محمدرضا مهدویپور/ در آستانه «شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها» به روایت سوم، یعنی روایت ۹۵ روز پس از «شهادت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» قرار داریم؛ شخصیتی که نه تنها الگویی برای معرفی «جایگاه زن در اسلام» است؛ شخصیتی که سیره عملی ایشان نه تنها مهمترین منبع برای فهم چگونگی «کُنشگری زن مسلمان» میباشد و نه تنها موجودیتی مونث است که البته بدون تحلیل و تفسیر مبتنی بر انگارههای فمینیستی و ... از قابلیت سرمشق شدن برای هر زنی و در هر جامعهای و در هر مقطعی از تاریخ برخوردار است و ...؛ بلکه اصلیترین منبع و الگو برای فهم «نظریه کُنشگری اسلام ناب محمدی» محسوب میشود و این همه در حالی است که عدم تمایل و ضعف رسانهای جمهوری اسلامی ایران در شرح و معرفی این دُردانه خلقت و معرفی جامع آن امروزه به موضوعی بسیار رنجآور مبدل گردیده است. موضوعی که موجب شده تا همچنان پس از گذشت ۴۵ سال از تاسیس نظام «جمهوری اسلامی» عملا هیچ اثر سینمایی و فیلم و سریال درخوری با موضوع تبیین ابعاد شخصیتی ایشان تولید نشود و ...؛ شخصیتی که با ایجاد یک «قطببندی» هوشمندانه توانست بقای «اسلام ناب محمدی» را متضمن شود و در این راستا میتوان به مرور چند نکته پرداخت:
۱/ پُرواضح است که هیچ فردی را از گذشته تا به حال و تا به آینده تاریخ نمیتوان یافت که داعیه «مسلمانی» داشته باشد و «قرآن» را «کلام وحی» نداند! و هیچ قرآنی را نمیتوان یافت که کلام شریفه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» و کلام شریفه « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْموَدَّةَ فِی الْقُرْبی» و ... در آن موجود نباشد! و هیچ مترجم و مفسر قرآنی را نمیتوان یافت که در بیان این آیات بتواند وجود «حضرت زهرا سلام الله علیها» را نادیده بگیرد! و به تعبیری تصور «اسلام» بدون «حضرت زهرا سلام الله علیها» یک تصویر محال و ناممکن میباشد بالاخص آنکه وجود ایشان از یک سو منشاء وحدت میان تمامی مسلمانان از «اهل سنت» تا «شیعیان» است و از سوی دیگر خود ایشان پایهگذاری یک «قطببندی» غیر قابل حذف و زدودن از پیکره «اسلام» محسوب میشود.
۲/ یکی از دردناکترین اتفاقات قابل دسترسی و مرور در تاریخ اسلام را میتوان «واقعه سقیفه بنیساعده» قلمداد نمود. واقعهای که در پس خود اسباب بروز و شکلگیری یک «کودتای مخملی» را پدید آورد و در نهایت با ارایه یک قرائت جدید از «حق و عدالت» توانست یک موفقیت و پیروزی تاریخساز به دست آورده و «امام امت» را خانهنشین سازد و ...؛ واقعهای که عدم پرداخت صحیح و مستند و بازنمایی ابعاد پنهان تاریخی آن در طول تاریخ را میتوان به عنوان یکی از عوامل شکل گیری «اسلام آمریکایی» معرفی نمود. اسلامی که در یک سوی طیف «شیعه انگلیسی» را زایش نمود و در سوی دیگر «داعش» را پدید آورد و این همه در حالی است که برخی شنیدهها حکایت از نوعی فشار گسترده بر روی پروژه سریال عظیم و فاخر «سلمان فارسی» به منظور اتخاذ نوعی سکوت و مخفیکاری و نادیدهانگاری این فراز مهم از تاریخ اسلام دارد و ...
