به گزارش خبرنگار ایکنا، پنل «تکثر، برابری، همافزایی» چهارشنبه یکم اسفندماه در چهارمین دوره همایش سالانه سلامت روان و رسانه با موضوع «آرزومندی، نابرابری و سلامت روان» و با دبیری مقصود فراستخواه برگزار شد. در این پنل هادی خانیکی، درباره «تسلای اجتماعی، رسانه و ارتباطات»، سمیه توحیدلو درباره «ثبات اقتصادی و سلامت روان» و حسن رفیعی درباره «نابرابری و سلامت روانی ـ اجتماعی» به سخنرانی پرداختند.
سمیه توحیدلو، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این پنل با اشاره به اینکه بر آینده سرمایهگذاری و اقتصاد ترس حاکم است، گفت: شاخصهای ثبات اقتصادی معمولاً شامل مواردی مانند تولید ناخالص داخلی، ضریب جینی، کمبود منابع و دسترسی پایدار به نیازهای اولیه است. زمانی که رشد و امنیت از دست میرود، دسترسی به نیازهای اساسی مختل میشود، عدالت در توزیع منابع زیر سؤال رفته، امنیت شغلی کاهش مییابد و اعتماد به نهادها از بین میرود. در چنین شرایطی، میگوییم ثبات اقتصادی وجود ندارد.
وی افزود: در واقع سلامت روان به عنوان یک امر اجتماعی بوده و صرفاً به عنوان اختلالات روانی فردی نیست. سلامت روان به عنوان پدیدهای اجتماعی و اقتصادی مطرح میشود که شاخصهای خاص خود را دارد. بهزیستی هیجانی یکی از این شاخصهاست، این مفهوم به احساسات مثبت مانند امید و تابآوری اشاره دارد که میتواند به افراد کمک کند تا در شرایط سخت، انگیزه و انرژی خود را حفظ کنند. بهزیستی اجتماعی شاخص دیگری است، این مفهوم به ارتباطات معنادار، کنشهای مثبت، احساس تعلق به جامعه و مشارکتهای اجتماعی مربوط میشود. عملکرد روانشناختی یا پهنای باند شناختی نیز شاخصی است که به توانایی افراد در تصمیمگیری، حل مسئله و کنترل خود اشاره دارد که این تواناییها برای سلامت روان بسیار مهم هستند.
توحیدلو با اشاره به بیثباتی اقتصادی بیان کرد: بیثباتی اقتصادی میتواند بر زیست هیجانی افراد تأثیر منفی بگذارد و منجر به افزایش خشونت، سرخوردگی، ترس از آینده و کاهش خودکنترلی شود. در چنین شرایطی، افراد ممکن است تصمیمهای غیرمنطقی بگیرند، مانند خریدهای اضافی یا وسوسههای ناگهانی. این وضعیت به ویژه در فضای اقتصادی سمی، که احساس جنگ و گریز دائمی حاکم است، تشدید میشود. در این فضا، افراد احساس میکنند آیندهای وجود نداشته و توانایی بازیابی پس از بحرانهای مالی را ندارند. یکی دیگر از تأثیرات بیثباتی اقتصادی، فرسودگی هیجانی است. این پدیده در دانشگاهها، جامعه و حتی خانوادهها دیده میشود. افراد احساس میکنند انرژی خود را از دست داده و دیگر توان انجام کارهای روزمره را ندارند. این حالت با افسردگی متفاوت است و بیشتر به احساس بیانگیزگی و تخلیه انرژی مربوط میشود. همچنین از دست دادن امید نیز یکی از پیامدهای مهم بیثباتی اقتصادی است.
وی تصریح کرد: در حوزه زیست اجتماعی، بیثباتی اقتصادی میتواند منجر به فرسایش سرمایه اجتماعی شود. این فرسایش شامل از دست دادن همنوایی اجتماعی، کاهش اعتماد بین شهروندان و همچنین اعتماد بین شهروندان و حاکمیت است. علاوه بر این، بیثباتی اقتصادی میتواند کرامت انسانی را زیر سؤال ببرد. برای مثال، در تاریخ اعتراض برای نان، مردم نه تنها به دلیل کمبود نان، بلکه به دلیل از دست رفتن عدالت و کرامت اعتراض میکردند. این مسئله بهویژه زمانی تشدید میشود که خانوادهها احساس میکنند از نظر طبقاتی نزول کردهاند و این نزول به تحقیر در زندگی جمعی منجر میشود.
