سرویس جامعه مشرق - گاهی در فضای مجازی مشاهده میشود که برخی افراد ساکن خارج از کشور، تصاویر و ویدئوهای امکانات محل سکونت خود را باهدف مقایسه وضعیت ایران منتشر میکنند. این مقایسهها زمانی جدیتر میشود که با یک حادثه سیاسی یا موضوع بحثبرانگیز دیگری در ایران همزمان گردد.
این رفتارهای مجازی تاکنون در فضای رسانهای ایران بسیار موردتوجه قرار گرفته و بازخوردهای مثبت و منفی آن، به توجهات و بازتابهای آن در فضای مجازی افزوده است. اما اخیراً این اقدامات به طور خاص با بازخوردهای منفی و پیوستهای روبهرو شدهاند، تا جایی که این کنشهای مجازی اصطلاح «خودتحقیری» را به خود اختصاص دادهاند.
از خودتحقیری چه میدانید؟
فارغ از جنبههای شخصی و روانشناسی واژه «خودتحقیری»، این موضوع در سالهای اخیر جنبههای سیاسی و اجتماعی به خود گرفته و بهقدری در جامعه تأثیرگذار شده که به ابزاری رسانهای برای کشورهای مختلف و شرکتهای بزرگ تبدیل گشته است. جنبههای روانی شخصی یک مهاجر که در خارج از کشور بهمحض مواجهه با تکنولوژیهای جدید و متفاوت هیجانزده میشود و شرایط ایران را با آن مقایسه میکند، میتواند جنبههای روانی اجتماعی را نیز در بر داشته باشد.
بهطور قطع، بخش قابلتوجهی از علل افزایش مهاجرت جوانان ایرانی، تأثیر این قیاسهای معمولاً غیرمنصفانه و غیرمنطقی است.
بهطورکلی جامعه ایرانی سالهای طولانی است که با این چالش دستوپنجه نرم میکند. به طور مثال، مجموعه تلویزیونی خانهبهدوش که در ماه مبارک رمضان ۱۳۸۳ از شبکه ۳ پخش شد، این موضوع را با داستانپردازی و نگاهی طنز در بعضی از سکانسها به تصویر کشیده است.
سکانسی از سریال خانه به دوش
علاوه بر این سریال، در فصل پنجم مجموعه تلویزیونی پایتخت که خانواده نقی معمولی به ترکیه سفر میکنند نیز با نگاهی طنزگونه به این مسائل پرداخته شده است و چندین نمونه مشابه این سریالها نیز نشان میدهد که بهخودیخود سفر به خارج از کشور و تجربه زندگی متفاوت در خارج از مرزها، جذابیتهای خود را دارد.
گاهی آنقدر چشمان ما به این جذابیتها خیره میشود که اگر فعالیت یا تولید باکیفیت هموطن خود را مشاهده کنیم، یا منکر میشویم و یا آن را با تولیدات خارجی اشتباه میگیریم. این موضوع را آذرنوش صدر با یک خاطره از همسرش، مجید انتظامی، موسیقیدان و آهنگساز پرافتخار ایرانی، بهتر روایت میکند. (در ویدئو زیر مشاهده کنید)
اما زمانی هیجانزدگی ناشی از مشاهده این تفاوتها و مقایسهها، منجر به آسیب به افکار عمومی میشود که رنگ و بوی سیاسی و منفعتطلبانه بگیرد. گاهی برخی افرادی که به خارج از ایران مهاجرت میکنند، از روی ناچاری به اینفلوئنسری روی میآورند و هیچ راه دیگری برای کسب درآمد از این طریق، در ذهنیت و اهداف خود ندارند.
اتفاقاً یکی از این موارد، پس از آتشسوزی لسآنجلس، در فضای مجازی بازتاب گستردهای پیدا کرد و واکنش کاربران را به دنبال داشت. یکی از اینفلوئنسرهای ایرانی که در لسآنجلس زندگی میکرد، کمی پیش از وقوع آتشسوزی گسترده در این منطقه، ویدئویی از قدمزدن خود در خیابانهای لسآنجلس منتشر کرده و گفته بود: «ما در LA (لسآنجلس) زندگی میکنیم، آفکورس (البته) که همه دلشون ضعف میره LA زندگی کنند!»
واژه "آفکورس" هم از آن واژههایی است که اخیراً بر سر زبان افتاده و به بهانهای برای مقایسه خدمات رفاهی کشورهای مختلف با ایران در فضای مجازی تبدیل شده است. اما نوع مدیریت و مواجهه با بحران آتشسوزی آمریکا، سبب شد تا کاربران ایرانی نسبت به این خودتحقیریها سکوت خود را بشکنند و علیه آن واکنش نشان بدهند.
درباره ضعفهای مدیریت ایالات متحده آمریکا در مهار آتشسوزی لسآنجلس بیشتر بخوانید:
خانه خرابی حامیان رژیم اسرائیل در لسآنجلس/ ماجرای خونی که دامن ضدانقلاب را گرفته است! +فیلم
فرشتگان در جهنم: آنچه باید درباره خسارتبارترین آتشسوزی تاریخ آمریکا بدانید +عکس و فیلم
شواهد نشان میدهد که بسیاری از این مقایسهکردنها هم، ناشی از اطلاعات کم و عدم آشنایی با امکانات داخل ایران است. گاهی برخی از هموطنان سالیان طولانی است که از کشور خارج شدند و با تحولات جدید شهری و رفاهی در ایران آشنایی ندارند و دچار خطاهای این چنینی می شوند.
خوشبختانه در زمینه انتقاد علیه خودتحقیری در فضای مجازی، اقدامات رسانهای جالبی هم صورت گرفته است. برخی چهرههای سرشناس اینفلوئنسری و بلاگری، برخلاف رویه همکاران خود، این موضوع را با رویکردی طنزگونه مورد انتقاد قرار میدهند. خود تحقیری که اتفاقاً در اکثر مواقع با بیان طنز و تحقیر خودنمایی میکند، حالا خود گرفتار طنازی مردم ایران و انتقادات جدی علیه این طرز فکر شده است. در این زمینه حتماً باید نگاهی هم به دوربینمخفیها داشت که بهعنوان مؤثرترین ابزار رسانهای برای کشف و افشای حقایق شناخته میشود.
ویدیو طنز یک بلاگر ایرانی در انتقاد به خود تحقیری
candid camera یا همان دوربینمخفی، هنر نمایشی پرکاربرد برای شناساندن حقایق و به چالش کشیدن دانشهای فردی جامعه است. این بازوی رسانهای با رویکرد تحقیقاتی و پژوهشی، اخبار و مستنداتی که در رسانهها مغفول مانده و با بیتوجهی به آرشیو پیوسته، جمعآوری کرده و حقایق جامعه و تواناییهای کشور را بیشتر به نمایش میگذارد. در سالهای اخیر دوربینمخفی بسیاری از دروغپردازیهای رسانهها و افراد مغرض را به چالش کشیده و حقیقت را تاحدودی برای مردم روشنتر کرده است. علاوهبرآن مصاحبههای خیابانی نیز به همین اندازه تأثیرگذاری داشته است.
نمونهای از مصاحبه با مردم در زمینه خودتحقیری
بحرانسازی از خودتحقیری
همزمان با افزایش مهاجرت برخی شهروندان ایرانی که البته عده زیادی از آنها نسبت به تخصصی که دارند تحت حمایتهای رفاهی خاصی هستند، انتشار ویدئو امکانات کشورهای خارجی در فضای مجازی ایران افزایش پیدا کرد. این روند چند ساله، از ابعادی کوچک آغاز و اکنون به سطح کلانی رسیده است که رسانههای فارسیزبان خارج از کشور، از این عده هم با ابزار مزدورپروری و هم با ابزار حمایت رسانهای استفاده میکنند. در واقع باید گفت بخشی از آنها افرادی هستند که توسط شخصیتها و یا شبکههای برتر اپوزیسیون جذب شده تا در کنار بسیاری از فعالیتهای تبلیغاتی، خودتحقیری را هم رواج دهند و از آن طرف عدهای هم هستند که خودسرانه و از روی هیجان، امکانات رفاهی خود در سرزمینهای بیگانه را بر سر وضعیت کنونی ایران میکوبند که در اینجا، شبکههای ضدانقلاب از آنها حمایتهای رسانهای کرده و بازتاب میدهند.
بهطورکلی مقایسه و تحقیر طرف مقابل یک فرصت استثنایی قدرتنمایی است که در ابعاد کوچک، از سوی بسیاری از شرکتها برای زمینزدن رقیب و در ابعاد کلانتر، برای اقدام تبلیغاتی علیه فرهنگ و جامعه کشور هدف، غنیمت شمرده میشود. به همین خاطر شبکههای معاند با توجه خاص به این موارد، ابزار جدیدی با عنوان «شهروند خبرنگار» راهاندازی کرده و افرادی که ویدئو توهین و تحقیر علیه ایران را برای ادمینها ارسال میکنند را با عنوان «گزارش مردمی»، «شهروند خبرنگار» و... منتشر میکنند.
از عقده دورگه چه میدانید؟
جالب است که در کشورهای دیگر نیز چالشی نظیر خودتحقیری، مشاهده میشود. این لغت که در اصطلاح انگلیسی با عناوین «National self-deprecation یا National inferiority complex» شناخته میشود، هر یک از این اصطلاحات بسته به زمینه متفاوت آن، ممکن است در موضوعی خاص استفاده شود. این اصطلاحات اغلب برای اشاره به یک حس عمومی از نارضایتی از کشور یا فرهنگ خود استفاده شده و حتی برخی هم از اصطلاح "cultural cringe" برای احساس کمارزش بودن فرهنگ بومی یک منطقه در مقایسه با فرهنگهای خارجی، استفاده میکنند.
