شناسهٔ خبر: 70353005 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

طولانی‌ترین شب سال؛

یلدا سفیر روشنایی

یلدا با وجود اینکه طولانی‌ترین شب است، اما از آغاز کوتاه شدن تدریجی تاریکی و بلند شدن روز خبر می‌دهد و از دیرباز، هم برای شب نشینی خانواده و دورهمی اقوام و هم از حیث سرآمدن سیاهی و نزدیکی روشنایی حائز اهمیت بوده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش جام‌جم‌آنلاین از ایرنا، در منابع تاریخ و ادب کهن ایران زمین از نخستین اقوام سخن به میان آمده است که از دست سرزمین‌های به نسبت تاریک با آب و هوای سرد و خشن به ستوه آمده و از شمالی‌ترین مناطق (سیبری) به پایین‌تر و به عبارتی به سمت و سوی اعتدال و دشت‌های فراخ با آب و هوای معتدل، فوج فوج کوچ کرده‌اند.

در هزاره‌های قبل در دیدگاه آن اقوام مهاجر که بار‌ها آفتاب کم‌رمق را اسیر چنگال چنگال برف و بوران مشاهده می‌کرده‌اند، خورشید همواره مغلوب سرما و سیاهی بوده و برف و تاریکی با استیلا بر آفتاب، شب و برودت بسیار را بر دشت‌ها تحمیل می‌کرده است.

آن‌ها به تدریج عازم فلات ایران و شبه قاره هند شده‌اند و گروهی از آنان بعد‌ها به آریایی‌ها شهرت یافته‌اند و خورشید در نظر آن جماعت، از احترام و قداست خاصی برخوردار بوده است تا جایی که ایرانیان قبل از اسلام، اگر چه به خورشید با تقدس و احترام می‌نگریسته‌اند، اما هرگز بت‌پرستی نکرده‌اند.

خورشید همواره در نزد آریایی‌ها مظهر سرزندگی و سرچشمه روشنایی و برکت بوده و به تبع آن، سرزمین‌هایی که روز‌های طولانی و شب‌های کوتاه و آب و هوای گرم و معتدل داشته، برای زندگانی مناسب و مطبوع بوده است.

بر اساس این باور‌های اساطیری و از منظرگاه علوم نجوم نیز، آخرین شب پاییز که پنجه‌های خود را بر گردن آفتاب می‌فشارد تا نسبت به شب‌های واپسین، ثانیه‌هایی بیشتر از عمر روز را بکاهد و بر سنگینی شب بیفزاید، طولانی‌ترین و سنگین‌ترین شب سال است و جدال شب طولانی و روز کوتاه، بدون پیروزی کامل سیاهی خاتمه می‌یابد.

روز نیمه جان و آفتاب زخمی از چنگال خونین شب و شفق، در نخستین روز دی ماه، قامت خود را به سختی راست می‌کند و با وجود اینکه تازه اول زمستان و سوز و سرماست و نای راه رفتن ندارد، اما این امید در دل روز زنده است که خفقان شب به سر رسیده و لحظه به لحظه از درازی شب دیجور کاسته و بر عمر روز افزوده می‌شود.

آری طولانی‌ترین شب سال یا همان یلدا، با اینکه غزل خداحافظی را با شب نشینان می‌خواند، اما فضایی گوارا برای همدلی و هم نشینی را گرد می‌آورد و ایرانیان از سده‌های گذشته، این شب دیرپای را تا سپیده دمان با کنار هم بودن، تناول شیرینی، شربت، آجیل و خوراکی‌های متنوع و تفال بر دیوان خواجه شیراز تجربه کرده و جشن گرفته‌اند.

یلدا برای ما ایرانی‌ها همچون دانه‌های انار، خوشمزه و آبدار و مثل رقص شمع در انجمنی تاریک، خوش منظره و خیال‌انگیز است؛ چه ابیات نابی که از این شب شعرخیز بر زبان سرایندگان جاری نشده است و چه خاطرات مانایی که در لابلای صفحات دیوان یلدا نقش نبسته است.

شام بی‌مثال یلدا یادآور یار و محبوب نیز هست و بر همین اساس، میهمانی و میزبانی و هدیه بردن زوج‌های جوان برای خانواده‌های همدیگر نزد ایرانیان مرسوم است و دل و دلبر در چنین شبی باهم به مفاهمه می‌پردازند و حتی درد دل نیز در ثانیه‌های چنین شبی دلچسب است، به قول معروف " که غم با یار گفتن غم نباشد".

ترازوی روز و شب که در نوروز به حد تعادل می‌رسد، در شب یلدا به طور کامل به سمت شب سنگین می‌شود، اما از فردای آن روز یعنی از آغاز دی ماه، پرسنگ به پرسنگ از وزن شب کم و بر سماجت روز اضافه می‌گردد و البته جوجه را نیز در آخر پاییز می‌توان شمرد.

این ضرب‌المثل مثل همه ضرب‌المثل‌های ایرانی، بیراه بر زبان‌ها راه نیافته است بلکه گویی در روزگاران قدیم، نگهداری جوجه‌ها بخصوص در فصل پاییز با سرما‌های استخوان سوز، بسیار دشوار بوده و تلفات زیادی داشته است.

هنر مرغداران نیز در این بوده که بیشترین تعداد جوجه را به سلامت تا پایان پاییز نگهداری کنند؛ این آزمون به حدی در فرهنگ عامه جا افتاده بوده که امروز نیز به شکل رجزخوانی و بیان شرط، در محاورات روزمره رواج دارد، یعنی نتیجه کار هر کسی در موعد معین و روز آزمون مشخص خواهد شد که چند مرده حلاج است.

اکنون در شام یلدا و آخرین روز پاییز می‌توانیم شمار جوجه‌های روزگار را بشماریم که آیا توانسته است با همه سرسختی که دارد، همه را به سلامت نگهدارد؟ اما نه.

شب در این مصاف سخت، از نیزه آفتاب مجروح و خون‌آلود شده و روز به تشییع پیکر سنگین شب کمر بسته است و یلدا به عنوان سفیر روشنایی، در صور می‌دمد تا رستاخیزی جهانی را در جغرافیای انسان‌ها و به ویژه در منزلگاه ایرانیان برپا دارد و همگان را به جشن فراخواند.