شناسهٔ خبر: 70379334 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرنامه دانشجویان ایران | لینک خبر

بهاره نورمحمدی؛

جراحت بشر؛ نقدی بر عملکرد نمایشی سازمان‌های حقوق بشری

قرار بر آن بود که حقوق بشر پوشالی نباشد، استانداردهای دوگانه نداشته باشد، بازیچه دست قدرت‌ها نشود و هزار هزار قرار دیگر که در نهایت تنها در همان اسناد بین‌المللی و کتاب‌های حقوق بین‌الملل باقی ماند.

صاحب‌خبر -

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از بهاره نورمحمدی*/// قرار بود تمامی ابنای بشر از بدو تولد، آزاد و دارای حقوق و حرمت یکسان انگاشته شوند. قرار بود که در دنیای پسا جنگ جهانی، حقوق بشر حقی ثابت و غیرقابل نقض باشد. قرار بود که هیچ‌کس از حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی خود محروم نشود. قرار بود که در هنگام جنگ، غیرنظامیان از هرگونه خشونت و حمله در امان باشند. قرار بود که کودکان از هرگونه تهدید و خشونت محفوظ بمانند.

قرار بود که هیچ‌کس به‌خاطر نژاد، مذهب یا قومیت خود تحت تبعیض یا رفتار غیرانسانی قرار نگیرد. قرار بود که هر انسانی حق داشته باشد در کشور خود زندگی کند و هیچ‌کس مجبور به مهاجرت یا آوارگی نشود. قرار بود که کسی از دسترسی به منابع اولیه زندگی محروم نشود و هر انسانی حق برخورداری از بهداشت، آموزش، و امنیت غذایی را داشته باشد.

قرار بود که در زمان جنگ، بیمارستان‌ها، پزشکان و مجروحان مصون از هرگونه آسیب باشند. قرار بود که خبرنگاران و اصحاب رسانه دارای مصونیت باشند و از جان آنها محافظت شود. قرار بود که نسل‌کشی، این شوم‌ترین عذاب بشری، برای همیشه از نقشه جهان محو شود.

قرار بود که بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸، کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹، پیمان‌نامه حقوق کودک ۱۹۸۹ و ده‌ها معاهده بین‌المللی دیگر، از جنگ جلوگیری و از صلح و امنیت بشر صیانت شود...

قرار بر آن بود که حقوق بشر پوشالی نباشد، استانداردهای دوگانه نداشته باشد، بازیچه دست قدرت‌ها نشود و هزار هزار قرار دیگر که در نهایت تنها در همان اسناد بین‌المللی و کتاب‌های حقوق بین‌الملل باقی ماند.

از وعده‌های محقق نشده این معاهدات که گذر کنیم به واقعیات بی‌رحمانه این جهان می‌رسیم؛ کیلومترها آن سو تر از ساختمان سازمان ملل متحد، باریکه محصور و مظلوم غزه...

اینجا سال‌هاست که برخلاف ماده اول اعلامیه حقوق بشر از آزادی و حقوق یکسان انسان‌ها خبری نیست. اینجا بمب‌های خوشه‌ای و فسفری از یک سلاح ممنوعه به یک ابزار هر روزه بدل شده‌اند. اینجا خبری از مصونیت بیمارستان‌ها و مراکز درمانی نیست و المعمدانی، الشفا، الاقصی، کمال عدوان و... بارها مورد حملات وحشیانه اسرائیل قرار گرفته‌اند و به گورستان مجروحان خود تبدیل شده‌اند.

اینجا بیماران حتی اگر از خطر بمب‌ها جان نیمه سالم خود را به در ببرند، بر اثر نبود دارو و اکسیژن جان می‌بازند. اینجا شهدا بدون کفن می‌مانند. اینجا اثری از رعایت حقوق کودکان نیست و حتی نوزادان نیز از حملات بمب‌های سنگرشکن مصون نمی‌ماند. اینجا گاها تاریخ ولادت با شهادت یکی می‌شود. اینجا از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده می‌شود. اینجا آب را بر مردم می‌بندد.

اینجا عامدانه خبرنگاران را هم هدف قرار می‌دهند تا حقیقت را ترور کنند. اینجا حتی سازمان ملل نیز به دلیل حملات اسرائیل و خطرناک بودن گذرگاه‌ها، ارسال کمک‌های بشردوستانه خود را متوقف می‌کند. اینجا شمار شهدا از ۴۴ هزار نفر گذشته است...

