هیأت عباسیه، عدل، وسط بازار زرگرهای اهواز است. اینجا قبل از آن که هیأت باشد، دارالتجاره بود. تُجاری که از این طرف و آن طرف به اهواز میآمدند، میدانستند که میتوانند در یکی از حجرههای دارالتجاره بازار زرگرها، شبهای گرم اهواز را به صبح برسانند. «حاج فتحالله» اما همه دارالتجاره را وقف کرد برای هیأت؛ تا هم سرپناهی باشد برای آنهایی که میخواستند شبی را به صبح برسانند و هم جایی باشد برای روضهخوانی. هیأت عباسیه اهواز حالا همیشه درش به روی مردم باز است؛ محرم و صفر باشد یا نباشد. بنای روضه، اینجا همیشه برقرار است؛ در شبستان هیأت که دور تا دورش با کاشیهای آبی تزیین شده؛ کاشیهایی که ترجیعبند محتشم را در خودشان دارند. همه اهواز و حتی خیلیهای دیگر در شهرهای دور و نزدیک، آش امام سجاد(ع) عباسیه را میشناسند؛ صبح ۲۵ محرم که بشود، انگار همه جمعیت اهواز، در صف ایستادهاند تا به تبرک، کاسهای از آش امام سجاد(ع) هیأت ببرند... حکایت ماه رمضان اما حکایت دیگری است؛ حکایت استکانهای چای، و سینیهای غذا، برای آنهایی که دوست دارند روزهشان را اینجا باز کنند. افطاری هیأت عباسیه اهواز صد و ده، پانزده سال میشود که تعطیل نشده است.
یک استکان چای شیرین کنار سفرههای پارچهای
اذان که بگویند و نماز که تمام بشود، روزهدارها از هر دو در، وارد هیأت میشوند. عباسیه، دو تا در دارد؛ یکیاش نبش بازار زرگرهاست و یکیاش باز میشود به خیابان خوانساری. خادمهای عباسیه البته یکی دو ساعت مانده افطار میآیند و سماورهای هیأت را آتش میکنند. آتش زیر دیگها اما از پیش از ظهر روشن است. هیأت، بانی دارد؛ آدمهای خیّری که دوست دارند ثواب افطاری را هم به کارنامهشان اضافه کنند. هر کسی بسته به وسعش، بانی خیر میشود در هیأت عباسیه.
روزهدارها که میآیند همان دم در، یکی یک استکان چای شیرین برمیدارند از توی سینیهای بزرگ و میروند کنار سفرههای پارچهای(که حالا این سالها پلاستیکی شده متاسفانه) مینشینند و چای داغِ شیرین را هورت میکشند. چای خوزستانیها البته همیشه شیرین است. تا روزهدارها گلویی به چای داغ تر کنند و خرمایی بخورند و بامیهای، باقی سور و سات سفره هم فراهم میشود.
سفرههای هیأت، همیشه رنگین است
نان که باشد، یعنی سفره کامل است؛ بد است جایی که نان هست، آدم منتظر غذای دیگری بماند؛ هرچند سفرههای هیأت، به لطف مردم، و به تبرک نام اولیاالله، همیشه رنگین است.
رسم است که سر سفرههای افطار، بشقاب سبزی هم بگذارند و پنیر. نان و پنیر و سبزی، همراه با چای داغ، بهترین افطاری دنیاست؛ ساده و کامل. زولبیا و بامیه هم که اصلش مال همینجاهاست. لطف آدمهای خیر اما نمیگذارد روزهدارها در هیأت عباسیه به همینها بسنده کنند. تا چند لقمه نان و پنیری صرف بشود و یکی دو سینی چای گردانده شود، سینیهای غذا هم میرسد. در هیأت عباسیه دیگهای پلو همیشه به بار است.
همه بازاریها و همه آنها که دوست دارند روزههایشان را سر سفره افطار هیأت باز کنند، میدانند که سفرههای هیأت چیز دیگری است؛ صفایی که در این سفرهها هست، هیچ جای دیگری نیست.
افطار کردن سر این سفره، چیز دیگری است
افطار که بشود در بازار زرگرهای اهواز، در خیابان طالقانی و خوانساری و... کسی، افطارنکرده نمیماند. به لطف هیأت عباسیه، همه روزهدارها میتوانند اینجا روزهشان را باز کنند. سنت افطاری، سنت پذیرایی از روزهدارها، هنوز هم سنت رایجی است؛ نه فقط در اهواز و خوزستان، که در همه ایران. هیأت عباسیه فقط یکی از سفرههای افطاری است که اینجا نزدیک کارون پهن میشود؛ و الا که همه گستره ایران، دم افطار میشود خیابان غذا؛ خیابان غذاهای سادهای که از صفای روزهدارها، طعم میگیرد؛ هرچند در عباسیه اهواز قضیه کمی فرق میکند. سفرههای افطاری اینجا مزین به نام حضرت عباس(ع) است. افطار کردن سر این سفره، حتما چیز دیگری است.
عکسها: خبرگزاری قرآنی