شناسهٔ خبر: 71474606 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: بهار | لینک خبر

پراستفاده‌ترین کلمات و اصطلاحات فرانسوی که در زبان فارسی رایج شده‌اند!

صاحب‌خبر -
در زبان فارسی، تعداد زیادی وام‌واژه از فرانسوی رایج شده‌اند که اغلب بدون تغییر یا با اندکی دگرگونی در تلفظ و نوشتار مورد استفاده قرار می‌گیرند. این تأثیر به دوران قاجار بازمی‌گردد، زمانی که ارتباط ایران با دنیای غرب عمدتاً از طریق فرانسه برقرار بود. بسیاری از این واژه‌ها به حوزه‌هایی مانند علوم، فنّاوری، هنر و اداری مربوط می‌شوند، زیرا یا معادل دقیقی در فارسی نداشتند یا فرصت معادل‌سازی برای آن‌ها فراهم نشد.
بر اساس بررسی‌های انجام‌شده، تعداد وام‌واژه‌های فرانسوی در زبان فارسی در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، در فرهنگ دهخدا حدود ۸۲۰ واژه، در فرهنگ معین نزدیک به ۱۷۰۰ واژه، در فرهنگ عمید حدود ۱۶۰۰ واژه و در فرهنگ مشیری حدود ۱۲۰۰ واژه از زبان فرانسوی وارد فارسی شده‌اند. آموزش زبان فرانسه ملل نشان می‌دهد که این تأثیر زبانی تنها محدود به واژه‌ها نیست، بلکه در تلفظ و ساختار برخی عبارات نیز دیده می‌شود.
علاوه بر این، یک پژوهش در سال ۱۹۸۲ نشان می‌دهد که تعداد وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی بین سه تا چهار هزار واژه برآورد می‌شود. جالب اینجاست که فارسی و فرانسوی هر دو به خانواده زبانی هندواروپایی تعلق دارند و از این نظر، ریشه‌های مشترکی بین آن‌ها وجود دارد. این اشتراکات زبانی، انتقال واژه‌ها بین دو زبان را تسهیل کرده است. در این مقاله قصد داریم پراستفاده‌ترین کلمات و اصطلاحات فرانسوی که در زبان فارسی رایج شده‌اند را بررسی کنیم.

کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف الف
در جدول زیر، تعدادی از واژه‌های فرانسوی که با حرف الف شروع می‌شوند و در زبان فارسی رایج شده‌اند، همراه با معنی آورده شده است:
 
واژه فرانسوی معنی در فارسی
Abonnement (آبونمان) حق اشتراک، مبلغ پرداختی برای استفاده دوره‌ای از یک خدمت
Accessoire (اکسسوار) لوازم جانبی، وسایل تکمیلی
Acte (اکت) عمل، نمایش (در تئاتر)
Adresse (آدرس) نشانی، محل سکونت یا محل یک مکان
Affiche (آفیش) پوستر، اعلامیه تبلیغاتی
Agence (آژانس) دفتر خدماتی، نمایندگی
Album (آلبوم) مجموعه‌ای از تصاویر یا موسیقی
Alcool (الکل) ماده‌ای شیمیایی که در نوشیدنی‌ها و مصارف صنعتی کاربرد دارد
Alliance (آلیانس) اتحاد، پیمان
Ambiance (آمبیانس) جو، فضای محیط
Amateur (آماتور) غیرحرفه‌ای، تازه‌کار
Ambulance (آمبولانس) خودروی امدادی برای انتقال بیماران
Appartement (آپارتمان) واحد مسکونی در یک ساختمان
Appétit (اپتیت) اشتها، میل به غذا
Atelier (آتلیه) کارگاه هنری، محل کار نقاشان یا طراحان
Automobile (اوتومبیل) خودرو، ماشین
Avion (اویون) هواپیما
Abat-jour(آباژور) چراغ خواب یا سایه‌چراغ
Abcès(آبسه) ورم چرکی یا عفونت موضعی
Abstrait(آبستره) انتزاعی یا هنر انتزاعی
Accolade(آکولاد) آکولاد (در نوشتار) یا آغوش
Acetone(استون) استون (حلال شیمیایی)
Adjudant(اجودان) درجه نظامی (معادل استوار)
Agent(آژان) مأمور یا نماینده
Allemagne(آلمان) آلمان (نام کشور)
Allergie(آلرژی) حساسیت یا آلرژی
Alliage(آلیاژ) آلیاژ (ترکیب فلزات)
Ampere(آمپر) واحد اندازه‌گیری جریان الکتریکی
Ananas(آناناس) آناناس (میوه)
Antenne(آنتن) آنتن (وسیله دریافت امواج)
Artiste(آرتیست) هنرمند
Ascenseur(آسانسور) آسانسور (وسیله بالابر)
Asphalte(آسفالت) آسفالت (پوشش جاده‌ها)
Autobus(اتوبوس) اتوبوس (وسیله نقلیه عمومی)
Autriche(اتریش) اتریش (نام کشور)
Avance(آوانس) پیش‌پرداخت یا پیش‌قدمی
Avantage(آوانتاژ) مزیت یا برتری
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ب
در جدول زیر، تعدادی از واژه‌های فرانسوی که با حرف ب شروع می‌شوند و در زبان فارسی رایج شده‌اند، همراه با معنی آورده شده است:
 
