شناسهٔ خبر: 71007771 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

پدیده علمی - تخیلی که جریان تازه‌ای را در سینما جهان رقم زده است

مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما

مولتی‌ورس‌ها، یا تکنیک استفاده از جهان های مختلف، با ابعادی متفاوت از شخصیت‌های آشنا در فیلم‌نامه، این روزها حضور جدی‌تر و قوی‌تری در فیلم‌های ژانر ابرقهرمانی، علمی - تخیلی یا حتی برخی فیلم‌های سینمای مستقل پیدا کرده اند.

صاحب‌خبر -

ریحانه اسکندری: ریشه استفاده از مفهوم مولتی‌ورس تنها به فیلم‌های ابرقهرمانی برنمی‌گردد بلکه اتفاقاً سینمای مستقل و علمی- تخیلی اولین میزبان های این مفهوم جذاب بودند. اما به طور کلی می‌توان به این نکته اشاره کرد که سینمای ابرقهرمانی توانست برای اولین بار از این مفهوم با بهترین جلوه‌ های ویژه بصری پیشرفته برای قصه گویی استفاده کند و آن را تبدیل به یک جریان اصلی و مهم در سینما بکند.

در این گزارش قصد بر این است که ابعاد گسترش استفاده از مولتی‌ورس در سینما را مورد بررسی قرار دهیم.

مولتی‌ورس به معنای، وجود جهان های مختلف با ابعاد دیگری از شخصیت‌های قبلاً معرفی شده و همچنین قوانینی متفاوت از قوانین جهان های قبلی است. در این مفهوم امکان این وجود دارد که شخصیت اصلی بروز کاملاً متفاوتی از خود داشته باشد و با جنبه‌های جدید و بسیار متفاوت در مقابل مخاطب قرار بگیرد. یکی دیگر از قابلیت‌های این سبک این است که می‌توان در آن وقایع فیلم‌های قبلی یا حتی وقایع تاریخی را کاملاً تغییر داد و به همین دلیل این سبک از داستان‌گویی پیچیدگی ها و سختی‌های خود را دارد.


ترکیب مولتی‌ورس و داستان گویی؛ اولین بار چه زمانی؟

کمیک بوک ها و کتاب‌های تصویری اولین بار به مفهوم مولتی ورس پرداخته اند. دی سی یکی از اولین شرکت هایی بود که مخاطب را با این مفهوم آشنا کرد. این اتفاق در کمیک بوک فلش در دو دنیا که در سال ۱۹۶۱ نوشته شد رخ داد. کتاب شخصیت معروف "فلش را در دو جهان" متفاوت نشان می دهد، فلش مدرن (بری آلن)،در داستان فلش کلاسیک ( جی گریک) را ملاقات می‌کند و اتفاقات جذابی در ادامه رخ می‌دهد. دی سی پس از این داستان توانست مخاطب را برای تغییرات شخصیتی و جهانی گسترده‌تر آماده کند. مثلا پس از فلش، با شخصیت بتمن نیز همین کار را کرد و ورژن های شخصیتی تغییر یافته تری از این ابرقهرمان را به مخاطب نشان داد. برای مثال بتمن در جهان های تاریک که معمولاً فضایی بسیار جدی دارد و بتمن در جهان های روشن که معمولاً حالت شوخی در خط داستانی وجود دارد.

پس از شرکت دی سی، مارول در سال ۱۹۷۷ با کمیک بوک "چه می‌شد اگر؟" استفاده از مفهوم مولتی‌ورس را در کتاب‌های تصویری‌اش آغاز کرد. در این کتاب سناریو های مختلف برای شخصیت‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد. برای مثال این کمیک بوک سؤالاتی مثل چه می‌شد اگر یکی از شخصیت ها زودتر می‌مرد یا حتی توسط شخص یا اتفاقی دیگر حذف می‌شد را برای مخاطب مطرح می‌کند.

مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما

در شکل‌گیری مولتی‌ورس های ماورل دو شخصیت دکتر لوکی و دکتر استرنج بسیار مؤثر بوده اند. یکی از کار هایی که مارول انجام داده است معرفی زمین‌های مختلف با شماره های مختلف است که هر کدام از زمین‌ها شرایط متفاوت و قوانین متفاوتی را دارند. برای مثال زمین اصلی مارول زمین ۶۱۶ است ، اما زمین‌های دیگر مثل زمین ۸۲۸ نیز وجود دارد که شخصیت دکتر استرنج در آن معرفی شده است.

اولین بار در سینما


همان‌طور که در ابتدا توضیح داده شد، موضوع مولتی‌ورس ها در سینِما به فیلم‌های ابرقهرمانی محدود نمی‌شود و اتفاقاً اولین بار این مفهوم در فیلم‌هایی با سبک علمی تخیلی استفاده شد.

"فیلم در های کشویی"(۱۹۹۸) از اولین فیلم‌هایی است که از مولتی‌ورس در قصه‌گویی استفاده کرده است. داستان در مورد عواقب سوار شدن یا سوار نشدن به یک قطار است و نشان می‌دهد چطور هر دو انتخاب می‌توانند دو جهان موازی کاملاً متفاوت را بسازند. در همان سال فیلم دیگری با عنوان "بدو لولا بدو" نیز وجود دارد که داستان دختری را روایت می‌کند که سه بار فرصت تغییر سرنوشت خود را دارد.

غیر از این‌ها می‌توان به "بی همتا"(۲۰۰۱)، "زمین دیگر"(۲۰۱۱)، "آقای هیچ کس"(۲۰۰۹) و "همه چیز، همه جا، به یک‌باره" (۲۰۲۲) اشاره کرد.

البته پیش از همه این‌ها در فیلم‌هایی مثل "چه زندگی شگفت انگیزی" در سال ۱۹۴۶ یا حتی "ماتریکس" در سال ۱۹۹۹ نیز مفهومی شبیه به مفهوم مولتی‌ورس قابل رویت است.

این فیلم‌ها سینمای علمی- تخیلی و سینمای مستقل هستند که با این رویکرد پیش رفته‌اند؛ بعد از این سینمای ابر قهرمانی نیز با تبدیل کمیک بوک ها به فیلم یا سریال این طریقه قصه گویی را با جلوه‌های بصری فوق العاده و کیفیتی بهتر و جدی‌تر به مخاطبان نشان داد.

همانند کتاب‌های تصویری، شرکت دی سی زودتر از مارول پای مولتی‌ورس های خود را به عرصه تصویر باز کرد و پیشگام این موضوع بود.

"انیمیشن، لیگ عدالت:بحران در دو زمین"(۲۰۱۰)، "انیمیشن لیگ عدالت:پارادوکس فلش پوینت"(۲۰۱۳)، "سریال بحران در زمین‌های بی نهایت"(۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰)، "انیمیشن سوپرمن:پسر سرخ"(۲۰۲۰)، "لیگ عدالت زک اسنایدر"(۲۰۲۱) و "فلش" (۲۰۲۳)، از جمله آثار تصویری شرکت دی سی در حوزه مولتی‌ورس است.

فعالیت جدی تصویری مارول نیز با فیلم "دکتر استرنج" در سال ۲۰۱۶ آغاز و با آثاری چون، "فیلم انتقام جویان: بازی پایانی"(۲۰۱۹)، سریال "لوکی"(۲۰۲۱)، سریال انیمیشنی "چه می‌شد اگر؟"(۲۰۲۱)، "فیلم مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست"(۲۰۲۱)، "دکتر استرنج در مولتی‌ورس دیوانگی(۲۰۲۲) و...ادامه پیدا کرده است.

به طور کلی به نظر می‌رسد، از دیدگاه مخاطبان و کارشناسان، عمل‌کرد شرکت دی سی در ساخت و تولید کمیک بوک ها بهتر از شرکت مارول بوده است اما در بحث آثار سینمایی و سریالی مارول توانسته عمل‌کرد منظم تری داشته باشد.

مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما

دلیل جذابیت مولتی ورس برای مخاطب چیست؟

به طور کلی ایجاد جهان های متعدد و دامنه گسترده‌ای از اتفاقات متفاوت برای شخصیت ها یکسان می‌تواند برای مخاطبان جذابیت بسیار زیادی داشته باشد. یکی از دلایل محکم جذابیت مولتی‌ورس برای مخاطبان همین امکان دیدن نسخه های مختلف از شخصیت‌های مورد علاقه‌شان است. مخاطب به شدت به دیدن شخصیت در حالات مختلف علاقه‌مند است و مثال بارز این موضوع در فیلم اسپایدر من: راهی به خانه نیست(۲۰۲۱) است. جایی که مخاطبان استقبال بی‌نظیری از حضور هر سه اسپایدرمن محبوب و ویلن های مخصوصشان کردند و فیلم توانست تبدیل به یک موفقیت بزرگ شود.

نکته دیگر این است که مولتی‌ورس ها شرایطی را ایجاد می‌کنند تا مخاطبان از قید و بند مواقعیت های عادی رها شود و به شکلی از آن فرار کند. در مولتی‌ورس همه قوانین شکسته می شوند. همین موضوع یک زندگی فراتر از حالت زندگی روزمره را ایجاد می‌کند و به همین علت ذهن مخاطبانی که طرفدار ایده فرار از واقعیت هستند ارضا می‌شود.

ایجاد سؤالات روان‌شناختی و فلسفی در مورد جهان های موازی مثل اتفاقی که در فیلم "همه چیز همه جا به یک باره"(۲۰۲۲)، می‌تواند یکی دیگر از عوامل مخاطب پسند بودن این سبک باشد.

