به گزارش خبرنگار ایلنا، در تمام هنرها آنچه به عنوان خروجی پیش روی مخاطبان قرار میگیرد، همه آن چیزی نیست که وجود دارد و روی آن کار شده است. بدون شک مولفههای مهمی وجود دارند که به دور از چشم مخاطبان، مهمترین نقشها را در ارائه یک اثر هنری و البته عامیانه و تجاری ایفا میکنند. چه کسی تصور میکند یک تصویربردار بد تا چه حد میتواند یک فیلم سینمایی را از یک شاهکار هنری به یک اثر سطحی و بی مایه تنزل دهد؟
موسیقی نیز چنین هنری است و تئاتر نیز در این دسته از هنرها قرار میگیرد. کلا هنرهای جمعی را بیش از هنرهای انفرادی مانند نقاشی و مجسمهسازی و خوشنویسی میتوان در این دسته قرار داد.
در مقوله گسترده و متنوع موسیقی، ما به عنوان مخاطب معمولا نام خواننده و نهایتا آهنگساز را در انتخابها و اولویتهایمان مورد توجه قرار میدهیم. اما در واقع این دو عنصر تنها بخشی از یک مجموعه بزرگ هستند. چگونه میتوان یک پارتیتور را بدون داشتن نوازندگان زبده، درست از کار درآورد. اما این تمام ماجرا نیست. اگر یک قطعه موسیقی را مانند یک هرم بدانیم. تا رسیدن به راس آن عوامل مختلف و مهمی را میتوان سراغ داشت و درباره اهمیتشان صحبت کرد. اما به جز «ترانه» و «شعر» و «آهنگ» و «خواننده» چه موارد دیگری هستند که به تولید و انتشار یک اثر درخور میانجامند؟
باید گفت صدابرداری یکی از مهمترین مقولات در تولید یک اثر استودیویی یا اجرای یک کنسرت است. اما در این میان «میکس و مستر» و «تنظیم» را نباید نادیده گرفت. بدون شک «میکس و مستر» و «تنظیم» بخشهای مهمی هستند که در صورت یک صدابرداری درست و علمی، کیفیت یک اثر یا مجموعه را ارتقاء خواهند داد. این مقولات با ظهور سازها و سازبندیهای جدید و با وجود ابزار و امکانات دیجیتال، اهمیت بیشتری یافتهاند. در نهایت اینکه اثری در مارکت امروزی موسیقی ماندگار خواهد شد که از این قافله جا نماند و همه مولفات مهم را تکبهتک مدنظر قرار دهد.
سوالی که پیش میآید این است که آیا در زمینه آموزش کلاسیک و مدرن صدابرداری و میکس و تنظیم کتابی تخصصی منتشر شده است؟ باید گفت خیر. افشین آرام (صدابردار و موزیسین) تلاش کرده با انتشار یک کتاب تخصصی این خلاء را تاحدودی پر کند. او در گفتگو با ایلنا درباره این اتفاق توضیحاتی داد.
افشین آرام، آهنگساز و تنظیمکننده موسیقی است که درباره فعالیتهایش به ایلنا گفت: من کارم آهنگسازی و تنظیم است، اما در استودیو صدابرداری آموزش میدهم. من در این زمینه با خیلی خوانندگان امروزی ازجمله مازیار فلاحی داشتهام. آقای فلاحی کنسرتهایی را هم در آمریکا و اروپا داشتهاند که من نیز با ایشان همکاری داشتهام. به هرحال آنچه آموزش میدهم یا در کتابم به آنها پرداختهام حاصل تجاربی است که طی این سالها در استودیو و طی همکاری با خوانندگان و گروه نوازندگان، فرا گرفتهام.
