بهناز شیربانی: حواشی چهلوسومین جشنواره فیلم فجر همچنان ادامه دارد و داوری این رویداد سینمایی یکی از پربحثترین موضوعات این روزهای سینمای ماست. کمال تبریزی و علیرضا رئیسیان، دو سینماگر نامآشنای ما، ازجمله اعضای ششنفره هیئت داوری این دوره از جشنواره فیلم فجر بودند که پاسخگوی سؤالات ما و برخی از حواشی جشنواره فیلم فجر شدند. شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم.
آقای تبریزی، چند ساعت قبل از اختتامیه خبری منتشر شد که شما در اختتامیه حضور پیدا نمیکنید و قهرکردید! جریان چه بود؟
کمال تبریزی: در همان اوایل داوری احساس من و دوستان دیگر این بود که جلسات داوری یک درز اطلاعاتی دارد؛ ممکن است شنود شود یا اطلاعاتش بیرون راه پیدا کند. از این بابت من اعتراض کوچکی داشتم. با دوستان صحبت کردم که بعد از آن روشی در پیش بگیریم که اطلاعات ما محرمانه باشد. کمااینکه نتیجه هم داد. فکر میکنم بیشترین وجه محرمانهبودن آرای داوری شاید در این جشنواره بوده. تقریبا هیچکس نمیدانست که کدامیک از نامزدها جایزه اصلی را میگیرد و جوایز چطور داده میشود. اگر مطرح شد که تبریزی قهر کرده دلیلی بر صحبت ادعای من بود. از آن به بعد هم سعی کردیم روشی اتخاذ کنیم که در ادامه اگر لازم شد درباره آن صحبت میکنیم.
علیرضا رئیسیان: این مورد هم کاملا درونگروهی، بین شش نفر ما بود و من منشأ این درز اطلاعاتی را پیدا کردم. یکی از سایتهای اصولگرا این شایعه را مطرح کرد. داوران جشنوارههای خارجی معمولا قبل از اعلام نتایج قرنطینه میشوند. مثلا جشنواره فیلم کن داوران را به جزیرهای نزدیک محل برگزاری جشنواره منتقل میکند و پنج، شش جایزه هم بیشتر اهدا نمیکنند. امسال آقای تبریزی در واقع یک نوع تروکاژ کارگردانی به کار برد که اخبار درون شورای داوری ما به بیرون منتقل نشود. اگر شب اختتامیه جشنواره فیلم فجر را مرور کنید، بهجز جایزهای که به هیئت داوران مربوط نبود و به خود جشنواره مرتبط میشد، همه حضور داشتند، آمدند و جوایزشان را گرفتند.
فکر میکنم با این روند جشنواره فیلم فجر سالهاست آشناییم. حرف و حدیثهایی که جزئی جداییناپذیر جشنواره فیلم فجر است. از ابتدا که فهرست هیئت داوران جشنواره اعلام شد و مشخص شد که یک داور (بهرام رادان) حضور ندارد، این گمانهزنیها هم مطرح شد که احتمالا با تعداد زوج داوران نتیجهگیری سخت خواهد بود. این روند ادامه پیدا کرد تا روز اختتامیه که اخبار و بیانیههایی از سمت سازندگان برخی آثار مطرح شد و اعتراضشان را اعلام کردند. چقدر غیبت یک داور در رأی شما اثر گذاشت یا چه چالشهایی برای شما ایجاد کرد؟
کمال تبریزی: نبودن آقای رادان با توجه به اینکه اعلام آمادگی کرده بودند و بعد انصراف دادند، صورت خوشی نداشت. به هر حال هرکسی برنامههای خودش را میداند، علیرغم اینکه بالاخره بهرام رادان پرمشغله است، اما به هر حال با توجه به شرایطی که درگیرش است ابتدا برای حضور در هیئت داوران جواب مثبت داده بود. این پرمشغلهبودن شامل حال تمامی ما هم میشد و به هر حال یکسری از برنامههای ما برای حضور در این بخش کنسل شد. بعد از انصراف بهرام رادان، تلاش کردیم داور دیگری جایگزین شود ولی واقعیت این بود که با توجه به زمان اندکی که وجود داشت، عملا ممکن نبود. تعداد زیادی فیلم در مدت زمانی محدود باید دیده میشد، بنابراین به این نتیجه رسیدیم که شدنی نیست. تصمیم گرفتیم همفکری کنیم و خدا را شکر مشکلی هم از این بابت نداشتیم. خوشبختانه همه چیز خوب پیش رفت و به نتیجه خوبی رسید.
آقای شاهسواری هم جایی در مورد داوریها وارد این حوزه میشدند و نظر میدادند؟
علیرضا رئیسیان: نه ایشان به عنوان دبیر هیچ دخالتی در امر داوری نداشتند. من در این چهار دههای که در سینما هستم، تقریبا هرچه در ذهنم سرچ کردم یادم نیامد در جهان، امر داوری توسط فردی پذیرفته شود و بعد انصراف بدهد؛ مگر اینکه برای آن طرف یک حادثه عجیب و غریب جسمی و جانی پیش بیاید، وگرنه دیگران هم میتوانند از این روشها داشته باشند. به نظرم آقای رادان کملطفی کرد، بهخصوص که ویدئویی از او در جنوب کشور دیدم که حداقل برای من بیشتر تأثیر منفی داشت.
برسیم به بخشی از انتقادهایی که بعد از اختتامیه جشنواره نسبت به داوری شما عزیزان مطرح شد. فکر میکنم پررنگترین آن، نحوه انتخاب بهترین فیلم بود. جایزه بهترین فیلمی که بسیاری اذعان داشتند اگر «زیبا صدایم کن» جایزه بهترین فیلم را گرفته، باید در بخشهای دیگر این اتفاق برایش تکرار میشد. فکر میکنم شما دو بزرگوار بهتر میدانید همیشه این ملاحظات فرامتنی در طول ادوار مختلف جشنواره باعث ایجاد سوءتفاهمهایی در سینماگران شده. خاطرم هست خود شما، آقای رئیسیان، سال 97 در اعتراض به نادیده گرفتهشدن «مردی بدون سایه» به داوریها اعتراض کردید. ولی شاید همین ملاحظات فرامتنی است که این شائبه را در مورد نحوه اهدای سیمرغها ایجاد میکند. از همین جایزه بهترین فیلم شروع کنیم.
علیرضا رئیسیان: آن زمان اعتراض من این بود که دبیر جشنواره با من رفتار دوگانه انجام داد؛ من را گول زد. در واقع من نه فرم پر کرده بودم، نه کپی فیلم را برای هیئت انتخاب فرستاده بودم. با اصرار زیاد دبیر جشنواره چهار، پنجتا از افرادی که در فیلم کار کردند شانس بردن جایزه را داشتند و به خاطر آنها فیلم را به جشنواره دادم. این یک خاطره شخصی بود و ما جایزه بهترین فیلم را در جشنواره امسال تبدیل کردیم به جایزه بهترین تهیهکننده؛ چون جایزه بهترین فیلم عنوان دقیقی نیست. این مشکل هم برمیگردد به خصلت ذاتی خود جشنواره فیلم فجر که اساسا مجموعهای از تناقضات است و هیچوقت هم حل نمیشود. منتقدان کارشان نقدکردن است و فکر میکنند همیشه باید نقد کنند، اما همیشه ارزیابیها دقیق نیست. در جشنواره فیلم فجر هم سابقه داشته فیلمی که بهترین فیلم جشنواره شده اما باقی جوایز اصلی را نبرده است.
اگر سابقه داشته چه فیلمی بوده؟
علیرضا رئیسیان: باید سرچ کنیم، ولی سابقه داشته و ما هم به این موضوع دقت کردیم.
