روز جهانی عدالت اجتماعی 20 فوریه (مصادف با دوم اسفند ماه) هر سال برگزار میشود تا به جهانیان یادآوری کند کاستیهای بسیاری برای رسیدن نوع بشر به یک زندگی عادی اما خوب وجود دارد. اما حقیقتاً عدالت اجتماعی به چه معنا است؟ آیا در منابع دینی ما این مقوله مورد توجه قرار گرفته و مطالبی در خصوص آن مطرح شده است؟
حامد پوررستمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «سبک زندگی و آموزههای نهجالبلاغه» به مناسبت روز جهانی عدالت اجتماعی در گفتوگو با ایکنا به بیان مفهوم عدالت اجتماعی و جایگاه این مبحث در نهجالبلاغه پرداخت که این مصاحبه را با هم میخوانیم.
ایکنا ـ آیا مفهوم عدالت اجتماعی در منابع دینی ما به ویژه نهجالبلاغه مورد توجه قرار گرفته است؟
مطرح شدن مناسبتهای جهانی مثل روز جهانی عدالت اجتماعی به خوبی نشان میدهد که دغدغههای امروز بشریت همان دغدغههایی است که حضرت امیر و اهل بیت علیهم السلام هزار و چند صد سال پیش داشته و بر روی آنها تاکید و تصریح کردهاند و تا بشریت اینها را نسازد، ساز زندگیش کوک نخواهدشد.
هرچه به جلو میرویم، میبینیم که چالشها و هشدارهایی که در سخنان اهل بیت (ع) اشاره شده و راهکارهایی که ارائه دادهاند، امروز بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز ماست. اگر در صدر اسلام صحبت از عدالت و عدم تبعیض بود و صحبت از این بود که نشاط روانی در پرتو ارتباط با معبود، خالق و هستیبخش شکل میگیرد، امروز نیز به سمت همین مفاهیم در حرکت هستیم و میبینیم که سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که هزاره سوم، هزاره افسردگی است و مردم با این چالش به صورت جدی مواجه هستند.
جالب اینجاست که بر اساس نظرسنجی جدید مرکز تحقیقات پیو (Pew Research Center)، که یکی از مراکز معتبر در ارائه آمار و گزارشهای مربوط به شاخصهای اجتماعی و اقتصادی کشورهای جهان است، بررسی شرایط ۳۶ کشور جهان نشان داده است که حدود ۵۴ درصد از بزرگسالان معتقدند که شکاف بین ثروتمندان و فقرا به یک مشکل بسیار بزرگ و به بزرگترین دغدغه آنها بدل شده است.
نکته جالبتر این است که این چالش در کشورهای پردرآمد نیز به شدت احساس میشود. کشورهایی مانند استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، اسپانیا، انگلیس و آمریکا در این گزارش مورد اشاره قرار گرفتهاند. در این کشورها، حتی کودکان از نظر مالی در وضعیت بدتری قرار دارند و انتظارات بیشتری از والدین خود در زمینه مسائل اقتصادی دارند.
گزارشهایی از این دست را زیاد شاهد هستیم و نشان میدهند که بحث عدالت اجتماعی و در مقابل آن تبعیض اجتماعی بیش از پیش خود را نشان میدهد.
ایکنا ـ عدالت اجتماعی به چه معناست؟
عدالت اجتماعی به معنای فرصت برابر برای بهرهمندی از مزایا و امتیازات در یک جامعه است. اگر امتیازی وجود دارد، اگر واگذاریهایی صورت میگیرد، اگر بحثهای آموزشی، رفاهی، اقتصادی و بهداشتی مطرح است، باید جامعه به طور مطلوبی به این امکانات دسترسی داشته باشد؛ نه اینکه عدهای بیشتر و عدهای کمتر از این امکانات بهرهمند شوند.
خیلی جالب است که روزنامه گاردین اخیراً از وضعیت فاجعهبار در بیمارستانهای انگلیس خبر داده است و این یعنی عدم وجود عدالت اجتماعی.