از نظر اقتصادی؛ مولتی ورس: یک ایده برنده

تا به اینجا کار و با نگاهی حتی اجمالی می‌توانیم ایده استفاده از مولتی‌ورس در سینِما را موفقیتی اقتصادی بدانیم.

این موضع به احتمال زیاد می‌تواند تابع این علت باشد که مولتی‌ورس های طیف گسترده‌تری از هواداران و مخاطبان را به خود جذب می‌کنند. برای مثال زمانی که هر سه اسپایدرمن در فیلم حضور دارند طرفداران هر یک از آن‌ها جداگانه پای فیلم خواهند نشست یا زمانی که در یک فیلم همه ابرقهرمانان مهم حضور داشته باشند این موضوع به صورت کلی مخاطب را جذب این ایده می کند تا بفهمد نویسنده چطور از پس این موضوع برآمده و هر یک از شخصیت ها در مواجهه با هم چطور پیش می‌روند. به طور کلی ایده مولتی‌ورس از نظر تبلیغاتی آپشن های بهتری را در اختیار نویسندگان و تهیه‌کنندگان قرار می‌دهد.

مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما

مثال‌های بارز فروش خوب این سبک می‌تواند "اسپایدر من: راهی به خانه نیست" با فروش ۱.۹ میلیاردی باشد که یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ هالیوود و سینمای جهان است. "همه چیز همه جا به یک‌باره" نیز علی‌رغم بودجه ۲۵ میلیون دلاری که داشته است توانسته فروش ۱۰۳ میلیون فروش داشته باشد.

چالشی و پر دردسر

از جهات تولید و ساخت می‌توان این سبک از فیلم‌سازی در سه بعد دشوار دانست.

یکی از نکات در بخش داستان‌گویی است. فیلم‌نامه‌نویسان با چند موضوع در داستان‌گویی مولتی‌ورس چالش دارند. یکی قابل فهم بودن برای مخاطب، یکی استفاده درست از کمیک بوک ها و ناامید نکردن مخاطبان و دیگری ایجاد جذابیت واقعی و داستانی فارغ از جلوه های بصری است.

نکته دیگر همین جلوه‌های ویژه تصویری است. این فیلم‌ها نیازمند تکنولوژی و ابزار پیشرفته برای ایجاد تصاویر هستند و این موضوع به علت پر هزینه بودن می‌تواند دست سینمای مستقل را نسبت به شرکت هایی مثل مارول و دی سی تنگ تر کند. این در شرایطی است که شکست یک فیلم  یا سریال در اکران و پخش حتی برای این شرکت ها شکست اقتصادی مهلکی به شمار می‌آید. بنابراین ریسک کمتری در این بخش اتفاق می‌افتد.

یکی از بزرگ‌ترین چالش ها در ساخت مولتی‌ورس ها، انتظارا ت بالایی است که مخاطبان دارند. بعد از ساخته شدن شکل‌های مختلف مولتی‌ورس، انتظارات مخاطبان بسیار بالاتر از آن است که صرفاً به دلیل کیفیت بالای تصویر از خط داستانی به راحتی عبور کنند .یکی دیگر از دلایل انتظارات بالای داستانی مخاطبان این است که خیلی از آن‌ها بعد از مطالعه کمیک بوک ها سراغ فیلم‌ها، سریال ها و انیمیشن های آن‌ها می‌روند و به همین علت حتی نقص‌های کوچک داستانی را نخواهند پذیرفت.

مخاطبان اشباع خواهند شد؟


در چند سال اخیر، مخاطبان نقد های شدیدی مخصوصاً به شرکت مارول به دلیل زیاد شدن فیلم‌ها و سریال هایی با سبک مولتی‌ورس داشته اند و به نظر می‌آید خسته شدن مخاطب از این سبک یکی از خطرات احتمالی خواهد بود. البته که می‌توان انتخاب های اشتباه مارول و دی سی برای تولید آثارشان، از نظر خط داستانی و استفاده متعدد را نیز مقصر دانست اما چه اتفاقی در نهایت خواهد افتاد؟

منتقدان معتقد هستند استفاده از ژانر های جدید کمدی یا عاشقانه در آثاری با خط داستانی مولتی‌ورس می‌تواند ناجی این سبک از فیلم سازی باشد . هم چنین برخی از کارشناسان بر این باور هستند استفاده از تکنولوژی هایی مثل واقعیت مجازی و رشد این بخش از علم می‌تواند بر هیجان انگیز شدن این فیلم‌های بی‌افزاید.

با توجه به درآمدزایی و جذب مخاطبی که در این بخش رخ داده است باید دید شرکت های فیلم‌سازی، نویسندگان و تهیه کنندگان چه ایده ای برای عدم توقف و شکست آن خواهند داشت.

۵۷۵۷

مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما مولتی‌ورس: وقتی یک جهان برای سینِما کافی نبود/ نگاهی به جریان تازه سینما