در این گفتوگو ضمن بررسی وضعیت ادبیات پایداری و شعر با موضوع ایثار و شهادت در سالهای اخیر، به آسیبشناسی کنگرههایی که در این حوزه در کشور اجرا میشوند پرداختهایم.
با توجه به اینکه شما خودتان یک چهره علمی و دانشگاهی هستید، چه شد که به بحث دبیری علمی و برگزاری کنگرهها ازجمله کنگره شعر و داستان ایثار وارد شدید و دلیل رغبت شما به ورود به این حوزه چه بود؟
من ۱۰سال پیش درگیر کارهای اجرایی، ازجمله دبیری علمی کنگرهها، چه در سطح استانی و چه کشوری، بهویژه در زمینه دفاعمقدس بودهام.شایدیکی ازدلایل پذیرش دبیری علمی کنگره این باشدکه دیگر گرفتار ودرگیر کارهای اجرایی هستم. این گرفتاری مسری است و سالهاست که ادامه دارد. اما اولین باری که درسال۱۴۰۰، بهعنوان دبیر علمی این برنامه یعنی کنگره ملی شعر ایثار، دعوت شدم، با افتخار پذیرفتم. دلیل این تصمیم یکی علاقه شخصی من به این حوزه بود و دیگری اینکه مجموعه بنیاد شهید معمولا در برگزاری کنگرهها با دقت و وسواس زیادی کار میکند. درحوزههای علمی نیز اختیارات کاملا شفاف است و آدم با فراغ بال میتواند کارش را انجام دهد.
حالا اگر بخواهید کنگره امسال را با دوره۱۴۰۰مقایسه کنید، به نظر شما ازنظر شرکتکنندگان و مخاطبان شعر و داستان چگونه بود؟ آیا به نظر شما پیشرفت کردهایم؟
آثار امسال تقریبا سهبرابر شده است؛ درحالیکه در سال گذشته حدود ۲۰۰۰ اثر داشتیم، امسال بیشتر از۶۰۰۰ اثر دریافت کردیم. البته از میزان آثار ارسالشده به کنگرهای که در سال بعد از دبیری من در قزوین برگزار شد، اطلاعی ندارم؛ اما از نظر کیفیت، به نظر میرسد که کارها رشد چشمگیری داشتهاند. بهعنوانمثال، در فهرست آثار، نامهای درخشانتری مشاهده میشود و تعداد آنها نیز افزایش یافته است. همچنین، انتخاب آثارنهایی دشوارتر شده که این امر نشاندهنده نزدیکی و بهبود کیفیت کارهاست.تنها تفاوتی که وجود داشت این بود که امسال داستان هم به برنامه کنگره اضافه شده بود. سال گذشته، ما بخش فراخوان بینالمللی داشتیم و از ۱۱ کشور، بهویژه کشورهای عربی، اثر دریافت کردیم. هرچند بهدلیل مشکلات، بهویژه اینکه برگزاری کنگره در اواخر دوران همهگیری کرونا بود، امکان حضور شاعران در شیراز وجود نداشت و بیشتر آثار بهصورت مجازی و در قالب کتابها ارائه شد.
به نظر شما رویدادهایی که در سطح کشور بهعنوان کنگره و جشنوارههای بینالمللی برگزار میکنیم، واقعا چقدر بینالمللی هستند؟ چراکه بیشتر این رویدادها بیشتر به کشورهای جهان اسلام، کشورهای فارسیزبان یا کشورهای منطقه محدود میشوند.
یادم هست که در آن سال،یعنی سال۱۴۰۰آثاری از۱۱کشور دریافت کردیم، اما بیشتر این کشورها درخاورمیانه بودند. حتی پارسال هم که شب شعر بینالمللی در شیراز برگزار شد، مهمانان از کشورهای منطقه بودند.اگر منظور ازبینالمللیبودن، بین قارهها باشد، فکر نمیکنم که تا حالا چنین برنامهای برگزار کرده باشیم.