چرا روی تالیف و انتشار کتابی در زمینه صدا در موسیقی تاکید دارید؟
به هرحال خودتان که اهل رسانه هستید و آنها که در زمینه موسیقی و مطالعه مقالات، دستی بر آتش دارند، میدانند که هر آنچه تا امروز با موضوع موسیقی و مباحث تخصصی در حوزه کتاب منتشر شده، بیشتر ترجمه هستند و خب اغلب این دوستان مترجم موزیسین نیستند. اینگونه است که یک مترجم که کار ترجمه انجام میدهد، کتابی خارجی از نویسندهای (خواه معتبر) را برمیدارد و به فارسی برمیگرداند؛ حال این کتاب میتواند درباره موسیقی باشد. بر همین اساس است که میتوان گفت در زمینه آثار مکتوب با موضوعات تخصصی موسیقی کاستیهایی وجود دارد.
با این حساب کتاب شما «راهحل نهایی؛ میکس و مستر» یک اثر تخصصی است، چون نویسنده ایرانی، موزیسین و متخصص صدابرداری است. مهمترین ویژگی کتابتان چیست؟
من سعی کردهام موضوعات تخصصی و مباحث خیلی مهم را به زبانی خیلی ساده بنویسم. موضوعاتی که کمتر به آنها توجه میشود و در کیفیت صداییِ یک اثر موسیقایی تاثیر به سزایی دارند. نشر کتاب را انتشارات «نارون» انجام داده است. آقای حیدرزاده در این زمینه خیلی با من همکاری داشتند. مجوز کتاب صادر شده و حال در مرحله چاپ است.
چه شد که سراغ تالیف این کتاب رفتید و روال چگونه طی شد؟
پیش از تالیف کتاب و در همان ابتدای تدریس متوجه شدم که باید اتودی داشته باشم. در ادامه شروع به ساختن اتود مورد نظرم پرداختم، تا به این واسطه بتوانم موضوعات را به زبان ساده برای شاگردانم بیان کنم. سپس اتود را طراحی کردم و با خودم گفتم باید آن را پرورش بدهم؛ بنابراین روی این مقوله متمرکز شدم. در ادامه اتود را روی افراد مختلف تست کردم و این کار تا آنجا ادامه پیدا کرد که به یک موضوعیت کامل رسیدم. سپس آن موضوعیت کامل را دستهبندی کردم که حال نتیجه آن کتاب «راه حل نهایی؛ میکس و مستر» است. باید بگویم این اثر را براساس تجاربی که طی همه این سالها در حوزه صدا کسب کردهام، و بر اساس مطالعاتی که انجام دادهام، نوشتهام. از آنجا که خودم آهنگسازی میکنم و کارهای تنظیم آثار را به عهده دارم و در نهایت خودم خروجی میگرفتم، این روند برای من به کسب تجاربی منجر شده است. من به نوعی همیشه با پروسه تولید تا رسیدن به مرحله خروجی اثر سر و کار داشتهام و خب همه این موارد در نگارش کتاب به من کمک کردهاند. حال نیز با کتابی خلاصه و مرجع مواجهیم که امیداورم توسط نوازندگان، صدابرداران و همه آنهایی که موسیقی کار میکنند یا صرفا کتابخوان و شنونده هستند، مورد توجه و استفاده قرار گیرد.
آیا کتاب دیگری در زمینه میکس و مستر و صدابرداری در بازار کتاب ایران منتشر شده است؟
همانطور که گفتم اکثر کتابهای موجود در بازار ترجمه هستند. به طور مثال کتاب «هنر میکس» از دیوید گیبسون را داریم که به فارسی ترجمه شده و درباره مقوله بعد در موسیقی است. موضوع این است که آقای گیبسون در کتابش به موسیقی غربی میپردازد.
کتاب شما چقدر با موسیقی الکترونیک مرتبط است؟
در ابتدای کتاب مباحثی بیان میشود که اگر مخاطب آنها را کسب کند، میتواند در موسیقی الکترونیک و بخش سینتیسایزر مورد استفاده قرار بگیرد. این مباحث، اطلاعاتی پایهای راجع به فیزیک صوت است. بر همین اساس علاقمندان و هنرجویان میتوانند صدای سینتیسایزر را بشناسید.
