۱ – دو تماشاخانه ثالث و تابستان خانه هنرمندان همزمان دیوارهایشان را به پشتوانه تجسمهای سینماگران از سفیدی درآوردهاند. خب نفس این نمایش دیواری اتفاق مهمی است. یک؛ برای اینکه در شرایط کنونی رخوتزدایی میشود از حال سینمایی که بسیاری از اهالیاش مدتهاست در مه خشک خانهنشینی تنفس میکنند. دو؛ بهخاطر اینکه در ژرفای گشایش این دست رویدادها، ما بهخاطر میآوریم که هنرها میتوانند در درون شکم همدیگر زیست کنند و از قبال این همزیستی کیفیت هرکدامشان براثر غنای افزوده هنر دیگر ارتقا پیدا کند. از این منظر، سینما به اعتبار بخشی حسی و تکنیکال هنرهای تجسمی در قابهایش بیشتر میاندیشد و تجسمیها در قاب جادویی سینما به آفرینش خلاقانهتر و پرمخاطبتر فکر میکنند.
۲- مسعود کیمیایی نقاش را بیشتر از مسعود کیمیایی فیلمساز (سالها و فیلمهای اخیرش) دوست میدارم. خودآموختگی نقاشیهایش شیرین است، بکراست و بدوی، خودِخودِ کیمیایی است با خیالهایش. مثل فیلمهای نخستینش در سینمای موج نو! اگرچه که طراحیبلدی گاه در نقش بومهایش آشکارا رخ مینمایاند اما به قول خودش، او نقاش نیست و نقاشی میکند. هرچه که هست، پیکره نقاشش را دوست داشتم.
۳ - ثالث دارد خوب حال وجان میدهد به تجسمی و البته این بار سینما، تداومش خوش است. مضاف به اینکه استایل برگزاری کیوریتورش را هم جزئیاتدار و همسو با جایگاه آرتیست دیدم.
۴ - «چند تکه آینه» به هنگام و خوب آمد به حضور چشمها! کیوریتوری هوشمندانه و ارنج درست از طیفهای گوناگون سینما فارغ از توجه کلیشهای به ناممحوری صرف، بازتاب خوبی از آینه آثار به نگاهها برگرداند. انعکاسی که چشمها را نزد.
۵ - در تماشاخانه «چند تکه آینه» کارهای نیکی کریمی، ناصر تقوایی، تورج اصلانی، سیفاله صمدیان، نازنین بیاتی، داریوش مهرجویی و البته عباس کیارستمی را بالذت بیشتر تماشا کردم.
علی عبدالهزاده
آذرماه چهارصد و سه
*فیلمساز
۲۴۵۲۴۵
![مسعود کیمیایی نقاش را بیشتر از کیمیایی فیلمساز دوست دارم](https://media.khabaronline.ir/d/2024/12/01/4/6137960.jpg?ts=1733068292000)