به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، کتاب «واژهنامه، ضرب المثلها و اصطلاحات رایجِ مردم اراک» تألیف محمد آکریم علمدار، نویسنده و شاعر اراکی در ۳۲۲ صفحه و شمارگان ۵۰۰ جلد توسط انتشارات «دده» منتشر و به بازار کتاب عرضه شد.
فهرست کتاب شامل سرآغاز، مقدمه مهم ویرایش دوم، نگاهی دیگر به واژه شناسی (اراک)، تاریخ و فرهنگ و زبان آن، اراک در روزگار معاصر، زبان و گویش مردمانِ اراک، گویش اراکی، واژگان اراکی، درباره ضرب المثلها و اصطلاحات رایجِ مردمانِ اراک، جستارِ لاجوردی- سفید- خاکستری با گویش اراکی، شعرِ باجَهی زرد با گویش اراکی، حوزه هنری استان مرکزی، شناختنامه و یاداشتی درباره «محمدآکریم علمدار»، فهرست نام ها و منابع و مراجع است.
در پشت جلد کتاب «واژه نامه، ضرب المثلها و اصطلاحات رایجِ مردم اراک» آمده است:
«با نگاه به جایگیری آریاییها، در گسترۀ ایران، یعنی: پارس ها در مناطق جنوبی، پارتها در خاور و مادها در مرکز و باختر، زبانِ نخستین اراک و استان مرکزی را باید، در گروه زبان مادی و آنگاه، زبان فارسی پهلوی یا پارتی که در میانۀ غربی، از حدود دو هزار سال پیش، بدان سخن گفته میشده است جستجو کرد. زیرا اراک و استان مرکزی، در ساتراپ دهم یا ماد، در دوره هخامنشی منطبق با قلمرو پاذگوش اَپاختر، در روزگار ساسانیان جای داشته است.
بخش هایی از فصل کتاب شامل «نگاهی دیگر به واژه شناسیِ (اراک)، تاریخ، فرهنگ و زبان آن» و «اراک در روزگار معاصر» را در زیر میخوانید:
نگاهی دیگر به واژه شناسیِ (اراک)، تاریخ، فرهنگ و زبان آن
پیش از جنگ کادوسیه = قادسیه در سال ۱۵ هجری برابر با ۶۳۶ میلادی سرزمین میانرودان یا بین النهرین، بخشی از ایران بزرگ بود. پس از این نبردی که بعد چهار روز به پایان رسید، تیسپون = تیزبین = تیسفون، پایتخت باختری ایران، که در کنار رود تیز یا تیگره (دجله) جای داشت، به دست تازیان افتاد. سرزمین میانرودان یا بین النهرین، که در زبان آرامی، «بث نهرین» نامیده میشد، همواره، گره خورده با تمدنهای: سومر، اکد، بابل، آشور، کاسی، عیلام و ماد بوده است.
در زبانهای سومری و پارسیِ باستان، به این سرزمین «اور» میگفتند، به معنی جای پست و پایین. پورداوود نیز واژه ی «اور» را در معنای شهر آورده است که همپیوند با جای پست است.
چنانچه در زبان عبری نیز، اور، یا «ایر / عیر» مثلن، در واژه اورشلیم، در معنای شهر و انسان آمده است. سپس این واژه، در زبان پارسی پهلوی مانند انبوهی از واژگان دیگر پسوندِ «ک» گرفته، به اوروک، ایراک، اراک دگرگون شده است.
در همین سمت و سو، همپیوند با اور، عیر، به عیراق – عراق و عراقِ عجم، که نام دیگر آن اراک است، برمیخوریم. با این نگاه، روشن است، چرا سرزمینها، شهرها و آبادیهای دو سوی زاگرس و میان دجله و فرات را عراق عجم و عراق عرب نامیدهاند. در کنار همه ی معنیها آورده شده برای واژه ی اراک، چون: ساحل و کنار آب در فرهنگ معین، اطراف رود و درخت مسواک در لغت نامه ی دهخدا، یا اریکه و ارائک و تخت در جاهای دیگر، روانشاد استاد محمدرضا محتاط معنی معین و دهخدا را درباره این کلمه، تأیید کرده، نوشته است: عراق واژهای است تازی، که معرّب اراک است و معنی عراق: لب آب و کرانه دریاست.
