شناسهٔ خبر: 71216980 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«زیبا صدایم کن» یک اقتباس درست در سینما

از تفاوت‌های اصلی فیلم با کتاب این بود که ما باید مادر را وارد قصه‌مان می‌کردیم، قرار بود که اعضای این خانواده در پایان فیلم مجدداً دورهم جمع شوند

صاحب‌خبر -

 جوان آنلاین: مشکل من این بود که داستان کتاب برای ۱۵ سال پیش بود و باید به روز می‌شد. از فرهاد عزیز اجازه گرفتم و او بزرگ‌منشانه اجازه داد داستان را به‌روز کنیم. 
رسول صدرعاملی در نشست رسانه‌ای فیلم «زیبا صدایم کن» که با حضور سیدمازیار هاشمی تهیه‌کننده، آرش صادق‌بیگی نویسنده، میلاد صدرعاملی نویسنده، محمدرضا صدرعاملی نویسنده، ژولیت رضاعی و مهران غفوریان بازیگر و کریستف رضاعی آهنگساز در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد برگزار شد، عنوان کرد: پنج سال پیش کانون پرورش فکری کتاب آقای فرهاد حسن‌زاده به نام «زیبا صدایم کن» را به من داد. کتاب را خواندم و احساس کردم که برای ساختن فیلم سینمایی بسیار مناسب است. وی درباره بازنویسی فیلمنامه گفت: مشکل من این بود که داستان کتاب برای ۱۵ سال پیش بود و باید به‌روز می‌شد. از فرهاد عزیز اجازه گرفتم و او بزرگ‌منشانه اجازه داد داستان را به‌روز کنیم. این کارگردان تصریح کرد: متأسفانه چند بار برای نگارش فیلمنامه تلاش کردیم، اما به نتیجه نرسید. یکبار کامپوزیا پرتوی شروع کرد که کرونا گرفت و درگذشت، پس از آن اصغر عبداللهی کار را شروع کرد. او آرش صادق‌بیگی را به من معرفی کرد و از آنجایی که من، میلاد و محمدرضا سال‌ها با هم کار می‌کنیم، قرار شد این سه نویسنده با هم فیلمنامه را بنویسند.
 
 احیای مرغک کانون برایم مهم بود
صدرعاملی گفت: از فیلم «شنای پروانه» رفاقتی بین من و مازیار هاشمی وجود داشت و او دوست داشت که من فقط این فیلم را بسازم. او به پیشکسوتان خیلی احترام می‌گذارد. اراده جمعی کانون و بنیاد فارابی باعث شد این فیلم ساخته شود. هر کس هر چیزی را که می‌خواهد، بگوید. برای من این مهم بود که یک فیلم خوب ساخته و مرغک کانون دوباره احیا شود و روی پرده بیاید. تمام تلاشمان هم این بود که مردم صادقانه این فیلم را از خودشان بدانند. 
مازیار هاشمی درباره همکاری با این پروژه گفت: آشنایی من با آقای صدرعاملی به زمانی برمی‌گردد که فیلم «بچه‌خور» را با محمد کارت کار می‌کردیم. آقای صدرعاملی همواره روحیه حمایتگری دارند و اولین بار در فیلم «شنای پروانه» با هم آشنا شدیم. 

 ورود مادر به قصه
آرش صادق‌بیگی درباره اقتباس از کتاب توضیح داد: ما اجازه داشتیم که اقتباسی آزاد از رمان داشته باشیم، زیرا با نوجوان جدیدی مواجه بودیم و این نوجوان آرزو‌ها و خواسته‌های جدیدی داشت. 
میلاد صدرعاملی گفت: یکی از تفاوت‌های اصلی این فیلم با کتاب این بود که ما باید مادر را وارد قصه‌مان می‌کردیم، زیرا آقای صدرعاملی دوست داشتند این اتفاق بیفتد. قرار بود اعضای این خانواده در پایان فیلم مجدداً دور هم جمع شوند. 
محمدرضا صدرعاملی درباره بدرفتاری جهان بیرون با خسرو در فیلم بیان کرد: ما خسرو را به ظاهر می‌بینیم که از آسایشگاه روانی خارج می‌شود، اما تعمداً دوست داشتیم خسرو رفتار‌های درستی داشته باشد، اما جامعه با او رفتار درستی نداشته باشد. 
رسول صدرعاملی در پاسخ به اینکه آیا قرار است ترانه علیدوستی جدیدی به سینما معرفی کند، گفت: از قبل این ذهنیت در من وجود ندارد که من ترانه علیدوستی دیگری به سینما معرفی کنم. من باید بازیگر خوب داشته باشم و وقتی بازیگر ۱۵، ۱۶ ساله می‌خواهم معمولاً بازیگر حرفه‌ای در این سن نداریم. وی درباره انتخاب بازیگر دختر نوجوان فیلم توضیح داد: ژولیت دختر کریستف رضاعی است. ما از حدود ۳۰۰ نفر برای این نقش تست گرفتیم و لوکیشن آسایشگاه متعلق به پدربزرگ ژولیت است. زمان بازدید از لوکیشن کریستف وقتی ژولیت را صدا کرد، من احساس کردم که خود زیبا از دور به سمتم می‌آید. 
ژولیت رضاعی بیان کرد: اولش خیلی امید زیادی نداشتم‌که انتخاب شوم، اما تست دادم. وقتی انتخاب شدم نمی‌دانستم باید چه احساسی داشته باشم و وقتی کم‌کم وارد پروژه شدم، خدا را شکر کردم که چنین موقعیتی برایم پیش آمد. 

 چالش فیلمبرداری در خیابان ولیعصر (عج)
صدرعاملی درباره دشواری کار در خیابان ولیعصر (عج) گفت: تولید این فیلم برای ما شرایط خیلی سختی داشت و ما نمی‌توانستیم خیابان ولیعصر (عج) را با دکور بسازیم. ۷۰ درصد فیلم نمای بیرونی بود. البته تجربه فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» نیز به من خیلی کمک کرد. تمام بازیگران فیلم هنرور هستند و کنترل برخی از آنها واقعاً سخت بود.