همشهری آنلاین- سمیرا باباجانپور : «روزهای جوانی و تلاش برای کسبوکار حلال از بهیادماندنی ترین لحظاتی است که در گفتگو با پدربزرگ به یاد دارم.» نوه چهارم حاج علاءالدین میرمحمد صادقی صحبت درباره پدربزرگ را اینگونه آغاز میکند و میگوید: «برایم جالب بود که چرا پدربزرگ هیچوقت خسته نمیشود. معمولاً ساعت ۱۰ و ۱۱ شب به خانه میآمد بااینحال اگر مهمانخانهاش بودیم با روی خوش کنارمان مینشست و برایمان صحبت میکرد و حرفهایمان را میشنید.»
نفیسه عرفانی می گوید: «معمولاً ایدههای تجاری و اقتصادیمان را با او در میان میگذاشتیم. با دقت گوش میکرد و میگفت: «برخی از فعالیتهای اقتصادی صرفاً برای درآمدزایی است. شما به فکر تولید باشید. تولید برای عموم جامعه منفعت دارد و فردی نیست.» برایمان تعریف میکرد مثلاً برای فروش چای باید به شهرهای مختلف میرفت. مسیر سخت بود. گاهی اوقات در چادر میخوابید. جالب اینکه مدتی بعد دوباره باید این مسیر را طی میکرد تا پولها را از خریدار بگیرد. موفقیت او تنها با تلاش و پشتکار به نتیجه رسید. از دیگر صفات حسنه پدربزرگ بخشندگی او بود. اگر کسی وام میخواست حالا به هر مقداری دریغ نمیکرد.»
روزهای خوش دانشجویی کنار پدربزرگ
روزهای دانشجویی در مشهد برای سید علی عرفانی نوه سوم خانواده همزمان با روزهایی بود که حاجآقا علاء بهعنوان خادم در حرم رضوی رفتوآمد داشتند. او میگوید: «آن روزها پدربزرگ هم رفیقم بود و هم کمکحالم. حضورش آن روزها غنیمتی بود. باعث شده بود بیشتر با او همصحبت شوم و این برای من که همیشه او را الگوی زندگیام میدانستم بسیار خاص و متفاوت بود.»
سید علی از معرفت پدربزرگ سخت میگوید و ادامه میدهد: «او معرفت بالایی داشت. در رفتار با افراد بسیار دقیق بود و خودش را جای فرد میگذاشت. در معاشرتها گذشت را اولویت قرار میداد و تأکید به انسانیت داشت.»
مرحوم حاجآقا علاء به ورزش علاقه زیادی داشت. سید علی دراینباره میگوید: «هم خودش اهل ورزش بود وهم توصیه به آن میکرد. ۸۰ سالش که بود هفته ای ۳ روز شنا میرفت. ورزش شنا را دوست داشت. قبل از اینکه کهولت سالمندی سراغش بیاید کوهنوردی در برنامه هفتگیشان قرار داشت. در حقیقت پدربزرگ شخصیت معتدلی داشت. بهاعتدال در کارها باور داشت و خودش نیز اینگونه زندگی میکرد. راستش وقتی درباره موضوعی صحبت و سخنوری میکردیم اغلب سکوت میکرد ولی وقتی درباره همان موضوع توضیح میداد تازه میفهمیدیم چقدر ناآگاه بودیم وایشان از روی تواضع سکوت میکرد.»