شناسهٔ خبر: 70438455 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

یادداشت وارده

8 درس‌ از سقوط بشار اسد

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز در یادداشتی پیرامون سقوط بشار اسد نوشت: حوادث سیاسی امروز جهان به شدت عبرت‌آموز است و سقوط دولت بشار اسد در سوریه خود یک از این حوادث عبرت‌آموز است که نشان داد حفظ اقتدار ملی منشأ همه آسودگی‌های مشروع است و با داشتن اقتدار ملی است که قدرت‌های شرق و غرب خاضع می‌شوند.

صاحب‌خبر -

سیدسعید زاهد زاهدانی، استاد جامعه شناسی دانشگاه شیراز

سیدسعید زاهد زاهدانی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز، یادداشتی کوتاه برای ایکنا با عنوان «درس‌هایی که از سقوط بشار اسد می‌توان گرفت»، ارسال کرده که در ادامه می‌خوانیم:

حوادث سیاسی امروز جهان به شدت عبرت‌آموز است. اگر از این افت‌و‌خیزها درس لازم را بگیریم مبتلا به تکرار تاریخ نخواهیم شد و حرکت رو به جلو را با گام‌های استوارتری برخواهیم داشت. سقوط دولت بشار اسد در سوریه خود یک از این حوادث عبرت‌آموز است. در این یادداشت کوتاه تلاش می‌کنیم برخی از این درس‌ها را مرور کنیم:

۱ ـ یکی از درس‌های عمده غافل نشدن از کید دشمن است. به نظر می‌رسد به هر دلیل، مانند دل به وعده‌های بی‌جا سپردن، تطمیع شدن، خسته شدن از مبارزه و ...، اگر هر جماعتی از دشمن خود غافل شود به ناگاه برسر او شبیخون خواهد زد.

۲ ـ مغرور نشدن به پیروزی‌ها. سرکوب داعش که داعیه تشکیل حکومتی از ساحل دریای مدیترانه تا داخل مرز‌های ایران را داشت و با سفاکی پیش می‌آمد و انسان و انسانیت را درو می‌کرد پیروزی بزرگی بود. اما سوریه و محور مقاومت نمی‌باید به آن غره می‌شد و عقبه کار را محکم نمی‌گرفت.

۳ ـ نمی‌توان دل به حمایت دولت‌های غرب و شرق بست. حد حمایت ایشان، اگر هم باشد، از افرادی است که منفعت آنان را تأمین می‌کنند. در کشورهای موسوم به جهان سوم پیوستن به بلوک‌های شرق و غرب از دوران جهان دوقطبی هنوز باقی است. رهبران این کشورها هر یک برای دوام و بقای خود خود را در یکی از این بلوک قرار می‌دهند، البته این رسم توسط انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی ایران شکست و اصل نه شرقی و نه غربی به‌عنوان یکی از اصول برجسته تاریخ معاصر جهان عملیاتی شد اما هنوز این رسم فراگیر نشده و رهبران این گونه از کشورها خود را در یک از این دو بلوک که شرق آن را روسیه و چین نمایندگی می‌کنند، قرار می‌دهند. سابقه نشان داده است که اتصال به بلوک غرب تا زمانی دوام دارد که منافع کشورهای غربی تأمین می‌شود. به مجرد زیر سؤال رفتن منافع ایشان رهبری آن کشور به نوع قربانی منفعت آنان می‌شود. مانند رهبری محمدرضا شاه که پس از سقوط دولتش حتی به کشور آمریکا هم راه داده نشد. بشار اسد خوش‌شانس بود که توسط روسیه پذیرفته شد اما در هر دو مورد ایران و روسیه دیدیم و می‌بینیم که این حمایت شامل حال ملت‌ها نمی‌شود. تکه پاره شدن سوریه و آسیب دیدن ملت ایران زیر فشار تحریم‌های بی‌امان این را می‌گوید.

۴ ـ آنان حامی ملت‌ها نیستند. آنان ملت‌ها را مانند گوشت قربانی بین خود تقسیم می‌کنند.

۵ ـ آنان ملت‌ها را قوی نمی‌خواهند و در اولین فرصت منبع اقتدار آنان را هدف قرار می‌دهند تا ضعیف و ناتوان شوند یا ناتوان بمانند. بمباران پایگاه های نظامی سوریه حکایت از این دارد.

۶ ـ قدرت در دست ملت‌هاست. نباید این قدرت را به دست نااهل سپرد. نااهل قدرت مردم را به نفع خود مصادره می‌کند. دولت‌ها با حمایت ملت‌ها روی کارند نه حمایت شرق و غرب. به مجرد خالی شدن پشت هر دولت از ملت آن، خود ابرقدرت‌ها پیش‌قدم حذف او می‌شوند. باید رهبری انتخاب کرد که وفادار به ملک و ملت باشد.

۷ـ دلخوش کردن به لذت‌های زودگذر دنیا منشأ از دست رفتن دنیا و آخرت است. نباید سرگرم خوشی‌های زودگذر شد و فریب دنیا را خورد.

۸ ـ حفظ اقتدار ملی سرمنشأ همه لذت‌ها و آسودگی‌های مشروع است. با داشتن اقتدار ملی شرق و غرب خاضع می‌شوند نه چیز دیگری. به فرموده حضرت امام راحل (ره) ابرقدرت‌ها تابع زورند.

انتهای پیام