آیا واقعا کشور ما که به شعر شناخته میشود وادبیات در تاریخ فرهنگ ما محوریت دارد، ظرفیت برگزاری جشنوارهای بینالمللی در زمینه شعر را ندارد و برگزاری چنین رویدادی در ایران شدنی نیست؟
ازنظر ظرفیت علمی و جایگاه ادبی و فرهنگی ایران، هیچ تردیدی وجود ندارد که ما هنوز هم در خیلی از جاها بهعنوان یک کشور شعرشناس شناخته میشویم.اگر به مثالهایی از نشستهای بینالمللی نگاه کنیم، مانند یادروز حافظ، سعدی و فردوسی، میبینیم که محققانی از آمریکا، اروپا، استرالیا، چین و ژاپن در آنها حضور دارند. ما در برخی از رویدادهای پژوهشی ادبیمان، تا حدودی تجربه بینالمللی بودن را داشتهایم. اما در شعر، بهدلیل اینکه ما تأکید داریم شاعرانی که آثار خود را ارائه میدهند، عمدتا به مضامین پایداری و معناگرایی بپردازند، یک مقداری سایه سیاسی هم بر این موضوع سنگینی میکند.شعر، مانند پژوهش نیست که شما بتوانید ترجمه کنید و بفهمید چه اتفاقی در آن افتاده است. شعر باید با موسیقی و الفاظش ارتباط برقرار و حسی را به مخاطب منتقل کند. این موضوع هم به نظر من مانع است. بااینحال، فکر میکنم حول محور شاعران بزرگ، مانند سعدی، حافظ و مولوی، ظرفیتهای زیادی برای برگزاری رویدادهای ادبی بینالمللی داریم. ما بهعنوان شاعر، نیازی نداریم که فقط به چهرههای ادبی و جغرافیای فعلی محدود باشیم. شاعران بزرگی مانند بیدل، خیام، عطار و نظامی داریم که میتوان برنامههایی برای آنها ترتیب داد تا شاعران برتر کشورهای مختلف جهان به شعرخوانی بپردازند. این شعرها میتوانند موضوعاتی انسانی، عاشقانه و عاطفی داشته باشند. اگر امکانات لازم را فراهم کنیم، چنین اتفاقاتی میتواند بیفتد!
اما یک مسأله دیگر این است که وقتی میگوییم جشنواره بینالمللی برگزار کنیم، آیا واقعا ۲۰ تا ۳۰ یا ۵۰ شاعر قرار است بیایند؟ بحث رفتوآمد و هزینههای جانبی این شاعران بسیار زیاد خواهد بود. همانطور که در برخی حوزههای ورزشی نتوانستهایم بهخوبی در ایران برنامهریزی کنیم، دلایل متعددی وجود دارد.
این سؤال را به این دلیل میپرسم که عدم مراوده با شاعران جهان باعث شده که شعر ما به سمت درونگرایی برود و به مرزهای کشور و حداکثر دو یا سه کشور فارسیزبان محدود شود. درحالیکه پتانسیل فنی و محتوایی شعر ما بهعنوان نمایندهای ارزشمند از هنر و ادبیات ایران در سطح جهان بسیار بالاست.
اگر ما این مراقبت را آغاز کنیم، پای شاعران ما نیز به عرصه بینالمللی باز خواهد شد و حتی میتوانیم در زمینه کسب جوایز بینالمللی موفق شویم. بااینحال، در حوزه ترجمه و رایزنیهای فرهنگی، با چالشهایی مواجه هستیم. مثلا رایزنیهایی که آقای قزوه در هند انجام دادهاند، باعث تغییر و تحولاتی شده و ارتباطات بیشتری را برقرار کرده است. اما ما یک برنامه سیاست بلندمدت برای این نداریم که رایزنان فرهنگی ما چگونه میتوانند شعرما رادرنشستهاو ازطریق ترجمهها معرفی کنند.این موضوع میتواند به بینالمللیشدن شعر ما کمک کند. بهعنوانمثال، بنیاد سعدی ازدهها کشور جهان زبانآموزان فارسی را به ایران میآورد، اما این افراد بیشتر شعر کلاسیک میخوانند. ما نتوانستهایم شعر را به این تبادل متصل کنیم. در نشستهای بینالمللی، بهجای اینکه به سمت شعر و حیات جدید زبان فارسی حرکت کنیم، بیشتر بر ادبیات گذشته تمرکز کردهایم.