واژه فرانسوی معنی در فارسی
Baguette (بگت) نان بلند و باریک فرانسوی
Balance (بالانس) تعادل، تراز
Ballon (بالون) بادکنک، هوای گرم‌شده در یک پوشش بزرگ
Ballet (باله) رقص کلاسیک نمایشی
Bal masqué (بالماسکه) مهمانی با ماسک و لباس مبدل
Balcon (بالکن) تراس، ایوان کوچک
Bandage (بانداژ) باند پزشکی برای پانسمان زخم
Banque (بانک) مؤسسه مالی برای نگهداری و انتقال پول
Bateau (باتو) قایق، کشتی کوچک
Bazar (بازار) محل خرید و فروش کالا
Batterie (باتری) منبع ذخیره انرژی الکتریکی
Billet (بلیط) بلیت، سند ورود به وسیله نقلیه یا رویداد
Blouse (بلوز) لباس زنانه یا روپوش پزشکی
Bon salé (بن ساله) خوش نمک، خوشمزه
Boulevard (بولوار) خیابان پهن و بزرگ
Brosse (برس) شانه یا وسیله تمیزکننده دارای موهای مصنوعی یا طبیعی
Brochure (بروشور) دفترچه تبلیغاتی یا اطلاعاتی
Broc (بروک) ظرف آب یا پارچ
Bulletin (بولتن) گزارش، نشریه خبری
Bureaucratie (بوروکراسی) سیستم اداری پیچیده
Budget (بودجه) مقدار مشخصی پول برای یک هدف خاص
Buffet (بوفه) محل ارائه غذا به صورت سلف‌سرویس
Bactérie (باکتری) میکروارگانیسم تک‌سلولی
Biscuit (بیسکویت) شیرینی خشک
Bigoudis (بیگودی) وسیله‌ای برای فر کردن مو
Bourse (بورس) وسیله‌ای برای شانه کردن مو
 
 کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف پ
در جدول زیر، تعدادی از واژه‌های فرانسوی که با حرف پ شروع می‌شوند و در زبان فارسی رایج شده‌اند، همراه با معنی آورده شده است:
 
واژه فرانسوی معنی در فارسی
Palette (پالت) صفحه‌ای برای مخلوط کردن رنگ‌ها در نقاشی
Paletot (پالتو) نوعی لباس گرم و بلند
Panorama (پانوراما) نمای گسترده، چشم‌انداز وسیع
Parfum (پرفیوم) عطر، اسانس خوشبو
Parking (پارکینگ) محل توقف و نگهداری خودرو
Parlement (پارلمان) مجلس قانون‌گذاری
Parasol (پارا‌سُل) چتر آفتابی
Parti (پارتی) مهمانی، دورهمی
Passeport (پاسپورت) گذرنامه، سند مسافرتی
Pause (پُز / پاز) توقف کوتاه، مکث
Pédale (پدال) رکاب، وسیله‌ای که با پا فشرده می‌شود
Pension (پانسیون) اقامتگاه کوچک، محل سکونت دانشجویی یا کارمندی
Percussion (پرکاشن) سازهای ضربی، کوبه‌ای
Personnage (پرسُناژ) شخصیت داستانی یا نمایشی
Pharmacie (فارماسی / فارمسی) داروخانه
Photographie (فتوگرافی) عکاسی
Pilote (پیلوت) خلبان، راهنما
Police (پلیس) نیروی انتظامی، مأمور امنیتی
Politique (پولیتیک) سیاست، راهبرد
Populaire (پوپولر) محبوب، مردمی
Portefeuille (پورتفُی) کیف مدارک، کیف پول
Portion (پورس) سهم غذا، مقدار مشخص از یک ماده غذایی
Portrait (پورتره) تصویر چهره، نقاشی یا عکس از فرد
Pose (پُز) ژست، حالت بدن برای عکس گرفتن
Pression (پرِس) فشار
Programme (پروگرام) برنامه‌ریزی، فهرست کارها
Projet (پروژه) طرح، برنامه اجرایی
Public (پابلیک) عمومی، همگانی
 
