به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، از زمانی که حمید ظهرابی پست معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست را در اختیار گرفته، چند اقدام و اظهارنظرش واکنشهای زیادی را در جامعه بههمراه داشته است. اولین آنها به انتشار فراخوانی برمیگردد که براساس آن قرار است گروهی از کارشناسان عضو کمیتهای برای تصمیمگیری درباره پرحاشیهترین گونه حیاتوحش ایران یعنی یوز باشند. دومین مورد باز به منطقهای مربوط است که گردشگری در آن همواره در صدر خبرها بوده؛ آشوراده! پس از پایان یک روز کاری به دفتر حمید ظهرابی رفتیم تا درباره آنچه قرار است برای حفاظت از یوز و گردشگری در تنها جزیره دریای شمال انجام شود، از او بپرسیم. ظهرابی در میان انبوه کارهایی که بایست پس از این ساعت پیگیری میکرد، به پرسشهای ما پاسخ داد و در ادامه باز سراغ جلساتی رفت که به همین دو موضوع برمیگشت.
فراخوان سازمان حفاظت محیطزیست برای جذب کمیته ملی یوزپلنگ انتقادهایی را از سوی چند گروه بهدنبال داشته است. اولین گروه، کارشناسان حیاتوحش هستند که درباره سایر گربهسانان سالها فعالیت حفاظتی انجام دادهاند،. دومین مورد، کسانیاند که کار با جامعه محلی حاشیه زیستگاه یوزپلنگ را در کارنامه خود دارند و سومین دسته که معتقدند شرط سه سال فعالیت در شرایطی که انجمنهای محدودی در این حوزه امکان کار داشتند، به حذف کسانی منجر میشود که در زمینههای اجتماعی یا اقتصادی سابقه دارند و حالا میخواهند وارد حوزه حیاتوحش شوند.
برنامه ما در این دوره استفاده حداکثری از ظرفیتهای بیرون از سازمان حفاظت محیطزیست برای حفاظت از تنوعزیستی کشورمان است. در همین راستا، کمیتههای مختلف شکل میگیرند و این امر تنها منحصر به یوزپلنگ نیست. حفاظت مشارکتی، پرندگان مهاجر، پرندگان شکاری، اقتصادی کردن حفاظت از تنوعزیستی، دامپزشکی، میشمرغ و… از جمله کمیتههایی هستند که تشکیل میشوند.
شکلگیری کمیتههای متنوع نشان میدهد ما فضا را برای متخصصان و کارشناسان باز کردهایم و هر کدام به فراخور تخصصشان میتوانند به ما کمک کنند. بااینحال، شرط سه سال تجربه کار در حوزه یوزپلنگ بهنظرم جزو حداقل معیارهایی است که باید لحاظ شود. ما نمیتوانیم تعداد زیادی از افراد با توانمندیها و دیدگاههای مختلف را دور هم جمع کنیم و بعد انتظار داشته باشیم یک خروجی قابلارائه، فراهم شود. ازاینرو، ناچاریم تنها از کسانی کمک بگیریم که در این حوزه متخصص باشند و سابقه کار داشته باشند. ما دانشگاهیان و متخصصانی داریم که در حوزه گونه یوزپلنگ پژوهش کردهاند و مقاله دارند، اما یکبار هم به زیستگاه این گونه سر نزدهاند، همچنان که برخی طرفداران و داعیهداران محیطزیست پیگیریهایشان فقط از پشت مانیتور صورت میگیرد، برای من روشن است که این افراد نمیتوانند برای حفظ یوزپلنگ به ما کمک کنند. با ۲۷ سال سابقه در حوزه محیط طبیعی آموختهام که کسانی میتوانند تصمیم درست بگیرند که اهل علم و دانش باشند و در تحقیقات میدانی حضور داشته باشند،. آنها همچنین باید با محیطبانان و جامعه محلی کار کرده و نسبت به محدودیتها و موانع کار کردن در این محیطها آشنا باشند. درنهایت، فکر میکنم این اجازه را در معاونت محیط طبیعی داریم که از کسانی دعوت به همکاری کنیم که حداقلهای ممکن را دارا باشند.