ما نمیگوییم که خودمان مشکل نداریم؛ ما هم مشکلاتی داریم اما باید ببینیم در دنیا چه خبر است. کمبود فضا در بیمارستانها به حدی است که بیماران در راهروهای بیمارستانها بستری میشوند و حتی جانشان را از دست میدهند. این گزارش گاردین نشان میدهد که در حالی که در همان کشورها بیمارستانهای فوقالعاده پیشرفتهای وجود دارد که عملاً مختص گروههای خاص، یعنی افراد ثروتمند است، عموم مردم با کمبود امکانات بیمارستانی مواجه هستند.
در این گزارش یکی از پرستاران توضیح میدهد که چگونه یک بیمار در راهرو جان خود را از دست داد، اما ساعتها ناشناخته ماند. در حالی که اگر فردی ثروتمند یا دارای اعتبار بالا بود، قطعاً شرایط بهتری برایش فراهم میشد. اگر از نگاه جهانی به این موضوع نگاه کنیم، باید پرسید اکسیر و نسخه نجات کجاست؟
امام علی (ع) فرمودند: «إِنَّ أَفْضَلَ قُوَّةٍ عَيْنُ وِلَادَةِ اسْتِقَامَةِ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ؛ وبايد كه بهترين مايه شادمانى واليان برپا داشتن عدالت در بلاد باشد»(نامه 53 نهج البلاغه). این جمله باید در سردر اتاق همه مسئولان ما نصب شود. هرگاه حاکم یا کارگزاری این شاخص را در جامعه خود ببیند، میتواند روشنی چشم و وجدانی آرام داشته باشد.
عدالت اجتماعی یعنی برخورداری همه افراد جامعه از امکانات و فرصتها به تناسب ظرفیتها و نیازهایشان اما خود عدالت را نیز حضرت علی(ع) تعریف کردهاند که ما به آن تعریف محوری میگوییم و معتقدیم این تعریف را میتوان توسعه داد؛ از دیدگاه حضرت علی(ع) عدالت یعنی هر چیزی در جای خودش قرار گیرد. یعنی مسئولیت باید به اهلش سپرده شود. اگر امتیازی وجود دارد باید به کسی داده شود که لایق آن است. اگر هلدینگ اقتصادی وجود دارد، باید به کسی سپرده شود که صلاحیت حفظ بیتالمال و حقوق مردم را دارد و ... .
البته ممکن است شبهاتی مطرح شود که بگویند اسلام به گونهای است که گویا عدالت را به طور کامل برنمیتابد؛ مثلاً حقوق مردان در جامعه بیشتر از حقوق زنان است. وقتی چنین شبهاتی در جامعه مطرح میشود، ما باید به دنبال کشف حقیقت باشیم؛ قرار نیست هرآنچه در جامعه گفته میشود عین حق باشد بلکه ما باید بررسی و تحقیق کنیم.
در نهجالبلاغه آمده است: «کسی حقی ندارد مگر اینکه وظیفهای دارد و کسی وظیفهای ندارد مگر اینکه حقی دارد» و تنها کسی که حق دارد ولی وظیفهای ندارد خداوند است که حتی او هم برای خودش وظیفهای تعریف کرده است. یعنی اگر شما یک خانم هستید، به همان اندازه که حق دارید، وظیفه هم دارید. به همان اندازه که حق دارید، مسئولیت هم دارید. این را باید کشف کنید و نگویید که حرفهایی که برخی بدخواهان اسلام میزنند، درست است.
پس یک مرد در خانواده و جامعه، نسبت به همسرش به همان اندازه که وظیفه دارید، حق هم دارید. به همان اندازه که خدا به شما حق داده، وظیفه هم داده و باید آن را ادا کنید.
اگر نگاهی عمیقتر و محققانهتر داشته باشیم، نه مقلدانه، میتوانیم به نتایج بهتری برسیم و حتی تصورات ذهنی ما هم تغییر میکند. شما این فراز از کلام حضرت امیر (ع) را به عنوان یک مبنا قرار دهید و با این تصویر به سراغ دادهها و اطلاعات بروید. با این روش حتی مدل محاسباتی شما تغییر میکند.
امروز دشمن میخواهد محاسبات ما را به هم بریزد و اختلال افکاری ایجاد کند. ما باید با این آموزهها و تصویرها، مسائل را ترسیم کنیم و سپس به سراغ ابعاد دیگر برویم.