این واژه‌ها در فارسی با تغییرات اندک در تلفظ و نوشتار مورد استفاده قرار گرفته و در زمینه‌های مختلفی از جمله هنر، سیاست، حمل‌ونقل، تجارت و مد کاربرد دارند.

کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ت
در جدول زیر، تعدادی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف ت شروع می‌شوند، همراه با معنی آن‌ها آورده شده است:



 
کلمه در فارسی کلمه در فرانسوی معنی
تلفن téléphone گوشی، وسیله‌ای برای ارتباط صوتی
تئاتر théâtre نمایش، هنر اجرای نمایشی
ترمینال terminal پایانه، محل جابجایی مسافران
تروریست terroriste فردی که اقدامات خشونت‌آمیز انجام می‌دهد
تکنیک technique روش، فن، شیوه انجام کار
توریسم tourisme گردشگری، صنعت سفر و تفریح
تراژدی tragédie داستان یا واقعه‌ای غم‌انگیز
ترافیک trafic عبور و مرور، جریان وسایل نقلیه
تومان tomane (قدیمی) واحد پول ایران (در گذشته در فرانسه هم استفاده می‌شد)
تانک tank خودروی زرهی جنگی

این کلمات اغلب از زبان فرانسوی وارد فارسی شده‌اند، به‌ویژه در دوره قاجار و پس از آن، زمانی که تأثیر فرهنگی فرانسه بر ایران بیشتر بود.

کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف د
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «د» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی فرانسوی معنی
دسامبر Décembre ماه دوازدهم سال میلادی
دکلمه Déclamer خواندن شعر یا متن با صدای بلند و احساسی
دکلته Décolleté لباسی با یقه باز یا عمیق
دکور Décor تزئینات و طراحی داخلی
دکوراسیون Décoration هنر تزئین و آراستن فضاها
دمده Démodé مدل یا شیئی که از مد افتاده است
دانتل Dentelle پارچه توری یا نخ دوزی شده
دسر Dessert غذای شیرین که بعد از غذای اصلی سرو میشود
دیاپازون Diapason وسیله‌ای برای تنظیم صدا یا فرکانس
دیکتاتور Dictature حکومت مطلق‌العنان یا فردی که قدرت مطلق دارد
دیکته Dictée نوشتن متن گفته شده توسط شخص دیگر
دیپلم Diplôme مدرک تحصیلی یا گواهی
دیسیپلین Discipline نظم و انضباط
دیسک Disque صفحه گرد برای پخش موسیقی یا ذخیره اطلاعات
دکتر Docteur عنوانی برای پزشکان یا دارندگان مدرک دکتری
دز Dose مقدار مشخصی از دارو یا ماده
دوش Douche حمام کردن یا وسیله‌ای برای شستشو
دوبل Double دو برابر یا دوگانه
دوجین Douzaine تعداد دوازده تایی
درام Drame نوعی نمایش یا فیلم با موضوعات جدی و احساسی
دینامیک Dynamique پویا یا دارای حرکت و تغییر
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ر
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ر" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
رادیو radio دستگاه پخش صدا و موسیقی
رستوران restaurant غذاخوری، مکان سرو غذا
رژ rouge رژ لب
ریتم rythme ضرب‌آهنگ، آهنگ موسیقی
ریسک risque خطر، احتمال ضرر
رتوش retouche اصلاح و ویرایش عکس یا اثر هنری
رولت roulette نوعی شیرینی
رفرنس référence منبع، مرجع
رمان roman داستان بلند، کتاب داستانی
 
 بسیاری از این کلمات از زبان فرانسه به فارسی وارد شده‌اند، معمولاً در حوزه‌های هنری، غذایی، یا علمی هستند.

کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ژ
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ژ" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
ژاکت jaquette نوعی کت یا پلیور
ژامبون jambon گوشت ران (معمولاً گوشت خوک در فرانسه)
ژاندارم gendarme نیروی پلیس نظامی
ژانر genre سبک، نوع (مثلاً در فیلم و ادبیات)
ژاپن Japon کشور ژاپن
ژتون jeton سکه‌ی مخصوص بازی یا پرداخت در برخی دستگاه‌ها
ژورنال journal روزنامه یا مجله
ژست geste حرکت بدن، ادا، ژست
ژئوگرافی géographie جغرافیا
ژلاتین gélatine ماده‌ای شفاف و ژله‌ای
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف س
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "س" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:


 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
ساندویچ sandwich غذایی شامل نان و مواد میانی (مانند پنیر، گوشت)
سکانس séquence بخش یا صحنه‌ای از یک فیلم یا رویداد
سناریو scénario طرح یا داستان یک فیلم یا نمایشنامه
سنت cent واحد پولی (یک صدم یورو یا دلار)
سینه‌ماتیک cinémathèque آرشیو فیلم و مرکز نگهداری آثار سینمایی
سینما cinéma هنر و صنعت فیلم‌سازی
سوسیالیسم socialisme نظام یا ایدئولوژی اجتماعی-اقتصادی
سوسیالیست socialiste طرفدار سوسیالیسم
سوبسید subside یارانه، کمک مالی دولتی
سوپ soupe نوعی غذای مایع (سوپ)
سوپاپ soupape دریچه‌ای برای کنترل فشار هوا یا مایعات
سوژه sujet موضوع، محور بحث یا داستان
سیستم système نظام، دستگاه، مجموعه‌ای از عناصر مرتبط
 
 اکثر این کلمات در فارسی از زبان فرانسوی گرفته شده‌اند، به‌ویژه در حوزه‌های هنر، سیاست، اقتصاد، و فناوری.

کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ش
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ش" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
شانس chance بخت، اقبال
شال châle پارچه‌ای که روی شانه انداخته می‌شود
شاسی châssis چارچوب، اسکلت یک وسیله (مانند خودرو)
شبیه châblé مشابه، همسان
شارژ charge پر کردن باتری یا پرداخت مالی
شارژر chargeur وسیله‌ای برای شارژ کردن باتری
شاپو chapeau کلاه
شوفاژ chauffage سیستم گرمایشی
شومینه cheminée بخاری دیواری یا دودکش
شکلات chocolat خوراکی تهیه‌شده از کاکائو
شارلاتان shārlātān کسی که با زبان خوش، مردم را فریب دهد
 
 کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ف
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ف" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
فاکتور facture صورت‌حساب، قبض پرداخت
فانوس fanal چراغ یا مشعل قابل حمل
فاز phase مرحله، بخش (مثلاً در برق یا پروژه‌ها)
فانتزی fantaisie تخیلی، غیرواقعی، سبک هنری خاص
فریم frame قاب، چارچوب (در فیلم، عکاسی، عینک و غیره)
فیلتر filtre وسیله‌ای برای جداسازی مواد اضافی یا ناخالصی‌ها
فرم forme شکل، قالب، نحوه ارائه
فلوت Flûte فلوت(نوعی ساز)
فونت fonte نوع و سبک حروف چاپی
فیگور figure ژست، حالت بدن، یا چهره
فینال final مرحله پایانی، نهایی (مثلاً در مسابقات)
فیلسوف philosophe اندیشمند، کسی که در فلسفه مطالعه دارد
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ک
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ک" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
کامیون Camion وسیله نقلیه (کامیون)
کابین cabine اتاق کوچک یا محفظه (در کشتی، هواپیما یا دستگاه‌ها)
کافه café محلی برای نوشیدن قهوه و نوشیدنی‌های دیگر
کاتالیزور catalyseur وسیله‌ای برای تسریع واکنش شیمیایی
کادو Cadeau کادو، هدیه
کپی copie نسخه‌ای از یک سند یا تصویر
کنسرت concert اجرای زنده موسیقی
کاناپه Canapé مبل راحتی
کاتالوگ catalogue فهرست کالاها یا محصولات
کمپانی compagnie شرکت، موسسه تجاری
کیک cake نوعی شیرینی یا دسر پخته‌شده
کائوچو Caoutchouc کائوچو
کنکور Concours کنکور (آزمون)
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف گ
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «گ» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی فرانسوی معنی
گالری Galerie نمایشگاه آثار هنری یا فضایی برای نمایش
گارسون Garçon پسر یا پیشخدمت مرد در رستوران
گاراژ Garage محل نگهداری یا تعمیر خودرو
گارد Garde محافظ یا نگهبان
گیشه Guichet یک مکان است برای فروش بلیط
گواتر Goitre به معنای وجود یک یا چند گره یا ندول در غده تیروئید است
گاز Gaz حالت فیزیکی ماده یا سوخت
گازولین Gazoline نوعی سوخت (بنزین)
گالون Gallon واحد اندازه‌گیری حجم
گارانتی Garantie ضمانت‌نامه
گواش Gouache نوعی رنگ نقاشی
گوبلن Gobelin نوعی پارچه یا فرش تزئینی
گونی Gunny نوعی پارچه ضخیم (با تلفظ متفاوت در فارسی)
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ل
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "ل" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
لابی lobby اتاق انتظار یا گروهی که به‌طور غیررسمی در سیاست یا تجارت فعالیت می‌کنند
لیسانس Licence لیسانس
لوکس luxe تجمل، چیزی که بسیار گران‌قیمت و شیک است
لابراتوار laboratoire آزمایشگاه، مکان انجام آزمایش‌های علمی
لوستر Lustre لامپ روشنایی تزئینی
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف م
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «م» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
فارسی فرانسوی معنی
ماشین Machine دستگاه یا خودرو
مایو Maillot لباس شنا یا لباس ورزشی
ماژیک Magique جادویی یا وسیله‌ای برای نوشتن با جوهر
میلیارد Milliard میلیارد
ماسک Masque پوشش صورت برای محافظت یا تزئین
ماساژ Massage نوعی درمان با فشار و مالش بدن
مبل Meuble اثاثیه یا مبلمان
مترو Métro قطار شهری
مدال Médaille نشان افتخار یا جایزه
مدل Modèle الگو یا طرح
مرسی Merci تشکر (در فارسی به صورت غیررسمی استفاده میشود)
مانکن Mannequin مانکن برای نشان دادن مدل لباس
مینیاتور Miniature نقاشی یا اثر هنری کوچک
مینی ژوپ Mini-jupe دامن کوتاه
مانور Manœuvre رَزمایش یا مانور نظامی
موکت Moquette موکت
موسیقی Musique هنر ترکیب صداها. موزیک
مود Mode حالت یا روش
مونتاژ Montage سرهم‌بندی یا ترکیب قطعات
مانتو Manteau مانتو
مدال Médaille مدال یا نشان
موزاییک Mosaïque موزاییک
 
 کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف ن
در زیر جدولی از کلمات مشترک فارسی و فرانسه که با حرف «ن» شروع میشوند، به همراه معنی آنها آورده شده است:
 
فارسی فرانسوی معنی
ناتورالیسم Naturalisme مکتب هنری یا ادبی که بر طبیعت و واقعیت تأکید دارد
ناسیونالیسم Nationalisme ملی‌گرایی یا احساس تعلق به ملت
نایلون Nylon نوعی پارچه مصنوعی
نئون Néon گاز نورانی یا لامپ نئون
نفت Naphte نوعی سوخت فسیلی (با تلفظ متفاوت در فارسی)
نیکل Nickel فلزی نقره‌ای رنگ
نمره Numero نمره یا امتیاز
 
 
کلمات مشترک فارسی و فرانسه با حرف و
در جدول زیر، برخی از کلمات مشترک بین فارسی و فرانسوی که با حرف "و" شروع می‌شوند آورده شده‌اند:
 
کلمه در فارسی معادل در فرانسوی معنی
ویلا Villa ویلا
وانیل Vanille وانیل
والیبال volley-ball ورزشی که با توپ و در زمین دو تیم ۶ نفره انجام می‌شود
ویرگول Virgule ویرگول، کاما