آیا این انتقاد را میپذیرید که کمیته یوزپلنگ مدنظر معاونت تحتمدیریت شما در انحصار اکولوژیستها است؟ درحالیکه شما مجموعه تعارضهایی مانند شکار، دام و .. را در زیستگاه دارید که مقوله جامعه محلی را برجسته میکند. در این وضعیت کسانی که با جامعه محلی کار کردهاند و درک و شناختی از این مقوله دارند، میتوانند به شما کمک دهند.
وقتی میخواهید درباره اکولوژی کاری انجام دهید و تصمیمهایی بگیرید تا یک گونه حیاتوحش را که بهطور مرتب در تعامل با سایر گونهها، محیط زندگی و انسانها است، نجات دهید، بهشکل منطقی نمیتوانید به دیگر تخصصها تکیه کنید. متخصصین دیگر حوزهها هم میتوانند در موارد خاص به کمیته اضافه شوند، اما شاکله اصلی کمیته متخصصان و اکولوژیستهائی هستند که با یوزپلنگ کار کردهاند. اگر این متخصصان فعالیت مشارکتی داشته و با مردم محل هم کار کرده باشند، بهترین گزینه خواهند بود. اگر به فراخوان توجه فرمایید این معیارها در آن لحاظ شده است. اما اگر کسی تخصص غیرمرتبط با یوزپلنگ داشته باشد گرچه حضورش مفید است، اما کمک مؤثری به حفاظت از این گونه نمیکند.
آیا قرار است یک کمیته و مجموعهای زیرکمیته برای حفاظت از یوزپلنگ داشته باشیم؟
برنامه ما این است که ابتدا کمیته مرکزی را شکل دهیم و در ادامه براساس نیازها زیرکمیتههای تخصصی دیگری را شکل دهیم.
ارزیابی رزومههای ارسالشده بهعهده شماست. براساس چه شاخصهایی این کار را انجام میدهید؟
شاخصها و معیارهایی وجود دارند که براساس آنها انتخاب صورت میگیرد. اهم آنها تحصیلات مرتبط و فعالیتهای علمی و اجرایی توأمان مرتبط با یوزپلنگ و زیستگاههای آن است. طبیعی است اگر میخواهیم با سایر ذینفعان مشورت کنیم و از آنها کمک بگیریم، براساس شاخصهای مدنظرمان کسانی را انتخاب میکنیم که همراهی و توانمندی لازم را داشته باشند و در تمام فرایندها اعم از طراحی، اجرا و نظارت کمک مؤثری به ما کنند.
با رویهای که شما ذکر میکنید، بهنظر میرسد برای اولینبار کارشناسان مستقل قرار است بهجای اجرای تصمیمهای سازمان حفاظت محیطزیست خودشان جزئی از فرایند تصمیمگیری و مراحل پس از آن باشند.
بله مفهوم مشارکت همین است. وقتی میخواهیم مشارکت کنیم و یا مشارکت بپذیریم، باید جزئیات در فرایند آن لحاظ شود. اینکه از مراحل صفر کار تا برنامهریزی، اجرا، نظارت، ارزیابی و اصلاح مجدد کارشناسان نقش داشته باشد. در غیر اینصورت باید عناوین دیگری نظیر پیمانکاری، مشاوره و .. به آن داد. ما تلاش میکنیم مدلی را پیاده کنیم که به مشارکت گرفتن ذینفعان منجر شود. البته تجربههایی از مشارکت را در پارک ملی گلستان و حفاظتگاههای مردمی در استانهای مختلف داریم، تجربههایی که نشان میدهند استفاده از ظرفیت ذینفعان در تمام مراحل میتواند بهشکل مؤثری باعث بهبود کیفیت کارها شود و کارایی را افزایش دهد. در این راستا، نهتنها در حوزه یوزپلنگ بلکه در سایر بخشهایی که معاونت طبیعی متولی امور است، در نظر داریم این نوع مشارکتپذیریها را بهشکل جدی دنبال کنیم. به سیاق قبل، کمیته مشورتی و اتاق فکر برای معاونت محیط طبیعی را خواهیم داشت و این روزها در حال نهایی کردن متن آگهی آن هستیم که اطلاعرسانی درباره آن صورت میگیرد. با تشکیل این کمیته، تعدادی از متخصصان در حوزه محیطزیست طبیعی، عضو اتاق فکر این معاونت میشوند و در تدوین سیاستهای کلان حفاظت از تنوعزیستی و برنامهریزی و پیشبرد امور و تصمیمگیری در موارد حساس و چالشبرانگیز این معاونت را همراهی خواهند کرد.