توحیدلو در ادامه به غفلت از سرمایهگذاریهای بلندمدت اشاره و بیان کرد: سرمایهگذاریهای بلندمدت، چه در حوزه اقتصادی و چه در حوزه زندگی روزمره، در شرایط بیثباتی اقتصادی به حاشیه رانده میشوند. افراد و جامعه بهجای برنامهریزی برای آینده، بیشتر به حل مشکلات کوتاهمدت و فوری متمرکز میشوند. بیثباتی اقتصادی نه تنها بر اقتصاد، بلکه بر سلامت روان، روابط اجتماعی، و کرامت انسانی تأثیرات عمیقی میگذارد. برای مقابله با این چالشها، نیازمند تقویت تابآوری، بازسازی اعتماد اجتماعی و توجه به سرمایهگذاریهای بلندمدت هستیم.
وی به مسئله مهاجرت اشاره کرد و افزود: در زیست اجتماعی خود با دو نوع مهاجرت مواجه هستیم: مهاجرت به بیرون و مهاجرت به درون. مهاجرت به بیرون، که شامل خروج نخبگان، متخصصان و حتی گروههای خانوادگی است و به شدت افزایش یافته است. اما نوع دوم مهاجرت، که کمتر به آن توجه میشود، مهاجرت به انزواست. این نوع مهاجرت میتواند به شکل کار افراطی، اعتیاد به الکل، یا حتی بیخیالی نسبت به بحرانها ظاهر شود. این رفتارها لزوماً ناشی از مسائل روانی یا فردی نیستند، بلکه میتوانند واکنشی به شرایط بحرانی باشند. در موارد حاد، این رفتارها حتی ممکن است به مشکلات پزشکی منجر شوند.
وی ادامه داد: در کتاب «فقر احمق میکند» نکات مهمی درباره ذهنیت کمیابی مطرح شده است. این کتاب توضیح میدهد که چگونه افراد در شرایط کمبود، دچار ذهنیت فقیر میشوند. وقتی افراد مجبور میشوند بر یک مسئله خاص تمرکز کنند، به طور طبیعی از مسائل دیگر غافل میشوند. این غفلت میتواند منجر به بحرانهای بزرگتری شود، مانند سوگ سیال، که در آن افراد مدام با از دست دادنهای بزرگ مواجه میشوند. این پدیده بهویژه در شرایطی مانند جنگها و تحریمها رخ میدهد. از سوی دیگر، فقر شناختی نیز باعث میشود افراد انعطافپذیری خود را از دست بدهند و به تدریج تمرکز خود را بر مسائل مهم از دست بدهند. یکی دیگر از مفاهیم مطرح شده در این کتاب، تونلزنی است. این مفهوم به محدود شدن توجه افراد به مسائل فوری و از دست دادن منافع بلندمدت اشاره دارد. در شرایطی که آیندهای متصور نیست، افراد ترجیح میدهند به جای برنامهریزی بلندمدت، به دنبال منافع آنی باشند. این رفتار با مفهوم عقلانیت بقا مرتبط است. عقلانیت بقا به این معناست که در شرایط بحرانی، افراد به جای توجه به منافع جمعی، به بیشینه کردن سود فردی خود میپردازند. در چنین شرایطی، وقتی نظارت نهادها کاهش مییابد و اعتماد به دستگاههای حکمرانی از بین میرود، شاهد افزایش رفتارهای مخربی مانند دزدی، خفتگیریهای اجتماعی، فرار از مالیات، و سرمایهگذاریهای پرخطر هستیم. افراد به جای دنبالکردن مسیرهای قانونی و پایدار، سراغ راههای میانبر مانند قاچاق یا ذخیرهسازی وسواسگونه از کالاها میروند. به عنوان مثال، وقتی قیمت ارز یا طلا افزایش مییابد، افراد به جای سرمایهگذاری در تولید، به خرید این داراییها روی میآورند.
توحیدلو در ادامه، به چند روایت از شرایط مشابه در تاریخ اشاره کرد و گفت: پس از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی، کتابهای متعددی درباره رفتارهای اقتصادی مردم در شرایط بحرانی نوشته شده است. یکی از این کتابها «جنگ چهره زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکسیویچ است که به تجربیات زنان در جنگ میپردازد و نشان میدهد چگونه بحرانهای بزرگ بر زندگی افراد تأثیر میگذارند. کتاب «بالکان اکسپرس» و «کافه اروپا» نوشته اسلاونکا دراکولیچ نیز نمونه دیگری است که روایتهایی از زندگی مردم در جوامعی را شامل میشود که با ترس و بحرانهای سیاسی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. کتاب «کمونیست رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» نیز به بررسی رفتارهای اقتصادی و اجتماعی مردم در شرایط بحرانی میپردازد. این کتابها نشان میدهند که چگونه بحرانهای سیاسی و اقتصادی میتوانند رفتارهای فردی و جمعی را تحت تأثیر قرار دهند. بهویژه، نقش زنان در این شرایط بسیار مهم است، زیرا آنها اغلب، بیشترین تأثیر را از بحرانها میپذیرند.
انتهای پیام