چه منظری را برای نگارش کتاب «راه حل نهایی» مدنظر داشتهاید؟
من در کتابم مقوله «میکس» در موسیقی را به صورت «بُعد» نگاه کردهام. البته برخی اساتید خارجی نیز به نوع میکس کردن همین نگاه را دارند. تلاش من این بوده کتاب را بر اساس دانش و فهم مخاطبان ایرانی بنویسم که میتوانند موزیسین باشند یا نباشند.
کمی درباره «بُعد» در موسیقی توضیح دهید تا مخاطبان عامتر نیز موضوع را متوجه شوند.
زمانی که به یک اثر موسیقایی را با هدفون یا هندزفری گوش میکنیم، حس میکنیم برخی سازها و صداها در چپ، راست یا جلوتر و عقبتر قرار دارند و بر اساس چنین چینشی شنیده میشوند. به زبان عامیانهتر این همان «بُعد» است. به همین واسطه که میگوییم صدا در این اثر دارای «بُعد» است. کتاب من نیز دقیقا در همینباره است. این موضوع مهم را خیلی ساده نوشتهام تا به این واسطه یک هنرجو، تولیدکننده موسیقی یا یک نوازنده، همچنین هرکس که کتاب را میخواند، مقوله «بُعد» را به سادگی متوجه شود و به آن برسد.
با این حساب میتوان «بُعد» به معنای چیدمان موسیقایی است.
بله یکی از موضوعات «بُعد» همین چیدمان است که سه قسمت دارد؛ یعنی ارتفاع، عرض و طول. این چیدمان عرض را شامل میشود و من در کتابم به این موضوع پرداختهام که چگونه ارتفاع و طول را هم در این چیدمان لحاظ کنیم. و باز هم تاکید میکنم که همه این موارد با زبانی خیلی ساده در کتاب بیان شدهاند.
چگونه به این زبان ساده رسیدهاید و مولفههای مورد نظر در این زمینه چه مواردی بودهاند.
در ابتدای کتاب به مفاهیمی پرداختهام که قرار است در ادامه اثر، دربارهشان صحبت شود. این مفاهیم را با مثالهایی بیان کردهام تا مباحث فیزیکی به صورت ساده و درست، توسط مخاطب درک شوند.
آیا خودتان جز صدابرداری در زمینههای دیگر موسیقی نیز فعال هستید؟
بله من کارم آهنگسازی و تنظیم است، اما در استودیو صدابرداری آموزش میدهم. من در این زمینه با خیلی خوانندگان امروزی ازجمله مازیار فلاحی داشتهام. آقای فلاحی کنسرتهایی را هم در آمریکا و اروپا داشتهاند که من نیز طی حضور در آنها با ایشان همکاری داشتهام. به هرحال آنچه آموزش میدهم یا در کتابم به آنها پرداختهام حاصل تجاربی است که طی این سالها در استودیو و طی همکاری با خوانندگان و گروه نوازندگان، فرا گرفتهام.
موضوع این است که مقولات مهمی چون «میکس و مستر»، «صدابرداری» و در کل «مهندسی صدا» در کشور ما تحت تاثیر عوامل دیگرند. اینگونه است که مقوله تخصص در موارد مذکور زیر سایه تعاریفی افراد مختلف مانده است! انگار در این زمینهها خیلی به تخصص متکی نبودهایم.
دقیقا همینطور است. در اینباره موضوعاتی وجود دارد که میتوان دربارهشان صحبت کرد. یکی از موارد این است که بچههای علاقمند و آنها که در این حیطهها فعال هستند منبع موثق و مناسبی ندارند. نه فقط منابع مکتوب. حتی منبع معتبری هم برای آموزش اصولی صدابرداری و میکس و مستر و تنظیم وجود ندارد. اساتیدی که هم هستند و صرفا هنوز کار میکنند، خودشان رزومه موسیقایی آنچنانی ندارند.
شاید این استادان تجربی کار کردهاند.