اگر پیش از این این اتفاق افتاده آیا روال غلطی نبوده که شما به آن استناد میکنید؟
علیرضا رئیسیان: نه. باید این توضیح را بدهم که اساسا مشکل جشنواره فیلم فجر چیست و واقعا نیاز به تغییرات اساسی و بنیادین دارد. جشنواره فیلم فجر مخلوطی از چیزهایی موجود در جهان است. بسیاری از جشنوارههای جهانی درجه اول، شش، هفت جایزه بیشتر اهدا نمیکنند و بهترین فیلم را هیچوقت به تهیهکننده نمیدهند و به کارگردان اهدا میکنند؛ نخل طلا، خرس طلایی برلین و ونیز. جشنوارههای رده دو، فیلمهایی را که در جشنوارههای مطرحتر گردش کرده یا مثلا یک رده پایینتر هست نشان میدهند. این جشنوارهها هم شش، هفت جایزه بیشتر اهدا نمیکنند و از همین الگو پیروی میکنند.
تنها مراسم اسکار است که جشنواره نیست و جشن است که تعداد بیشتری جایزه دارد و فیلمهایی را قضاوت میکنند که اکران شده. اینجا ما فیلمهای اکراننشده را ارزیابی میکنیم و با ترکیبی از جشنوارههای سراسر دنیا در جشنواره فیلم فجر روبهرو هستیم و با هزارویک مشکل روبهرو میشویم. وقتی بررسی میکنیم، میبینیم چه تناقضاتی درون خود آییننامه، برگزاری و شکل جشنواره وجود دارد. جایزه ویژه تماشاگران یکی از آنهاست. اصلا جشنوارههای رقابتی جایزه ویژه تماشاگران آن هم معادل جایزه اصلی ندارند. این در دوره زندهیاد سیفالله داد به وجود آمد و خود من در جریان بودم که چطور اتفاق افتاد. همان زمان هم به آقای داد اعلام کردم در جشنوارههای رقابتی چنین چیزی نیست. فیلم مطلوب تماشاگران را میتوان در مراسم دیگری ارزیابی کرد و جایزه داد. ما چیزهایی را بومیسازی میکنیم و ترکیب نامتجانسی را ایجاد میکنیم و بعد نمیدانیم باید با آن چه کار کنیم؟
این موارد چیزی را به ما گوشزد میکند. ما به خود دبیر جشنواره، رئیس سازمان سینمایی و وزیر ارشاد هم گفتیم که قطعا باید این تغییرات اتفاق بیفتد، وگرنه مطمئن باشید سال بعد اعتراضهایی بیش از این و در شکلهای دیگر روی خواهد داد. در حال حاضر برخی از جوایز جشنواره فیلم فجر دیگر موضوعیت ندارد؛ برای حمایت از یک حرفه بخصوص در دورهای به جشنواره اضافه شده است و الان هر شکلی آن را نگاه میکنید با هیچ الگویی منطبق نیست.
کمال تبریزی: واقعا این ماجرای شتر گاو پلنگ بودن جشنواره فجر یعنی ترکیب همه مدلهایی که در جشنوارههای مختلف وجود دارد، یک جا جمع شده و مشکل ایجاد کرده است، منتها چون از ابتدا این پایه گذاشته شده، بر این منوال پیش رفته و الان تغییردادنش سخت است. فکر میکنم در دورهای آقای عسگرپور جوایز را کم کرد و به چند جایزه اصلی محدود کرد و آن شور و هیجانی را که معمولا جشنواره دارد، از دست داد. فکر میکنم اشکالی ندارد اگر جشنوارهای داشته باشیم که نمونهاش در هیچ جای دنیا وجود نداشته باشد. میتوانیم اسمش را هم جشنواره نگذاریم؛ جشنی که همه دور هم جمع میشوند برای اینکه تخصصهای مختلف را ارزیابی کنند و به بهترین آن در اندازههایی که وجود دارد جایزه بدهند. به نظرم تا این اندازه باید به آن توجه کنیم. فکر میکنم که الان بیش از اندازه مهم شده که مثلا سیمرغ کدام بخش را چه کسی میگیرد.
خودمان به امری دامن میزنیم که آنقدر اعتبار و ارزش را حداقل از این به بعد ندارد. فکر میکنم باید به اندازه تقدیرشدن به آن نگاه کنیم. به اندازه فعالیتهایی که در یک سال اخیر اتفاق افتاده و به نمایش درنیامده است و گروهی از متخصصان تعیین میشوند که درباره آنها اظهارنظر کنند. پس وقتی در جشنواره شرکت میکنیم، یعنی قواعد جشنواره را میپذیریم. واقعیت این است هر مجموعه دیگری بهجای این هیئت داوری بود، احتمالا جوایز تغییر میکرد.
شاید تغییرات فاحشی نبود ولی قطعا تغییر میکرد. معتقدم وقتی مجموعهای از فیلمها برای دریافت جایزه نامزد میشوند، با یک اختلاف جزئی همعرض هم هستند و در نهایت یکی رأی بیشتری میگیرد. بنابراین باید اینطور قضاوت کنیم که فیلمی مثل «زیبا صدایم کن» در رشتههای اصلی نامزد شده. چه کسی این اصل را گذاشته که بهترین فیلم جشنواره یا بهترین تهیهکننده جشنواره باید چند جایزه دیگر هم در باقی رشتهها دریافت کند؟ همین که در رشتههای اصلی نامزد شده مشخص است که حائز دریافت جایزه بهترین تهیهکننده و بهتری فیلم است و این کافی است. قواعدی را خودمان طراحی میکنیم و بعد میگوییم چرا این قواعد را زیر پا گذاشتیم؟ نامزدی به این معنی است که تکتک این نامزدها که تعدادشان هم امسال کم نبود، واجد دریافت جایزه هستند.
علیرضا رئیسیان: بهعلاوه اینکه چند ماه بعد از جشنواره فیلم فجر، جشن خانه سینما را داریم که دوباره همین سیکل جوایز را افراد صنفی بررسی میکنند. اگر در جشن خانه سینما جوایز از جهت سطح ارزش هنری ارتقا پیدا کند، واقعا جای خیلی چیزها در جشنواره فیلم فجر نیست، برای اینکه امکان این نوع بررسی در جشنواره فیلم فجر واقعا سخت است؛ چون بعضی روزها چهار یا پنج فیلم میدیدم. چطور ممکن است یک داور ذهن، اندیشه، تفکر و تجربهاش در لحظه چهار بار موسیقی مثلا پرحجم سازهای کوبهای، زهی و همه را با هم بشنود و تشخیص بدهد این بهتر از دیگری بود؟ این تعداد فیلم برای این چند روز داوری خیلی زیاد است. 36 عنوان برای یک هفته فیلم دیدن! این سلیقه، تجربه و دانش ما بود. ممکن است دیگرانی سلیقه دیگری داشته باشند، اما در نامزدهای امسال یک مورد هم پیدا نمیکنید که دیگران معتقد باشند چرا نامزدهای بازیگری این اشخاص هستند.
طبیعی است که بخشی از فیلمهایی که در جشنواره امسال دیدیم به سلیقه و انتخاب هیئت داوران مربوط میشد و اتفاقی که ورودی جشنواره چهلوسوم فیلم فجر بوده است. اما واقعا زمان نمایش برخی فیلمها در برج میلاد عده زیادی سالن را ترک میکردند. ما تعداد زیادی فیلم متوسط رو به پایین دیدیم و در فهرست نامزدها اسامی پرتعدادی از فیلمهایی دیدیم که اتفاقا در نیمههای فیلم اهالی رسانه و منتقدان سالن را در حین نمایش این فیلمها ترک کردند. برای همه ما انتخاب چنین فیلمهایی توسط شما حیرتانگیز بود. در نهایت در برخی رشتهها بسیاری از منتقدان و اصحاب رسانه اتفاق نظر داشتند و ما به خاطر فیلم یا بازی خوب آنها را تشویق کردیم. برای ما خیلی عجیب بود که چرا در انتخاب نهایی بازیگر زن و مرد، بهویژه مکملها، جوایز به این شکل اهدا شد. بیشتر درباره این بخش توضیح بدهید.
