عطنا - اولین صفت برجسته جنبش دانشجویی و دانشجو حفاظت و پاسداری از ساحت دانش و دانشگاه است و این میسر نیست مگر این که با ابزارهای شناخت آن آشنا شد و یکی از مهمترین مولفه های معرفت شناختی ، شناخت دانشجو از فلسفه پدیده هاست و همین باعث ارتقاء درجه و اعتبار دانش و دانشجو و دانشگاه می شود و نقطه تمایز و مرجعیت جنبش های دانشجویی نیز همین است.
پیش نیاز حراست از کیان دانش و دانشگاه ، عبور دانشجو از انگاره سازی های ذهنی و تحلیل های سطحی خُرد و ورود به واکاوی در عمق پدیده ها و تمرکز بر شناخت آبژکتیو " objective" یعنی شناخت عینی و پاسخ به چرایی آنهاست . به عنوان تمثیل وقتی اعتبار و ارزش شناخت از قانون به شناخت فلسفه آن ارتقاء پیدا کرد، اثرات و ثمرات حاکمیت قانون در اجرا و در تامین حقوق شهروندی بسیار خوشایند، فرح بخش و موجبات نشاط و امنیت روحی و روانی و سلامت جامعه می شود ، این در حالی است که اگر به فلسفه قانون پرداخته نشود زیبایی های آن در پشت بی نظمی ها فسیل می ماند و جامعه از نعمت آن بی بهره و عاقبت آن به سمت قهقرا و هرج و مرج و آنارشی رهنمون می شود و اینجاست که رسالت دانشجویی در تخلق بدان به اوج زیبایی خود دست می یابد. تمثیل در تفسیر فلسفه اخلاق و یا فرا اخلاق " meta ethics" برای رسیدن به منزلت و شان اندیشه اخلاقی نیز همین گونه و در همین راستاست.
دومین ویژگی در پاسداشت ساحت دانشجو و دانشگاه ،رسیدن به فضای فکری پساحقیقت " post truth" است و با همین نگاه است که تفاوت اصل حقیقت با شبه حقیقت نمایان می شود، اعتبار معرفت شناسی از دریچه و نگاه دانشجو تمایز اصل و بَدَل ِپدیده هاست. بازار بَدَل سازی و بَدَل فروشی از پدیده ها وقتی کساد می شود که بازار جنبش های دانشجویی گرمتر و داغ تر از آن باشد.
ماقبل فصای پساحقیقت ، حقیقت های تصنعی، برساختگی های مجازی، بَدَل های فریبنده و ساخت و ساختارهای معیوب جای دارند.سعادت و سیادت جامعه بشری مرهون عبور از دام و دامن ِشبه حقیقت هاست و فقط تحقق آن با رهیافت های دانش متعالی" super konwledy" و مرتبت تدین و تعهد دانشجو و دانشگاه میسور است. عنصر دانش متعالی است که می تواند به مفاهیم قدرت" power" و حقیقت" truth " مشروعیت و مقبولیت بدهد. ریشه قدرت های فاسد را باید در انحراف جهت ها و فلش های دانش متعالی جستجو کرد وحقایق مجازی و تصنعی نیز درگرو تاریکی وکم فروغی معرفت شناختی می باید دید .
به همین منظور فهم ِ اپیستمه" episteme" به معنی فهم زمان از پدیده هامفاهیم گرانبها وبنیادی درکشف حقیقت های گمگشته است. با این وصف حقیقت نمای برخی از پدیده های گذشته در تاریخ ، معارض باحجت های عقلی و علمی نوین بشری است. نظریه شالوده شکنی"deconstruction" یا واسازی ژاک دریدا نظریه پرداز پساختارگرای معاصر درتبین عبور از شبه حقایق ِ منسوخ و بعضاً آغشته به حربه های سیاسی ناصواب ، ضرورت رسیدن به فهم ِ زمان و عبور از پوسیدگی های ذهنی بشر را دو چندان می کند، حتی درک فلسفه آیات الهی و چرایی ناسخ و منسوخ برخی از آنها در تکامل و تعالی پدیده ها درتائید این نظریه و " فهم زمان " است و این امتیاز ِتشخیص اِفتراقی از آن ِ ساحت دانش، دانشگاه و دانشجوست.
از دیگر ویژگی بارز گرانسنگ جنبش های دانشجویی صرف نظر از آئین و مکتب ، قانون برانگیختگی" arousal" در رفتار و کنش های اجتماعی و از ملزومات پیوند الیت ها یعنی نخبگان با طبقات نازل و سطح قشری جامعه است.این بزرگی عددِ ظرفیت، از آن ِ عنصر دانشجوست که می تواند با هدیه و عاریه دادن ظرفیت های خود به سایر اقشار کم ظرفیت ، موجبات از جاکندگی آنها برای هم پیوندی و هم ذات پنداری در خلق و توسعه ارزشها و بالندگی های اجتماعی شود.
یکی دیگر از الگوهای عنصردانشجو درحفاظت از منزلت و جایگاه رفیع دانش و دانشگاه تلاش برای رساندن معرفت جامعه به نقطه والایش " sublimation" است ، والایش زیباترین ایستگاه بشری در سیر و سیاحت جان و روح می باشد ، معادل والایش همان نفس مطمئنه و تمیز دهنده و تعالی بخش در شناخت پدیده هاست ، و عدد" octane" والایش به مفهوم عددسوخت و درجه اخلاص آن بسیار گرانبها و نفیس تر از مرحله پالایش " refinment " است. رسالت بزرگ دانشگاه و دانشجو عبور از مرحله آمایش ِ " provision " پدیده ها به مفهوم " هنر نظم بخشی" در رسیدن به درجه پالایش به معنای خلق مشتقات و تکثیر فرآورده های نوین ذی قیمت در اجزاء پدیده هاست. مرحله سوم، دست یازی به نقطه کمال و اوج فلسفه معرفت شناختی یعنی " والایش" است و این شایسته زیباترین جایگاه رفیع دانشجوی مسلمان ِ متعهد و متخصص می باشد.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: