در زبان فارسی، تعداد زیادی وامواژه از فرانسوی رایج شدهاند که اغلب بدون تغییر یا با اندکی دگرگونی در تلفظ و نوشتار مورد استفاده قرار میگیرند. این تأثیر به دوران قاجار بازمیگردد، زمانی که ارتباط ایران با دنیای غرب عمدتاً از طریق فرانسه برقرار بود. بسیاری از این واژهها به حوزههایی مانند علوم، فنّاوری، هنر و اداری مربوط میشوند، زیرا یا معادل دقیقی در فارسی نداشتند یا فرصت معادلسازی برای آنها فراهم نشد.
بر اساس بررسیهای انجامشده، تعداد وامواژههای فرانسوی در زبان فارسی در فرهنگهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، در فرهنگ دهخدا حدود ۸۲۰ واژه، در فرهنگ معین نزدیک به ۱۷۰۰ واژه، در فرهنگ عمید حدود ۱۶۰۰ واژه و در فرهنگ مشیری حدود ۱۲۰۰ واژه از زبان فرانسوی وارد فارسی شدهاند. آموزش زبان فرانسه ملل نشان میدهد که این تأثیر زبانی تنها محدود به واژهها نیست، بلکه در تلفظ و ساختار برخی عبارات نیز دیده میشود.
علاوه بر این، یک پژوهش در سال ۱۹۸۲ نشان میدهد که تعداد وامواژههای فرانسوی در فارسی بین سه تا چهار هزار واژه برآورد میشود. جالب اینجاست که فارسی و فرانسوی هر دو به خانواده زبانی هندواروپایی تعلق دارند و از این نظر، ریشههای مشترکی بین آنها وجود دارد. این اشتراکات زبانی، انتقال واژهها بین دو زبان را تسهیل کرده است. در این مقاله قصد داریم پراستفادهترین کلمات و اصطلاحات فرانسوی که در زبان فارسی رایج شدهاند را بررسی کنیم.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف الف
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف الف شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ب
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف ب شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف پ
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف پ شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
این واژهها در فارسی با تغییرات اندک در تلفظ و نوشتار مورد استفاده قرار گرفته و در زمینههای مختلفی از جمله هنر، سیاست، حملونقل، تجارت و مد کاربرد دارند.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ت
در جدول زیر، تعدادی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف ت شروع میشوند، همراه با معنی آنها آورده شده است:
این کلمات اغلب از زبان فرانسوی وارد فارسی شدهاند، بهویژه در دوره قاجار و پس از آن، زمانی که تأثیر فرهنگی فرانسه بر ایران بیشتر بود.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف د
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «د» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ر
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ر" شروع میشوند آورده شدهاند:
بسیاری از این کلمات از زبان فرانسه به فارسی وارد شدهاند، معمولاً در حوزههای هنری، غذایی، یا علمی هستند.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ژ
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ژ" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف س
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "س" شروع میشوند آورده شدهاند:
اکثر این کلمات در فارسی از زبان فرانسوی گرفته شدهاند، بهویژه در حوزههای هنر، سیاست، اقتصاد، و فناوری.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ش
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ش" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ف
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ف" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ک
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ک" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف گ
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «گ» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ل
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ل" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف م
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «م» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ن
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «ن» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف و
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "و" شروع میشوند آورده شدهاند:
∎
بر اساس بررسیهای انجامشده، تعداد وامواژههای فرانسوی در زبان فارسی در فرهنگهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، در فرهنگ دهخدا حدود ۸۲۰ واژه، در فرهنگ معین نزدیک به ۱۷۰۰ واژه، در فرهنگ عمید حدود ۱۶۰۰ واژه و در فرهنگ مشیری حدود ۱۲۰۰ واژه از زبان فرانسوی وارد فارسی شدهاند. آموزش زبان فرانسه ملل نشان میدهد که این تأثیر زبانی تنها محدود به واژهها نیست، بلکه در تلفظ و ساختار برخی عبارات نیز دیده میشود.