شما فرمودید که به حوزه شعر ایثار و مقاومت علاقه دارید و کارنامهتان نیز این را نشان میدهد. اما بهعنوان یک استاد ادبیات، اگر بخواهید وضعیت شعر ما را بهصورت کلی بررسی کنید، آیا ایراداتی که برخی افراد میگیرند مبنی بر اینکه شعر ما به شعار یا تکرار افتاده را میپذیرید؟
منتقدان میگویند وقتی شعر بسیار درگیر ایدئولوژی میشود، جوهره ذاتی خود را از دست میدهد. ادبیات فارسی از دیرباز درگیر اندیشه، تعهد و معناگرایی بوده است. شعرای ما مانند حافظ، سعدی و مولوی، معناگرا هستند وما نباید شعر و سخنوری را فدای هر بیانی کنیم. اما متأسفانه تریبونها،جشنوارهها ورسانهها،شعرمارادرهیاتها،سرودها و محفلهای انقلاب اسلامی به سمت شعارزدگی سوق دادهاند. شما میتوانید این شعارزدگی را در اشعار جشنوارههای ایثار، شعر دفاعمقدس و دیگر جشنوارهها مشاهده کنید، ولی به نظر من، مقصر این شعارزدگی شاعران نیستند، هرچند شاعران وظایف اجتماعی دارند اما نباید شعر خود را فدای برخی ضرورتها کنند. به نظر میرسد که مقصر اصلی سیاستگذاران فرهنگی هستند.وقتی میگوییم ایثار،ذهن ما سریع به سمت خانواده شهدا میرود و فقط درباره آنها صحبت میکنیم. درحالیکه ایثار میتواند ابعاد دیگری نیز داشته باشد. اگربا نگاهی وسیع نگاه کنیم، حتی گاهی لبخند میتواند یک نوع ایثار باشد و به نظر من«به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازاوست».سعدی هم شعر ایثار و محبت است. به جای اینکه شعر معناگرای خودمان را اینقدر محدود کنیم، باید به جنبههای مختلف آن توجه نماییم. اختلافنظری که در داستاننویسی نیز داریم، به همین دلیل است. برخی معتقدند که باید فقط به جنبه تقدس دفاعمقدس بپردازیم، درحالیکه جنگ ابعاد دیگری نیز دارد. ما اگر بخواهیم هنرمندانه بنویسیم، باید این ابعاد را در آثارمان منعکس کنیم.به نظر من، حرف شما درست است به این اعتبار که شما ماحصل جشنوارهها، جوایز و کتابها را نگاه میکنید. اما اگر کمی دورتر به ماجرا نگاه کنیم و شعرها و داستانهای ایثار را مورد توجه قرار دهیم، میبینیم که ممکن است شعری از استاد شفیعیکدکنی هیچ ارتباط مستقیم به مسائل ادبیات متعهدنداشتهباشد،اماکاملامتعهدترینشعرباشد.همینطوردرآثار قیصرامینپور،استاد دکتر موسوی گرمارودی، و شعرهای اخوانثالث، نیما و حتی فروغ نیز این موضوع صدق میکند. اگر اینگونه ببینیم، مشکل حل میشود.
مسأله این است که حداقل مسئولان برگزاری کنگرهها این نگاه را چندان نمیپسندند.
تا حدودی میشود گفت که بله نمیپذیرند، اما من خودم در جاهایی که کنگره برگزار کردهام، کوشیدم تا این رویکرد را تا حدی پیادهسازی کنم، هرچند نمیتوانم بگویم که این اتفاق بهطور قطعی میافتد. به نظر میرسد که فضای شعارزدگی مد شده است و هر تلاشی برای حرکت به سمت شعر، شاعر را درگیر جشنوارهها میکند و شعرش تحت تأثیر شعار قرار میگیرد.بله، مرزهایی وجود دارد که بسیاری از شعرهای خوب که در چهارچوبها نمیگنجند، در مرحله داوری کنار گذاشته میشوند. بهخصوص اگر محورهای همایش خیلی محدود باشد، طبیعتا کارهای زیادی در همان مرحله اول کنار میروند.
