به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، شب یلدا یا شب چله از دیرباز در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای داشته و رسوم و آیینهای خاص خود را در طول تاریخ حفظ کرده گرچه امروز دیگر از برخی از آیینهای کهن یلدا خبری نیست، اما همچنان بعضی از رسوم پابرجاست که میتوان به دورهمی خانوادهها، خوردن میوهها و خوراکیهای خاص، حافظ خوانی و ... اشاره کرد.
در گذشته در مناطق مختلف ایران در شب چله آداب و رسوم خاصی حکمفرما بوده که همچنان در برخی مناطق این رسوم زنده است و برگزار میشود و برخی رسوم هم منسوخ شده و به باد فراموشی سپرده شده که کهن شهر قزوین هم از این امر مستثنا نبوده است.
به بهانه شب یلدا طولانیترین شب سال با «علیرضا احمدی» کارشناس حوزه تاریخ و فرهنگ، پژوهشگر و دبیر انجمن تاریخ قزوین گفتوگویی را ترتیب دادیم که از نظر میگذرد.
شب یلدا پیشینه خاصی داشته؟
پیدایش یلدا به دوران باستان بازمیگردد که نشأت گرفته از باورها و تصوراتی بود که مردم زمانه از جغرافیا و اوضاع و احوال منطقه خودشان داشتند چرا که علم، محدود بود و انسانها برای پاسخ به رویدادهایی که پیرامونشان اتفاق میافتاد همیشه جوابی پیدا میکردند و با آن، زیست خود را آسانتر میکردند.
یکی از این اتفاقات، شب یلدا بود که همواره در ایران باستان، رسمی بوده که آتش و خورشید و نور مظهر روشنایی و تاریکی نماد اهریمن بوده است.
در طول فصولی که شبها بلندتر بوده مردمان ایران زمین معتقد بودند اهریمن بر روشنایی پیروز شده، اما در شب یلدا به یک باره زایش دوباره خورشید اتفاق افتاده، انقلاب فصول رخ داده که روزها بلندتر میشود که همان زایش خورشید یا مهر است که روشنایی و نور را پاس میداشتند که بر اهریمن پیروز شود.
در دوران پس از اسلام، شب یلدا تغییر پیدا کرد؟
در دوران پس از اسلام همان طور که بسیاری از آیینهای ما دستخوش تحول و با باورهای اسلامی تلفیق شد یلدا هم به همین شکل بوده که در متون تاریخی دوره قاجار به بعد، یلدا را به عنوان شب چله میشناسیم. باور، همان باور است، اما آیینها متفاوتتر شد که به ندرت برخی آیینها برگزار میشود.
از چه دورهای در قزوین، شب چله داریم؟
در قزوین پس از دوره اسلامی و معاصر شب چله داریم. رسم قزوینیها با رسوم ایرانیان در این شب تقریباً یکسان بوده است. البته خاصیت جشنهای ملی اعم از سده، یلدا و نوروز این است که تفاوتهای خیلی فاحشی وجود ندارد، اما تفاوتهایی به لحاظ یک سری خوراکیها و محصولاتی که وابسته به آن شهر بوده، در شب چله وجود داشته از طرفی، یک سری باورهایی هم که مردمان آن ناحیه از پیش داشتند و تلفیق کردهاند، وجود داشته است.
مثال میزنید؟
به خاطر وجود باغستانهای سنتی در قزوین بادام، گردو و پسته در شب یلدا جزو خوردنیهای لاینفک قزوینیها بوده که یکی از رسومی که از قدیم بوده و هنوز هم جاری است رفتن به خانه بزرگترها و خوردن هفت میوه بوده که شامل هندوانه، انار، خرمالو، بادام، پسته، گردو و انجیر خشک بوده است. (البته در زمان قدیم به دلیل نبودن شرایط سردخانهای، اصولاً میوههای تابستانه به صورت خشک مصرف میشد.)
غذای خاصی هم در شب یلدا میپختند؟
غذاهایی که مناسبتی بوده در قزوین شیرین بوده که برای شام یلدا هم این غذاها را درست میکردند مثل هویج پلو و شیرین پلو یا آش برنج با شیره که قزوینیهای اصیل میپختند و نوش جان میکردند. البته سبزی پلو با ماهی هم بعضا درست میکردند که در واقع بیشتر غذاها و آجیلی که در شب یلدا مصرف میشد شیرین بود و به «شب چره» معروف بود.
