یکی از بزرگترین چالشهایی که امروز تمدن غرب با آن مواجه است، تلاش برای کنترل روایتهای زندگی بشر است. در طول یک قرن اخیر، غرب بهطور تدریجی توانسته است با بهرهگیری از فناوریهای نوین، روایتهای زندگی انسانها را به نفع خود تغییر دهد. این فرایند در دورهای که گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی بر دنیای ارتباطات حاکم شدند، شدت گرفت و به کنترل روایتهای روزمره ملتها و حتی نوع زندگی افراد منتهی شد.
در این ماهها و ایام و بهخصوص پس از طوفان الاقصی شاهد بودیم دشمن چگونه تلاش کرد افکار عمومی را تحت تأثیر قرار بدهد، ضعفهای خودش را بپوشاند و نقاط قوت طرف مقابلش را از دیدها مخفی کند.سؤال اینجاست که چگونه غرب توانسته است به این فناوریها دست یابد و از آنها برای بهبود و گسترش اهداف خود استفاده کند؟ این فرایند، طبق تحلیلهای موجود، به سه مرحله کلیدی و سه قطعه تقسیم میشود که در ادامه به تفکیک، شرح داده خواهد شد.
نخستین گام؛ تولید یک روایت زندگی است که در آن تصویری از عالم، انسان و جهان بهطور کلی ترسیم میشود. در گذشته، این روایتها عمدتاً در داخل کشورهای غربی یا کشورهای تحت استعمارشان تولید میشد و اکنون با استفاده از ابزارهای مدرن مانند شبکههای اجتماعی، به یک روایت جهانی تبدیل شده است.
این روایت شامل اطلاعاتی درباره گذشته، حال و آینده بشر، تهدیدات و فرصتها، امیدها و ترسها و در نهایت مسیر پیش روی بشر است. سؤالاتی مانند «چگونه باید زندگی کرد؟»، «چه کسانی در مسیر پیشرفت قرار دارند؟» و «چه خطراتی در کدام مسیر شما را تهدید می کند؟» محور این روایتها هستند.
ساخت روایت نخستین مرحلهای است که اینجا صورت می پذیرد و البته معمولاً نیز به این قطعه کمتر از دو مرحله دیگر توجه میشود. این قطعه و مرحله در تعامل میان دستگاههای مختلف علمی و فرهنگی، علوم انسانی و نظام کارشناسی در جهان مدرن ساخته و پرداخته میشود.
دومین مرحله؛ مربوط به ساخت و استفاده از دستگاههای تبلیغاتی است. در این مرحله، روایت تولید شده از طریق رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی به جوامع مختلف منتقل میشود. امروزه، ابزارهایی مانند تلویزیون، اینترنت، شبکههای اجتماعی و سایر پلتفرمهای رسانهای در دسترس هستند که پیامهای تولید شده را در سطح جهانی منتشر کنند. این رسانهها ابزارهای قدرتمندی هستند که میتوانند تغییرات عمیق در ذهن و رفتار افراد ایجاد کنند.
در این بخش، هدف رسانهها تنها اطلاعرسانی نیست، بلکه تلاش دارند تصویری خاص از جهان و انسان به نمایش بگذارند. این تصویر ممکن است واقعیتهای موجود را تحریف کند و تصویری ایدهآل از غرب و بهویژه فرهنگهای وابسته به آن ایجاد کند. رسانهها در این مرحله نقش اساسی در مدیریت افکار عمومی و شکلدهی به سیاستهای اجتماعی ایفا میکنند.
سومین مرحله؛ به پرورش نیروی انسانی و تأثیرگذاری بر فضای اجتماعی مربوط میشود. این مرحله در واقع تلاشی است برای تغییر الگوهای اجتماعی و رفتاری در جوامع مختلف. نیروی انسانی که در نظامهای آموزشی غرب پرورش یافتهاند، بهطور طبیعی برای تولید و بازتولید فضای اجتماعی و فرهنگی طبق روایت غربی در جوامع مختلف آماده میشوند.
در این مرحله، فضای اجتماعی بهطور کامل تحتتأثیر این روایتها قرار میگیرد. نگاه به زن، مرد، خانواده، دین، فرهنگ و حتی سیاست بهگونهای سازماندهی میشود که متناسب با اهداف تمدن غرب باشد. در این راستا، فرهنگهای بومی و سنتی که در تضاد با این روایتها قرار دارند، به حاشیه رانده میشوند و حتی در برخی موارد بهعنوان تهدید تلقی میشوند.
یکی از نمونههای بارز این تحولات در ایران، مسئله حجاب است. در گذشته، حجاب بهعنوان یک ابزار برای حفظ امنیت و آرامش در جامعه و همچنین هدایت غرایض جنسی در نظر گرفته میشد. اما امروزه، تصویری منفی از حجاب بهویژه در رسانههای غربی منتشر میشود که زنان را در این وضعیت محدود و سرکوب شده میبیند. این در حالی است که حجاب در فرهنگهای بومی، بهویژه در جوامع شرقی، بهعنوان ابزاری برای حفظ عزت و امنیت زنان شناخته میشود.
با از بین رفتن مرزهای اجتماعی میان زنان و مردان و تغییر در ساختار خانوادهها و شبکههای اجتماعی، زنان امروز در فضاهایی محدود و ناکافی مانند آپارتمانهای کوچک و کپسولی زندگی میکنند. این فضاها نهتنها آزادی و امنیت را از آنها گرفتهاند، بلکه شرایط اجتماعی و اقتصادی آنها را نیز بهطور چشمگیری کاهش دادهاند. در تمام این مراحل میبینیم مدرنیته در تلاش است مسیری که غلط رفته را چه بسا راه حل خوب معرفی کند و آنچه غلط است را زیبا جلوه دهد.
اگر از نقطه آغاز شروع کنیم و روایت واقعی ملت ایران را به آنها برگردانیم، بهتدریج رسانهها، کارشناسان، صدا و سیما و سایر نهادهای فرهنگی خود را پیدا میکنند. تا زمانی که نتوانیم این کار را انجام دهیم و روایت واحد نداشته باشیم، این سازمانها از هم میپاشند و همدیگر را پیدا نمیکنند. بهگواهی نظریات علمی، تولید تصویر و روایت مرکزی کار بسیار مهمی است که تنها بر عهده حوزه علمیه، وزارت ارشاد، صدا و سیما یا سینما نیست، بلکه بر عهده همه این نهادهاست. دانشگاهها نیز جزوی از کسانی هستند که باید دست به دست هم بدهند تا این روایت شکل بگیرد. نکته امیدبخش این است که اگر این نقطه را بدست آوریم و اصلاح کنیم، میتوانیم دو مرحله بعدی را نیز تغییر دهیم و آخرین حربه تمدن غرب برای بهاسارت بردن ملتها را از دست آنها بگیریم. امیدوارم توجه به این مسئله در روزهای آینده افزایش یابد و عزم ملی برای اصلاح روایت ایران شکل بگیرد. قطعاً با یک عزم ملی برای اصلاح روایت ایران میتوانیم از این غول آخر تمدن مدرن نیز عبور کنیم.