شما در مصاحبهای از ایجاد یک ساختار اجرایی منسجم برای همه زیستگاههای یوزپلنگ خبر دادهاید. آیا این بدان معناست که بار دیگر پروژه یوزپلنگ شکل میگیرد؟
یکی از مشکلاتی که در ایران در همه حوزهها داریم، به پراکندگی مدیریت برمیگردد؛ از مدیریت بخشی در اجزای حاکمیت گرفته تا مدیریت جزیرهای در مناطق تحتحفاظت سازمان محیطزیست! برای گونههایی که در قلمرو بزرگی جابهجا میشوند، حتماً سازوکارهایی خواهیم داشت که مدیریت منسجم، هدفمند و یکپارچه بر تمام زیستگاهها اعمال شود. در همین راستا، دبیرخانهای برای کمیته راهبری یوزپلنگ خواهیم داشت که کارش نظارت بر زیستگاههای مختلف یوزپلنگ است. اگر ساختار سازمانی و ضوابط و مقررات دستوپاگیر اداری اجازه دهد، در نظر داریم مدیر مستقلی برای این زیستگاهها مستقر کنیم تا هماهنگی بین زیستگاههای مختلف یوزپلنگ اعم از مناطق تحتحاکمیت دولت یا حفاظتگاههای مردمی را انجام دهد و هماهنگی بین آنها ایجاد کند.
وقتی از همه زیستگاهها صحبت میکنید، یعنی زیستگاههای جنوبی هم همچنان مدنظر هستند؟
ما معتقدیم که باید پایش در این مناطق را داشته باشیم. گزارشهای غیرمستندی از مشاهده یوزپلنگ در این زیستگاهها نظیر نایبندان وجود دارد. یکی از سیاستهای اصلی ما این است که از همه ظرفیتهای موجود استفاده کنیم و از چیزی مغفول نشویم. بنابراین، اگر لازم باشد حتماً پایش در این زیستگاهها انجام میدهیم، اما درعینحال وزن توجه به هر زیستگاه بسته به میزان مشاهدات است.
برای زیرکمیتهها هم فراخوان مشابه کمیته مرکزی داده میشود؟
احتمالا بخش زیادی از کاندیداها این ظرفیت را دارند که در زیرکمیتهها عضو باشند، اما اگر لازم شد برای عضویت در زیرکمیتهها هم آگهی میدهیم و از همه کمک میگیریم.
شما اعلام کردهاید که برای دریافت فاند بینالمللی و کمکهای مردمی با صندوق محیطزیست هماهنگی کردهایم تا حساب ویژهای خاص یوزپلنگ بهزودی ایجاد کنند. سازوکار این حساب ویژه چطور است؟
در سالهای اخیر مسئولیت اجتماعی یا حکمرانی شرکتی در ایران پررنگ شده است و از این ظرفیت در حوزه حفاظت از یوزپلنگ میتوان بهره گرفت. شماره حساب ویژه یوزپلنگ در صندوق ملی محیطزیست یک شماره حساب مستقل است. ذیل اساسنامه صندوق و با رعایت قوانین، مقررات و چارچوبهایی که تعیین شده است، کمکهایی اشخاص حقیقی، شرکتها، دستگاههای دولتی و نهادهای بینالمللی برای حفاظت از یوزپلنگ به این حساب ویژه واریز میشود. با هزینهکرد این مبالغ نیز گزارش آن به مقامات ذیربط و مردم داده میشود.
