به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو ؛ تاریخ سرشار است از وقایع مختلف که یا به رشته تحریر درنیامده و یا به علت عدم توجه مورد بیمهری واقع شدهاند. اما برای فهم واقعیت کنونی، باید از دل تاریخ گذر کرد. در حقیقت، برای فهم ریشههای وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ باید در دریای تاریخ غوطهور شد که یکی از این ریشهها نیز ماجرای دههها حضور آمریکاییها، مستشاران این کشور و مداخلههایشان در ایران میباشد.
در خدمت استعمار!
یکی از موارد تحقیرآمیز دههها حضور آمریکاییها در ایران مداخلة آنها در ارتش ایران بوده است. به گونهای که گاهی حتی به نیروی هوایی ایران دستوراتی داده میشده که ارتباطی با منافع ملی ایران نیز نداشته است.
محمدرضا نورشاهی که پیش از انقلاب در نیروی هوایی ارتش خدمت کرده بود، ذیل روایتی از این موضوع بیان کرده: «مثلا به هواپیمایی مأموریت داده میشد که در فلان ساعت، به فلان مرز برود و از هواپیمایی که خارج از مرزهای ما و مثلا در فلان کشور در حال عبور بود، با دوربین سمت چپ یا راست خودش، عکس بگیرد! معلوم نبود ارتباط این دو قضیه با هم چیست؟ وقتی هم که این عکس تکثیر میشد، نمیدانستیم کجا میرود! در واقع ما پایگاهی بودیم که برای کشور دیگری، مأموریت انجام میدادیم!»
به واقع نیروی هوایی که میبایست در خدمت امنیت و منافع ملی ایران باشد، جایگاهی یافته بود که میبایست امنیت آمریکاییها را تامین کند و برای ارتشیانی که خود را فدایی ملت میدانستند چه تحقیری بالاتر از این که عمله استعمارگران شوند؟ اما این ماجرا به اینجا نیز ختم نمیشود بلکه کارکنان نیروی هوایی تجربة تحقیرهای علنیتری را نیز در زیست نظامی خود داشتند.
تهدید مستشار آمریکایی!
نورشاهی در خاطره دیگری ابراز کرده است: «یک مهندس آمریکایی، در قسمت دفاع الکترونیک و لابراتورای الکترونیک ما و بخشی که سرپرستی و مسئولیت آن به عهده من بود، کار میکرد و مثلا مستشار ما بود، اما بین خودش و ما دیوارهای کشیده و پشت آن برای خودش جای دنجی را درست کرده بود و از صبح تا شب مینشست و مطالعات شخصی خودش را انجام میداد!
من یک روز دستور دادم که آن دیواره را بردارند و گفتم: «اگر ایشان مستشار است، باید برای ما کار کند، درحالیکه آنجا را تبدیل به دفتر شخصی خودش کرده و هربار هم که به او میگوییم: این کار را بکن، میگوید: کار دارم!» وقتی او آمد و دید که دیواره برداشته شده، سر و صدا راه انداخت و گفت: «چه کسی دستور این کار را داده؟» گفتم: «من مسئول این بخش هستم و این دستور را دادهام».
او تقویم روی میز را بلند کرد و محکم روی میز کوبید و شروع کرد به انگلیسی فحش دادن! من هم تقویم را برداشتم و به دیوار روبهرو کوبیدم، طوری که تمام برگهایش ورق ورق شدند و ریختند و فریاد زدم: «خودت بیجا کردی، خیلی هم بیجا کردی!» و چند حرف بدتر هم زدم! خیلی به من برخورده بود.
چند ساعت بعد احضارم کردند و گفتند: «تو افکار ضدآمریکایی داری!» گفتم: «افکار ضدآمریکایی یعنی چه؟ اگر این فرد باید برای ما کار کند، این شیوه کار کردن نیست. اگر من سرپرست این قسمت هستم، این مستشار باید برای من و زیر نظر من کار کند. او تمام مدت دارد کارهای شخصی خودش را انجام میدهد. اگر هم مستشار نیست، تکلیف ما را روشن کنید!»
نکته جالب این بود که این آقای مهندس، مرا تهدید میکرد که تو را تحویل ساواک خواهم داد! تحقیر از این بالاتر که در کشور خودت باشی و سازمانی که باید حافظ امنیت تو و کشورت باشد، توسط تبعه کشور دیگری به عنوان تهدید علیه تو به کار گرفته شود؟!»
ذهنیت تاریخی
در ذهنیت عدهای ریشه تخاصمات ملت ایران با آمریکا متاثر از وقوع انقلاب اسلامی است. در صورتی که بنیادهای روحیه ضدآمریکایی را باید در ماقبل انقلاب جستوجو کرد. به واقع این عده به دلیل فقدان ذهنیت تاریخی، بیش از آنکه ریشهها را از دل تاریخ بجویند، تصورات خود را صورتبندی کرده و بیان میکنند.
همین موضوع سبب شده تا علت روحیه ضدآمریکایی را که ریشه در دل تاریخ ماقبل انقلاب داشته است درنیابند. روحیهای که محصول بلافصل ستمها و تحقیر ایرانیان و غرور ملی ایشان توسط آمریکاییها و مستشاران آنها میباشد.