تأثیر راهاندازی رشته ادبیات پایداری در دانشگاهها
واقعیت این است که در برخی دانشگاهها اتفاقات خوبی در حال رخدادن است و برخی دانشجویان میتوانند منتقدان خوبی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی باشند. مجلات و همایشهایی هم دراینباره وجود دارد اما چند مسأله در این میان هست که به تعریفی که از ادبیات پایداری داریم برمیگردد. من معتقدم اگر ادبیات پایداری را بهعنوان ادبیاتی معناگرا که از اخلاق انسانی دفاع میکند ببینیم و آن را محدود به شعر دفاعمقدس نکنیم، اتفاقات مثبتی خواهد افتاد.بسیاری از دانشجویانی که ابتدا با ادبیات دفاعمقدس یا پایداری زاویه دارند، وقتی این نگاه را ببینند، متوجه میشوند که ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی شامل ابعاد گستردهتری است. اگر بخواهیم این حوزه را محدود کنیم، همان اتفاقی میافتد که دربسیاری از دانشگاهها مشاهده میشود؛ دانشجویانی که بهدنبال رشتههای دیگر هستند، چون نمره لازم را کسب نمیکنند، ناگزیر به مطالعه ادبیات پایداری میپردازند و این رشته برایشان به یک گریزگاه تبدیل میشود.مشکلی که ما در ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری داریم، این است که نقد را تا حدی محدود کردهایم. به بهانه اینکه ممکن است نقد به برخی اصول لطمه بزند، جلوی نقد را گرفتهایم. درحالیکه نقد میتواند به رشد و پیشرفت ادبیات کمک کند. اگر ما خودمان نقد نکنیم، افرادی با نگاه غیردلسوزانه به سمت جنبههای منفیتر میروند و آنها را برجسته میکنند.فضای بیرونی این است که در ادبیات انقلاب اسلامی یا پایداری، چه در رشتهها، چه در جشنوارهها و چه در تولید آثار، اتفاق خوبی نمیافتد. بسیاری از آثار شعاری و درجه ۲ هستند. درحالیکه واقعیت این است که ما آثارخوبی هم داریم که در سایه جنگ و انقلاب خلق شدهاند و قابل دفاع هستند. اما این آثار با هم قاطی شدهاند و باید از هم تفکیک شوند. و به همین دلیل به نقد علمی و دلسوزانه نیاز داریم.
با توجه به اینکه شما خودتان یک چهره علمی و دانشگاهی هستید، چه شد که به بحث دبیری علمی و برگزاری کنگرهها ازجمله کنگره شعر و داستان ایثار وارد شدید و دلیل رغبت شما به ورود به این حوزه چه بود؟
من ۱۰سال پیش درگیر کارهای اجرایی، ازجمله دبیری علمی کنگرهها، چه در سطح استانی و چه کشوری، بهویژه در زمینه دفاعمقدس بودهام.شایدیکی ازدلایل پذیرش دبیری علمی کنگره این باشدکه دیگر گرفتار ودرگیر کارهای اجرایی هستم. این گرفتاری مسری است و سالهاست که ادامه دارد. اما اولین باری که درسال۱۴۰۰، بهعنوان دبیر علمی این برنامه یعنی کنگره ملی شعر ایثار، دعوت شدم، با افتخار پذیرفتم. دلیل این تصمیم یکی علاقه شخصی من به این حوزه بود و دیگری اینکه مجموعه بنیاد شهید معمولا در برگزاری کنگرهها با دقت و وسواس زیادی کار میکند. درحوزههای علمی نیز اختیارات کاملا شفاف است و آدم با فراغ بال میتواند کارش را انجام دهد.
حالا اگر بخواهید کنگره امسال را با دوره۱۴۰۰مقایسه کنید، به نظر شما ازنظر شرکتکنندگان و مخاطبان شعر و داستان چگونه بود؟ آیا به نظر شما پیشرفت کردهایم؟
آثار امسال تقریبا سهبرابر شده است؛ درحالیکه در سال گذشته حدود ۲۰۰۰ اثر داشتیم، امسال بیشتر از۶۰۰۰ اثر دریافت کردیم. البته از میزان آثار ارسالشده به کنگرهای که در سال بعد از دبیری من در قزوین برگزار شد، اطلاعی ندارم؛ اما از نظر کیفیت، به نظر میرسد که کارها رشد چشمگیری داشتهاند. بهعنوانمثال، در فهرست آثار، نامهای درخشانتری مشاهده میشود و تعداد آنها نیز افزایش یافته است. همچنین، انتخاب آثارنهایی دشوارتر شده که این امر نشاندهنده نزدیکی و بهبود کیفیت کارهاست.تنها تفاوتی که وجود داشت این بود که امسال داستان هم به برنامه کنگره اضافه شده بود. سال گذشته، ما بخش فراخوان بینالمللی داشتیم و از ۱۱ کشور، بهویژه کشورهای عربی، اثر دریافت کردیم. هرچند بهدلیل مشکلات، بهویژه اینکه برگزاری کنگره در اواخر دوران همهگیری کرونا بود، امکان حضور شاعران در شیراز وجود نداشت و بیشتر آثار بهصورت مجازی و در قالب کتابها ارائه شد.
به نظر شما رویدادهایی که در سطح کشور بهعنوان کنگره و جشنوارههای بینالمللی برگزار میکنیم، واقعا چقدر بینالمللی هستند؟ چراکه بیشتر این رویدادها بیشتر به کشورهای جهان اسلام، کشورهای فارسیزبان یا کشورهای منطقه محدود میشوند.
یادم هست که در آن سال،یعنی سال۱۴۰۰آثاری از۱۱کشور دریافت کردیم، اما بیشتر این کشورها درخاورمیانه بودند. حتی پارسال هم که شب شعر بینالمللی در شیراز برگزار شد، مهمانان از کشورهای منطقه بودند.اگر منظور ازبینالمللیبودن، بین قارهها باشد، فکر نمیکنم که تا حالا چنین برنامهای برگزار کرده باشیم.
آیا واقعا کشور ما که به شعر شناخته میشود وادبیات در تاریخ فرهنگ ما محوریت دارد، ظرفیت برگزاری جشنوارهای بینالمللی در زمینه شعر را ندارد و برگزاری چنین رویدادی در ایران شدنی نیست؟
ازنظر ظرفیت علمی و جایگاه ادبی و فرهنگی ایران، هیچ تردیدی وجود ندارد که ما هنوز هم در خیلی از جاها بهعنوان یک کشور شعرشناس شناخته میشویم.اگر به مثالهایی از نشستهای بینالمللی نگاه کنیم، مانند یادروز حافظ، سعدی و فردوسی، میبینیم که محققانی از آمریکا، اروپا، استرالیا، چین و ژاپن در آنها حضور دارند. ما در برخی از رویدادهای پژوهشی ادبیمان، تا حدودی تجربه بینالمللی بودن را داشتهایم. اما در شعر، بهدلیل اینکه ما تأکید داریم شاعرانی که آثار خود را ارائه میدهند، عمدتا به مضامین پایداری و معناگرایی بپردازند، یک مقداری سایه سیاسی هم بر این موضوع سنگینی میکند.شعر، مانند پژوهش نیست که شما بتوانید ترجمه کنید و بفهمید چه اتفاقی در آن افتاده است. شعر باید با موسیقی و الفاظش ارتباط برقرار و حسی را به مخاطب منتقل کند. این موضوع هم به نظر من مانع است. بااینحال، فکر میکنم حول محور شاعران بزرگ، مانند سعدی، حافظ و مولوی، ظرفیتهای زیادی برای برگزاری رویدادهای ادبی بینالمللی داریم. ما بهعنوان شاعر، نیازی نداریم که فقط به چهرههای ادبی و جغرافیای فعلی محدود باشیم. شاعران بزرگی مانند بیدل، خیام، عطار و نظامی داریم که میتوان برنامههایی برای آنها ترتیب داد تا شاعران برتر کشورهای مختلف جهان به شعرخوانی بپردازند. این شعرها میتوانند موضوعاتی انسانی، عاشقانه و عاطفی داشته باشند. اگر امکانات لازم را فراهم کنیم، چنین اتفاقاتی میتواند بیفتد!