به گمانم، در این باره، آنچه بیشتر ما را به حقیقت میرساند، تکیه بر دانش ریشه شناسیِ واژه یا ایتومولوژی Etymology و یافتههای نو، در شناخت زبان تطبیقی، همسو با تلاشهای خاورشناسانی چون: فرد ریش ماکس مولر آلمانی، نیز در تاریخ باستان شناسی است.
اما، از دید دیرینه و باستان شناسی، بر بنیان پژوهشهای دیاکونوف، اراک کنونی، در ایالات پاساردا (به زبان آشوری) یا مادِ پایین، قرار داشته است.
با این توضیح فزونتر، که سرزمین ماد سه بخش بود.
۱– ماد آتروپاتن یا ماد بالا که کوچک بود.
۲– ماد پایین یا ماد بزرگ که اکنون بخش بزرگ آن را استان مرکزی تشکیل میدهد.
۳–پ ارا تاکنا یا استان اصفهان کنونی.
گو اینکه پیشینه زیست انسانی در استان مرکزی، به دوران نوسنگی، تا ۱۵ هزار سال پیش میرسد. تپههای تاریخی در اطراف منطقه اراک، چون تپه چلپی ساروق، همپیوند به هزاره ی دوم پیش از میلاد و شهر زیرزمینی ذلف آباد، در ۵ کیلومتری شمال شرقی فرمهین، با نام باستانی «فرمئین» گواه زندگی مردمان در دوره عیلامی است.
یکی از راهها یا چیزهایی که میتواند ما را در شناخت دیرینگی و پیشینه جاییها، یاری کند، ریشه شناسیِ واژگانی چون: اراک، فراهان، فرمهین و… است.
بر همین بنیان مثلن، میتوانیم بگوییم: بخش دوم واژه فرمهین یا فرمئین، در زبان اوستایی «مئث» با خوانش MAETHA در معنای زیبا و دلارام «خانه» است. این واژه با، مَئثنَ MAETHNA= میهن و جایگاه و باشگاه بودن و زیستن، همپیوند خواهد بود. در همین سمت و سو، نگاه به پژوهشها و دانستگی های نوین، سبب خواهد شد تا بتوانیم در شناخت فرهنگ و زبان و گویش و لهجههای رایج در شهر و استان، علمی و درست تر در سخن بگوییم.
اراک در روزگار معاصر
«اراک» شهرِ دولت نهادِ قاجاریه، در روزگار سلطنت ۳۷ ساله فتحعلیشاه است.
پیش از پرداختن به اراک و علت بنیادش، باید به گذشته تاریخی مهمترین شهر نزدیک به آن یعنی «کرج» یا «کره» «بوهین کره» bOO hin–karah باستانی، همپنوند با واژههای، کرج، کرژ، رج ، به معنی: میانه تهی، شکاف، گریبان، کوههای ردیف شده اشاره کرد.
زیستگاه انسانی و فرهنگی که گویند حتا مردمانش جامه و لباسی ویژه داشته، به قول پروفسور رومن گیرشمن، باستان شناس بزرگ فرانسوی، در دوره سلوکیان، شهر بزرگی، از دولت ماد بوده است.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب تاریخ مردمان ایران, نیز لغتنامه دهخدا جای آن را، ناآشکار، نوشته است یعنی: بدرستی آشکار نیست که جای پیشین و تاریخی آن کرج ابو دلف در ۵۴ کیلومتری اراک، همسایه شازند بوده است، یا کرهرود، تکه ای خوش آب و هوا، از تنِ اراک اکنونی؟
گو اینکه با نگاه به کاوشهای انجام شده و یافته شده آثار یک مسجد هزار ساله در شهر آستانه، این شهر باستانی، نباید کرهرود باشد. به ویژه که نام کرج یا کره، به معنی میان تهی و گریبان، با نام سه سوک، یا سه کوه، نام دیگر شهر آستانه منطبق است.