نکته دیگری که در بحث عدالت اجتماعی مطرح است، این است که رابطه مستقیمی بین عدالت و ادای حق وجود دارد. یعنی هر چقدر ادای حق اقشار مختلف جامعه نسبت به مخاطبان خودشان بیشتر باشد، به همان نسبت عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... بیشتر خواهد شد. عدالت اجتماعی یعنی اینکه من به عنوان یک بقال، نقاش، معلم، خبرنگار، حاکم، مدیرکل، استاندار و ... باید حق دیگران را ادا کنم. اما آیا ما حق دیگران را ادا کردهایم؟ من معتقدم که اگر هر کسی حقهایی که بر گردنش است را ادا کند، عدالت خود به خود به وجود میآید و زاینده و بالنده میشود و اتفاقاً یک راهکار اصلی برای حفظ جامعه است.
مثالی در این مورد میزنم؛ چه رابطهای بین دین و سیاست وجود دارد؟ دیدگاه اول این است که دین و سیاست متضاد هستند؛ دیدگاه دوم این است که دین با سیاست رابطهای ندارد؛ دیدگاه سوم این است که یکی از شئون دین، سیاست است و دیدگاه چهارم مطرح میکند که مهمترین شئون و مهمترین حقوقی که در دین تعریف شده، بحث سیاست است.
بسیاری مطرح میکنند که دین و سیاست باید جدا باشند و با هم در تضاد هستند، اما دیدگاه چهارم مطرح میکند که بزرگترین بخش دین، سیاست است. حضرت علی(ع) میفرماید: بزرگترین حقی که خدا در عالم دارد و وضع کرده حق والی و رهبر بر مردم و حق مردم بر والی است که باید ادا شود. این مسئله واجب و فریضهای است که خداوند برای تک تک افراد مقرر کرده است. اگر به همین یک فراز توجه کنیم، بخش قابل توجهی از فرازها و قصههای پرغصه زندگیمان حل میشود.
ایکنا ـ چرا خداوند چنین حقی بین والی و مردم قرار داده است؟
حضرت علی(ع) میفرماید: پس، خداوند سبحان، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود. و هر حقى را برابر پاداش حقى ديگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب مى آيند كه آن ديگر نيز حقى را كه بر گردن دارد ادا نمايد. بزرگترين حقى كه خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانيده، حق والى است بر رعيت و حق رعيت است بر والى. اين فريضهاى است كه خدا اداى آن را بر هر يک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت ميان ايشان و عزت و ارجمندى دين ايشان قرار داده است. پس رعيت صلاح نپذيرد مگر آنكه واليان صلاح پذيرند و واليان به صلاح نيايند، مگر به راستى و درستى رعيت.
زمانى كه رعيت حق خود را نسبت به والى بگزارد و والى نيز حق خود را نسبت به رعيت ادا نمايد، حق در ميان آنها عزت يابد و پايههاى دينشان استوارى گيرد و نشانههاى عدالت برپا گردد و سنتهاى پيامبر(ص) در مسير خود افتد و اجرا شود و در پى آن روزگار به صلاح آيد و اميد به بقاى دولت قوت گيرد و دشمنان مأيوس گردند.(خطبه 216 نهجالبلاغه).
ایشان دلیل این حقوق را برای ایجاد رابطه قلبی، انسجام و سروسامانی در جامعه و عزیز شدن دین میدانند و بعد میفرماید: «لَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ؛ رعیت اصلاح نمیشود مگر با اصلاح حاکمان و مدیران» و در ادامه میفرماید: «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ؛ کارگزاران هم اصلاح نمیشوند مگر با صبر و حق مداری مردم». دقت کنید، حضرت همان رابطه دوطرفه را مطرح میکند. یعنی در ابتدا مطرح میکند هر کسی حقی دارد، وظیفهای هم دارد و در ادامه هم مردم و هم مسئولان را وظیفهمند معرفی میکند. از همنجاست که عدالت اجتماعی در مقام نظر و عمل جان میگیرد.
