به گزارش تابناک؛ بعد از مطلب قبلی درباره ماجرای دادگاه و شکایت، چند نفر از دوستان در کامنتها یا در پیامهای خصوصی درباره محتوای حرفهای آن جلسه پرسیدند؛ لذا چون بنا ندارم بعدا مجددا به این ماجرا بپردازم، تصمیم گرفتم با توجه به ایام سالگرد ش.ه.ا.د.ت حاجی، بخشی از آن را بصورت عمومی منتشر کنم تا در جایی ثبت شده باشد.
یک سال پیش و در آغاز فرایند شکایت آقای رسایی از بنده، اولین جلسه در شورای حل اختلاف دادسرای جرایم رایانهای برگزار شد. آقای رسایی هم در جلسه حاضر شده بود. رئیس شعبه شورای حل اختلاف به بنده اصرار داشت حالا جزئیات را رها کن، یک عذرخواهی ساده کن تا ماجرا تمام شود. و من میگفتم من مقصر نیستم که از چنین فردی عذرخواهی کنم. و خطاب به ایشان گفتم: آقای رسایی قبول نداری که در توییتت به حاجی گفتیدستبوسِ ابوموسی اشعری"؟!
ایشان با صدای بلند جلوی رئیس شعبه و منشیاش گفت: آقای صدرینیا قبول داری حسن روحانی همان ابوموسی اشعری است؟!
گفتم: من مثل شما نمیتوانم اینقدر راحت تطبیق بدهم شخصیتها را...
گفت: چرا؛ روحانی همان ابوموسی اشعری است؛ و حاج ق . ا. س. م هم خودش نامه نوشت و گفت دست روحانی را میبوسم... پس من این را نگفتهام که؛ در واقع خود حاجی گفته دستبوسِ ابوموسی اشعری است!!!
این را میگفت و میخندید!
(رئیس شعبه و منشی شاهد این صحنه و این حرفها و این خندههای تاسف آور بودند.)
به ایشان گفتم: مشکل این است که حاجی چیزی را میدید که خیلی بالاتر از سطح تحلیل و فهم شما بود. اگر شما هم آن را میفهمیدی، حاج ق.ا.س.م میشدی؛ نه حمید رسایی!
نهایتا هم به ایشان در همان جلسه گفتم آقای رسایی چه شکایت بکنی و چه نکنی، من تا زندهام یاد همه خواهم انداخت که به حاجی گفتی دستبوسِ ابوموسی اشعری" !