کمال تبریزی: فرایند فیلمدیدن مهم است. اینکه در چه زمان اتفاق میافتد. خاطرم هست در دورهای که عضو هیئت داوران یکی از این جشنوارههای خارج از کشور بودم، اصلا قاعده جشنواره این بود که داوران در سالن نمایش عمومی که مردم حضور دارند، نه منتقدان، فیلم ببینند. آنجا هم زمان نمایش فیلمی صندلیها پر بود. فیلمی دیگر فقط 10، 20 نفر مخاطب داشت و ما در آن شرایط فیلمها را میدیدیم. سالن برج میلاد ملغمهای است از عوامل خود فیلم، منتقدان و خبرنگاران؛ بنابراین در آن شرایط فیلمدیدن، قضاوت درست مشکل است. به این دلیل که حتما کسانی که دستاندرکار خود فیلم هستند، در لحظاتی از فیلم تشویق میکنند و دست میزنند.
به هر حال اظهارنظر منتقدان و افراد رسانهای که ممکن است در فیلمی در یک پلان یکی زیر خنده بزند و همین امر کوچک تأثیر زیادی بر دیگران میگذارد. در هیئت داوری هم به همین شکل است. ما در هیئت داوران با هم فیلم میدیدیم. خاطرم هست یک روز خانم مهاجر یک فیلمی را ندیده بود و دیر رسیده بود و فیلم برای او یک بار دیگر نمایش داده شد. بعد از اینکه فیلم را دید و تمام شد، گفت که اینقدر تحت تأثیر فیلم قرار گرفته است که زمان میخواهد تا فیلم در ذهنش تهنشین شود و به آن فکر کند تا فیلم بعدی را ببیند، که امکانش نبود. میخواست کمی به جزئیات فیلم فکر کند که چرا چنین تأثیری روی او گذاشته است؟ باید تمام شرایط را ارزیابی کرد. این را هم بگویم که حتی ترتیب نمایش فیلمها هم در قضاوت تأثیرگذار است. داوران اول کدام فیلم را ببینند، وسط یا آخر چه فیلمی را. چون فیلمها را نسبت به همدیگر مقایسه میکنند. اینکه فکر کنیم به شکل ایزوله و جداگانه میشود همه چیز را خیلی مکانیکی یا با دقت خیلی بالا در کنار هم ببینیم، تقریبا غیرممکن است.
علیرضا رئیسیان: برای منتقدان جدی سینما احترام قائلم و همیشه هم سعی کردم مطالب آنها را دنبال کنم. تمام نوشتارها و ویدئوها را که از ابتدا تا انتهای جشنواره درباره تحلیل فیلمها منتشر شد، سعی کردم ببینم. دیدیم که زمان صحبت درباره این بخش، حرف متافیزیکی نزدم. چند نکته برایم عجیب بود. یکی از دوستان هیئت انتخاب را دیدم که به داوری و اهدای جوایز اعتراض میکرد. جالب است بدانید سه تا از فیلمهایی که هیئت انتخاب به اتفاق آرا به آن رأی دادند، منتقدان و رسانهها در هیچیک از رشتهها کاندیدا نکرده بودند. ما هم کاندیدا نکرده بودیم. چطور ممکن است یک نفر نسبت به سفرهای که خودشان چیدند تا ما ارزیابی کنیم، انتقاد کند؟
این را میگویم که در تاریخ ثبت شود. یکی نوشته بود که بر اساس قاعده وفاق ملی رئیسجمهور جوایز تقسیم شد. اولا ما به رئیسجمهور و شعار وفاق کاری نداشتیم. ما یکسری داور بودیم و بر اساس ارزشهای هنری فیلمها داوری کردیم. از این 36 فیلم 14 تا فقط سیمرغ گرفتند. دو سیمرغ هم که به ما ربطی نداشت. حساب کنیم 14 عنوان فیلم یعنی نزدیک یکسوم. چطور ما جوایز را تقسیم کردیم؟ بعضیها یک سیمرغ بردند، برخی یک دیپلم و برخی چهار سیمرغ. من منطق برخی را اصلا متوجه نمیشوم. شما پرسش میکنید ما هم سعی میکنیم توضیحاتمان را بدهیم. با اینکه ما هم حتما ضریب خطا داشتیم و اصلا در این شکی نیست، ولی این هم بیانصافی است. در مورد بازیگر نقش اصلی زن و مرد باید بگویم درباره نقش اصلی زن حرف زیاد شد.
آقای تبریزی هم میداند در رأیگیری هم اتفاق آرا نشد. البته درباره بازیگر مرد چند فاکتور را در نظر گرفتیم. اول اینکه این نقش بار فیلم را به دوش دارد و فیلم بسیار سختی است. بسیار تعدد شخصیت در آن هست و با یک فیلم راحتتری مثل فیلمی که در یک آپارتمان قصهای بین یک زن و شوهر پیر اتفاق میافتد، قابل مقایسه نیست. تحرک ریتمیک و احساسی خیلی بیشتر از بقیه است. آنهم با رأیگیری این اتفاق افتاد. مثلا نقش اول مرد نسبت به باقی نقشها، من فکر میکنم در این بخش ضریب خطای ما کم بود.
در طول جشنواره با استناد به نظر منتقدان و اهالی رسانه به هر حال درباره بازی رویا افشار خیلی صحبت شد. در فیلمی که کم دیالوگ هم داشت و او توانسته بود با بازی تأثیرگذارش حس را درست به مخاطب منتقل کند. بسیاری اتفاق نظر داشتند بازی رویا افشار شایسته دیدهشدن است. درباره مریلا زارعی هم همین موضوع مطرح شد؛ علاوه بر اینکه برخی هم معتقد بودند از او برخلاف بسیاری دیگر از نقشآفرینیهایش در موسی بازی زیادی ندیدیم. به نظر بسیاری از دوستان، اسامیای که در اختتامیه بهعنوان برگزیدگان این دوره خوانده شد، دورترین حدسی بود که میتوانستیم درباره بازیگر نقش اصلی زن و مرد و مکملها داشته باشیم و همه ما تعجب کردیم.
علیرضا رئیسیان: شما میدانید خانم رویا افشار برای نقشی خیلی شبیه به این سه سال پیش سیمرغ گرفتند. به نظر شما این اعتراض به ما نمیشد که ایشان قبلا چنین نقشی بازی کرده و سیمرغ گرفتند، چرا داوران این را ندیدهاند؟ یکی گفته بود داوران خواب بودند و در خواب فیلم دیدند.
کمال تبریزی: نکتهای که آقای رئیسیان میگویند، نکته مهمی است که روی آن تأمل کنید. خانم افشار بازیگر توانمندی است و بازی خوبی هم داشت، ولی خودش و حسوحال و شخصیت را تکرار کرده بود. حالا مقایسه کنید با میزان فاصلهگرفتن خانم فریبا نادری از نقشهایی که قبلا بازی کرده بود. چقدر این فاصله عمیق است. باورتان میشود بازیگری که سریالهای معمولی تلویزیونی بازی کرده یا اصلا بازی نکرده، یکباره در یک فیلم سینمایی چه تلاشی میکند برای طراحی یک شخصیت و آن را بهخوبی اجرا میکند. من نمیخواهم نقش کارگردان آن فیلم را حذف کنم، قطعا کارگردان هم خیلی تأثیرگذار بوده، ولی به هر حال این اجرا را خانم نادری انجام داده است. چرا این فاصله را نمیبینیم؟ چرا فکر میکنیم این دورترین کسی است که ممکن است جایزه را بگیرد؟
شما آدمی را میبینید که از گذشته خودش، از مدل بازی خودش فاصله زیادی گرفته و این به نظرم درخور توجه است و باید تقدیر شود. باید خودش بداند چه کار ارزشمندی را انجام داده. من به کلیت فیلم کاری ندارم. ممکن است کل فیلم در مجموع نامزدی چندانی نداشته باشد، ولی یک نقطه درخشان دارد و آن بازیگریاش است. چرا نباید داوران این را ببینند؟ چرا دیگران باید اعتراض کنند به دیدهشدن چنین نکته و موضوعی؟ ممکن است همین توجه داوران به چنین بازیگری سرنوشتش را تغییر بدهد و در مدار و مسیری قرار بگیرد که دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکند و به این سمت برود و با این توانایی که از خودش نشان داده، به نقطه مقبولی برسد.