علاوه بر این، یک پژوهش در سال ۱۹۸۲ نشان میدهد که تعداد وامواژههای فرانسوی در فارسی بین سه تا چهار هزار واژه برآورد میشود. جالب اینجاست که فارسی و فرانسوی هر دو به خانواده زبانی هندواروپایی تعلق دارند و از این نظر، ریشههای مشترکی بین آنها وجود دارد. این اشتراکات زبانی، انتقال واژهها بین دو زبان را تسهیل کرده است. در این مقاله قصد داریم پراستفادهترین کلمات و اصطلاحات فرانسوی که در زبان فارسی رایج شدهاند را بررسی کنیم.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف الف
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف الف شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
واژه فرانسوی | معنی در فارسی |
Abonnement (آبونمان) | حق اشتراک، مبلغ پرداختی برای استفاده دورهای از یک خدمت |
Accessoire (اکسسوار) | لوازم جانبی، وسایل تکمیلی |
Acte (اکت) | عمل، نمایش (در تئاتر) |
Adresse (آدرس) | نشانی، محل سکونت یا محل یک مکان |
Affiche (آفیش) | پوستر، اعلامیه تبلیغاتی |
Agence (آژانس) | دفتر خدماتی، نمایندگی |
Album (آلبوم) | مجموعهای از تصاویر یا موسیقی |
Alcool (الکل) | مادهای شیمیایی که در نوشیدنیها و مصارف صنعتی کاربرد دارد |
Alliance (آلیانس) | اتحاد، پیمان |
Ambiance (آمبیانس) | جو، فضای محیط |
Amateur (آماتور) | غیرحرفهای، تازهکار |
Ambulance (آمبولانس) | خودروی امدادی برای انتقال بیماران |
Appartement (آپارتمان) | واحد مسکونی در یک ساختمان |
Appétit (اپتیت) | اشتها، میل به غذا |
Atelier (آتلیه) | کارگاه هنری، محل کار نقاشان یا طراحان |
Automobile (اوتومبیل) | خودرو، ماشین |
Avion (اویون) | هواپیما |
Abat-jour(آباژور) | چراغ خواب یا سایهچراغ |
Abcès(آبسه) | ورم چرکی یا عفونت موضعی |
Abstrait(آبستره) | انتزاعی یا هنر انتزاعی |
Accolade(آکولاد) | آکولاد (در نوشتار) یا آغوش |
Acetone(استون) | استون (حلال شیمیایی) |
Adjudant(اجودان) | درجه نظامی (معادل استوار) |
Agent(آژان) | مأمور یا نماینده |
Allemagne(آلمان) | آلمان (نام کشور) |
Allergie(آلرژی) | حساسیت یا آلرژی |
Alliage(آلیاژ) | آلیاژ (ترکیب فلزات) |
Ampere(آمپر) | واحد اندازهگیری جریان الکتریکی |
Ananas(آناناس) | آناناس (میوه) |
Antenne(آنتن) | آنتن (وسیله دریافت امواج) |
Artiste(آرتیست) | هنرمند |
Ascenseur(آسانسور) | آسانسور (وسیله بالابر) |
Asphalte(آسفالت) | آسفالت (پوشش جادهها) |
Autobus(اتوبوس) | اتوبوس (وسیله نقلیه عمومی) |
Autriche(اتریش) | اتریش (نام کشور) |
Avance(آوانس) | پیشپرداخت یا پیشقدمی |
Avantage(آوانتاژ) | مزیت یا برتری |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ب
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف ب شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
واژه فرانسوی | معنی در فارسی |
Baguette (بگت) | نان بلند و باریک فرانسوی |
Balance (بالانس) | تعادل، تراز |
Ballon (بالون) | بادکنک، هوای گرمشده در یک پوشش بزرگ |
Ballet (باله) | رقص کلاسیک نمایشی |
Bal masqué (بالماسکه) | مهمانی با ماسک و لباس مبدل |
Balcon (بالکن) | تراس، ایوان کوچک |
Bandage (بانداژ) | باند پزشکی برای پانسمان زخم |
Banque (بانک) | مؤسسه مالی برای نگهداری و انتقال پول |
Bateau (باتو) | قایق، کشتی کوچک |
Bazar (بازار) | محل خرید و فروش کالا |
Batterie (باتری) | منبع ذخیره انرژی الکتریکی |
