شناسهٔ خبر: 70283684 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

خاطرات رئیس زندان قصر، قسمت هشت؛

ماجرای کارگذاشتن شنود در سلول‌های زندان قصر/ «برای ارضا حس تنفر از ساواک، به زندانی‌ها گفتم شنود کار گذاشته اند»

شب آمدن و ورود زندانیان سیاسی در اتاق نگهبانی و رئیس زندان شماره ۴ در حضور آیت الله طالقانی تحت تأثیر همین انگیزه تنفر از ساواک و ساواکی‌ها، به آقایان گفتم مراقب باشید در اتاق‌های شما میکروفون کار گذاشته‌اند و حرفی خلاف شئونات مورد نظر آقایان نزنید. در همین موقع خودم نگران شدم و اعتراف می‌کنم که این کار را برای زندانیان نکردم بلکه برای ارضا حس تنفرم از ساواک انجام دادم.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سال های قبل از انقلاب است، منتشر می کند.

روزی از اداره اطلاعات نامه رسید و چند نفر را معرفی کردند که باید زندان شمار‌ه 4 را تعمیر کنند. سه روز بعد یک نفر آمد و خود را معرفی کرد. دقیقاً به خاطر دارم نامش مهندس خیرخواه بود. من در همان لحظه شک کردم چون اغلب کارکنان سازمان اطلاعات و امنیت با نام‌های خیرخواه، نیکخواه، خوش‌خلق و از این قبیل معرفی می‌شدند. من حس کردم که این مرد از همان مردم خیرخواه ساواک است. کلید زندان شماره ۴ را گرفت و از همان روز شروع به تعمیر و نقاشی زندان کردند برای من تعجب‌آور بود که چرا تعمیرکار از خارج از زندان آورده‌اند در حالی که ما در زندان قصر، بنا و نقاش و لوله‌کش و نجار داشتیم. این کارگران از خارج می‌آمدند و داخل زندان می‌شدند و در زندان را می‌بستند و مشغول تعمیر می‌شدند. روی بام زندان شماره ۴ یک برج مراقبت بود که شبانه‌روز پاس نگهبانی داشت، یک روز یکی از نگهبانان از برج به افسر نگهبانی که خارج از زندان شماره۴ بود تلفن می‌کند و می‌گوید یک نفر از کارگران زیر شیروانی شماره ۴ مشغول کاریست. گویا سیم کشی است.

این گزارش را ما کار عادی کارگران تلقی کردیم ولی بعد‌ها معلوم شد دستگاه‌های ضبط صدا در اتاق‌ها کار گذشته‌اند، زیرا بعد از اتمام کار‌های ساختمانی یک روز یک‌نفر با اتفاق یکی از افسران اطلاعات شهربانی کل کشور به دفتر من آمدند. افسر اطلاعات نامه‌ای به دست من داد که ابلاغ کرده بودند، برای مأموریت حساسی یک افسر مطمئن در اختیار آن آقا قرار دهیم. من سؤال کردم مأموریت چیست؟ گفتند در اتاق‌های زندان شماره ۴ دستگاه‌های ضبط صوت نصب شده و هدف این است که مشخص شود اولاً تأثیر تبعید بر زندانیان سیاسی چه بوده و ثانیاً دستگاه‌های اطلاعاتی از گفت‌وگو‌های آقایان مطلع شوند من گفتم در کجا این کار باید انجام شود؟ گفتند دستگاه‌های گیرنده در اتاق‌ها نصب شده است ولی ضبط صوت‌های حاوی نوار باید در نزدیکترین اتاق مجاور زندان شماره ۴ گذاشته شود.

نزدیکترین اتاق در دارالتادیب بود که مجاور زندان شماره ۴ بود. برای مکتوم ماندن موضوع که مورد تأیید افسر و مأمور اعزامی بود، من گفتم فعلاً در اتاق مورد نظر دستگاه‌ها را وصل کنید تا من مطالعه کنم و یک افسر تعیین کنم. با اتفاق رفتیم و اتاق را دیدند و کلید اتاق را گرفتند و دستگاه‌ها را که در اتومبیل همراهشان بود در اتاق نصب کردند و سیم‌های مربوط را از زیر شیروانی پایین آوردند و به دستگاه‌ها متصل کردند. دستگاه‌ها مجموعا ۶ یا ۸ نوار را تغذیه می‌کرد. من فکر کردم بهترین افسر، رئیس دارالتادیب یعنی آقای سرگرد بحری است که هم دوره خود من بود و افسر بسیار با‌احتیاط و با انضباطی بود. هر روز هم آنجا مشغول کار بود.

اداره اطلاعات شهربانی این افسر را تأیید کرد و یک‌نفر با لباس شخصی آمد و نحوه کار را به او یاد داد. یک کیف سامسونت با قفل رمزدار در اختیار آقای سرگرد بحری گذاشت و قرار شد هر روز صبح نوار‌ها را از دستگاه‌ها خارج کند و در کیف بگذارد و آن را قفل کند و یک نفر راننده زندان آن را به اداره اطلاعات شهربانی برساند و مجدداً کیف را به زندان برگرداند و به آقای سرگرد بحری تحویل دهد. به این ترتیب زندان شماره ۴ آماده نگهداری زندانیان تبعیدی شد که به تهران منتقل می‌شدند. چند روزی گذشت تا اینکه یک روز اتوبوس آمد و جناب آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی شیبانی و مرحوم دکتر سامی، احمدعلی بابایی و طاهری و عده زیادی که اسامی آن‌ها خاطرم نیست وارد شدند و آن‌ها را به زندان شماره ۴ فرستادیم. تعدادی از افسران زندانی توده‌ای را هم که از سال ۱۳۳۴ در زندان بودند از قبیل کی‌منش و عمویی و باقرزاده مجدداً از شماره ۳ به شماره ۴ آوردیم. در همان شب ورود؛ مرحوم آیت الله طالقانی را هم که از آمدن زندانیان نهضت آزادی مطلع بود به شماره ۴ منتقل کردیم.

در اتاق زندان با محبت خاصی گفتند ما خیلی از آقای کورنگی تشکر داریم تکیه کلام ایشان این بود: «ممنونم». به همراه آقای بازرگان و سحابی مدتی در اتاق رئیس زندان نشستند و صحبت کردیم. من از ابتدا با عوامل ساواک در باطن مخالف بودم و دلائل زیادی هم داشتم. به حکم جوانی این دستگاه را صاحب قدرت می‌دیدم. به خصوص که قدرت شهربانی را محدود می‌کرد، این اقرار و اعتراف من است. در تمامی ایام سعی می‌کردم کار‌های زشت و بد آن‌ها را بزرگ کنم و به طوری که کمتر کسی توجه کند، به نوعی شایعات را علیه آن‌ها تقویت می‌کردم. شاید از این قضیه بسیاری از آن مأموران همکار من مطلع شده بودند.

شب آمدن و ورود زندانیان سیاسی در اتاق نگهبانی و رئیس زندان شماره ۴ در حضور آیت الله طالقانی تحت تأثیر همین انگیزه تنفر از ساواک و ساواکی‌ها، به آقایان گفتم مراقب باشید در اتاق‌های شما میکروفون کار گذاشته‌اند و حرفی خلاف شئونات مورد نظر آقایان نزنید. در همین موقع خودم نگران شدم و اعتراف می‌کنم که این کار را برای زندانیان نکردم بلکه برای ارضا حس تنفرم از ساواک انجام دادم.

لینک کوتاه کپی لینک