۳/ هر جامعهای نیازمند «قطببندی» و تفکیک میان «حقمداران» و «باطلمداران» است و این ربطی به «اکثریت» و یا «اقلیت» بودن پیروان «حق» و یا «باطل» ندارد. از این جهت حتی اگر «علی علیهالسلام» برای حفظ کیان و اصل جامعه اسلامی و جلوگیری از فروپاشی نهاد نوپای «حاکمیت اسلامی» به استراتژی «سکوت» روی آورده و بقای جامعه اسلامی را مقدم بر احقاق «حق امامت» دانسته و از این جهت اقدام به «پذیرش کودتاچیان» در مقام و جایگاه «خلیفه مسلمین» میفرمایند و...؛ اما در مقابل و در یک تقسیمکار هوشمندانه، بار اصلی «جهاد تبیین» بر عهده «حضرت زهرا سلام الله علیها» گذاشته میشود و ایشان با وزانت اجتماعی و سیاسی خود به صحنه «سیاست» آمده و نقش ماندگار خود را در ایجاد یک «قطببندی» اصولی و منطقی و برای همیشه «جهان اسلام» ایفا مینمایند و این همه در حالی است که به واسطه ضعف رسانهای و بالاخص کمکاری نهادهای فرهنگی کشور، امروزه کیفیت این «جهاد» که منطبق بر مبانی و منطق «اسلام سیاسی» صورت پذیرف و در نهایت منجر به «شهادت» ایشان گردید را با خطر تحریف جدی مواجه ساخته و اسباب غلبه و توفق روایتگری «شیعه انگلیسی» در روایتگری مخدوش از کیفیت «جهاد فاطمی» را موجب شده است.
۴/ «حق و عدالت» نه تنها شعار و آرمان پیروان «اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله» میباشد؛ بلکه همین عنوان «حق و عدالت» همواره تاریخ به عنوان لقلقه زبان و مستمسکی از برای جبهه کفر و معارض بوده و این همه با مویدات و گواهینامههای مکرر تاریخی همراه است. از این جهت سوای نظر از کیفیت حضور رسمی و نشاندار «حضرت زهرا سلام الله علیها» در فرایند آن «کودتای مخملی» و موضعگیریهای شفاف و ماندگار حضرت در خطابه ضبط و ثبت شده «لُمَّة» که به «خُطبه فدکیه» مشهور است و ...؛ باید قبول نماییم که حضور جریانساز «حضرت زهرا سلام الله علیها» در شکل دهی به یک «قطببندی» عمیق و دقیق در جامعه اسلامی به نحوی هوشمندانه است که در هیچ مقطع زمانی مرزهای آن جابجا نخواهد شد و ماندگاری و مانایی آن تا هر زمان از تاریخ تضمین گردیده است. «قطببندی» ویژهای که منطبق بر مبانی «اسلام سیاسی» و حول شخصیت محوری ایشان به عنوان یکی از استوانههای غیر قابل تحریف و خدشه در تاریخ اسلام شکل گرفته و «قطب فاطمیون» را با کیفیتها و نسبتهای مختلف پذیرا میباشد.
۵/ نقش تعیین کننده و محوری «حضرت زهرا سلام الله علیها» در پایهگذاری و شکل دهی به یک «قطببندی» عمیق سیاسی و عقیدتی و بر منطق «اسلام سیاسی» از آنچنان اصالت و صلابتی برخوردار است که هیچگاه و در هیچ مقطعی از گذشته و حال و آینده قابل تحریف و تغییر نیست. از این جهت است که «قطب فاطمیون» به هیچ عنوان خود را درگیر تودههای اجتماعی فریب خورده نمیسازد و بدون هیچ گونه تزلزلی و به صورت مستقیم در مقابل «یهودیان» صفآرایی مینماید و از این جهت «غصب فدرک» را خط مقدم مطالبهگری خود برای آشکار ساختن چهره کودتاچیان و محور شکلدهی مبارزاتی خود میسازد. موضوعی که متاسفانه حتی طرح محدود آن در شبکههای تخصصی «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» با سانسور مواجه است و متاسفانه «رسانه ملی» بالاخص در سالهای اخیر رسالت خود را محدود به پخش مداحیهای کممایه ساخته است و بازنمایی تصویرسازیهای دیسکوگونه از هیاتهایی را سرلوحه وظایف خود قرار داده که غیر از القای شور و طرب ضرب آهنگهای موسیقی جاز و رپ و ...، «سلبریتیهای مداح» را برجسته مینماید.