البته برعکسش را هم داشتیم.
کمال تبریزی: بله، ولی امیدواریم این اتفاق نیفتد. ما باید این را میدیدیم. خانم افشار، خانم زارعی و همه کسانی که نامزد شده بودند، به نوعی خودشان را تکرار کرده بودند یا تواناییشان را به اثبات رساندند. حالا آدمی وارد حیطهای شده که این توانایی و زحمتی که کشیده، باید دیده شود. من نمیفهمم که اعتراض دیگران برای چیست؟ فیلمی که در رشتههای دیگر نامزد نشده، چه ربطی به تلاش و توانایی فردی در فیلم دارد که لازم است دیده شود.
علیرضا رئیسیان: درباره نقش مرد هم نظرتان را میگویید؟
به نظر بسیاری از دوستان امین حیایی تلاش خودش را در «زیبا صدایم کن» کرده بود. همینطور شهاب حسینی. در نقش مکمل مرد هم بسیاری از بازی میرسعید مولویان در «ناتور دشت» نوشتند. تلاش امین حیایی در فیلم «زیبا صدایم کن» تجربه و نقشآفرینی متفاوتی بود و به چشم ما آمد و شهاب حسینی در فیلم «رها».
علیرضا رئیسیان: شما میدانید برخی منتقدان با نظر شما بهشدت مخالف هستند. ازجمله برنامهای که آقای فراستی اجرا میکرد و دوستانی همراه ایشان میآمدند. اینطور نیست که یکدست باشد. آقای امین حیایی از نظر اجرای نقش که کمی هم مشکل است، تلاش خوبی کرد، ولی آن نقش نمونههای خارجی خیلی خوب دارد. نمیگویم باید مثل آنها باشد. مقصودم این است که الگو داشته. نه اینکه الگو داشته خوب نبوده، ولی حداقل وقتی بازیگری الگو دارد، کارش راحتتر میشود. مثل این نقش را مثلا داستین هافمن یا راسل کرو بازی کردهاند. بازیگر باید چیز دیگری که برای این فرهنگ، زمان و مکان هم باشد، در نقش ایجاد کند.
نمیگویم باید به نقش اضافه بکند یا کم کند. ما همواره سعی میکردیم روی جزئیات بحث و مکث کنیم. امین حیایی خوب بود، شهاب حسینی خیلی خوب بود، ولی من اصلا نفهمیدم اعتراض شهاب حسینی به چه دلیل بود! برای اینکه همین چند روز پیش ما دیدیم بازیگری به اسم دنزل واشنگتن که واقعا به نظر من در کاراکتر و نقشهایی که بازی میکند، فوقالعاده است و به نظرم نمونه و الگوی خوب هم از نظر اخلاق و بازیگری و هم از نظر رفتار شخصی و هم از نظر دیدگاه و جهانبینی نسبت به خود انسان و کاری که انجام میدهد، هست، در فیلم «گلادیاتور2» نقش مکمل به اتفاق همه سایتها و منتقدان بهترین بود، ولی کاندیدا هم نشد. واقعا این جایزهها اصالت دارد؟ یعنی مشخص میکند شما بازیگر یا کارگردان یا نویسنده خوبی هستید؟
یا نه این هم یک مرحلهای است که فقط ممکن است اتفاق بیفتد. امسال با دیدگاه یک تعداد داور یک بازیگر به نظر خوب است و سال دیگر یکی دیگر. امین حیایی و شهاب حسینی هر دو خوب بودند، ولی نقطهضعفهای جدی داشتند. به نظر ما مصطفی زمانی توانسته بود بار فیلم را بهویژه در نیمه اول که بسیار سخت هم بود، به دوش بکشد. چیزی شبیه به کاری که تام هنکس در نجات سرباز رایان کرد و کار مهمی کرد. از این زاویه تلاش او ستودنی است. فاکتورهای زیادی را ارزیابی کردیم و در نهایت باید بگویم گزینههایی که اشاره کردیم، خیلی خیلی خوب بودند ولی شما میتوانید بگویید شهاب حسینی در «جدایی نادر از سیمین» که خیلی نزدیک به همین شخصیت است، بدتر یا بهتر از این بود؟
ما داشتههایمان را در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر ارزیابی میکنیم. ما در این جشنواره تعدادی فیلم اجتماعی خوب دیدیم. با توجه به اینکه شما دو بزرگوار کاملا آگاه هستید که در چند سال گذشته چقدر سینمای اجتماعی مهجور واقع شد و امسال معدود فیلمهایی دیدیم که بازیهای مقبولی داشت. فارغ از اینکه با نمونههای خارجی مقایسه کنیم، در ظرف سینمای ایران، امسال اغلب بازیها و فیلمهای قابل دفاعی داشتیم. طبعا بسیاری از این فیلمها مشکل فیلمنامه یا تدوین یا مشکلات ساختاری داشتند که میتوان جداگانه به آنها پرداخت. به ظرف سینمای ایران نگاه کنیم. ما تعداد انگشتشماری فیلم پذیرفتنی و تأملبرانگیز دیدیم که بازیهای خوبی هم داشتند.
کمال تبریزی: در بخش مسابقه بهجز «رها» کدام فیلم این ویژگی را داشت؟
«زیبا صدایم کن» و «بچه مردم».
کمال تبریزی: «بچه مردم» را به نظرم باید جدا کنیم از این مدل سینمای اجتماعی. فضای دیگری دارد.
ولی ازجمله فیلمهایی است که مخاطب را درگیر میکند.
کمال تبریزی: هر سه این فیلمها به اندازهای که لازم بود از طرف هیئت داوران دیده شدند. اگر در فهرست نامزدهای داوران نبودند، میتوانستیم اعتراضات را وارد بدانیم که چرا در فهرست نامزدی ما حضور ندارند؟ وقتی در فهرست نامزدی هستند، نمیتوانم بفهمم اعتراض به اینکه چرا فلانی جایزه نمیگیرد و یکی دیگر میگیرد، چیست؟ شخصی که اعتراض دارد، خودش در هیئت داوران بوده. ولی واقعا چرا فکر نمیکنیم که به هر حال داوران بر مبنای عدالت، دانش و سلیقه فیلمها را دیدند و جوایز تعیین شده است. همین که امین حیایی نامزد دریافت جایزه است، یعنی هیئت داوران بازی امین حیایی را دیده است. همینطور شهاب حسینی و دیگرانی که نامزد شدند. اگر از حیطه نامزدها کسی بیرون مانده، حق داریم اعتراض کنیم. باید اجازه داد شش داور این جشنواره نظر شخصی خودشان را بدهند. اینکه بگوییم چرا این را انتخاب کردید و او را انتخاب نکردید، به نظرم کمی زیادی است.
علیرضا رئیسیان: نقش مکمل هم قرار بود بگویید.
فکر میکنم اتفاق نظر روی میرسعید مولویان در «ناتور دشت» بیشتر بود.
علیرضا رئیسیان: فکر میکنید آن نقش مکمل بود در آن فیلم؟
تشخیص این مورد سخت بود.