اما یک مسأله دیگر این است که وقتی میگوییم جشنواره بینالمللی برگزار کنیم، آیا واقعا ۲۰ تا ۳۰ یا ۵۰ شاعر قرار است بیایند؟ بحث رفتوآمد و هزینههای جانبی این شاعران بسیار زیاد خواهد بود. همانطور که در برخی حوزههای ورزشی نتوانستهایم بهخوبی در ایران برنامهریزی کنیم، دلایل متعددی وجود دارد.
این سؤال را به این دلیل میپرسم که عدم مراوده با شاعران جهان باعث شده که شعر ما به سمت درونگرایی برود و به مرزهای کشور و حداکثر دو یا سه کشور فارسیزبان محدود شود. درحالیکه پتانسیل فنی و محتوایی شعر ما بهعنوان نمایندهای ارزشمند از هنر و ادبیات ایران در سطح جهان بسیار بالاست.
اگر ما این مراقبت را آغاز کنیم، پای شاعران ما نیز به عرصه بینالمللی باز خواهد شد و حتی میتوانیم در زمینه کسب جوایز بینالمللی موفق شویم. بااینحال، در حوزه ترجمه و رایزنیهای فرهنگی، با چالشهایی مواجه هستیم. مثلا رایزنیهایی که آقای قزوه در هند انجام دادهاند، باعث تغییر و تحولاتی شده و ارتباطات بیشتری را برقرار کرده است. اما ما یک برنامه سیاست بلندمدت برای این نداریم که رایزنان فرهنگی ما چگونه میتوانند شعرما رادرنشستهاو ازطریق ترجمهها معرفی کنند.این موضوع میتواند به بینالمللیشدن شعر ما کمک کند. بهعنوانمثال، بنیاد سعدی ازدهها کشور جهان زبانآموزان فارسی را به ایران میآورد، اما این افراد بیشتر شعر کلاسیک میخوانند. ما نتوانستهایم شعر را به این تبادل متصل کنیم. در نشستهای بینالمللی، بهجای اینکه به سمت شعر و حیات جدید زبان فارسی حرکت کنیم، بیشتر بر ادبیات گذشته تمرکز کردهایم.
شما فرمودید که به حوزه شعر ایثار و مقاومت علاقه دارید و کارنامهتان نیز این را نشان میدهد. اما بهعنوان یک استاد ادبیات، اگر بخواهید وضعیت شعر ما را بهصورت کلی بررسی کنید، آیا ایراداتی که برخی افراد میگیرند مبنی بر اینکه شعر ما به شعار یا تکرار افتاده را میپذیرید؟
منتقدان میگویند وقتی شعر بسیار درگیر ایدئولوژی میشود، جوهره ذاتی خود را از دست میدهد. ادبیات فارسی از دیرباز درگیر اندیشه، تعهد و معناگرایی بوده است. شعرای ما مانند حافظ، سعدی و مولوی، معناگرا هستند وما نباید شعر و سخنوری را فدای هر بیانی کنیم. اما متأسفانه تریبونها،جشنوارهها ورسانهها،شعرمارادرهیاتها،سرودها و محفلهای انقلاب اسلامی به سمت شعارزدگی سوق دادهاند. شما میتوانید این شعارزدگی را در اشعار جشنوارههای ایثار، شعر دفاعمقدس و دیگر جشنوارهها مشاهده کنید، ولی به نظر من، مقصر این شعارزدگی شاعران نیستند، هرچند شاعران وظایف اجتماعی دارند اما نباید شعر خود را فدای برخی ضرورتها کنند. به نظر میرسد که مقصر اصلی سیاستگذاران فرهنگی هستند.وقتی میگوییم ایثار،ذهن ما سریع به سمت خانواده شهدا میرود و فقط درباره آنها صحبت میکنیم. درحالیکه ایثار میتواند ابعاد دیگری نیز داشته باشد. اگربا نگاهی وسیع نگاه کنیم، حتی گاهی لبخند میتواند یک نوع ایثار باشد و به نظر من«به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازاوست».سعدی هم شعر ایثار و محبت است. به جای اینکه شعر معناگرای خودمان را اینقدر محدود کنیم، باید به جنبههای مختلف آن توجه نماییم. اختلافنظری که در داستاننویسی نیز داریم، به همین دلیل است. برخی معتقدند که باید فقط به جنبه تقدس دفاعمقدس بپردازیم، درحالیکه جنگ ابعاد دیگری نیز دارد. ما اگر بخواهیم هنرمندانه بنویسیم، باید این ابعاد را در آثارمان منعکس کنیم.به نظر من، حرف شما درست است به این اعتبار که شما ماحصل جشنوارهها، جوایز و کتابها را نگاه میکنید. اما اگر کمی دورتر به ماجرا نگاه کنیم و شعرها و داستانهای ایثار را مورد توجه قرار دهیم، میبینیم که ممکن است شعری از استاد شفیعیکدکنی هیچ ارتباط مستقیم به مسائل ادبیات متعهدنداشتهباشد،اماکاملامتعهدترینشعرباشد.همینطوردرآثار قیصرامینپور،استاد دکتر موسوی گرمارودی، و شعرهای اخوانثالث، نیما و حتی فروغ نیز این موضوع صدق میکند. اگر اینگونه ببینیم، مشکل حل میشود.