اولویتگذاری پروژهها چگونه خواهد بود؟ آیا کمیتهها در این زمینه تصمیم میگیرند یا تصمیمگیرنده شما هستید؟
کمیته راهبری پیشنهادها را ارائه میدهد که پس از تصویب معاونت محیط طبیعی، توسط صندوق تأمین هزینه و در ادامه اجرا میشود. کمیته و معاونت محیط طبیعی در مراحل اجرا بر فعالیتها نظارت لازم را انجام داده و درنهایت گزارش را به اطلاع عموم میرسانند.
اگر بخواهیم درباره گونه دیگری صحبت کنیم که گفته میشود پس از یوزپلنگ در اولویت قرار دارد، خرس سیاه است. در سالهای گذشته این بحث مطرح شد که مرکزی برای نگهداری از خرسهایی که به هر دلیلی از طبیعت جدا میشوند، شکل بگیرد که در همین زمینه گهرپارک کرمان را مسئولان مطرح کردند. آیا بالاخره این مرکز در کرمان یا سایر استانها تأسیس میشود؟ و آیا مشخص شده است که مبدأ قاچاق تولهخرسهای سیاه ایران است یا پاکستان؟
درباره مبدأ قاچاق تولهخرسها نمیتوان بهشکل قطعی نظر داد. براساس آخرین مطالعات، بهنظر میرسد خرسهای سیاه ایران و جنوبغربی پاکستان بهلحاظ ژنتیکی مشابهاند، گرچه در پاکستان بیش از یک زیرگونه توصیف شده است که همین موضوع نتیجهگیری را سخت میکند.
دو نفر از متخصصان بیرون از سازمان در حال پیگیری موارد مرتبط با خرس سیاه هستند که هماهنگی لازم برای بهرهمندی سازمان از ظرفیت آنان انجام شده است
اگر تصمیم بر اتخاذ برنامههای نظیر تکثیر در اسارت و رهاسازی در طبیعت باشند، انجام مطالعات ژنتیکی ضروری خواهد بود. هماهنگیهایی هم برای شکلگیری این مرکز در استان کرمان انجام دادهایم و حتماً از ظرفیت گهرپارک استفاده خواهیم کرد. اما اخیراً متخصصان استانهای هرمزگان و سیستانوبلوچستان پیشنهاد کردند که مرکزی برای نگهداری، تکثیر و بازوحشیسازی خرس سیاه در استانهای همجوار هم ایجاد شود. برنامهریزی ما این بود که بااستفاده از مسئولیت اجتماعی معادن این کار انجام شود، منتها هنوز این اتفاق نیفتاده است. درعینحال، دو نفر از متخصصان بیرون از سازمان در حال پیگیری موارد مرتبط با خرس سیاه هستند که هماهنگی لازم برای بهرهمندی سازمان از ظرفیت آنان انجام شده است.
مقصد قاچاق هم مشخص نیست؟
هنوز از نتایج مشخصی از قاچاقچیهای دستگیرشده بهدست نیامده است، اما معمولاً قاچاقچیان تولهخرسها را به تهران میآورند و از این شهر کار پخش را انجام میدهند.
یکی از موضوعات چالشی دیگر در معاونت محیط طبیعی به آشوراده برمیگردد. اگر قرار است حفاظت مشارکتی در این جزیره انجام شود، آیا نباید محلیها از تصمیمهای شما رضایت داشته باشند؟
بعد از حواشی ایجادشده پیرو درخواست ما برای توقف موقت فعالیتها در آشوراده، جلسات متعددی با مسئولان استان و وزارت میراثفرهنگی و گردشگری، آموزشوپرورش، بنیاد مسکن و شرکت مادرتخصصی خدمات کشاورزی تشکیل دادیم و تصمیماتی گرفتیم که اطلاعرسانی اولیه هم درباره آن انجام شد. براساس این تصمیمها، ساختوسازهایی را که در زون تفرج گسترده پیشبینی شده بود اما ماهیت آنها مشابه زون تفرج متمرکز بود، به محدودهای که بنیاد مسکن و روستاییان مالک اراضی آن هستند، منتقل کردیم. براساس طرح هادی، ساختوسازهای سنگین نظیر مرکز بازدیدکنندگان، بازارچههای محلی برای فروش محصولات، اورژانس، آتشنشانی و … در روستا مستقر میشود. در حال حاضر، مناسبات بین بنیاد مسکن و روستاییان مشخص نیست و آشوراده هم ساکنان ثابت ندارد.