کمال تبریزی: نامزد هم شده بود.
علیرضا رئیسیان: مشکلاتی مربوط به کارگردان است که نقش را هم تحت تأثیر قرار میدهد. یعنی من به عنوان کارگردان درباره همین آقای مولویان که خود من و آقای تبریزی بازی او را دوست داریم و سعی کردیم دیده شود، چون جوان است و آینده خوبی دارد و همینطور در مورد آقای نوید پورفرج هم همین کار را انجام دادیم. در بخشهایی از بازی میرسعید مولویان در«ناتور دشت» اغراق بیش از حد در پلانهایی وجود دارد و این بحث شد که آیا این مشکل کارگردان است که میخواهد این پلان با هیجان و حرارت و عصبیت بیشتری بازی شود یا مربوط به بازیگر است؟ تفکیک آن سخت است. چون نمیدانیم. واقعا در این فیلم مولویان نقش مکمل نبود؛ هم به جهت مقدار نقش و هم تأثیرگذاری. چون نقش منفی بود نمیتوان گفت مکمل است. این اشکالی بود که خود سازندگان در فرم نوشته بودند و در تیتراژ هم بود و اگر جابهجا میشد، شاید اتفاق دیگری هم میافتاد.
اعتراض سازندگان «ناتور دشت» و «خدای جنگ» به داوری را وارد میدانید؟
علیرضا رئیسیان: این جایزهای بود که اصلا به ما ربطی نداشت. اعتراضشان را باید به دبیر جشنواره بگویند. یک وقت هم سازندگان اثر به جهت وقت و انرژی که برای تولید کار میگذارند، به نظرشان حق با آنهاست. واقعا هم شاید حقشان باشد و همچنان معتقدم ما هم ممکن است اشتباه کنیم. میتوانم اشاره کنم از نظر ما چه ایراد بزرگی وجود داشت که باعث میشد کل فیلم آسیب ببیند. این ربطی به پروداکشن فیلم یا سوژهای که احتمالا خوب یا بد است، ندارد. این ارزشهای هنری و غنی درون اثر است که ما نمیتوانیم ندید بگیریم و بگوییم زحمت زیادی کشیدند. ممکن است زحمت زیادی برای یک فیلم کشیده شود، ولی یک ایراد اصلی همه تلاشها را زیر سؤال ببرد.
درمورد «خدای جنگ» صحبت کنیم؟
کمال تبریزی: به هر حال هر فیلمی یک نقطه قوت دارد و یک نقطه ضعف. نمیتوانیم از هیچکدام از اینها چشمپوشی کنیم. گاهی در برایند دیدن فیلمی دچار شعفی میشویم که نسبت به آن حس مثبت پیدا میکنیم. مثال این حرف فیلم «سونسوز» است که همه این فیلم را دوست داشتیم. فیلم بیایرادی نیست، ولی فیلم خوبی است. در قاعده سینمای حرفهای ما نمیگنجد، ولی وقتی فیلم را نگاه میکنیم، صداقت و صمیمیتی در فیلم هست که جلب توجه میکند.
حتی کل بازیگرانش هم به معنای حرفهای که در سینما وجود دارند، نیستند. ممکن است بازیگران محلی باشند. اصلا ممکن است فیلمنامه نگاشتهشدهای نداشته باشد و بر اساس یکسری بداههسرایی که در صحنه اتفاق افتاده این شرایط به وجود آمده و بعدتر در تدوین کنار هم گذاشته شده، ولی در مجموع فیلم دلنشینی است و فکر میکنم همان اوایل همه با هم همنظر بودیم به این فیلم جایزه ویژه هیئت داوران را اهدا کنیم. فقط هم در بخش کارگردانی کاندیدا شده بود چون واقعا هم نقطه قدرتش کارگردانی بود. من فقط در مورد فیلم «خدای جنگ» نمیگویم، در مورد گروهی از این فیلمها میگویم که فیلمهای دیگر هم شامل میشود. شما فیلمی میبینید که پروداکشن خیلی سنگینی دارد؛ در «ناتور دشت» هم به همین صورت بود و البته فیلمهایی از این دست. هزینه مالی خیلی زیادی برای فیلم انجام شده.
فیلم «صیاد» هم همین ویژگی را دارد، اما در نگارش فیلمنامه و مدل کارگردانی و شکل بازیهایی که میبینید، راضیکننده نیست. حداقل مجموعه این داوران را راضی نکرد. اینقدر دچار ضعفهای متعددی در فیلمنامه، تدوین، بازیگری و پایانبندی هستند که به فیلم لطمه زده است. فیلم اجتماعی ما هم به لحاظ پایانبندی دچار معضلی است که نمیشود از آن چشمپوشی کرد. در بخشی از فیلم لحن فیلم از دست میرود. یکباره وارد فضای اکشن عجیب و غریبی میشود که اصلا با ساختار مجموعه خود فیلم همخوانی ندارد. طراحی آن باعث میشود لطمه جدی بخورد و داوران از آن فاصله بگیرند.
به هر حال این مجموعه داوران وقتی فیلمها را نگاه میکردند، تأثیری که از فیلمها میگرفتند، تعیینکننده بود. ما در وهله اول یک انتخاب اولیه کردیم که اساسا فیلم در قضاوت برای نامزدی بماند یا کلا کنار گذاشته شود. خیلی از فیلمها در آن مرحله حذف شدند. اگر فیلمی حتی یک نامزدی داشت، باقی میماند. ما حتی سعی کردیم جزئیات فنی را هم لحاظ کنیم، حتی در برخی فیلمهایی که در مجموع دوستداشتنی نیستند؛ مثلا «تاکسیدرمی» فیلم دوستداشتنیای نیست و فیلمی نیست که مخاطب را جذب کند و داوران را هم جذب نکرد، ولی در بخشهای فنی و طراحی صحنه به هر حال سعی خودش را به نحو احسن انجام داده بود و در نامزدهای ما بود. فیلمهایی هم بود که انتظار ما را برآورده نکرد. بابت همه آن آفتابه و لگنی که فراهم شده برای اینکه اتفاقی بیفتد ولی هیچ برایندی نداشت، فیلمهایی بودند که متأسفانه نتوانستند در رقابت حضور داشته باشند و کنار فیلمهایی قرار بگیرند که در عین سادگی تأثیرگذار بودند.
فیلمهایی که از نظر حسی هیچ ارتباطی با مخاطب برقرار نمیکردند، یکی دو فیلم بود که از این دایره داوری کنار گذاشته شد. میخواهم بگویم مجموعه فرایند تولید و هزینههایی که روی فیلم شده، بالاخره دیده میشود. اگر نگوییم پروداکشن به هر حال فیلمهایی هست که سخت و دشوار است، ولی میبینیم که فیلم اثر لازم را نمیگذارد. در نقطه مقابلش فیلم «بچه مردم» را ببینید، کم کار نکردند. دکورهایی که زدند، طراحیای که صورت گرفته، تنوع صحنهای که رعایت شده، فقط این کافی نیست، فیلم باید روی مخاطب هم اثر بگذارد. فیلمی مثل «بچه مردم» با اینکه کار اول کارگردانش است، اما تأثیرگذار است و مورد توجه خیلیها قرار میگیرد. بنابراین فیلمهای دیگری که این حس را در داورها ایجاد نکرده، طبیعی است که مورد توجه هم واقع نشده و نمیتواند در رشتههای زیادی نامزد شود و نمیتواند جایزهای بگیرد.
