"به چه چیزی فکر میکنی؟ " را هربار از خودم در زمان استراحت و بیکاری پرسیدهام و سعی کردهام به آن جواب معقولی بدهم. آخر یک جایی خوانده بودم وقتی اضطرابهای روزانه و دلمشغولیها یقه آدم را ول میکنند و آدم حس میکند انگار از هرچه دارد خالی میشود، خیلی مهم است که بعدش به چه چیزی فکر میکند. چرا که تازه بعد از آن میتوان به فهم عمیقتری از دنیای یک آدم رسید. بگذارید سادهتر بگویم. همه ما از شب قبل برنامه فردایمان و حتی پسفردایمان را هم ریختهایم. مهم نیست عمل کنیم یا نه، اما میدانیم که صبح باید صبحانه بخوریم، دست و رویی بشوییم، جایی را مرتب کنیم و بعد از آن دانشگاه، کلاس یا سرکار برویم. یک ساعت زمان استراحت داریم؛ عصر قرار است یک مصاحبه کاری داشته باشیم یا جایی امتحان بدهیم یا قراری دوستانه داریم که باید سر ساعت خودمان را به آن جا برسانیم. بعضی هایمان همسر داریم و بچههایمان در مدرسه منتظر ما هستند و باید ظهر دنبال آنها برویم. قبض آب را پرداخت کنیم، جریمههای ماشین را بدهیم. پول شارژ ساختمان را بپردازیم. خواهر یا برادرمان از ما خواسته شب به دیدنش برویم تا با ما راجع به موضوع مهمی مشورت کند و الی آخر که برای هرکدام بسته به نوع و اهمیت آن استرس و اضطرابی را هم تحمل میکنیم و اینطوری روزمان را به شب میرسانیم و اگر احیانا کاری هم بماند، میافتد روی دوش روز بعدمان و همینطور خودمان را مشغول نگه میداریم. اما بالاخره ممکن است روزی، جایی، ساعتی، لحظهای بگوییم: آخیش تمام شد! بشینیم روی صندلی و ببینیم دیگر کاری برای انجام دادن نداریم. یعنی تا الان هرچه بوده انجام دادهایم و کار عقب ماندهای نمانده و تا فردا و مشغولیتهای آن مقداری زمان داریم تا به خودمان اختصاص دهیم. اینجا مهم است که آدم به چه چیزی فکر میکند. یکی ممکن است به این فکر کند که چطور میتواند در حد خودش تأثیرگذار باشد. یکی ممکن است به اعمال صالحه فکر کند. یکی ممکن است برای تقلب و کلاهبرداری و اینجور چیزها نقشه بریزد. یکی ممکن است مثل یک فیلسوف، ورای دغدغههای روزانه و ماهانه، به پرسشهای بزرگتری فکر کند. یکی رویا ببافد و یاد قدیمها کند و یکی هم ممکن است مثل من به پوچی برسد و توی بیراهه خودش گم شود. اینجاست که آدم میتواند راهی به عمق احساسات و اندیشههای یک نفر دیگر باز کند. اینجا همانجاست که حتی میشود بر اساس آن آدمها را رتبه بندی کرد و توی لیست خوبها و کمتر خوبها جا داد. حالا حتی اگر نمیخواهیم توی زندگی بقیه فضولی کنیم، بیاییم از این برای شناخت خودمان استفاده کنیم؛ اینکه بالاخره از این زندگی چه میخواهیم و درون ما چه احوالاتی میگذرد و قرار است به سمت کدام قلهها پرواز کنیم.
فائزه مجردیان - خبرنگار قدس