دست راست این پسر قطع شده بود و او شرایط وخیمی داشت. به همین دلیل سریع به اتاق عمل انتقال یافت، اما جراحی پیوند ناموفق بود.

ایمان بعد از مرخص شدن از بیمارستان از پسری به اسم حامد شکایت کرد و گفت این جوان دست او را قطع کرده است.

شاکی به ماموران گفت: من و حامد در دو روستا در حوالی ورامین زندگی می‌کنیم و از قبل با هم اختلاف داشتیم. ما چند بار درگیر شده بودیم. روز حادثه حامد و برادرش بی‌دلیل به من حمله کردند. حامد با شمشیر ضربه‌ای زد که باعث شد دست راستم قطع شود.

حامد بعد از دستگیری به درگیری‌های طولانی‌مدت با ایمان اعتراف کرد، اما گفت در آخرین دعوا با شمشیر ضربه‌ای به دست او نزده است.

با وجود این، کیفرخواست علیه متهم صادر و او در شعبه ۱۳ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

ایمان در جلسه دادگاه گفت: خانواده من و حامد از قبل به خاطر مسائل روستا با هم اختلاف داشتند و ما چند بار درگیر شده بودیم. روز حادثه من نزدیک خانه‌مان بودم که حامد و برادرش به سمتم حمله کردند. آن‌ها به خاطر اختلاف قدیمی کتکم زدند و حامد با شمشیر ضربه‌ای به دستم زد و فرار کرد. پیوند دستم ناموفق بود و دستم قطع شد. این اتفاق تاثیر بدی در روحیه‌ام گذاشته و به همین دلیل برای حامد قصاص می‌خواهم.

در ادامه متهم به دافع از خودش پرداخت و گفت: روز حادثه در نزدیکی خانه‌مان بودم که ایمان و برادرش به خانه ما حمله کردند. من و برادرم برای دفاع از خانواده با آن‌ها درگیر شدیم. ما شمشیر نداشتیم و شمشیر مال برادر ایمان بود. من اصلاً نمی‌دانم دست ایمان چطور قطع شد و بی‌گناه هستم.

با پایان اظهارات شاکی و متهم، قضات دادگاه ادامه جلسه را به بعد موکول کردند تا توضیحات شاهدان را نیز بشنوند.