مردم قزوین برای شب چله اعتقاد خاصی داشتند که جالب بوده باشد؟
بله. قزوینیها اعتقادی که داشتند و برای بچهها تعریف میکردند این بود که در شب یلدا «اگر ننه سرما گریه کند، باران میآید، اگر پنبه از لای لحافش بیرون بزند برف میآید و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود و بر زمین بریزد، تگرگ در راه است.»
البته یکی از رسومی که از قدیم باقی مانده و هنوز هم وجود دارد فرستادن خنچه به خانه عروس است که سینی را از هفت قلم تنقلات پر میکردند و خانواده داماد برای خانواده عروس میفرستاد که همراه آن طلا و پارچه هم بود که هنوز قزوینیهای اصیل بر انجام این رسم پایبند هستند.
رسومی که در گذشته در شب یلدا وجود داشته، اما الان دیگر در قزوین خبری از آنها نباشد؟
دو رسمی در شب یلدا داشتیم که در حال حاضر اصلاً آنها را نداریم. یکی رسم شال انداختن بود. در محلهایی که پسری از دختری خوشش میآمد به پشت بام پدر خانه دختر میرفت و شالی که دور کمرش بوده را به پایین داخل حیاط آویزان میکرد اگر خانواده دختر راضی به ازدواج شان میشد به شال پسر هدیهای مانند نخود و کشمش و ... میبستند. پسر وقتی شالش را بالا میآورد خوشحالی میکرد که بله را از خانواده عروس گرفتم.
قاشقزنی هم رسم دیگری بوده که در قزوین انجام میشد. یک عده از نوجوانان و جوانان دختر و پسر چادر بر سرشان میانداختند و شروع به قاشق زدن میکردند و جلوی خانهها میرفتند و هدیهای مثل نخود و کشمش، باسلق و خرما و ... به آنان داده میشد.
رسوم دیگری هم داشتیم؟
البته یکی از رسمها رفتن به خانه بزرگترها بود که معمولا کرسی بود و همه دور آن جمع میشدند و مادربزرگها و پدربزرگها از قصههای کهن، خاطرات و تجربیات خود برای بچهها تعریف میکردند و تفالی به حافظ میزدند.
حتی میگفتند مادربزرگها در شب غذا نان میپختند؛ به اندازهای نان پخت میکردند که تا آخر زمستان کفاف خانواده را میداد. نانها را خشک میکردند و موقع مصرف کمی به آن آب میزدند و به آن «چرک» میگفتند.
در مورد چله بزرگ و چله کوچک که قدیمیها میگفتند، توضیح میدهید ماجراش چی بود؟
از اول دی تا ۱۰ بهمن را چله بزرگ میگفتند و به برادر بزرگتر معروف بود. بعد از از ۱۱ بهمن تا ۳۰ بهمن هم چله کوچک بود. بین اینها فاصله زمانی به مدت هشت روز وجود داشت که چارچار میگفتند یعنی چهار روز از چله بزرگ و چهار روز از چله کوچک بود که هفتم تا ۱۴ بهمن را شامل میشد که در این مدت سرمای خیلی شدیدی وجود داشت و «سرمای پیرزن کش» به آن میگفتند.
در قدیم مردم در شب یلدا یک ساعت بعد از غروب آفتاب، شام میل میکردند و، چون شب مناسبتی بوده تنقلات و خوراکیهای متعددی در نظر میگرفتند و تا ساعاتی از شب مثلا ۱۲ بیدار میماندند و این شب را سپری میکردند.
برای حسن ختام اگر توضیحی دارید، بفرمایید.
یلدا، شبی است که تعادل کیهانی در آن اتفاق میافتد و به عنوان بلندترین شب سال از نظر علمی زمین در مسیر مداری خود به دور خورشید، به بیشترین کجی محوری خودش میرسد.
از نظر معنوی هم یلدا، رفتن از تاریکی به سوی روشنایی و نمادی از امید و رهایی از مشکلات و تولدی دوباره است. صله رحم و تعاملات اجتماعی که در این شب انجام میشود، قطعا تقویت اجتماعی و آرامش درونی را به همراه دارد و شنیدن روایتهای تاریخی و قصههای کهن هم سبب تقویت هویت فرهنگی و حفظ ارزشهای جمعی میشود.
شب یلدا که پشتوانه علمی و فرهنگی دارد از آن ماست، در این شب با آن غریبه نیستیم بلکه با آن مانوس بوده و هم نوعی و تطبیق داریم.