علیرضا رئیسیان: در یک دوره از مراسم اسکار نسخه اول فیلم «آواتار» حضور داشت که آن زمان رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را هم زد. همان زمان یک فیلم ساده هم بود برای همسر سابق ایشان، کاترین بیگلو، «گنجه رنج». فیلم «آواتار» سه جایزه مربوط به پیشبرد صنعت سینما را دریافت کرد ولی «گنجه رنج» پنج جایزه اصلی گرفت. ما باید به یک مجموعهای برسیم و فکر کنیم که چه چیزی واقعا سینمای ایران را به پیش میبرد. این هیچ ربطی به مصلحت و این موارد هم ندارد. با ذکر این نکته که «ناتور دشت» فیلم خوبی بود اما فیلم درخشانی نبود. سکانسی که در 10 دقیقه اول بچه گم میشود، فردی که او را دزدیده به سراغ بچه میرود، از این به بعد بیننده جلوتر از فیلم است. در فیلمنامه چنین چیزی بوده، در کارگردانی هم دیده شده و در نهایت مونتاژ هم به این دقت نکردند! تمام اضطراب مولویان وقتی در ماشین کنار هادی حجازیفر مینشیند، دیگر برای بیننده جذابیتی ندارد.
با حذف این موارد چقدر فیلم میتوانست مترقیتر باشد. یا در بحث فیلمبرداری، چون امسال این بخش خیلی تخصصیتر نگاه شده و حضور آقای علیرضا زریندست، کمال تبریزی و بنده که به این بخش نگاه دقیقی داشتیم، نظر ما این بود فیلمبرداری انتخاب شود که در خدمت مفاهیم فیلم باشد. در نامزدیهای این بخش هم سعی کردیم به حرفهایهای قدیمی احترام بگذاریم ولی به استعدادهای جدید نهفقط صرف جوانبودن، اینکه استعداد و خلاقیتی را دارند و امکان پیشرفت برای آنها فراهم است، نگاه کنیم. در مورد پایانبندی برخی فیلمها هم مشکل داشتیم. مثلا فیلم «رها» چهار تا پایان دارد، مگر میشود؟ این مشکل کمی نیست، واقعا چطور به این موضوع دقت نشده؟ ما موظف هستیم دقت کنیم و بگوییم. حتی جایزه تهیهکننده فیلم اول را هم بر حسب معیارهایی انتخاب کردیم. کسی که فارغ از سیستمهای سرمایهگذاری ارگانی و دولتی توانسته فیلمی را آماده کند. نکتهای که برای خود من، آقای تبریزی و دیگران خیلی جالب بود، این است که چقدر این داستان سیمرغ، برای ارگانها جدی است! چه فشاری میآورند برای گرفتن سیمرغ! البته نه به ما، به ما که کسی جرئت نمیکند فشار بیاورد.
امسال تصمیم گرفتید به این فشارها توجه نکنید.
علیرضا رئیسیان: واقعا اینطور نبود. مثلا فیلمی که سه، چهار جایزه اصلی را برد در همین دستهبندی قرار میگیرد؛ گواینکه فارغ از خود موضوع که مثل همان موضوع فیلم دیگری هم بود. چطور ما به فیلمی با مضمون مشابه نگاه نکردیم؟ چون غلطهای فاحش داشت. ما متوجه شدیم غیر از خود هنرمندان و دستاندرکاران خیلی از نهادها و ارگانها بابت هزینههایی که میکنند و احتمالا باید توجیهی داشته باشند چطور این زمینه را میچینند؟ و این دو تا فیلمی که گفتید به عنوان اعتراض نیامدند، اگر واقعا کسی باید به عنوان اعتراض آنجا را ترک میکرد، آقای رضوی و حاتمیکیا بودند. چه رفتار شایسته و حرفهای از خودشان نشان دادند.
چون برایند یکسری اتفاقات حاصلش این است، حالا خوب یا بد. من معتقدم یکی از اتفاقات خوب این بود که متوجه شدیم سینمای ایران الان در نقطه عطف مهمی قرار گرفته است. به آمار دبیر جشنواره فیلم فجر آقای شاهسواری نگاه کنیم، متوجه میشویم که هم به لحاظ تعداد سینماها، هم تعداد تماشاگران، هم استقبال مخاطب و هم شرایط ورودی خود فیلمسازان، امسال رکورددار 10 سال گذشته بودیم. این یعنی سینما دوباره بعد از یک دوره رکود بعد از کرونا و سه سال دولت قبل، به آن توجه واقعی میشود. حالا در این موقعیت نقش هرکدام از ما چیست؟
نقش داوران چیست؟ نقش جشنواره و منتقدان چیست؟ و در نهایت نقش تصمیمگیرندهها؟ به نظر من و همه داوران الان وقت تغییر است. همانطور که در شئونات دیگر هم وقت تغییر است. اگر این اتفاق نیفتد، سال آینده با جشنوارهای به مراتب پراعتراضتر و پرفرازونشیبتر مواجه خواهید شد. بحث دیگری هم هست که صحبتهایم را در این بخش تمام کنم، آیا مورد دیگری در جهان سراغ دارید که 30 تا فیلم در مسابقه باشد و سه هزار نفر اهالی رسانه و منتقدان فیلمها را ببینند؟ یعنی برای هر یک فیلم صد نفر رسانهای و منتقد وجود داشته باشند. این ایراد نیست؟ هیچ جشنوارهای در دنیا چنین چیزی ندارد.
ایرادات ساختاری جشنواره فیلم فجر که قطعا باید حل شود. نکتهای هم در ادامه فرمایش شما بگویم که بیربط به صحبتهای شما نیست. چند روز پیش از آقای مصباح مطلبی نوشتند و به همین موضوع اشاره کردند، اختصاصا بر ساختار پوسیده و بیمارگونه جشنواره فیلم فجر تأکید کردند. از این عنوان که بگذریم، فکر میکنم انتقادهای اساسی به ساختار جشنواره فیلم فجر وجود دارد و این فقط منوط به تعویض دبیر جشنواره نیست.
علیرضا رئیسیان: هیچ جشنواهای در دنیا نداریم که 30 سال قوانینش تغییر نکرده باشد. تازه آنهایی که مترقی است و نگاه انتقادی به آنها زیاد است و خیلی فراگیر هستند. اصلا جشنواره کن کجا، جشنواره فجر کجا. ولی تغییرات میدهند و بهروز میشوند. در این 30 سال هیچکسی شهامت این را نداشته که بگوید این غلط است و انجامش نمیدهم. این سیستم جواب نمیدهد، من تغییرش میدهم.
کمال تبریزی: همه چیز خیلی تغییر کرده است و نقطه ضعفی که دیده میشود چون وارد فیلمسازی ارگانی شدیم، قصد دارم به این اشاره کنم. شاید هزینهها و سرمایهای که صرف یک فیلم میشود یا به عبارتی سرمایه تلف میشود و پاسخگویی هم در این مورد وجود ندارد. در بخش خصوصی هر هزینهای که انجام میشود، باید یک آوردهای داشته باشد. این متأسفانه در ارگانها حالا به هر دلیلی وجود ندارد. کسی نیست از آنها بپرسد این فیلم را ساختید، اینقدر هم هزینه کردید نتیجهاش چه بود؟ منهای اینها فکر میکنم بزرگترین مشکلی که در ساخت فیلمهای اخیر از سوی ارگانها رخ داده است، عدم دقت و توجه کافی به فیلمنامهها بوده.
این نکته مهمی است که واقعا به یک بازنگری اساسی نیاز دارد. روی فیلمنامهها دقت و توجه کافی داشته باشند، برای اینکه خودشان را بهروز کنند و در چرخه سینمایی قرار بگیرند که مخاطب عام داشته باشد و روی مردم تأثیر بگذارد. خوشبختانه ما امسال در جشنواره در بخش ویژه یک نمونه خوب داشتیم. به فیلمهای دیگر اشاره نمیکنم، فقط به فیلم «پیرپسر» اشاره میکنم. فیلمی است که اگر بازیگران آن را کنار بگذاریم، با هزینه خیلی معمولی ساخته شده. سه ساعت فیلم است و شما نمیتوانید از آن چشم بردارید. من فیلمنامه «پیرپسر» را نخواندم ولی کسانی که خواندند، میگویند خود فیلمنامه حتی درخشانتر از فیلم است.
