخش های مختلف ایرنا از جمله گروه‌های اقتصادی، بین الملل و استانها در سازمان مرکزی فعالیت کرد و مدتی هم در دفاتر شهرستانی آن مشغول خدمت بود.

به مناسبت بزرگداشت ۹۰ سالگی ایرنا، گفت وگوی کوتاهی با ایشان داشته‌ایم:

ایرنا: آقای کشاورز، شما از خبرنگاران پیشکسوت ایرنا هستید. دورانی که شما در این سازمان خبری سپری کردید، چگونه بود؟

کشاورز: ما نسلی بودیم که دوران قبل از انقلاب را دیده بودیم و وقتی وارد خبرگزاری شدیم، انقلاب به وقوع پیوسته و جنگ تحمیلی هم آغاز شده بود. ما در مدت ۳۴ سال حضور در ایرنا، تمام مسائل، مشکلات و تحولاتی که جامعه ایران با آن مواجه شد، را دیدیم و به نوعی، همه آنها را تجربه کردیم؛ تجربه هایی که سرشار از خاطرات خوش و گاهی، خاطرات ناخوش است.

می‌توانم بگویم نیمی از عمری که تاکنون از خدا گرفته ام را در ایرنا گذراندم. الآن در سن ۷۰ سالگی هستم و ۳۴ سال از بهترین اوقات عمرم را در خبرگزاری بودم.

در این مدت، شاهد تحولات بسیاری در حوزه فناوری در عرصه رسانه هم بودید؟

بله، در آغاز کار ما بسیار سخت بود. ما آن موقع با دستگاه های تلکس قدیمی کار می کردیم. شیوه کار اینگونه بود که باید تمام اخبار جمع می‌شد و از اتاق خبر به اتاق تلکس می‌آمد تا در آنجا، همه متون خبری با دستگاه‌های قدیمی پانچ شود. بعد از آن، تمام اخبار به شکل نوارهای باریک زردرنگ تلکس در می آمد تا قابلیت ارسال و دریافت را به دیگر نقاط داشته باشد.

این نوار در دستگاه‌های تلکس قرار می‌گرفت و برای رسانه‌های داخل و خارج از کشور مخابره می‌شد. ما در ایرنا دو تلکس داشتیم؛ تلکس فارسی و تلکس لاتین. در تلکس لاتین، متون فارسی به زبان انگلیسی برای قسمت بین الملل ترجمه می‌شد و تلکس فارسی نیز برای رسانه‌های داخلی و مشترکین داخل کشور بود. آن زمان، خبرگزاری جمهوری اسلامی، رسانه مادر بود و نقش اول را در عرصه اطلاع رسانی در کشور ایفا می کرد.

در آن ایام، کسی که در تلکس کار می‌کرد، در مدت هشت ساعت فعالیت تا ۲۰۰ صفحه خبر را پانج می‌کرد. در زمان جنگ، همکاران شبانه روز کار می‌کردند. بعد از تلکس، کامپیوترهای داس آمد و به مرور، کامپیوترها نیز پیشرفت کرد.

وقتی دستگاه‌های تلکس جمع شد، به گروه اقتصادی پیوستم و در آنجا به عنوان خبرنگار مشغول فعالیت شدم.

خاطره جالبی از آن دوران، در ذهن تان دارید؟

شاید بگویم صدها خاطره دارم که نمی‌دانم کدامش را برای شما تعریف کنم، مخصوصا آنکه من علاوه بر تلکس و گروه اقتصادی، در گروه های بین الملل، استان ها و شهرستان هم بودم که هر کدام از اینها خاطره‌های زیادی برای ما برجا گذاشته است.

یکی از این خاطره ها، مربوط به گروه اقتصادی است که به نوعی با شرایط این روزهای کشور نیز سنخیت دارد.

من اواخر دهه ۶۰ خبرنگار وزارت نیرو بودم. جنگ دو سه سالی بود که تمام شده و کشور در دوران سازندگی بود. با این حال، برخی ماه های سال، روزی دو سه ساعت برق قطع می شد. البته، در زمان جنگ ۳-۴ ساعت قطعی برق در روز داشتیم اما مدتی شرایط بهتر شده بود به گونه ای که اوایل بعد از جنگ، گاهی اصلا برق نمی رفت و اگر هم قطعی برق رخ می داد، حدود نیم ساعت بیشتر طول نمی کشید. این وضع اما تداوم نیافت و دوباره تا ۳ ساعت هم بی برقی داشتیم.

در یکی از سال‌ها، مسئولان دولتی اعلام کردند برف سنگینی در منطقه اشترانکوه و کوه‌های بختیاری آمده و موجب شکستگی دکل های برق از آن سو به طرف تهران شده است. به ما در ایرنا گفتند شما بروید و گزارشی از آنجا تهیه کنید تا در مطبوعات و تلویزیون برای مردم گفته شود که علت قطعی برق این است.

همراه جمعی از خبرنگاران صداوسیما و برخی روزنامه ها، سوار هلی کوپتر شدیم و سمت کوه رفتیم. وقتی به منطقه رسیدیم، برف شدیدی می‌آمد و مه همه جا را گرفته بود، طوری که بالای کوه دیده نمی‌شد. خلبان مجبور شد در کنار رودخانه‌ای فرود آید چون رودخانه، برف‌ها را شسته و زمین آن نقطه صاف بود.

وقتی از بالگرد پیاده شدیم دیدیم بیش از یک متر برف در منطقه آمده است. صبح بود و طبق برنامه، قرار بود تا بعدازظهر برگردیم. ۱۲ خبرنگار بودیم. مجبور شدیم مدت یک هفته آنجا بمانیم و در این مدت، با هیچ جای دنیا ارتباطی نداشتیم.