۶/ هوشمندی «حضرت زهرا سلام الله علیها» برای تمرکز بر بازپسگیری عطیه پدری خود از «کودتاگران» را میتوان نخستین گام در شکل دهی به این «قطببندی» قلمداد نمود. زیرا این عطیه یا همان «فدک» دهکده معظم و استراتژیک واقع شده در شرق دژ و «قلعه خیبر» بود که از کارکرد «مدینه فاضله» و از شمایل «آرمان شهر» برای «جحودها» برخوردار بود و نه تنها به عنوان یک موضوع ملموس و کاملا قابل فهم برای عوم جامعه به عنوان خط مقدم اختلاف با کوتاچیان قرار گرفت؛ بلکه در صف آرایی و شکل دهی به «قطب فاطمیون» به مانند یک هدفگذاری مشخص عمل نمود و برای همیشه تاریخ به روشنترین و واضحترین پیامهای «حضرت زهرا سلام الله علیها» برای تشخیص جبهه معارض مبدل گردید. پیامی که به روشنی «یهود» را عامل اصلی «کودتای مخملی» معرفی مینمود و کلام الله مجید را مبنی بر «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» تجسم عینی و روشن میبخشید. موضوعی که متاسفانه نه تنها در فیلم سینمایی «الرساله» به کارگردانی «مصطفی عقاد» با نوعی از نادیدهانگاری تعمدی مواجه میشود و پس از آن فیلم سینمایی محافظهکارانه «محمد رسولالله» به کارگردانی «مجید مجیدی» نیز سعی میکند تا با عدم ارایه هیچ نشانی از آن اسباب تامل مخاطب سینمایی خود را فراهم نسازد و ...؛ بلکه حتی در سریالهایی همچون «امام علی علیه اسلام» و «تنهاترین سردار» و «مختار» و ... مورد سانسور و یا غفلت واقع شده و حتی کوچکترین اشاره و بیانی به این واقعیت تاریخی صورت نگرفت.
۷/ مرور «واقعه سقیفه بنیساعده» و استراژی به کار گرفته شده در فرایند طراحی «کودتای مخملی» و اجرای فاز به فاز آن که در پس «شهادت پیامبر خانم صلی الله علیه و آله» صورت پذیرفت، به خوبی حکایت از حضور «استراتژیستهای ارشد یهودی» دارد. چهرههای متفکر و هوشمندی که شاید «ابو اسحاق کعب بن ماتع الحمیری الاحبار» یکی از کوچکترین و شناخته شده ترین از آنها باشد و این در حالی است که اساسا در آن مقطع از تاریخ نمیتوان گروهی غیر از «جحودها» را متصور بود که این چنین بتوانند از قواعد و اصول «جنگ نرم» سر دربیاورند و از ظرفیتهای شکل گرفته شده و مولفههای «قدرت نرم» برای شکل دهی به یک «کودتا» و به تبع آن غصب حاکمیت و وادار نمودن جامعه به پذیرش «کودتاچیان» واقف باشند و حال باید پرسش نمود که چرا تقابل رسمی «اسلام» و «یهود» که از گذشته دور تا به امروز در جریان است هیچ جایگاهی در درامپردازی و قصهگویی ما ندارد و جز تعدادی انگشتشمار از تولیدات، متاسفانه در هیچ فیلم و سریالی تا به امروز مورد توجه واقع نگردیده است. کمکاری ویژهای که حالا و در اوج درگیری میان «اسلام» و «یهود» منتج به آن شده که «مخاطب مسلمان ایرانی» در رسانههای خود مجبور به دیدن سریالها و فیلمهای بیربط و بر سر در سینماهای سراسر کشور شاهد حضور مشتی شوخیهای جنسی و جنگولکبازی به اسم «فیلم کمدی» باشد!