Billet (بلیط) | بلیت، سند ورود به وسیله نقلیه یا رویداد |
Blouse (بلوز) | لباس زنانه یا روپوش پزشکی |
Bon salé (بن ساله) | خوش نمک، خوشمزه |
Boulevard (بولوار) | خیابان پهن و بزرگ |
Brosse (برس) | شانه یا وسیله تمیزکننده دارای موهای مصنوعی یا طبیعی |
Brochure (بروشور) | دفترچه تبلیغاتی یا اطلاعاتی |
Broc (بروک) | ظرف آب یا پارچ |
Bulletin (بولتن) | گزارش، نشریه خبری |
Bureaucratie (بوروکراسی) | سیستم اداری پیچیده |
Budget (بودجه) | مقدار مشخصی پول برای یک هدف خاص |
Buffet (بوفه) | محل ارائه غذا به صورت سلفسرویس |
Bactérie (باکتری) | میکروارگانیسم تکسلولی |
Biscuit (بیسکویت) | شیرینی خشک |
Bigoudis (بیگودی) | وسیلهای برای فر کردن مو |
Bourse (بورس) | وسیلهای برای شانه کردن مو |
در جدول زیر، تعدادی از واژههای فرانسوی که با حرف پ شروع میشوند و در زبان فارسی رایج شدهاند، همراه با معنی آورده شده است:
واژه فرانسوی | معنی در فارسی |
Palette (پالت) | صفحهای برای مخلوط کردن رنگها در نقاشی |
Paletot (پالتو) | نوعی لباس گرم و بلند |
Panorama (پانوراما) | نمای گسترده، چشمانداز وسیع |
Parfum (پرفیوم) | عطر، اسانس خوشبو |
Parking (پارکینگ) | محل توقف و نگهداری خودرو |
Parlement (پارلمان) | مجلس قانونگذاری |
Parasol (پاراسُل) | چتر آفتابی |
Parti (پارتی) | مهمانی، دورهمی |
Passeport (پاسپورت) | گذرنامه، سند مسافرتی |
Pause (پُز / پاز) | توقف کوتاه، مکث |
Pédale (پدال) | رکاب، وسیلهای که با پا فشرده میشود |
Pension (پانسیون) | اقامتگاه کوچک، محل سکونت دانشجویی یا کارمندی |
Percussion (پرکاشن) | سازهای ضربی، کوبهای |
Personnage (پرسُناژ) | شخصیت داستانی یا نمایشی |
Pharmacie (فارماسی / فارمسی) | داروخانه |
Photographie (فتوگرافی) | عکاسی |
Pilote (پیلوت) | خلبان، راهنما |
Police (پلیس) | نیروی انتظامی، مأمور امنیتی |
Politique (پولیتیک) | سیاست، راهبرد |
Populaire (پوپولر) | محبوب، مردمی |
Portefeuille (پورتفُی) | کیف مدارک، کیف پول |
Portion (پورس) | سهم غذا، مقدار مشخص از یک ماده غذایی |
Portrait (پورتره) | تصویر چهره، نقاشی یا عکس از فرد |
Pose (پُز) | ژست، حالت بدن برای عکس گرفتن |
Pression (پرِس) | فشار |
Programme (پروگرام) | برنامهریزی، فهرست کارها |
Projet (پروژه) | طرح، برنامه اجرایی |
Public (پابلیک) | عمومی، همگانی |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ت
در جدول زیر، تعدادی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف ت شروع میشوند، همراه با معنی آنها آورده شده است:

کلمه در فارسی | کلمه در فرانسوی | معنی |
تلفن | téléphone | گوشی، وسیلهای برای ارتباط صوتی |
تئاتر | théâtre | نمایش، هنر اجرای نمایشی |
ترمینال | terminal | پایانه، محل جابجایی مسافران |
تروریست | terroriste | فردی که اقدامات خشونتآمیز انجام میدهد |
تکنیک | technique | روش، فن، شیوه انجام کار |
توریسم | tourisme | گردشگری، صنعت سفر و تفریح |
تراژدی | tragédie | داستان یا واقعهای غمانگیز |
ترافیک | trafic | عبور و مرور، جریان وسایل نقلیه |
تومان | tomane (قدیمی) | واحد پول ایران (در گذشته در فرانسه هم استفاده میشد) |
تانک | tank | خودروی زرهی جنگی |
این کلمات اغلب از زبان فرانسوی وارد فارسی شدهاند، بهویژه در دوره قاجار و پس از آن، زمانی که تأثیر فرهنگی فرانسه بر ایران بیشتر بود.