حضرت ادامه میدهند: وقتی که مردم ادای حق کنند و وقتی که والی ادای حق کند، اتفاقات قشنگی میافتد. از جمله اینکه راههای دین استوار میشود و وقتی راههای دین استوار شد، تمام مشکلات حل میشود؛ یعنی عدالت میآید، رفاه میآید و همه چیز میزان و معتدل شده به عدالت نزدیک میشود. نشانههای عدل یعنی دقیقاً همان چیزی که ما الان به دنبال آن هستیم.
این اصطلاح روی زبان پیر و جوان افتاده که میگویند چه روزگار بدی شده است؛ اما اگر میخواهیم روزگار اصلاح شود راهش همین است که امام نسخه آن را دادهاند.
ایکنا ـ رعایت حقوق بین والی و مردم در چه ابعادی میتواند تحول ایجاد کند؟
در بعد سیاست و انواع عدالت اجتماعی. اگر این موضوع حل شود، عدالت سیاسی ما این وضع را نخواهد داشت. گاهی اوقات ما با چالش مواجه هستیم. وقتی که بحث حکومت و سمت حکومتی داد مطرح میشود حضرت امیر به طلحه و زبیر که هر کدام ژنرال بودند، سابقه انقلابی داشتند و ... میگوید: شماها نباید پست بگیرید، به شما پست نمیدهم. آیا اکنون به این سیره حضرت علی(ع) در انتخاب مسئولان توجه میشود؟ عمل نکردن به این سیره ارتباط مستقیم با فقر و تبعیض دارد که سرمایه اجتماعی را نابود میکند.
در بحث عدالت اقتصادی حضرت چه کار کردند؟ سهم همه را از بیتالمال مساوی قرار دادند، حتی حق همسر پیامبر را و همین مسئله موجب ناراحتی برخی و موضع گیری علیه حضرت علی(ع) شد. یعنی اجرای عدالت اقتصادی برای عدهای به حدی سخت و تلخ بود که علیه حضرت علی(ع) شمشیر کشیدند اما همین عملکرد حضرت امیر در اجرای عدالت موجب شد که همیشه تاریخ از ایشان به عظمت یاد شود.
حضرت در اواخر حکومتشان میگویند: الحمدالله، کوفه به جایی رسیده که مردم از آب و مسکن خوب برخوردارند و نان گندم میخورند.
نباید اینطور تصور کنیم که حضرت علی(ع) با اجرای عدالت جنگ را بر خودشان تحمیل کردند، خیر؛ ایشان هم در حوزه عدالت خوش درخشید و هم در حوزه اقتصادی و علیرغم مشکلاتی که وجود داشت یک شهر(کوفه) عالی به مردم تحویل داد. یعنی با همه مشکلات از حیث امنیت غذایی، امنیت سکونتی و امنیت روانی و ... وجود داشت امام اتفاقات خوبی برای کوفه رقم زدند.
در اصل حضرت پای حرفشان ایستادند و روشنی چشم والیان را رقم زدند. درست است که مردم آنچنانکه بایسته و شایسته بود، علی(ع) را یاری نکردند که اگر یاری میکردند، اتفاقات بعدی رخ نمیداد.
حضرت عدالت حقوقی را هم همینطور اجرا کردند؛ همه میدانیم که در مواجهه با برادرشان که تقاضای پول بیشتری از بیتالمال داشت چه واکنشی نشان دادند.
ایکنا: اگر نتوانیم عدالت اجتماعی را محقق کنیم نقطه مقابل عدالت اجتماعی چه خواهد بود و چه عواقبی خواهد داشت؟
بیعدالتی، تبعیض، شکاف و فقر. اگر امروز میبینیم که با سرگردانی خِرد مواجهیم و بسیاری از مردم حیرانند عواقب همین بیعدالتی است. حتی بسیاری از تصادفاتی که پیش میآید به خاطر سرگردانی و حَیَرانی و درگیری ذهنی مردم به دلیل فقر، تبعیض و ... است.