اینجا غزه است، گورستان حقوق بشر؛ حق زندگی، حق سلامت، حق امنیت، حقوق زنان، حقوق کودکان و... همه و همه مدت‌هاست که در این گورستان به خاک سپرده شده‌اند تا رژیم صهیونیستی بتواند با آسودگی خاطر در سایه سکوت سازوکار‌های بین‌المللی حقوق بشری و جامعه جهانی به جنایت‌های خود ادامه دهد.

به ساختمان سازمان ملل و آن میز دایره‌ای شکل شورای امنیت که بازگردیم، عده‌ای دور هم جمع شده‌اند تا به ظاهر به حفظ صلح و امنیت جهانی بپردازند اما به واقع تاکنون ثمره‌ای جز تشدید ناامنی نداشته‌اند. هر چند وقت یک بار درخواست برگزاری نشستی اضطراری توسط یکی از کشورها مطرح می‌شود، سپس نمایندگان کشورها دور آن میز دایره‌ای می‌نشینند، نطق می‌کنند، بیانیه می‌خوانند و پس از بررسی پیش‌نویس قطعنامه آتش‌بس آن را به رای می‌گذارند. قطعنامه‌ای که شاید ‌بتواند جلوی ماشین کشتار وحوش صهیونیست را بگیرد و جان انسان‌ها را در امان بدارد؛ اما درنهایت طبق قانون جنگل، یک نفر که نماینده آمریکا و حامی اصلی اسرائیل است دست خود را بالا می‌برد و می‌گوید ایالات متحده این قطعنامه را وتو می‌کند... و این یعنی مهر تایید بر ادامه جنایات رژیم غاصب، یعنی مهر تایید برای کشتن آن نوزاد یک روزه فلسطینی... وتو یعنی "بکش!" من اینجا هستم... یعنی من حواسم هست تا کسی جلوی لوله تانک‌هایت را نگیرد! یعنی تو آزادانه به کشتن ادامه بده! وتو همان عاملی است که به گفته گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، سازمان ملل و شورای امنیت را فلج کرده است.

البته که سگ هار آمریکا در منطقه، وحشی‌تر از آن است که قلاده‌ای به اسم آتش‌بس نیز بتواند به طور کامل جلویش را بگیرد، چرا که حتی در زمان تصویب قطعنامه نیز بارها شاهد نقض آتش‌بس توسط این رژیم غاصب بوده‌ایم. از طرفی حتی محکومیت در دادگاه لاهه و حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت نیز اگرچه اقدام مهمی بود، اما در عمل چیزی از شدت و حدت جنایات این رژیم کم نکرده است.

اما به راستی اگر تمام این ساختارهای عریض و طویل صرفا به ابراز تاسف و نهایتا محکوم ساختن جنایتکار محدود می‌شوند و در عمل نمی‌توانند اقدام ملموسی برای نجات جان انسان‌ها بکنند، پس این حقوق بشر به کدام درد این جراحت بشر می‌خورد؟ کجا و کی و با چه اتفاقی قرار است این قوانین حقوق بشری مرهمی بر زخم بشر باشند؟ آیا اگر این وقایع در جغرافیایی دیگر رخ داده بود هم کشورهای غربی به ابراز تاسف اکتفا می‌کردند؟ آیا کذب است اگر بگوییم که جان انسان مو بلوند و چشم رنگی اروپایی برای کسانی که دور میز شورای امنیت نشسته‌اند، مهم تر از جان یک نوزاد بی‌گناه فلسطینی است؟ آیا جدای از توان، این نهادهای بین‌المللی اصلا تمایلی به بهبود این جراحات دارند؟ ایا قرار است که این نهادهای به ظاهر حقوق بشری خود نیز به جراحتی دیگر بدل شوند؟ جراحت ناکارآمدی سازمان‌های حقوق بشری، درد فلج بودن شورای امنیت به سبب وجود حق وتو، جراحت نقض فاحش حقوق بشر و... آیا بهتر نیست در این روزهای تلخ و تاریک جهان، ۱۰ دسامبر را به جای روز حقوق بشر، روز جراحت بشر نام‌گذاری کنند؟!

*فعال دانشجویی