آیا حضور همزمان صد خانه بومگردی در یک محدوده حفاظتشده در آشوراده مجاز است؟ بعید میدانم کسی با این گزینه موافق باشد
در همین راستا، مقرر شد که در قالب ۲۰ واحد طبیعتگردی به روستاییان مجوز دهیم تا اقامتگاههای طبیعتگردی را راه انداخته و تحتعنوان بومگردی فعالیت کنند، بهعلاوه بخشی از کاربریهای تجاری و خدماتی هم در اختیار مردم محلی قرار میگیرد. سازوکار پیشبینی شده در آشوراده این است که مردم در قالب یک تعاونی مدیریت گردشگری را بهعهده گرفته و خودشان بهتنهایی و یا با مشارکت سرمایهگذاران از آن بهرهبرداری کنند. بنابراین، رعایت حقوق مردم بهعنوان یک اصل مورد توجه تصمیمگیرندگان است و شرایط نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. بههرحال، باید توجه کنیم که ما محدودیت بزرگی بهعنوان ظرفیت برد و گردشگری در منطقه داریم که باید رعایت شود.
آیا آنچه قرار است انجام شود، با طرح هادی که در گذشته مصوب شده، تفاوت چشمگیری دارد؟
طرح هادی در گذشته مصوب شده بود، همین جزئیات را داشت فقط بخشهایی مثل مرکز بازدیدکنندگان، بازارچهها و خدمات … را به طرح هادی اضافه کردیم. طبیعتاً بخشهای خدمات در زمینهای دولتی اجرا میشوند. اما تلاش میشود بازارچه بهواسطه آنکه یک فعالیت تجاری است و باعث ارزشافزوده برای مردم میشود، در اراضی مردم مستقر شود. استانداری و بنیاد مسکن قرار است این طرح را بازنگری کنند و با مردم هماهنگی داشته باشند تا حقوق مردم رعایت شود. درواقع، ما در معاونت محیط طبیعی سازمان تنها چارچوبها را تعیین کردیم. بحث دیگری هم در این جزیره درباره اراضی تالابی که در گذشته دچار آبگرفتگی و باعث مهاجرت مردم شدند، مطرح است. این اراضی جزو بستر تالاب است و از نظر حریم و بستر برای این محدوده کاربری حفاظتی و فضای سبز تعیین شده است.
مردم محلی میگویند اگر قرار است تنها ۲۰ خانوار کار گردشگری کنند، بقیه خانوارها یعنی در حدود ۸۰ خانوار دیگر از فعالیت در حوزه بومگردی جا میمانند. بهعلاوه آنها معتقدند خانههایی که در گذشته ساخته شدهاند، امروز در زمینهای حفاظتی قرار گرفته و همین باعث متضرر شدن آنها میشود. پاسخ شما چیست؟
هیچگونه دخل و تصرفی قانوناً در بستر تالاب نمیتواند انجام شود. اینکه ما بستر تالاب را در جایگاه حفاظتی در طرح هادی قرار دادیم هم به سابقه این موضوع برمیگردد. اگر روزی دوباره آب پیشروی کرد، با ساختوساز در این محدوده، مردم متضرر میشوند. درباره این گزاره که تنها ۲۲ خانوار هم منتفع میشوند هم بحث دارم، بنیاد مسکن و استانداری گلستان قرار است بهشکلی کار را انجام دهند که منفعت آن به جمع بزرگتری برسد. ضمن آنکه برخی از اهالی در بخشهای تجاری و … میتوانند درآمد کسب کنند. اما اگر از زاویه ظرفیت برد منطقه هم به این مسئله نگاه کنیم، این پرسش مطرح میشود که آیا حضور همزمان صد خانه بومگردی در یک محدوده حفاظتشده مجاز است؟ بعید میدانم کسی با این گزینه موافق باشد. لذا به همین واسطه پیشبینی شده است طرح در قالب یک تعاونی محلی با سهامداری مالکین اراضی اجرائی و مدیریت شود.