اگر میبینیم که دین درست اجرا نمیشود، دشمنی، پرخاشگری و به جای دستگیری، مچگیری زیاد شده به دلیل فقر و تبعیض و در مجموع بیعدالتی اجتماعی است؛ باز هم باید بازگردیم به حکمت ۳۰۹ نهجالبلاغه که امام به محمد بن حنفیه، میگوید پسرم، من از فقر بر تو میترسم. فقر، معلول بیعدالتی و تبعیض است. و بعد میفرماید: از فقر به خدا پناه ببر. فقر سه آفت دارد؛ فقر موجب میشود دینت ناقص شود، از بین برود و کاریکاتوری شود. عقلت سرگردان و کمکارکرد شود و باعث میشود پرخاشگری، دشمنی، نزاع، زد و خورد، مشکلات خانوادگی و ... ایجاد شود و دشمن خارجی نیز بر کشور تو طمع کند.
این مطالب را باید با دقت خواند؛ دانشگاهیان ما میتوانند تک تک این مباحث را در قالب رساله دکتری مورد بررسی قرار دهند؛ این موضوعات را بشکافند، بعد با کارهای پیمایشی این مباحث را به اثبات برسانند.
ایکنا ـ راهکار رسیدن به عدالت اجتماعی چیست؟
حضرت در خطبه 216 به این موضوع اشاره کرده است که در قالب چهار مبحث آنها را بیان میکنم: اول اینکه ما باید سیاستهای اجراییمان را برای اجرای عدالت اجتماعی بازنگری کنیم، دوم باید سیاستهای قضایی بازنگری شود، سوم باید سیاستهای تقنینی و چهارم سیاستهای مشارکتی بازنگری شوند.
برای تحقق عدالت اجتماعی، اول باید قوه مجریه به خودش بیاید و خلاءهایش را پر کند. متن و رکن قوه مجریه مدیران مجریه هستند؛ بالادستان باید بیایند و صلاحیت مدیران زیردستی را بررسی کنند و مسئولیتها را به افراد ناتوان و ناشایست نسپارند. شایستگی، کارآمدی، کاربلدی، معتقد بودن به منشور امام علی(ع) مباحث مهمی است و کسی که به این مباحث اعتقاد ندارد نمیتواند خوب بدرخشد. سیاستهای اجرایی، نحوه اجرا کردن و نحوه خوب انجام دادن بسیار مهم است اما متأسفانه ما گاهی نه مدیر خوب داریم و نه برنامه و آیین نامه درست.
قوه قضاییه باید برخورد جدی با فساد داشته باشد تا مردم قوت قلب بگیرند. امام در نامه 53 نهجالبلاغه میفرمایند: اگه بخواهید رضایت خواص را به رضایت عموم مردم ترجیح بدهید، بدانید که جامعه نابود خواهد شد. چون مردم این مسئله را برنمیتابند و شما سرنگون خواهید شد اما رضایت عمومی مردم نارضایتی عده قلیلی را کاملاً پوشش میدهد. قوه قضاییه باید بدون مماشات با متخلفان برخورد کند.
در مورد تحقق عدالت اجتماعی در قوه مقننه، باید در نظر بگیریم که گاهی قانونی که وضع میکنیم فسادزا و باعث ایجاد تبعیض و افزایش رانت میشود که باید بازنگری شود.
چهارمین مسئله مشارکت دادن مردم است. یعنی مردم به هم کمک کنند و به هم راهکار و روحیه بدهند. مردم همدیگر را در عمل و کلام به عدالت دعوت کنند و بدانند که بیعدالتی و تبعیض دنیا و آخرت را نابود میکند که البته امر به معروف و نهی از منکر یکی از بهترین راهکارهای اسلام برای کاهش ناهنجاری است.
در نهایت باید گفت مهم است که ما نسبت به عدالت حساس باشیم و در عین حال نگاهمان خوشبینانه باشد. خداوند تک تک ما را امتحان میکند؛ شرایط اینگونه نخواهد ماند و این قافله به مقصد خواهد رسید و فقط ریزش و رویش دارد. بعضی از این قافله جدا میشوند، برخی به آن میپیوندند، بعضی ثابت قدم باقی میمانند و بعضی از اول به آن نپیوسته بودند. وضع جهان به این شکل باقی نخواهد ماند اما باید توجه کنیم که در این پروسه آزمایش میشویم. اوضاع کشور ما بهتر خواهد شد پس باید روح امید را تقویت کنیم اما این دوره گذار مهم است و باید همین امروز تصمیم بگیریم که ادای حق کنیم.
انتهای پیام