در این باره شاید نلسون رودریگز، نویسنده و روزنامهنگار برزیلی، یکی از بارزترین نمونههای مبارزه علیه خودتحقیری در برزیل باشد. رودریگز طی مبارزات هنری و رسانهای خود علیه این چالش، از اصطلاح «عقده دورگه» (Mongrel Complex) برای توصیف احساس حقارت ملی در برزیل استفاده کرده است. بهانه اصلی او برای انتخاب این اصلاح، شکست تیم ملی فوتبال برزیل در جام جهانی ۱۹۵۰ در برابر اروگوئه بود که این نویسنده معتقد بود برزیلیها خود را در مقایسه با سایر ملل پایینتر میدانند و این احساس را هم حتی بهصورت داوطلبانه و بدون فشار خارجی پذیرفتهاند.
درباره شکست برزیل در جام جهانی ۱۹۵۰ بیشتر بخوانید:
تنها جام جهانی بدون فینال/ حذف یک تیم به خاطر پای برهنه! +عکس
«عقده دورگه» بعدها در برزیل به احساس حقارت ملی شهرت پیدا کرد و منتقد نگرش منفی برخی برزیلیها نسبت به فرهنگ و هویت ملی خود بود. رودریگز به دلیل تلاشها برای راهاندازی عصری نوین در تئاتر برزیل و نمایشنامهنویسی در دهه ۸۰ میلادی، موفق شد تا منتقد تأثیرگذاری هم در زمینه خودتحقیری برزیلیها باشد.
هرچند بسیاری از فعالیتهای هنری او از لحاظ اخلاقی و عادیسازی برخی ناهنجاریهای فرهنگی تعریف چندانی ندارد؛ اما بههرحال بیشترین تأثیر خود را بهعنوان نمایشنامهنویس در میان برزیلیها گذاشت. رودریگز در برخی از تولیداتش به نمادشکنی علاقهمند شد و با چهرههای برجسته سیاسی نیز وارد درگیریهای لفظی شد.
یکی از نمایشنامههای رودریگز در سال ۱۹۴۶ بود که خاصه در ارتباط با «عقده دورگه» و نژادپرستی در برزیل بود که البته به دلیل محتوای جنجالی آن تا سال ۱۹۴۸ اجازه اجرا نگرفت؛ این نمایشنامه داستان یک پزشک سیاهپوست موفق و همسر سفیدپوست او را روایت میکند. رابطه آنها بازتابی از روابط ناسالم نژادی در جامعه است. زن سفیدپوست فرزندان سیاهپوست خود را میکشد، و مرد در برابر این رفتار، منفعل است. نمایشنامه به طور عمیقی به تبعیض نژادی، خودانگاره نژادی، و تأثیرات اجتماعی بر روابط شخصی فردی میپردازد و نمونهای از پرداختن رودریگز به مسائل هویتی و نژادی در بافت جامعه برزیل است.
این اثر به دلیل محتوای صریح و تکاندهندهاش درباره نژادپرستی، خودانگاری منفی نژادی و روابط پیچیده بین سیاهان و سفیدپوستان، واکنشهای شدیدی را برانگیخت. برخی از منتقدان، رودریگز را ستودند که با شجاعت به تابوهای نژادی و موضوعات حساس جامعه برزیل پرداخته است و معتقد بودند که اثر او، کلیشهها را به چالش کشیده و پوچی خودتحقیری ناشی از تبعیض نژادی را بهخوبی به نمایش گذاشته است. برخی هم او را به دلیل اشارات مستقیم و مغرضانه نسبت به معضلات جامعه برزیل، نقد کردند.
بهطورکلی، رودریگز با انتخاب موضوعاتی چون نژاد در برزیل، فضایی برای بازاندیشی درباره شکافهای اجتماعی ایجاد کرد. البته علاوه بر برزیل، در کشورهای مختلف شخصیتها و جنبشهایی وجود دارند که به مبارزه با عقده حقارت ملی و تقویت هویت ملی پرداختهاند. شخصیتهایی نظیر مهاتما گاندی در هند که با ترویج خودکفایی و فرهنگ هندی در برابر استعمار بریتانیا، تلاش کرد تا حس غرور ملی را در هندیها بازآفرینی و تقویت کند. یا نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی که با مبارزه برای برابری و حقوق بشر در برابر آپارتاید، هویت ملی و اعتمادبهنفس مردم آفریقای جنوبی را قوت بخشید.
در بسیاری از کشورها نیز، افرادی در قامت رهبران جنبشهای استقلالطلبانه ظاهر شدند مثل سوهارتو در اندونزی و هوشیمین در ویتنام که ابتدا دغدغه تقویت هویت ملی را در سر داشتند و در نهایت به جنبشهای بزرگی برای مبارزه با استعمار و استقلال سرزمینشان تبدیل شدند.