شناسهٔ خبر: 71007247 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

به بهانه پخش قسمت هشتم از «زخم‌کاری۴»

قصه «هادی» چگونه به سر رسید؟

سرنوشت یکی از شخصیت‌های اصلی فصل چهارم «زخم کاری» با پخش قسمت هشتم این سریال مشخص شد.

صاحب‌خبر -

سرنوشت یکی از شخصیت‌های اصلی فصل چهارم «زخم کاری» با پخش قسمت هشتم این سریال مشخص شد. کاراکتری که همه اطرافیانش درباره نبوغش اشتراک نظر داشتند و دستی هم بر آتش هنر نقاشی داشت اما جانش را برسر ورود بی‌گدار به بازی بزرگان، از دست داد! هادی، فرزند یکی از دوستان هم‌ولایتی مالک بود. در یکی از فلاش‌بک‌های همین فصل، شاهد عزاداری پدر هادی بر قبر مادرش بودیم و مالک را دیدیم که فرزند را به آغوش پدر بازگرداند. پدری که گویی قید فرزند را زده بود و تصور می‌کرد به تنهایی از پس بزرگ کردن او برنمی‌آید، اما این مالک بود که در عالم رفاقت به او وعده کرد، پشتیبان او و پسرش برای همیشه باشد. با چنین سابقه‌ای وقتی سیما تصمیم به راه‌اندازی گالری نقاشی گرفت، مالک، هادی را فراخواند تا هم از ذوق و تخصص او در زمینه نقاشی بهره‌مند شود و هم از زاویه نگاه خودش، زیر پروبال فرزند رفیقش را بگیرد. پای هادی با فروش یک تابلو به قصه «زخم‌کاری» باز شد و در ادامه گام‌به‌گام رابطه میان او و سیما گرم‌تر شد. سیمایی که حساب ویژه‌ای روی هادی باز کرد تا به پشتوانه او بتواند بخشی از آثار نادر هنری را به گالری خود بیاورد. این نزدیکی اما از چشم سمیرا دور نماند و همه چیز از جایی آغاز شد که سمیرا تصمیم گرفت از طریق هادی، به مالک نیش بزند. هادی به‌رغم نبوغی که در زمینه هنر داشت، در عرصه زندگی شخصی، به‌شدت ساده و زودباور بود و به همین دلیل تبدیل به مهره‌ای بی‌خطر برای سمیرا شد. او ناخواسته، در زمین دشمنان مالک به بازی درآمد و در قسمت هشتم شاهد به پایان رسیدن قصه‌اش بودیم. سیما به بهانه‌ای مالک را در سفر به شمال همراهی نکرد و این بهترین زمان برای سمیرا و پانی بود تا نقشه خود برای آتش انداختن به جان مالک را اجرایی کنند. آن‌ها یک فایل صوتی از هادی را دستکاری کردند و به همراه تصاویری که مخفیانه از خلوت دو نفره هادی و سیما گرفته شده بود، برای مالک ارسال کردند. مالک غضبناک به خروش آمد و در سکانس پایانی همین فصل، همراهانش در سفر شمال را ترک کرد تا به زعم خود، جلوی خیانت نزدیک‌ترین افراد به خودش را بگیرد. سمیرا اما در ادامه نقشه‌ای که جزءبه‌جزءش را خودش طراحی کرده بود، با مالک همراه شد و اتفاقا در ظاهر تلاش کرد تا آتش درون او را آرام کند. سمیرا در این قسمت، باردیگر گویی ردای لیدی مکبث را به تن کرد تا خبیثانه بازی انتقام از مالک را به‌سرانجام رساند. هادی اما قربانی اصلی این بازی بود. نمای پایانی این قسمت و تصویر تلخ گلوی بریده شده هادی، نقطه پایانی بر بلندپروازی‌های یک نابغه ساده بود! بازی مالک اما هنوز ادامه دارد و این پایان «مجازات» نیست.