هرچند که جغرافی نویسانی چون: قدامه پسر جعفر و یعقوبی در سده ی سوم هجری نیز محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در دوران ناصرالدین شاه، بسال ۱۳۰۵ در رساله خویش آن شهر را کرج ابو دلف در کنار شازند اراک، دانسته و نوشتهاند.
میدانیم که این جای از ایران همان سده نخستین هجری به دلیل قرارگیری، در مسیر کرمانشاه، همدان و اصفهان و در ادامه فتح بخشهای غربی و مرکزی ایران، مورد تاخت و تازِ تازیان و مغولان بوده، به دلیل همین یورشها ویران گردید. بماند که بعد ها یکی از سرداران و فرماندهان مأمون و معتصم عباسی به نام «ابودلف عجلی» و سپس در دوره ی شاه اسماعیل صفوی، این شهر آباد و از نو ساخته شد و نام «آستانه» یافت، اما هرگز به شهری عمده، بدل نشد.
این موضوع، هنگامی به ساخت شهرِ دولت نهاد اراک، در روزگار قاجاریه ارتباط پیدا میکند که بگوییم بر بنیان پژوهشهای انجام شده تا سال ۱۳۱۶ در این گستره جغرافیایی شهر یا کانون جمعیتی بزرگ و با اهمیتی پدید نیامده است.
همزمان با روی کار آمدن حکومت قاجار، این منطقه از عراق عجم بدون شهر و نهاد نظامی، میدان درگیری طایفههای طرفدار دولت چون: گروهها و طایفههای خلج (خولّج، قولچ) و طایفه ی بیات (بایان، بایات، به معنی دارنده ی دولت) و بومیهای طرفدار خاندان زند است.
در همین روزگار مردم فراهان چندین بار قتل عام و خانه و کاشانه ی آنان غارت میشود از دیگر سو، آنگاه که ناامنی و شورشهای سه نقطه: فراهان، مُشک آباد و گلپایگان، علیه حکومت قاجار به تهدید بدل میشود، شاه با همفکری و چاره اندیشی مشاورانش، نیروهای جنگجو و چریکی آموزش دیده و سازماندهی شده ی موسیو گاردان را به همراه یوسف خان گرجی، که پس از پیمان نامه گلستان و جدایی ایالتها و شهرهای گرجستان، داغستان، باکو و… به همراه میهن دوستان دیگر از گرجستان به ایران کوچ کرده در دربار ایران به سپهداری رسیده بود را به منطقه میفرستد تا وضعیت موجود سامان و آرامش بخشد.
پس از آن بود که یوسف خان گرجی به ایجاد و ساخت دژ نظامی و شهری برای جایگیری قشون و نیروهای عراق عجم، نیز سربازگیری در فاصله میانی قلمرو خانههای فراهان، کٓزاز و زالیان پرداخت.
اهمیت این کار، هنگامی آشکار میشود که بدانیم، فراهان دارای بیش از ۲۰۰ آبادی بوده، کزاز نیز، از قول ناصرالدین شاه در کتاب سفرنامه عتبات عالیات، ۳۹۲ آبادی داشته است که هنوز هم، چنین است.
جایی که آغاز، سلطان آباد، شهر نو، عراق عجم و پس از ساخت ایستگاه راه آهن در سال ۱۳۱۶ با واژه و تاریخ شناسی و فارسی دانیِ درست و ژرف «اراک» نامیده شد. نامی که گفته شده است آن را، نخستین بار میرزا آقاخان کرمانی، نویسندهی آزادیخواه منتقد و روشنفکر ایرانی دوره ناصرالدین شاه در شعرش به کار برد که حتمن گواه دانش و فارسی و واژه شناسی ستودهی اوست.
∎