بله و خب میتوان گفت علم این کار وجود نداشته است. یا اینکه برخی دیگر از آن معدود استادان نیز صرفا تئوریسین هستند. اینگونه دوستان فقط میتوانند برخی از کتابهای مشخص را به صورت سینه به سینه تدریس کنند. البته اینگونه هم نیست که هیچ متخصصی وجود نداشته باشد منتهی چون تعداد این دسته از دوستان خیلی کم است، نمیتوان به آنها استناد کرد یا قشر غالبشان دانست.
یکی از مهمترین مقولات در راستای صحبتهای انجام شده، مقوله صدابرداری کنسرتهاست. این چالش در کشور ما خیلی جدی است. و باید به هرحال فکری به حال آن شود. بسیار شاهد بودهایم که یک گروه موسیقی ایرانی با کارنامهای وزین در فلان کنسرت اجرای بدی داشته، چون صدابرداری اشکال داشته و صدای برخی سازها دچار تغییر شده است.
بله حرفتان درست است. بگذارید در اینباره نیز موضوعی جالب را مطرح کنم. شاهد بودهام که استادان به کلاس من میآیند و میگویند ما هرچه به کنسرت میرویم، زمانی که از ما میپرسند صدا خوب است؟ نمیدانیم چه پاسخی بدهیم و واقعا صدای خوب چیست؟ این یعنی ما هنوز نمیدانیم صدای خوب و قابل قبول کدام است و به چه صدایی بد میگوییم. این صدای خوب چیست؟ سوالی است که برخی استادان و صدارابرداران را به کلاس میکشاند. با این حساب باید بگویم بچههایی که کار موسیقی میکنند (چه آنهایی که ساز میزنند و چه آنهایی که ساز نمیزنند و در زمینه تولید و کارهای دیگر مشغول هستند) لااقل باید یک واحد کوچک صدا را پاس نمایند. به نظرم یک درس دو واحدی با موضوع صدا در دانشگاه وجود داشته باشد. اما بعید میدانم چنین درسی در دانشگاه تدریس شود و در اینباره با دو، سه دانشگاه نیز صحبت کردهام.
نهایتا در دانشگاه دو واحد صدا برای بچههای موسیقی وجود دارد. که شما میگویید همین هم نیست!
همینطور است. البته دانشگاه آزاد در مقطعی تصمیم داشت چنین دورهای برگزار کند که به من هم پیشنهاد دادند تا در زمینه تدریس با آنها همکاری کنم که در نهایت این کلاسها برگزار نشد.
موضوع دیگر که وجود دارد این است که به سختی میتوان از سازهایی چون تنبور، سنتور، دوتار و برخی دیگر صدای درست گرفت. معمولا کنسرتهای موسیقی ایرانی با چنین مشکلاتی مواجه هستند.
درست است. ساز تنبور که خودتان هم نام بردید، همینطور است. تار نیز چنین است و همینطور سنتور.
بخش مهمی از این مشکل به دست صدابرادار کاربلد بر اساس امکاناتی که دارد، مرتفع میشود. اما شخص نوازنده میتواند بخشی از این معضل را حل کند؟
بله. اتفاقا میخواستم همین را بگویم. شخص نوازنده و حتی آنهایی که ساز تولید میکنند اگر نسبت به مقوله صدا و موارد دیگری که دربارهشان صحبت شد، آگاهی پیدا کند، بخشی از مشکلات موجود حل خواهد شد. به شرط این که پایه صدا را بشناسند. مثلا حین برخورد مضراب با سیم، ما داریم دو فلز را به هم میزنیم. همین برخورد فلز با فلز صدایی زیر تولید میکند.
این صدا نوعی گز ناجور است که باید با انجام تمهیداتی حدف شود.
بله درست. موضوع این است که صدایی غیر موسیقایی از ساز تولید میشود که اصلا هارمونیک نیست. این معضل به هرحال باید حل شود و کسی میتواند چنین موردی را حل کند که علمش را دارد.
ماجرا کمی پیچیده شد.