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف د
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «د» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی | فرانسوی | معنی |
دسامبر | Décembre | ماه دوازدهم سال میلادی |
دکلمه | Déclamer | خواندن شعر یا متن با صدای بلند و احساسی |
دکلته | Décolleté | لباسی با یقه باز یا عمیق |
دکور | Décor | تزئینات و طراحی داخلی |
دکوراسیون | Décoration | هنر تزئین و آراستن فضاها |
دمده | Démodé | مدل یا شیئی که از مد افتاده است |
دانتل | Dentelle | پارچه توری یا نخ دوزی شده |
دسر | Dessert | غذای شیرین که بعد از غذای اصلی سرو میشود |
دیاپازون | Diapason | وسیلهای برای تنظیم صدا یا فرکانس |
دیکتاتور | Dictature | حکومت مطلقالعنان یا فردی که قدرت مطلق دارد |
دیکته | Dictée | نوشتن متن گفته شده توسط شخص دیگر |
دیپلم | Diplôme | مدرک تحصیلی یا گواهی |
دیسیپلین | Discipline | نظم و انضباط |
دیسک | Disque | صفحه گرد برای پخش موسیقی یا ذخیره اطلاعات |
دکتر | Docteur | عنوانی برای پزشکان یا دارندگان مدرک دکتری |
دز | Dose | مقدار مشخصی از دارو یا ماده |
دوش | Douche | حمام کردن یا وسیلهای برای شستشو |
دوبل | Double | دو برابر یا دوگانه |
دوجین | Douzaine | تعداد دوازده تایی |
درام | Drame | نوعی نمایش یا فیلم با موضوعات جدی و احساسی |
دینامیک | Dynamique | پویا یا دارای حرکت و تغییر |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ر
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ر" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
رادیو | radio | دستگاه پخش صدا و موسیقی |
رستوران | restaurant | غذاخوری، مکان سرو غذا |
رژ | rouge | رژ لب |
ریتم | rythme | ضربآهنگ، آهنگ موسیقی |
ریسک | risque | خطر، احتمال ضرر |
رتوش | retouche | اصلاح و ویرایش عکس یا اثر هنری |
رولت | roulette | نوعی شیرینی |
رفرنس | référence | منبع، مرجع |
رمان | roman | داستان بلند، کتاب داستانی |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ژ
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ژ" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
ژاکت | jaquette | نوعی کت یا پلیور |
ژامبون | jambon | گوشت ران (معمولاً گوشت خوک در فرانسه) |
ژاندارم | gendarme | نیروی پلیس نظامی |
ژانر | genre | سبک، نوع (مثلاً در فیلم و ادبیات) |
ژاپن | Japon | کشور ژاپن |
ژتون | jeton | سکهی مخصوص بازی یا پرداخت در برخی دستگاهها |
ژورنال | journal | روزنامه یا مجله |
ژست | geste | حرکت بدن، ادا، ژست |
ژئوگرافی | géographie | جغرافیا |
ژلاتین | gélatine | مادهای شفاف و ژلهای |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف س
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "س" شروع میشوند آورده شدهاند:

کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
ساندویچ | sandwich | غذایی شامل نان و مواد میانی (مانند پنیر، گوشت) |
سکانس | séquence | بخش یا صحنهای از یک فیلم یا رویداد |
سناریو | scénario | طرح یا داستان یک فیلم یا نمایشنامه |
سنت | cent | واحد پولی (یک صدم یورو یا دلار) |
