به بهانه اتفاقات تلخ بازی پرسپولیس - تراکتور؛ از فحش تا سنگ
ولنگاری روی سکوها
صاحبخبر - علی دارابی: سالهاست علاوه بر فحاشی، خشونت نیز در ورزشگاههای ما رواج یافته و بعضا در حد جنونآمیزی مشاهده میشود که بیشتر رنگ و بوی چاله میدان را به ورزشگاهها میدهد و متولیان امر اعم از فدراسیون و باشگاهها نیز عکسالعمل قابل توجه و بازدارندهای در برابر این رفتارهای هولیگانی نشان نمیدهند. فدراسیون فوتبال بیشتر به درآمدزایی از این طریق بها میدهد و باشگاهها نیز به متهم ساختن رقیب و مظلومنمایی و بهرهبرداریهای خود! گویی میدان جنگ و دعواست، نه استادیوم ورزشی! بانوان نیز که حضور در ورزشگاه و تماشای مسابقات فوتبال را حق طبیعی خود میشمردند و بدین حق دست یافتهاند، متاسفانه بعضا در این گونه رفتارهای خشن و ناهنجار شریک و حتی مبدع شدهاند و تجاوزی آشکار به حق طبیعی آن دسته از بانوانی میکنند که صرفا جهت تماشای فوتبال و تشویق تیم مورد علاقه خود به ورزشگاه میآیند و چه بسا موجبات تهدید و تحدید حق این گروه را هم فراهم سازند! آنچه در سکوهای ورزشگاه آزادی در بازی پرسپولیس - تراکتور رخ داد، ویترینی از این هولیگانیسم رواجیافته بود که نوبرانههای تاسفباری نیز در خود داشت؛ فیلمهایی که از شعارها، فحاشیها و رفتارهای سخیف برخی هواداران خانم منتشر شد، خود گویای همان نوبرانههاست! آیا اینان مادران آینده و تربیتکننده نسل آتی خواهند بود؟ سرنوشت فرزندان چنین بانوانی چه خواهد شد؟ از تبعات خشونت هواداران ۲ تیم، فعلا نابینا شدن یک طرفدار و شکستگی جمجمه ۵ نفر دیگر مخابره شده است؛ نقص و اندوهی که تا پایان عمر همراه ایشان است و بیتفاوتی و بیتدبیری عملی نیز سهم مسؤولانی (عوامل مختلف برگزاری مسابقه) که از کور شدن سرباز احمدی در اصفهان، عبرت لازم را نگرفتند و به وظایف خود چنان که باید، اهتمام نمیورزند! متاسفانه در حقیقت امروز در برخی ورزشگاههای ما، دیگر واژه تماشاگرنما به عده قلیلی اطلاق نمیشود و چه بسا واژه تماشاگر شامل عدهای قلیل باشد! در این میان کارایی معاونتهای فرهنگی و پیشوند و پسوندهای فرهنگی باشگاهها دقیقا چیست؟ مصرف بخشی از بودجه، اشغال چند متر فضا به عنوان دفتر، سر دادن یک سری شعارهای بیعمل و نصب پلاکاردها و انجام کارهایی صرفا تبلیغاتی؟! در تقابل پرسپولیس - تراکتور، علاوه بر ۳۰ هزار نفری که به عنوان تعداد تماشاگران بازی در نظر گرفته شده بود، ۲۵ هزار نفر دیگر نیز به سکوها راه یافتند، تعداد تماشاگران میهمان از ۳ هزار نفر مقرر شده به ۱۰ هزار نفر رسید و عدهای با شکستن نردهها و بدون بلیت در ورزشگاه حاضر شدند. مسؤولیت این بینظمی گسترده با کیست؟ برای سنگهایی که به داخل برده میشود و برای تهاجم به هوادار رقیب استفاده میشود باید که را جوابگو دانست؟ اصلا کسی در قبال این اتفاقات مسؤولیت میپذیرد؟ چه کسی باید یقه متولیان امر و مسؤولان مختلف دخیل در برگزاری بازی را بگیرد؟ اینان به چه کسی پاسخ میدهند و کدام تقصیر را گردن میگیرند؟ ۲ باشگاه که خود را مظلوم و قربانی جلوه میدهند و دیگری را متهم میکنند و دریغ از اندک وظیفهشناسی و عمل به مسؤولیتشان در این حیطه! فدراسیون فوتبال نیز که لابد و طبق معمول جریمه مالی را سفت میچسبد و غیر از این کار که منبع درآمد مطلوبی است، سعی میکند عملی انجام ندهد که منجر به ریزش آرای انتخاباتیاش شود و سایرین نیز که سوای اینان نخواهند بود...! آیا باید فحاشیهای ناموسی نهادینهتر شود و کشتاری در ورزشگاهها رخ بدهد تا مسؤولان مربوط به خود آیند و مقداری هم به وظایف خویش همت گمارند؟ وقتی با اصلاح سیستم بلیتفروشی، شمارهگذاری صندلیها و نصب دوربینهای چهرهزن میتوانیم جلوی خیلی از این اتفاقات ناگوار را بگیریم، چرا دست روی دست گذاشتهایم؟ آقایان مسؤول در وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال، باشگاهها و سایر دستگاههای ذیربط! اگر وجدانتان حد کافی از بیداری را داشته باشد و اگر تعهد کافی نسبت به مسؤولیت بر عهده گرفته را داشته باشید، خود، خانواده و فرزند خویش را در معرض ترکش آسیبهای هولیگانیسم موجود میدانستید، یقینا چاره و اهتمام عملی میورزیدید. چرا باید بازیکن به جرم رقیب بودن در قبل، طول و بعد از بازی، مدام فحش ناموسی از خیل عظیم تماشاگر بشنود؟ چرا پدر و مادری که فرزندشان برای تماشای بازی به ورزشگاه رفته است، باید جسم و روحشان در تلاطم و اضطراب برای بازگشت سالم فرزندشان باشد؛ گویی منتظر بازگشت وی از میدان جنگ هستند؟! الان چه چیزی چشم نابیناشده یک جوان هوادار فوتبال را جبران میکند؟ حوادث و ناهنجاریهای این بازی بویژه رفتارهای زننده برخی بانوان که در واقع مرزهای اخلاق و غیرت را دریدند، نیازمند توجه، ریشهیابی و اقدام دقیق و بهنگام است و مقصران این وضعیت به خصوص کاهلان در انجام مسؤولیت، شایسته مجازاتی درخور و بدون تعارف هستند. فرضیاتی نیز که درباره بروز برخی رفتارها شنیده شده، لازم به بررسی و پیگیری است تا در صورت وجود منشأ و محرک هدفمند، نسبت به خنثیسازی و جلوگیری از اشاعه آن اقدام عاجل صورت گیرد. در بروز چنین وضع اسفناکی علاوه بر مرتکبان، مسؤولان وزارت ورزش و فدراسیون، مدیران ۲ باشگاه و کانون هوادارانشان، مسؤولان برگزاری مسابقه و رسانههایی که اولویت برایشان تعلقات رنگی است بدون شک سهیمند و مادامی که اینان اصلاح نشوند و به وظایف خویش اهتمام جدی نورزند، همین آش است و همین کاسه و چه بسا تلختر!∎