این قتل تلخ تنها یک نماد از یک مشکل عمیقتر است که تهران و بسیاری از شهرهای ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند: افزایش جرایم خیابانی، از جمله زورگیری و سرقتهای خشن، که نه تنها زندگی افراد را تهدید میکند بلکه به شدت اعتماد عمومی به کارکرد دستگاههای انتظامی و قضایی را کاهش می دهد.
با افزایش موارد زورگیری و خفتگیری در سطح شهر تهران، کاربران شبکههای اجتماعی تجربیات شخصی خود را از برخورد با این پدیده به اشتراک گذاشتهاند. یکی از کاربران در توصیف روشهای خاص خود برای جلوگیری از سرقت گفته است:
سلام دوستان. من حدود ۸ سال است که لپتاپم را در کیسهپارچهای میگذارم، گاهی هم در گونی کنفی یا گونی برنج. هر صبح از خطرناکترین محله تهران (شوش) تا مترو پیاده میروم و برمیگردم. ۸ سال است که خفتگیران محل فکر میکنند شاگرد گچکارم و این تو هم ماله، کاردک و سمبادست. با این روش هیچوقت دزد سراغتان نمیآید.
این روایت، علیرغم به ظاهر ساده بودن، تصویری از یک واقعیت تلخ را به نمایش میگذارد؛ شهری که شهروندان آن ناچار شدهاند برای حفظ داراییهای خود از روشهای غیرمتعارف استفاده کنند.
در حالی که مسئولان انتظامی از جمله نیروی انتظامی و قوه قضائیه بارها از دستگیری باندهای زورگیری و ارتکاب مجازاتهای شدید برای سارقان و زورگیران خبر دادهاند، واقعیتها نشان میدهند که میزان این جرایم همچنان روند افزایشی دارد. در یک نمونه دیگر، روز شنبه ۲۶ بهمن، یک دختر ۱۸ ساله در تلاش برای فرار از دست زورگیران از روی پل هوایی در اتوبان محلاتی سقوط کرد و به شدت مجروح شد. این حادثه و دیگر موارد مشابه نشاندهنده افزایش خشونتهای خیابانی است که در بسیاری از موارد به جراحات شدید یا حتی مرگ منتهی میشود.
پدیده زورگیری و سرقتهای خیابانی نه تنها بر امنیت فیزیکی شهروندان تاثیر میگذارد بلکه به شدت بر روان آنها تاثیر گذاشته و احساس ناامنی را در فضای عمومی و خصوصا در شبکه های اجتماعی تقویت میکند تا انجاییکه همانطور که ذکر شد برخی از شهروندان، به ویژه در محلههای پرخطر، به روشهای غیرمتعارف برای حفظ داراییهای خود روی آوردهاند.
با وجود گزارشهایی مبنی بر افزایش سرقت های خشن، از جمله سرقتهای صورتگرفته از سلبریتیها و ورزشکاران، همچنان آمارها نشاندهنده افزایش ۲۴ درصدی کشف انواع سرقتها نسبت به سال قبل است. این وضعیت به وضوح نشان میدهد که چالشهای امنیتی فراتر از صرفاً اعمال مجازاتهای قانونی است. به گفته کارشناسان، بحران اقتصادی، بیکاری، و فقدان امنیت اجتماعی از جمله عواملی هستند که موجب گسترش جرایم و افزایش خشونتهای خیابانی در ایران شدهاند. در چنین شرایطی، نه تنها نقش پلیس در پیشگیری از جرایم حائز اهمیت است، بلکه نیاز به اتخاذ سیاستهای اجتماعی و اقتصادی برای کاهش نابرابریها و مشکلات اجتماعی نیز ضروری به نظر میرسد.
ماجرای قتل امیرمحمد خالقی به عنوان یک تراژدی انسانی، نه تنها نمادی از کاستیها در تأمین امنیت اجتماعی است، بلکه گاهی بازتابی از ناکامیهای روانی در ایجاد جامعهای امن و عادلانه برای همه شهروندان به شمار میآید. این حادثه، مشابه دیگر موارد مشابه، ضرورت بازنگری در سیاستهای شهری و اتخاذ تدابیر مؤثر برای تقویت و ارتقای احساس امنیت در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور را به وضوح آشکار میکند.
∎