بله قضیه جدی است و برای حل چنین معضلاتی باید بنیادی عمل کرد. نظرم این است که از زمانی که ساز ساخته میشود و بحث فراگیری تکنیکها توسط نوازنده مطرح میشود، این موضوع اهمیت دارد. نوازنده باید صدا را بشناسد و بداند چنان صداهای بدی نیز وجود دارد. او باید بداند چنین صدای بدی وجود دارد و آن را اصلاح کند؛ نه آنکه آن را به صورت ذاتی با همان کثیفیها بپذیرد. حال اتفاق خوب این است که بچههای جدیدی که با آنها مواجهم و مستعد هم هستند، سعی میکنند تمام این اشکلات و نکات را رفع کنند. اتفاقا هفته پیش بود که در استودیو ضبط داشتیم و با چنین موردی مواجه شدم. نوازنده تار نظرش این بود که صدای سازش زیر است. در آخرین مرحله کاری که نباید را انجام دادیم و سیم ساز را عوض کردیم. سیم کاملا پیچیده بود و صدا را خراب میکرد. در ادامه سیم جدید نصب شد و ساز را کوک کردیم که اصطلاحا کوک نیز در نکرد و کارها انجام شد. میخواهم بگویم آگاهی به مسائل مهم و نادیده انگاشته شده در خروجی کارها و تولیدات و اجراها تا این حد اهمیت دارد.
در نهایت طی این سالها تا چه حد در ارتقاء کیفیت صدابرداری تولیدات استودیویی و اجرای کنسرتها موثر بودهایم؟ اگر بنا به مقایسه باشد آیا در این زمینه، در سطح دنیا جایگاهی داریم؟
به لحاظ تکنولوژی و وجود سختافزارها بله پیشرفت کردهایم، اما موضوع این است که سرعت این پیشرفت کم بوده. ارتباط میان آن فردی که سیگنالهای صوتی را درست میکند و صدابردار، مراتبی دارد. بگذارید در این زمینه مثالی بزنم. بچهها و آنهایی که کنسرت دارند گاه به استودیو میآیند تا پیش از کنسرت تنظیماتی را روی صداها اعمال کنند. مثلا پیش آمده که قرار بوده کنسرت راک داشته باشند، نوازندگان با گیتار الکتریکهایشان به استودیو آمدهاند و اینجا صداها را دیزاین کردهاند. موضوع همینجاست. شما باید دیزاین صدایتان را درست کنید و پس از آن است که آن سیگنال درست شده را تازه باید به صدابردار بدهید.
تازه پس از این رویه است که صدابردار میتواند کارهایی در جهت ارتقا کیفیت ماجرا انجام دهد.
همینطور است و مسئله این است که باید صدای درست و دیزاین شدهی را به صدابردار ارائه دهیم. زمانی که این اتفاق میافتد، صدابردار مثلا میگوید این صدا بد است. در این صورت نوازنده اگر ذرهای اطلاعات و آگاهی داشته باشد، میتواند سوال کند که چه چیزی در این صدا بد است؟ طی این تعامل دو سویه است که در سالن کنسرت به یک صدا و صداهایی عالی خواهیم رسید و در این صورت است که میتوانیم بگوییم صدا کیفیت خوبی داشته و صدابردای درست انجام شده است.
با این تفاسیر به این نتیجه میرسیم که نوازندهای که به استودیو میآید یا روی صحنه میرود، در وهله اول باید خودش بر مقوله صدا و جزییات آن اشراف داشته باشد.
بله همینطور است و این بخش یکی از مراحل مهم این روند است. جزییات زیادی در این زمینه وجود دارد که باید توسط نوازنده درک شود. به طور مثال نوازنده میآید و سنتورش را کوک میکند. زمانی که میپرسم چرا فلان سیم را کوک نکردی؟ میگوید این سیم را که نمیخواهم بزنم و با آن کاری ندارم. نوازنده به این موضوع توجه نداشته که آن سیم کوک نشده مرتعش میشود و فرکانسهای بدی ایجاد میکند که به صدای ساز انتقال مییابد.
حال که از سنتور گفتید باید یادآور شویم که این ساز به لحاظ کوک، صدادهی و نوازندگی بسیار بدقلق است.