به مسئولی که همراهمان بود، گفتیم می‌توانیم تماس بگیریم که اینجا هستیم؟ گفتند: اینجا نه تلفنی وجود دارد و نه ارتباطی با هیچ جای دیگر. در هر حال، یک هفته را با سختی های بسیار در آن محل گذراندیم. اگر بخواهم جزئیات آن را تعریف کنم، یک روز طول خواهد کشید.

حالا، شما تصور کنید یک خبرنگاری که صبح رفته و می‌خواهد بعدازظهر برگردد، یک هفته کسی در خانه از او خبری نداشته باشد، چه اتفاقی برای آن خانواده می‌افتد؟ خدا، سردبیر محترم ما را حفظ کند که واقعا همیشه ذکر خیر ایشان را می‌گویم. ایشان یکی از افراد با تجربه خبرگزاری بودند. تنها کاری که کرده بودند، این بود که به خانواده ما اعلام نکردند چه اتفاقی برای ما افتاده و یک هفته است از خبرنگاران خبری در دست نیست. رسانه هایی که این موضوع را گفته بودند، برای همکاران و خانواده خبرنگاران خود نگرانی زیادی ایجاد کرده بودند.

بالاخره، بعد از یک هفته هوا باز شد، مه کنار رفت و ما زنده پیدا شدیم؛ خدا را شکر. وقتی به خانه رفتم، دیدم همسرم خیلی ناراحت است. به من گفت یک هفته است شما رفته‌اید، بخاطر من که هیچ، چرا به خاطر بچه‌ها یک تماس تلفنی نگرفتید؟!. یک پوشه از اخباری که در این زمینه روی خروجی ویژه (محرمانه) ایرنا رفته بود، را جلویش گذاشتم. اولین خبر هم از بی بی سی بود. نوشته بود که اینها به کوه خورده‌اند و احتمالا هیچکدام زنده نیستند. تا همسرم این خبرها را دید، بدون اینکه توضیح دیگری بدهم، قانع شد و از اینکه سالم برگشته‌ایم، خدا را شکر کرد.

این یک نمونه از خاطرات ما در آن دوران است که سختی کار خبر را هم نشان می دهد.

پس از یک دهه بازنشستگی، اکنون چه احساسی نسبت به ایرنا دارید؟

همانطور که عرض کردم من نزدیک به ۳۵ سال در ایرنا کار کردم. ایرنا واقعا خانه ماست. مدتی که من آنجا بودم، مدت کمی نبود. تجارب زیادی به لحاظ حرفه ای در خبرگزاری اندوختم که معتقدم لازم است که از این تجربه‌ها استفاده شود.

معتقد هستم هر وقت ایرنا مستقل‌تر و حرفه ای تر به جامعه و مسائل مردم نگاه کرده، موفق بوده است. ایرنا هر چند یک سازمان دولتی است، اما نگاه مستقل به مسائل جامعه و مردم، یکی از عوامل موفقیت آن است. در دورانی که مدیران خبرگزاری چنین نگاهی داشتند، ایرنا موفقیت کاملی داشت.

ایرنا در سالهای قبل و بعد از انقلاب تا پس از جنگ، خبرگزاری مادر بود و با فعالیت‌هایی که در جبهه و جنگ و ستاد تبلیغات داشت، یک رسانه واقعا فراگیر در جامعه بود. اگر دقت کنیم خواهیم دید هر زمانی که نگاه حاکمیتی و دولتی بر ایرنا غلبه کرده و از مسائل مردم دور شده است، جایگاه آن هم افت کرده است. معتقدم مدیران ایرنا باید همواره به اینگونه ملاحظات دقت کنند.

چه پیام و توصیه ای به نسل های کنونی و جدید ایرنا دارید؟

ما به‌هرحال دوران طولانی را در خبرگزاری گذراندیم و لازم است ارتباط بین نسل جدید و نسل ما بیشتر شود. الآن اگر از من بپرسند در کجا کار می‌کردید، می‌گویم خبرگزاری، اما اگر بپرسند چند نفر از افرادی که الآن آنجا کار می‌کنند را می‌شناسید؟ جوابم منفی است چون فقط می‌توانم افرادی را نام ببرم که با ما بودند. علتش این است که ارتباطی بین ما و همکاران پس ازما وجود نداشته است.

بر این باورم که هر چقدر این ارتباطات و بازدیدها و جلسه‌های همنشینی ما با همکاران کنونی بیشتر باشد یا دفتری در ایرنا باشد که پیشکسوتان در آنجا رفت‌وآمد کنند، صحبت کنند، از خاطره‌های خود بگویند و این تجربه ها ثبت شود، در آینده می‌تواند برای سازمان و نسل های بعد خیلی مفید باشد.

سخن پایانی جنابعالی چیست؟

صحبتم را با این جمله تمام می‌کنم. یک نویسنده می‌گوید اینقدر بنویسید که اتفاق بیفتد. من می‌گویم آنقدر بنویسید که هم اتفاق بیفتد و هم اتفاق نیفتد. چون چیزهای خوب باید اتفاق بیفتد و چیزهای بد اتفاق نیفتد. همین خاطره‌هایی که یک لحظه از آن را تعریف کردم، اگر جایی ثبت و گفته می‌شد، شاید حوادثی که برای رئیس جمهور شهید پیش آمد، می‌شد جلویش را گرفت. عرض دیگری ندارم.

گفت وگو از: محمدرضا نادری گیسور