۸/ هوشمندی «حضرت زهرا سلام الله علیها» در شکل دهی به یک «قطببندی» آن هم بدون تاریخ انقضا و کاربردی در همه مقاطع حال و آینده سبب شد تا ایشان چهار ملاک و مرز مشخص را برای «قطب فاطمیون» ترسیم نمایند. چهار مرزی که اصلیترین و برجستهترین آن را میتوان در «مخفی بودن قبر و مزار تنها دختر پیامبر اعظم علیهم اسلام» معرفی نمود. مرزی که همواره و در طی بیش از ۱۴۰۰ سال گذشته موجب جلوگیری از تحریف تاریخ و پوشاندن اصلی «کودتای مخملی» صورت گرفته در روزهای پس از «شهادت پیامبر خانم صلی الله علیه و آله» گردیده و مستضعفان روشن سیرت در طول تاریخ را به واسطه یک سوال اساسی، از گرویدن به «قطب معارضان فاطمه» رهایی بخشیده است. سوالی که با پرسش از چرایی لزوم مخفی بودن قبر و جایگاه دفن پیکر «دختر پیامبر اعظم علیهم اسلام» آغاز میشوند و در ادامه با پرسش از چگونگی «درگذشت» ایشان همراه میشود و پس از فهم کیفیت «درگذشت» به صورت «شهادت» و ...، مقدمهای برای قرار گرفتن این طیف از مستضعفان در «قطب فاطمیون» میشود و این در حالی است که قاطبهی مسلمین، از صدرِ اوّل تا امروز محبّ اهلبیت محسوب میشوند. خب، همین یک جمله برای ما یک درس است؛ آن درس این است که پس بهوسیلهی محبّت اهلبیت، میشود در میان مسلمین اجماع ایجاد کرد؛ میشود این را یک محوری قرار داد برای اتّحاد و اتّفاق مسلمین. همچنانکه وجود مبارک پیغمبر اسلام وسیله و محور وحدت بین مسلمین است، و همچنانکه قرآن و کعبهی شریف محور اتّحاد مسلمین است، محبّت اهلبیت هم میتواند محوری باشد برای اتّحاد مسلمین و دلها را به هم نزدیک کند و از این جهت «قطب فاطمیون» در صورت تبیین صحیح و اصولی میتواند قاطبهی مسلمین را مجذوب خود سازد. اما معالاسف ندانمکاری حاکم بر طیف خاصی از مدیران ارشد در گذشته و حال «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» موجب شده تا تبیین «قطب فاطمیون» به بهانههای واهی مورد سانسور شدید قرار گیرد و تا به آنجا پیش رود که نه تنها در طول ۴۶ سال گذشته هیچگاه «زیارت عاشورا» از تلویزیون پخش نشود، بلکه حتی برخی مدعوین و مجریان با ادعای «حفظ وحدت»، از عنوان «وفات» بجای «شهادت» در برخی برنامههای رسمی و خبری استفاده نمایند و ...!