بله سختترین ساز به لحاظ کوک کردن و صدا گرفتن از آن، سنتور است. البته ما همه این موارد را درباره افراد ناآگاه میگوییم؛ وگرنه تعداد افراد کاربلد و آگاه کم نیست و با آنها نیز مواجه میشوم. سنتورنوازانی که با من کار میکنند، نسبت به این موارد آگاهی دارند. مثلا دو نوع سنتور و چند نوع مضراب با خودشان به استودیو میآورند. این کار برای یافتن بهترین فرکانسهای صدا انجام میشود. حتی مضرابها هم تست میشوند و پس از این کارهاست که قطعه ضبط میشود. تفاوت صدای خوب و بد در همین موارد است.
در راستای صحبت درباره سازهای بدقلق به لحاظ صدادهی، آیا نوع ساختمان سازهای ایرانی و نیم پرده ها و ربع پردههای آن در نوع ایجاد صدا ممکن است خلل ایجاد کنند. به طور واضح چگونه در میان صداهای ایجاد شده توسط سازچگونه میتوان صدای خوب را ازصداهای اضافی جدا کرد؟
اتفاقا در کتابم درباره این مورد هم به نوعی دیگر توضیح دادهام. برای روشنتر شدن موضوع باز هم مثالی میزنم؛ یادتان هست که در ریاضی ترتیب شمردن یک، دو، سه، چهار، پنج و الی آخر بود. اینها را اعداد صحیح میدانیم. حال اگر 1.2 بود آن را اعشاری میدانستیم. قاعدتا حساب و کتاب اعداد اعشاری دشوار است و هرچه پیش رویم به ارقام پیچیده و پیچیدهتر میرسیم. در صورتیکه اعمال انجام چهارگانه روی اعداد صحیح یا همان بودن اعشارها، کار راحتی است. این قواعد به نوعی در موسیقی نیز وجود دارند. مثلا یکی از سوالات کنکور این است که صدای شکستن شیشه موسیقایی است؟ یا خیر؟ پاسخ این است که این صدا موسیقایی نیست به این دلیل که در موسیقی نظم میخواهیم. حال با این تفاسیر اگر با ساز تنبور نت «me» را مینوازیم، سیم باید به اندازه همان نت «me» بلرزد. با این تفاسیر میتوانیم اینگونه پاسخ دهیم که صدای شکستن شیشه که ناموزون و بدون نظم است، همان عدد اعشاری است و آن سیم می (زمانی که ساز درست و تر و تمیز کوک شده)، میشود عدد صحیح. بگذارید موضوع را بازتر کنم. مثلا در ساز درامز صدای طبلها که نسبت به سنجها ظریفتر کوک میشوند، را باید عدد صحیح بدانیم؛ چون قابلیت کوک شدن دارند. صدای سنجها را هم باید اعداد اعشاری بدانیم. البته کمپانیها در دنیای امروز تلاش دارند کوک سنجها را نیز به طبلها برسانند تا آن عدد صحیح به وجود آید و جای آن ارقام اعشاری را بگیرد.
یکی دیگر از مشکلات و نادیدهانگاریها این است که در اخبار و گزارشها و صحبتها، همواره تنظیمکنندگان و صدابرداران را عوامل فنی میدانیم. در صورتی که مثلا «میکس و مستر» هم بخش مهمی از یک اثر است که میتواند فاخر و هنری یا عامهپسند باشد.