فیلمی ساخته شده در 190 دقیقه که پخشکنندهها متقاضی فیلم هستند. بنابراین باید به این توجه کنیم که فقط صرف داشتن سرمایه، هرچیزی که بخواهیم تولید کنیم. روی فیلمنامه که کمترین هزینه را دارد، تمرکز کنیم، آن وقت میتوانیم هزینههای دیگری که به ساخت فیلم مرتبط میشود را توجیه کنیم. اگر فیلمنامه درست و دقیقی داشته باشیم، بنابراین ساخت فیلم هم توجیه پیدا میکند که میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار بدهد. این نکته مهمی است که پولی که در اختیار ارگانهاست، پول این مردم است.
نباید به این فکر کنیم کسی نیست از ما بازخواست کند، باید فکر کنیم بازخواست اصلی را مردم از ما میکنند. پولهایی هزینه میشود ولی نتیجهای در نمایش عمومی ندارد. البته منهای جشنواره. ولی در کلیتش هم باید در نظر بگیریم این اتفاق بیفتد. واقعا هیچ فرقی به نظرم بین ارگانهایی که فیلم میسازند با بخش خصوصی نیست. اگر هرکدام فیلم خوب بسازند مورد توجه قرار میگیرند. فیلم «زیبا صدایم کن» هم برای بخش خصوصی نیست، ارگانی ساخته ولی به آن توجه میشود. مدلی است که لازم است در سینما در این زمینهها کار شود. ولی این زنگ خطر را داشته باشیم برای اینکه دیگر فیلمنامهها و فیلمها به سمت کهنهشدن میروند. مدلهایی که قبلا جواب میداد، در چند سال اخیر وارد مداری میشود که توجه بیش از اندازه را میطلبد و لازم است به آنها دقت کافی شود، برای اینکه سرمایههای انسانی و معنوی به هدر نرود.
مصطفی زمانی اشاره جالبی در اختتامیه داشت؛ اینکه اگر «پیرپسر» در بخش مسابقه بود، حتما حسن پورشیرازی جایزه میگرفت. ما فیلمهای خوبی در این بخش دیدیم که به نظرم اگر داوری میشد حتما جوایز تغییر میکرد.
کمال تبریزی: حتما تغییر میکرد.
فکر میکنم ما استانداردترین فیلمها را در بخش جنبی دیدیم. اشاره میکنم به «پیرپسر» که واقعا متوجه نشدیم بیش از سه ساعت فیلم چطور گذشت و ظاهرا زمزمههایی مبنی بر اکران فیلمهایی که در بخش جنبی دیدیم، وجود دارد.
علیرضا رئیسیان: اصلا چرا این فیلمها نباید در بخش مسابقه حضور داشته باشند؟ اصلا جشنواره یعنی این. جشنواره جایگاه این نوع فیلمهاست به جای فیلمهای تجاری و کمدی که اصلا محل نمایش آنها جشنواره نیست. چرا همچنان این فیلمها بیرون از دایره رقابت جشنواره قرار میگیرند؟ این هم پرسشی است که همه با هم باید داشته باشیم و بایستیم بر سر اینکه این اتفاق دیگر تکرار نشود. در مورد ساخت فیلمهای ارگانها من خیلی رادیکالترم، معتقدم اصلا چرا این ارگانها باید فیلم تولید کنند؟ مگر در دنیا این کار انجام میشود؟ هر فیلمی با هر موضوعی برای هر جایی مهم است، یک سازمان درست میکنند، کلی نیرو استخدام میکنند و در طول سال هزینه میکنند تا فیلمی ساخته شود؟ این سازمانها میتوانند هر موضوعی که دلشان خواست سفارش بدهند و بیرون ساخته شود.
کمال تبریزی: یعنی در واقع از بخش خصوصی حمایت کنند.
علیرضا رئیسیان: همه جا همینطور است. راجع به مسائل جنگی آیا پنتاگون خودش فیلم میسازد؟ ما برای هر چیزی اول تشکیلاتی را تعریف میکنیم و بعد برای آن خروجی میتراشیم. یک موضوع شبیه هم دو تا فیلم یک جا و دو فیلم یک جای دیگر تولید شده. واقعا یعنی چه؟ راه غلط را هر جا تصحیح کنیم، به نفع خودشان است. این روند نتیجه نمیدهد. نه در داخل بینندهای دارد نه در خارج و نه در رقابت با هم در جشنواره اتفاقی میافتد. با هر دیدگاهی این کار اشتباه محض است ولی همچنان تکرار میشود. با هم رقابت هم میکنند.
آقای تبریزی درباره «قاتل و وحشی» حرف بزنیم؟ در روزهای اخیر یکی از همکاران شما در شورای صنفی نمایش، خانم نرگس آبیار، به بهانه عدم نمایش این فیلم از حضور در این شورا انصراف داد. ماجرای این فیلم هر روز پیچیدهتر میشود و ظاهرا سرنوشت نامعلومی دارد. این فیلم چه مسیری را طی میکند؟
کمال تبریزی: فکر میکنم در مورد عدم نمایش «قاتل و وحشی» سازمان سینمایی، وزارت ارشاد و دبیر جشنواره اشتباه کردند. چون همه این فیلمها پروانه نمایش یک بار نمایش در یک سانس در جشنواره را داشتند و قاعدتا این فیلم باید نمایش داده میشد. علیرغم همه فشارهایی که وجود داشت که متأسفانه فقط برای فیلم «قاتل و وحشی» هم نبود و در مورد «پیرپسر» هم نگرانی بزرگی از طرف مسئولان ارشاد وجود داشت، دبیر جشنواره که نه، چون او کاملا آماده بود این فیلمها حتی در بخش مسابقه حضور داشته باشند، ولی نگرانی از طرف مسئولان ارشاد وجود داشت اگر فیلم «پیرپسر» را نمایش بدهند چه اتفاقی میافتد؟ نهتنها اتفاقی نیفتاد، بلکه همه روی این فیلم صحه گذاشتند که فیلم خوبی است.
من یک نقد منفی درباره «پیرپسر» نخواندم. ممکن است چیزی پرتوپلا کسی نوشته باشد، ولی واقعا در جریان نقد سالمی که در سینما باید وجود داشته باشد، همه طرفدار این فیلم بودند. بنابراین راه برای اکرانش هم باز شد. الان همه به یک آرامشی رسیدند و مسئولان هم میدانند که این فیلم هم میتواند مثل فیلمهای دیگر اکران شود. من امیدوارم «پیرپسر» جزء فیلمهایی باشد که برای اسکار انتخاب میشود و ممکن است در اسکار هم اتفاقات خوبی برایش بیفتد.
در جشنواره فجر که نتوانست شرکت کند. در مورد «قاتل و وحشی» هم همینطور است. خیلیها فیلم را دیدند. فیلمی است که پروانه نمایش خارج از کشور دارد! چرا نباید در داخل فیلم دیده شود؟ من فکر میکنم اشتباه بزرگی مرتکب شدند و حتی فکر میکنم اگر من جای دبیر جشنواره بودم، اصرار میکردم که علیرغم همه فشارهایی که وجود دارد، حتما فیلم را نمایش بدهند و مطمئنم که اگر نمایش داده میشد، مثل «پیرپسر» همه متوجه میشدند هیچ اتفاق عجیب و غریبی در این فیلم نیفتاده است. «قاتل و وحشی» فیلمنامه دارد و کار خودش را میکند. از نظر مفهوم حرف شایستهای میزند و خیلی راحت میتوانست به نمایش دربیاید.
