شناسهٔ خبر: 71394548 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

جنگلبانی که جاودانه شد

ساری- ایرنا- گاهی مرگ پایان نیست، بلکه آغازی برای زندگی‌های دیگر است؛ برخی رفتن‌ها، خاموشی یک نفس نیست، بلکه شعله‌ای در جان دیگری روشن می‌کند و جعفر کریم‌پولی مردی تبار ایثار، در پایان قصه زندگی‌اش، داستانی از بخشش و حیات دوباره نوشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا از روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، زندگی، مسیری نامعلوم است؛ گاهی چون رودخانه‌ای آرام جاری می‌شود و گاهی چون دریایی طوفانی، ما را درگیر امواج سهمگین خود می‌کند. هیچ‌کس نمی‌داند کِی و چگونه پرده آخر نمایش عمرش فرو می‌افتد، اما آنچه اهمیت دارد، ردی است که از خود در این دنیا به جا می‌گذاریم.

برخی، در سکوت و خاموشی فراموش می‌شوند، اما برخی دیگر، حتی پس از مرگ، هنوز زنده‌اند، هنوز نفس می‌کشند، هرچند در جسمی دیگر. جعفر کریم پولی، مردی از دیار نیکان، یکی از همان کسانی بود که مرگش، زندگی را برای دیگران به ارمغان آورد.

او که در سال ۱۳۶۱ در خانواده‌ای شریف و بزرگ در روستای نیرس بخش کجور دیده به جهان گشود، همسری مهربان و پدری دلسوز برای فرزندش بود و زندگی‌اش چون هزاران نفر دیگر در جریان بود، تا اینکه روزگار، تقدیر دیگری برایش رقم زد.

جعفر کریم پولی، از نیروهای یگان ویژه حفاظت منابع طبیعی، سال‌ها در دل جنگل‌های هیرکانی برای حفظ این میراث کهن جنگید. او در برابر سودجویان ایستاد، با سختی‌های این راه ساخت و تا آخرین روزهای عمرش نگهبان سبزی و حیات بود.

جنگلبانی که جاودانه شد

پس از مرگ مغزی، او آخرین بخشش خود را نیز انجام داد؛ با اهدای اعضایش، به انسان‌هایی دیگر زندگی بخشید. همچنان که درختان را از نابودی نجات می‌داد، این بار جان‌هایی را از خاموشی رهایی داد. مردی که رفت، اما ردپای ایثارش در جان طبیعت و انسان‌ها باقی ماند. تیتر و لید بدهیک روز، یک لحظه، و ناگهان سکته‌ای که همه چیز را دگرگون کرد، پزشکان، پس از بررسی‌های فراوان، او را مرگ مغزی اعلام کردند؛ کلماتی که مانند پتکی سنگین بر روح و جان خانواده‌اش فرود آمد. اما درست در همان لحظات پر از اندوه، تصمیمی بزرگ و انسانی گرفته شد.

خانواده جعفر، در اوج درد و غم، قلب‌هایشان را به روشنایی بخشش سپردند، آن‌ها تصمیم گرفتند که اعضای عزیزشان، فرصت زندگی را به کسانی ببخشد که در تاریکی انتظار، چشم‌ به راه معجزه‌ای از جنس حیات بودند.

در آن لحظات، بدن جعفر دیگر در این دنیا نبود، اما کلیه‌هایش همچنان به دیگری زندگی بخشید، چشمانش نور را به چشمان دیگری هدیه داده و دست‌هایش، امید را به زندگی یک انسان بازگردانده‌اند. او در دل کسانی که اعضایش را دریافت کرده‌اند، زنده است، در نفس‌هایشان جاری است، در تپش‌های قلبشان می‌تپد.

چنین است که برخی انسان‌ها، حتی پس از مرگ نیز زندگی می‌بخشند، جعفر کریم پولی، نامی که حالا نه فقط در خاطرات عزیزانش، بلکه در تک‌تک سلول‌های انسان‌هایی که زندگی دوباره یافته‌اند، جاودانه شده است. خانواده او، با این انتخاب، نه‌تنها مرگ را به زندگی بدل کردند، بلکه چراغی از امید و ایثار را در دل این جهان روشن نگاه داشتند. و چه زیباست که در دنیایی که گاه پر از تاریکی و ناملایمات است، هنوز هستند کسانی که حتی در مرگ خود نیز، دستانشان را برای بخشیدن و زندگی بخشیدن، دراز می‌کنند.

نویسنده: زینب پورمرادی