منظورتان این است که بخش تخصصی یک قطعه یا مجموعه از بخش هنری آن جدا شده است، که با شما موافقم. شاید همین موضوع است که از اهمیت مقولات «صدابرداری» و «میکس و مستر» میکاهد. نکته جالب این است وقتی که به شاگردانم درس میدهم آنها با چشمان گشاد شده مانیتور کارشان را مینگردند که من به آنها میگویم اتفاقا برعکس باید چشمانتان بسته باشد. اینگونه توضیح میدهم که در هنری مثل سینما بازیگران را داریم که به نوعی با نحوه ایفای نقش و دیالوگهایی که دارند، از فیلم و موضوع آن دفاع میکنند. پس از تولید فیلم نیز اتفاقاتی دیگری باید رخ دهد تا آن اثر برای اکران آماده شود. اما موسیقی اینطور نیست. اینگونه بگویم که مبنای موسیقی فقط صداقت است. یک اثر موسیقی را مخاطب در تنهایی و آن خودش، در ماشینش میشنود. به شاگردانم میگویم آن مخاطب اثر را پلی کرده و موزیک شما را میشنود. حال سوال این است که اثر به دلش مینشیند یا خیر؟ به شاگردانم یادآوری میکنم که مخاطب موسیقی را و نوازندهها و دیگر عوامل را نمیبیند و فقط میشنود، پس تو هم چشمانت باز نباشد و گوشت کار کند.
موسیقی شاید تنها هنری است که به تنهایی افراد و خصوصیترین حال آنها راه مییابد و با روح شنونده سر و کار دارد. به نظر میرسد هنرهای دیگردر چنین مواجههای جنبیتر هستند. در نهایت نسلهای جدیدتر چقدر در فراگیری مطالب مربوطه جدی هستند و استقبال و توجه نشان میدهند؟
هر نسلی به دو بخش تقسیم میشود. دسته اول آنهایی هستند که میخواهند صرفا باشند و به نوعی بازی خودشان را میکنند. دسته دیگر افرادی هستند که همیشه نقش حرفهایها را بازی میکنند. این دسته از افراد (خواه از هر نسل) همیشه به دنبال یادگیری، تحقیق و تست زدن و آزمون و خطا هستند. به نظرم در نسل فعلی، بچههای خیلی با استعدادی داریم. آنچه نیاز داریم این است که این دسته از بچهها مورد حمایت قرار گیرند. اتفاقی که رخ داده این است که ژانرهای موسیقی گسترش داده شدهاند و قبلا در کشورمان اینگونه نبود. البته ژانرهای موسیقی طی پروسهای در کشور در حال رشد کردن بودند و در ادامه کمتر به آنها پرداخته شد و در اینزمینه به نوعی مسدودیت رسیدیم. در مقطعی همه چیز به موسیقی ایرانی محدود شد و در ادامه بود که موسیقی پاپ شکل گرفت. طی این روند موسیقی بین سنتی و پاپ، تمام میشد.
اما در حال حاضر تقریبا همه سبکها در ایران مورد توجه هستند و این تنوع اهمیت موضوعات تخصصی را صدچندان کرده است. آیا این مسیر نوشتن و تالیف برایتان روندی ادامهدار است؟
به هر حال برای تالیف یک کتاب آموزشی و تحلیلی نیاز به کسب تجارب است و خب کتاب «راه حل نهایی» بر همین اساس نوشته شده است. در حال حاضر هنوز برای آینده تصمیمی نگرفتهام و باید یادآوری کنم که همنسلان با امکانات امروزی مواجه نبودند و محدودیتهای زیادی وجود داشت که مثلا یوتیوب یکی از آنهاست. نسلهای جدید چنین مشکلی ندارند و به امکاناتی چون یوتیوب و دیگر فضاهای مجازی دسترسی دارند، اما موضوع این است زمانی که پای کار مینشینند نمیدانند از کجا شروع کنند. به هرحال اطلاعات موجود بسیار زیاد و گستردهاند، به نظرم کتاب «راه حل نهایی» میتواند در این زمینه کمککننده باشد. به این واسطه اطلاعات در ذهن خواننده دستهبندی میشود.
آیا ناگفتهای هست؟
کتاب را به حدی ساده نوشتهام که همه آن را بفهمند، حتی آنهایی که کتابخوان معمولی هستند و صرفا اهل مطالعهاند. به هرحال به این واسطه علاقمندان از اطلاعات پیچیده به سادگی سر در میآورند. در پایان از شما بابت این گفتگو و توجهتان به مقولات تخصصی و مهم موسیقی، ممنونم.
گفتگو: وحید خانهساز