سینهماتیک | cinémathèque | آرشیو فیلم و مرکز نگهداری آثار سینمایی |
سینما | cinéma | هنر و صنعت فیلمسازی |
سوسیالیسم | socialisme | نظام یا ایدئولوژی اجتماعی-اقتصادی |
سوسیالیست | socialiste | طرفدار سوسیالیسم |
سوبسید | subside | یارانه، کمک مالی دولتی |
سوپ | soupe | نوعی غذای مایع (سوپ) |
سوپاپ | soupape | دریچهای برای کنترل فشار هوا یا مایعات |
سوژه | sujet | موضوع، محور بحث یا داستان |
سیستم | système | نظام، دستگاه، مجموعهای از عناصر مرتبط |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ش
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ش" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
شانس | chance | بخت، اقبال |
شال | châle | پارچهای که روی شانه انداخته میشود |
شاسی | châssis | چارچوب، اسکلت یک وسیله (مانند خودرو) |
شبیه | châblé | مشابه، همسان |
شارژ | charge | پر کردن باتری یا پرداخت مالی |
شارژر | chargeur | وسیلهای برای شارژ کردن باتری |
شاپو | chapeau | کلاه |
شوفاژ | chauffage | سیستم گرمایشی |
شومینه | cheminée | بخاری دیواری یا دودکش |
شکلات | chocolat | خوراکی تهیهشده از کاکائو |
شارلاتان | shārlātān | کسی که با زبان خوش، مردم را فریب دهد |
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ف" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
فاکتور | facture | صورتحساب، قبض پرداخت |
فانوس | fanal | چراغ یا مشعل قابل حمل |
فاز | phase | مرحله، بخش (مثلاً در برق یا پروژهها) |
فانتزی | fantaisie | تخیلی، غیرواقعی، سبک هنری خاص |
فریم | frame | قاب، چارچوب (در فیلم، عکاسی، عینک و غیره) |
فیلتر | filtre | وسیلهای برای جداسازی مواد اضافی یا ناخالصیها |
فرم | forme | شکل، قالب، نحوه ارائه |
فلوت | Flûte | فلوت(نوعی ساز) |
فونت | fonte | نوع و سبک حروف چاپی |
فیگور | figure | ژست، حالت بدن، یا چهره |
فینال | final | مرحله پایانی، نهایی (مثلاً در مسابقات) |
فیلسوف | philosophe | اندیشمند، کسی که در فلسفه مطالعه دارد |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ک
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ک" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
کامیون | Camion | وسیله نقلیه (کامیون) |
کابین | cabine | اتاق کوچک یا محفظه (در کشتی، هواپیما یا دستگاهها) |
کافه | café | محلی برای نوشیدن قهوه و نوشیدنیهای دیگر |
کاتالیزور | catalyseur | وسیلهای برای تسریع واکنش شیمیایی |
کادو | Cadeau | کادو، هدیه |
کپی | copie | نسخهای از یک سند یا تصویر |
کنسرت | concert | اجرای زنده موسیقی |
کاناپه | Canapé | مبل راحتی |
کاتالوگ | catalogue | فهرست کالاها یا محصولات |
کمپانی | compagnie | شرکت، موسسه تجاری |
کیک | cake | نوعی شیرینی یا دسر پختهشده |
کائوچو | Caoutchouc | کائوچو |
کنکور | Concours | کنکور (آزمون) |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف گ
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «گ» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی | فرانسوی | معنی |
گالری | Galerie | نمایشگاه آثار هنری یا فضایی برای نمایش |
گارسون | Garçon | پسر یا پیشخدمت مرد در رستوران |