مسأله این است که حداقل مسئولان برگزاری کنگرهها این نگاه را چندان نمیپسندند.
تا حدودی میشود گفت که بله نمیپذیرند، اما من خودم در جاهایی که کنگره برگزار کردهام، کوشیدم تا این رویکرد را تا حدی پیادهسازی کنم، هرچند نمیتوانم بگویم که این اتفاق بهطور قطعی میافتد. به نظر میرسد که فضای شعارزدگی مد شده است و هر تلاشی برای حرکت به سمت شعر، شاعر را درگیر جشنوارهها میکند و شعرش تحت تأثیر شعار قرار میگیرد.بله، مرزهایی وجود دارد که بسیاری از شعرهای خوب که در چهارچوبها نمیگنجند، در مرحله داوری کنار گذاشته میشوند. بهخصوص اگر محورهای همایش خیلی محدود باشد، طبیعتا کارهای زیادی در همان مرحله اول کنار میروند.
تأثیر راهاندازی رشته ادبیات پایداری در دانشگاهها
واقعیت این است که در برخی دانشگاهها اتفاقات خوبی در حال رخدادن است و برخی دانشجویان میتوانند منتقدان خوبی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی باشند. مجلات و همایشهایی هم دراینباره وجود دارد اما چند مسأله در این میان هست که به تعریفی که از ادبیات پایداری داریم برمیگردد. من معتقدم اگر ادبیات پایداری را بهعنوان ادبیاتی معناگرا که از اخلاق انسانی دفاع میکند ببینیم و آن را محدود به شعر دفاعمقدس نکنیم، اتفاقات مثبتی خواهد افتاد.بسیاری از دانشجویانی که ابتدا با ادبیات دفاعمقدس یا پایداری زاویه دارند، وقتی این نگاه را ببینند، متوجه میشوند که ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی شامل ابعاد گستردهتری است. اگر بخواهیم این حوزه را محدود کنیم، همان اتفاقی میافتد که دربسیاری از دانشگاهها مشاهده میشود؛ دانشجویانی که بهدنبال رشتههای دیگر هستند، چون نمره لازم را کسب نمیکنند، ناگزیر به مطالعه ادبیات پایداری میپردازند و این رشته برایشان به یک گریزگاه تبدیل میشود.مشکلی که ما در ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری داریم، این است که نقد را تا حدی محدود کردهایم. به بهانه اینکه ممکن است نقد به برخی اصول لطمه بزند، جلوی نقد را گرفتهایم. درحالیکه نقد میتواند به رشد و پیشرفت ادبیات کمک کند. اگر ما خودمان نقد نکنیم، افرادی با نگاه غیردلسوزانه به سمت جنبههای منفیتر میروند و آنها را برجسته میکنند.فضای بیرونی این است که در ادبیات انقلاب اسلامی یا پایداری، چه در رشتهها، چه در جشنوارهها و چه در تولید آثار، اتفاق خوبی نمیافتد. بسیاری از آثار شعاری و درجه ۲ هستند. درحالیکه واقعیت این است که ما آثارخوبی هم داریم که در سایه جنگ و انقلاب خلق شدهاند و قابل دفاع هستند. اما این آثار با هم قاطی شدهاند و باید از هم تفکیک شوند. و به همین دلیل به نقد علمی و دلسوزانه نیاز داریم.