متأسفانه من آن را شکلی از جرزنی میبینم؛ چراکه همه فیلمهای بخش ویژه شرایطشان شبیه فیلم «قاتل و وحشی» بود. اینکه این فیلم استثنا شود و اجازه داده نشود یک سانس در جشنواره نمایش داده شود، درست نبود. با توجه به کارگردانش آقای حمید نعمتالله که خیلی صبوری میکند و جوسازی نمیکند و حاشیه برای فیلم ایجاد نمیکند و در طول سالها و همیشه همراه مسئولان ارشاد بوده است، بیانصافی بزرگی در حق کارگردان فیلم شد که از نمایش فیلمش جلوگیری شد. امیدوارم با یک هماندیشی و دورنگری دوباره این شرایط فراهم شود که این فیلم بتواند نمایش داده شود.
علیرضا رئیسیان: این یکی از مواردی است که فرامتنی است. هیچ ربطی به جریان طبیعی خود سینما ندارد و بارها هم تکرار شده است. فیلم «مارمولک» آقای تبریزی، «پرونده هوانا»ی خود من و خیلی از فیلمهای دیگر که حتی در جشنواره هم نشان داده شده و نامزد شدند و جایزه گرفتند و امکان نمایش پیدا نکردهاند. به نظر من یک نوع زورآزمایی قدرتهای بیرون از سینما و دایره فرهنگ است. چون اینجا میدانی است که همهکس میتوانند اظهارنظر کنند، فشار بیاورند و اعمال قدرت کنند. ولی در اقتصاد که نمیتوانند چون مختصات خودش را دارد. در سیاست کمتر میتوانند. ولی فرهنگ و هنر خیلی راحت است.
همه خودشان را صاحبنظر میبینند. غیر از آن بسته به شرایط و امکاناتشان میتوانند اعمال نفوذ کنند. بعد از آن ما سیستم دفاعی نداریم. هنرمندان چه سیستمی دارند که از خودشان دفاع کنند و در مقابل یک حرف کاملا غلط و اشتباه ایستادگی کنند و بگویند این تعابیری که میگذارید، تعابیر برساخته خود شماست. فیلم ذاتا چنین خاصیتی ندارد که بتوان از این تعابیر به آن اطلاق کرد. بعدها میبینید همان فیلمها آمدند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده و همان آدمهای مخالف نگفتند ما اشتباه نکردیم. همواره این شرایط به همین منوال پیش میرود که فقط انگار خود ما باید هوای هم را داشته باشیم و پاسداری کنیم از آن چیزی که به خاطرش انرژی، وقت و اندیشه گذاشتیم.
امسال سیمرغ مردمی هم بعد از چند سالی که حواشی و حرف و حدیث درموردش زیاد بود، به جشنواره برگشت و باز هم همان اتفاق تکرار شد. انگار ذات این سیمرغ چنین مسائلی را همراه دارد و فکر میکنم این هم از مواردی است که نیاز به اصلاح اساسی دارد.
علیرضا رئیسیان: باید شکل و موقعیتش تغییر کند و هیچ راه دیگری هم نیست. یک اشتباه را هر سال تکرار کنید، نشاندهنده عدم کارآمدی شماست. مردم که فیلم میبینند و نظرشان را میدهند. این مشکل را به راحتی میتوان حل کرد. امسال دیر شده بود و دبیر جشنواره آبانماه حکمش را گرفت و عملا هیچ کاری نمیشد کرد. الان که وقت هست برای سال آینده از الان دبیر و دبیرخانه معین شود، پیشنهادات هم گرفته و نواقص برطرف شود.
کمال تبریزی: فکر میکنم باگی در سیستم رأیگیری وجود دارد و مدلی که فیلم از نگاه تماشاگران انتخاب میشود، درست نیست. نمیدانم شاید فرض کنید حتی اگر این رأیگیری در فضای مجازی صورت بگیرد، خودش مسئلهساز باشد. البته در دورههایی هیچ مشکلی وجود نداشته و فیلمهایی انتخاب شدند که بهطور طبیعی نظر هیئت داوران را هم داشتند و به هم نزدیک بودند. امسال دیگران هم از این فاصله زیاد دچار حیرت شدند. فکر میکنم باید کمی روی این موضوع دقیقتر شویم و مدلی را ایجاد کنیم که نتوان از آن سوءاستفاده کرد و آرای مردمی را به شکل واقعی دریافت کرد. ممکن است سالهایی منطبق باشد با آرای داوری، ممکن است به هم هیچ ربطی نداشته باشند و اینکه چطور این رأیگیری شکل میگیرد و چطور میشود اشکالاتش را تا حد ممکن برطرف کرد. البته جایی هم نمیشود کاری کرد. بالاخره جای کلکزدن در همه زمینهها وجود دارد، ولی باید با آن مقابله کنند که به نتیجهای برسند که کمترین اشکال را داشته باشد و دقیقتر باشد.
علیرضا رئیسیان: یک سالی یادم هست که در دولت آقای احمدینژاد گفتند منتقدان، مردم و داوران رأی اصلیشان خیلی نزدیک و شبیه به هم هست. گفتند این درست است. واقعا میشود داوران با نگاه تخصصی، منتقدان با نگاه نقدگرایانه و جدی و مردم که بیننده عادی هستند، همه رأیشان به یک فیلم برسد؟ اصل این جایزه در جشنواره به نظرم مورد تردید است. باید برای آن یک سازوکار دیگر تعریف کنند و ببینند چه میشود کرد. در غیر این صورت این تناقض خواهد بود.
کمال تبریزی: اصلا این جایزه را باید به چه کسی بدهند؟ ممکن است یک فیلمی بازیگرش باعث شود رأی مردمی بیاورد. این جایزه را باید بدهند به بازیگر به عنوان بهترین فیلم.
علیرضا رئیسیان: این را هم اضافه کنم که امروز یک منتقد بادانش و بااخلاق، شاپور عظیمی از میان ما رفت. به هر حال مجموعه سینما به همه ما به یک شکل مربوط است، هرکدام در جایگاه خودش. من واقعا در برخی از نقدهایی که به جشنواره و داوری مربوط میشد، حسن نیت ندیدم. وقتی هست که پرسش میکنید و ما پاسخ میدهیم یا قانع میشوید یا خیر. وقتی هست که برخی مسائل شخصی خودشان را وارد عرصه اعتراض میکنند و این را روی صفحه اول روزنامهای که به هر حال مربوط به یک جریان و حزب است، میآورند. این یعنی چه؟ میخواهم بگویم همه ما کمی این میانمایگی را رد کنیم.
فیلمهای امسال این بوده، ما که فیلمی تولید نکردیم. داوطلب این بخش هم نبودیم. اما مسئولیتش را همه قبول میکنیم. از آرا دفاع احساسی نکردیم. سعی کردیم توضیح بدهیم چطور به این نتیجه رسیدیم و این نافی اشکالات خود ما و دیگران نیست. ولی چرا اینقدر پرخاش و هتاکی و بیحرمتی؟ ما از دبیر محترم جشنواره درخواست کردیم فردای اختتامیه کنفرانس مطبوعاتی با حضور داوران بگذارند که مرسوم هم هست و اتفاق نیفتاد. ما آمادهایم هر ایرادی هست بشنویم و اگر چیزی به نظرمان برسد، بگوییم. چرا حرفهای رکیک و تند؟ مگر چه اتفاق عجیبی افتاده، اصلا اصل این سیمرغ مگر چقدر ارزش دارد؟ مسائل سینمای ایران در همین سیمرغ خلاصه میشود؟ اگر خلاصه میشود حرف دوستانی که بیحرمتی کردند، درست است. اگر نه به چیزهای بزرگتری فکر کنیم. سینما باید تغییر کند و مبنای سینمای ایران باید تغییر کند. اگر نکند همه با هم راه بیهودهای میرویم. باید مدافع این باشیم که این شرایط در همه ابعادش دیگر قابل استمرار نیست.