گاراژ | Garage | محل نگهداری یا تعمیر خودرو |
گارد | Garde | محافظ یا نگهبان |
گیشه | Guichet | یک مکان است برای فروش بلیط |
گواتر | Goitre | به معنای وجود یک یا چند گره یا ندول در غده تیروئید است |
گاز | Gaz | حالت فیزیکی ماده یا سوخت |
گازولین | Gazoline | نوعی سوخت (بنزین) |
گالون | Gallon | واحد اندازهگیری حجم |
گارانتی | Garantie | ضمانتنامه |
گواش | Gouache | نوعی رنگ نقاشی |
گوبلن | Gobelin | نوعی پارچه یا فرش تزئینی |
گونی | Gunny | نوعی پارچه ضخیم (با تلفظ متفاوت در فارسی) |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ل
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ل" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
لابی | lobby | اتاق انتظار یا گروهی که بهطور غیررسمی در سیاست یا تجارت فعالیت میکنند |
لیسانس | Licence | لیسانس |
لوکس | luxe | تجمل، چیزی که بسیار گرانقیمت و شیک است |
لابراتوار | laboratoire | آزمایشگاه، مکان انجام آزمایشهای علمی |
لوستر | Lustre | لامپ روشنایی تزئینی |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف م
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «م» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی | فرانسوی | معنی |
ماشین | Machine | دستگاه یا خودرو |
مایو | Maillot | لباس شنا یا لباس ورزشی |
ماژیک | Magique | جادویی یا وسیلهای برای نوشتن با جوهر |
میلیارد | Milliard | میلیارد |
ماسک | Masque | پوشش صورت برای محافظت یا تزئین |
ماساژ | Massage | نوعی درمان با فشار و مالش بدن |
مبل | Meuble | اثاثیه یا مبلمان |
مترو | Métro | قطار شهری |
مدال | Médaille | نشان افتخار یا جایزه |
مدل | Modèle | الگو یا طرح |
مرسی | Merci | تشکر (در فارسی به صورت غیررسمی استفاده میشود) |
مانکن | Mannequin | مانکن برای نشان دادن مدل لباس |
مینیاتور | Miniature | نقاشی یا اثر هنری کوچک |
مینی ژوپ | Mini-jupe | دامن کوتاه |
مانور | Manœuvre | رَزمایش یا مانور نظامی |
موکت | Moquette | موکت |
موسیقی | Musique | هنر ترکیب صداها. موزیک |
مود | Mode | حالت یا روش |
مونتاژ | Montage | سرهمبندی یا ترکیب قطعات |
مانتو | Manteau | مانتو |
مدال | Médaille | مدال یا نشان |
موزاییک | Mosaïque | موزاییک |
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «ن» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی | فرانسوی | معنی |
ناتورالیسم | Naturalisme | مکتب هنری یا ادبی که بر طبیعت و واقعیت تأکید دارد |
ناسیونالیسم | Nationalisme | ملیگرایی یا احساس تعلق به ملت |
نایلون | Nylon | نوعی پارچه مصنوعی |
نئون | Néon | گاز نورانی یا لامپ نئون |
نفت | Naphte | نوعی سوخت فسیلی (با تلفظ متفاوت در فارسی) |
نیکل | Nickel | فلزی نقرهای رنگ |
نمره | Numero | نمره یا امتیاز |
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف و
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "و" شروع میشوند آورده شدهاند:
کلمه در فارسی | معادل در فرانسوی | معنی |
ویلا | Villa | ویلا |
وانیل | Vanille | وانیل |
والیبال | volley-ball | ورزشی که با توپ و در زمین دو تیم ۶ نفره انجام میشود |
ویرگول | Virgule | ویرگول، کاما |