۹/ «حق و عدالت» نه تنها رکن حرکت و «قیام فاطمی» بود. از این جهت «حضرت زهرا سلام الله علیها» به عنوان محور «اقلیت حق» ، بسیار تلاش نمود تا با مجاهدتهای شبانهروزی خود و با یک دور منسجم از «جهاد تبیین» و در طی کمتر از سه ماه پس از وقوع «کودتای مخملی»، یک «قطببندی» بسیار شفاف را برای همیشه تاریخ و در تمامی جوامع اسلامی بنا نماید. از این جهت است که حتی آن هنگام که «قطب فاطمیون» نتوانست رفتار اکثریت را به عنوان «قطب مقابل» خود اصلاح کند و جایگاه کودتاچیان را متزلزل سازد و تودههای اجتماعی را به سمت حق رهنمون شود و ...؛ وجود گرامی «حضرت زهرا سلام الله علیها» از خدا درخواست عذاب برای گروندگان به «قطب مقابل» را ننمود و با استفاده از ابزارهای مختلف «قدرت نرم» از جمله با استفاده از از ابزارهای در دسترس رسانهای از جمله «خطابههای عمومی» و «گفتگوی مستقیم و چهره به چهره» و «دعا» و ... سعی مینمود تا تودههای اجتماعی را به «تقکر» واداشته و پایههای معرفی و معارفی این «دو قطبیسازی» را مستحکم سازد و این دقیقا همان توقع بجا «امامین انقلاب اسلامی» از فعالان فضای مجازی است. فعالانی که نه تنها تولیدکننده در فضای مجازی هستند؛ بلکه حالا وسعت ایشان به عده تمام کسانی است که در شبکههای اجتماعی حاضر بوده و در اصناف و مشاغل مختلف، روزانه حجم کم و یا زیادی از مطالب را بازنشر مینمایند.
۱۰/ ایجاد «قطب بندی فاطمی» و تمایز آن از «قطب معارضان فاطمه» به هیچ عنوان مساوی با تفکیک و انشقاق در جامعه اسلامی و همانیسازی با دسته بندی «سنی» و «شیعه» نمیباشد. تفکیکی «ضد وحدت» که اگر نگوییم «خیانت» است، باید بگوییم یک «دو قطبیسازیهای کاذب» برای پوشاندن وجاهت و مشروعیت زدایی از «دو قطبیسازی» اصیل و بنیادین «حضرت زهرا سلام الله علیها» است. از این منظر است که در «قطب بندی فاطمی» به همان نسبت که هم طیف «شیعه» و هم «اهل سنت» به یک نسبت از جایگاه برخوردار میباشند؛ در مقابل در «قطب معارضان فاطمه» نیز طیف خاصی از «شیعیان» حضور دارند و دستهبندی میشوند. طیفی که شاید قابل دسترسترین از آنها را بتوان همان جماعتی قلمداد نمود که قابل به «اسلام منهای سیاست» و یا «اسلام منهای روحانیت» و ... میباشند. با این همه عدم فهم این مهم سبب شده تا برخی از مدیران فرهنگی در طی ۴۶ سال گذشته و با توهم «وحدت» مبادرت به گسترش نوعی از سانسور در تولیدات فرهنگی و هنری کشور نمایند و در این میان قطعا اگر نبود «روضههای فاطمیه»ای که همه ساله و باقدمتی قریب به ۳۶ سال در «حسینه امام خمینی رحمت الله علیه» و توسط «امام خامنهای» برگزار میشود؛ امروزه و به بهانه «وحدت» از هر گونه تظاهراتی برای ابراز این «قطب بندی فاطمی» در جامعه ایران ممانعت به عمل میآمد و شاید حتی همین حداقل نشانی از «فاطمیه» را نمیتوانستیم در رسانههای رسمی کشور بیابیم.
۱۱/ یکی از ارکان اصلی در «قطب بندی فاطمی» را میتوان وحدت میان دو گروه «سنی» و «شیعی» دانست. وحدتی که از گوهر وجودی شخص «حضرت زهرا سلام الله علیها» نشات میگیرد و در عین حال تصور فکاهی گونه و مبتذل از «وحدت» ارایه نمیدهد و برای توجیه هر مناسبتی، حتی نامشروع، از بهانه «وحدت» استفاده نمیکند و کاملا حدود و مرزهای خود را در چارچوب یک «قطببندی» ترسیم مینماید. «قطببندی» ویژهای که در صورت عدم توجه و فقدان آن، موضوع «وحدت» به آنچنان ابتذالی کشیده میشود که برای فهم نمود عینی و مصداقی آن در «جامعه شیعی ایران» میتوان به ماجرای برخی انتصابات صورت گرفته در طی ماههای اخیر و در فرایند تحولات مدیریتی «دولت چهاردهم» اشاره و آن را مورد مطالعه ویژه قرار داد.
۱۲/ مرور تاریخ نشان میدهد که پیگیری و حضور نشاندار در «قطب بندی فاطمی» تنها راه فلاح و سرافرازی «جهان اسلام» است و این مهم به هیچ عنوان ربطی به ایران و یا ظهور پدیده «جمهوری اسلامی ایران» ندارد. پس اگر جهان اسلام در فاصله سال ۹۰۹ میلادی تا سال ۱۱۷۱ میلادی دوباره شکوه مییابد و با انسجام در بخش بزرگی از شمال آفریقا و جنوب غربی آسیا میتواند در برابر جهانگشایی «مسیحیت صهیونیست» بایستد و کشورگشایی «صلیبیها» را با مانع جدید مواجه ساز و ...، این همه به واسطه ظهور و حضور «خلافت فاطمیان» در مصر است که با حداقل علقهها و رمق ممکن، در طیف «قطب بندی فاطمی» دستهبندی میشوند. حاکمیتی متشکل از «اهل سنت» که در نهایت با نفوذ عناصر یهودی در جمع مشاوران «صلاحالدین یوسف بن أیوب» وی را به انقراض کامل «خلافت فاطمیان» وا میدارد که شرح مفصل آن در این مجال نمیگنجد. همچنین مرور مواجهه جهان اسلام با حضور خزنده استعمار نوین «انگلیس» نیز حکایت از حضور راهبردی و نشاندار مسلمانانی دارد که با شدت و ضعف هر یک به نوعی در «قطب بندی فاطمی» دسته بندی میشوند و در نهایت آنکه در پس «جنگ دوم جهانی» برابر «شیطان بزرگ» و هژمونی «ایالات متحده امریکا» ایستاده تنها وابستگاه به «قطب بندی فاطمی» میباشند. همان طیفی که مشخصا از ابتدای دهه ۱۳۴۰ هجریشمسی در تبعیت از فرزندان «حضرت زهرا سلام الله علیها» بودهاند و ...
۱۳/ سخن در این باب بسیار است؛ اما به عنوان مخلص کلام باید توجه داشت که امروزه فصل عینی شدن آن «دو قطبیسازی» سامان یافته توسط «حضرت زهرا سلام الله علیها» است. فصلی که در آن «قطب فاطمی» با شعار و شعور کامل در صف مقدم دفاع از «جهان اسلام» قرار دارد. فصلی که در آن «اکثریت سُنی فلسطین» با استفاده از دانش و تجهیزات نظامی انتقال یافته توسط «نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و برای احقاق حق از دست رفته خود در برابر «صهیونیستها» ایستادهاند و «حماسه ۷ اکتبر» را خلق نموده و «طوفان الاقصی» را به پا داشتهاند. «اکثریت سُنی مظلومی» که تنها از همراهی «قطب بندی فاطمی» برخوردار است و بدون هرگونه امیدی به هممسلکان «سعودی نشین» و «ترکیه نشین» و «مصر نشین» و حتی «بلوچ نشین» خود؛ تنها و تنها به تحقق «وعدههای صادق سید خراسانی» امیدوار است و دلگرم به برخورداری از حمایتهای «حوثیهای یمنی» است و از سوی دیگر به بالای سر خود و «حزب الله لبنان» مینگرند و در عمق وجود خود دلگرم به «حشد الشعبی عراق» است و در نهایت قهرمان مبارزاتیاش «سید حسن نصر الله» و «حاج قاسم» است؛ همان اسطورههایی که هرسال در «بیت الزهرای» خود در بیروت و کرمان برای «صدیقه شهیده» اشک میریختند و با عنایات صورت گرفته در مجلس روضه مادر سادات، به آرایش «محور مقاومت در جهان اسلام» مبادرت میورزید و ...؛ پس همچنان باید امیدوار بود که این همه در تولیدات فیلم و سریال کشور مورد سانسور واقع نشود و همچون اکثر قریب به اتفاق تولیدات فیلم و سریال که تا کنون تولید شده، آثاری بدون تذکر به «قطب فاطمی» خلق نگردند!