جوان آنلاین: «بوموسی» جزیرهای که از دیرباز ازآن ایرانیان بوده، در طول تاریخ مدعیان بسیاری پیدا کرده است. اثبات مالکیت آن از باستان تا به امروز موضوع بحثی است که در نشست تخصصی باستانشناسی، تاریخ و جغرافیای سیاسی جزیره بوموسی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. نام این جزیره که یکی از جزایر سهگانه خلیج همیشه فارس محسوب میشود، به تأکید مقام معظم رهبری، به جای ابوموسی با نام تاریخی آن یعنی بوموسی آورده میشود. گروه باستانشناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با مشارکت انجمن علمی باستانشناسی ایران، انجمن علمی باستانشناسی دانشگاه تهران و موزه ملی ایران از برگزارکنندگان این نشست تخصصی به شمار میروند. دکتر حمید احمدی استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر محمد اسمعیلیجلودار دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه تهران، دکتر سیروس فیضی استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران و دکتر حسین ربیعی دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی از سخنرانان این نشست هستند. «جوان» گزارشی از سخنان کارشناسان حاضر در این نشست تخصصی تهیه کرده است که باهم میخوانیم. مالکیت ایران بر جزیره بوموسی موضوع مهمی است که مد نظر نشست تخصصی باستانشناسی، تاریخ و جغرافیای سیاسی جزیره بوموسی قرار گرفت.
حکومت لنگه بر جزایر
دکتر سیروس فیضی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران در نشست تخصصی باستانشناسی، تاریخ و جغرافیای سیاسی جزیره بوموسی گفت: «در دوران بعد از صفویه، یعنی در دوره نادرشاه ما شاهد این هستیم که مرتب اقوامی در منطقه استقرار پیدا میکنند. اگر مطالعات قومی را نیز بررسی کنید، متوجه میشوید اقوامی که میآیند در منطقه مرتب جابهجا میشوند. قومی که در کرانههای جنوبی خلیجفارس مستقر است نمیتواند مدعی شود، مثلاً از فلان تاریخ سابقه دارم، ۵۰۰ سال یا هزار سالسابقه دارم. ما چنین چیزی نداریم. اقوام مختلف میآیند، مدتی مستقر میشوند و سپس فرار میکنند و میروند و دولت ایران هم چندین بار در دوره نادرشاه اینان را دنبال میکند، یعنی در دوره نادرشاه انگار ایران تسلط کاملی بر خلیجفارس داشته است و حتی کرانههای جنوبی را نیز دنبال این افراد یاغی و کسانی که مزاحم تجارت در خلیجفارس بودهاند، دنبال میکرده است. بعد از دوره نادرشاه ما مشکلاتی پیدا میکنیم، یعنی در دوره کریمخان زند. همانطور که میدانید، اگر نقشه ایران را نگاه کنید، در این دوره با اینکه شخصاً و اخلاقاً آدم خوبی بوده، ولی آدم با کیاست و سیاستمداری نبوده است و نتوانسته مملکت را خوب اداره کند و علاوه بر تمامی مشکلاتی که در ایران وجود داشته که یک ایران ضعیف را نشان میدهد، ما شاهد این هستیم که در خلیجفارس هم تسلطی بر مناطق ندارد و تلاش میکند با اجاره دادن بنادر و جزیرهها، حاکمیت خود را نشان دهد.»
پس از کریمخان زند
وی با اشاره به حکومتی به نام حکومت لنگه افزود: «از دوره کریمخان زند که شروع میکنند به اجارهدادن مناطق مختلف، تاریخهایی که داریم نشان میدهد ما یک حکومتی به نام حکومت لنگه داریم. حکومت لنگه به این شکل بوده که ۲۶ جزیره تابع حکومت لنگه بوده است که یکی بوموسی بوده، سیری و جزایر دیگری که همراهش هست مانند تنبکوچک و تنببزرگ همه جزو آن بوده است.»
دکتر فیضی در ارتباط با دوره قاجار ادامه داد: «ما این شرایط ضعیف را در خلیجفارس داشتهایم تا دوران بعد که دوره قاجار است. به جز دورهای خیلی کوتاه که مربوط به آقامحمدخان قاجار میشود که تقریباً همه از او حساب میبردهاند، ما دوباره دچار مشکل میشویم.»
وی خاطرنشان کرد: «با تحولات بینالمللی که در تاریخ اتفاق میافتد، در جاهای دیگر جهان باید به این مشکلات نگاه کرد و متناطر با آنها به این موضوع پرداخت. مثلاً تاریخی که انگلستان در خلیجفارس تلاش میکند موقعیتی به دست بیاورد در سالهای ۱۸۱۹ و ۱۸۲۰ است. حکام یا قبایل منطقه در آن دوره سعی میکنند قبایل را قانع و یک جورهایی وادار کنند به جای اینکه فرار کنند و یاغی باشند یا اینکه دزدی کنند، مستقر شوند و دولت بریتانیا به آنان کمک و تشویقشان میکند با هم کار کنند.»
رهایی از جنگهای ناپلئونی
دکتر فیضی بررسی مشکلات در جزایر خلیجفارس را با بررسی متناظر مسائل در سطح بینالملل میسر دانست و یادآور شد: «یکی از دلایلی که انگلستان در آن دوره چنین کارهایی انجام میدهد، رها شدن از جنگهای ناپلئونی است که همانطور که میدانید این جنگها به استهلاک تمام انرژی اروپا انجامید. روسیه مستهلک شد فرانسه از بین رفت، آلمان و انگلیس به لحاظ انرژی مستهلک شدند و به ناچار به دنبال منابع درآمدی میگشتند، حتی انگلیسیها به دولت ایران هم میگفتند میتوانید با ما تجارت کنید ولی در آن زمان چیز زیادی برای تجارت وجود نداشت. اینها همه تلاشهایی بود برای بازسازی اقتصادی انگلستان و نهایتاً بعداً خطوط تلگراف هم که در خلیجفارس کشیده میشود، این نیز خیلی مهم میشود و سوای تجارتی که مطرح بوده مسئله اساسی این بوده است که چگونه از خطوط تلگراف محافظت شود. در آن شرایط دو رقیب برای انگلیسیها وجود داشته است؛ یکی ایران و دیگری عثمانی، یعنی ما با عثمانی رقابت میکردهایم. عثمانیها قویتر بوده و نیروی بیشتری در منطقه داشتهاند.»
وی به دوره پس از قاجار اشاره کرد و افزود: «آخرین کارهایی که ما در دوره قاجار میتوانستیم داشته باشیم به جایی نمیرسد و بعد در دوره رضاخان، ایران شروع میکند بر سر خلیجفارس و مخصوصاً بر سر بحرین و بقیه جزایر مذاکرات انجام میدهد. مهمترین بخش مذاکراتی که بین تیمور تاش و سر رابرت کرایو برگزار میشود در سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۲۹ بوده است. این مذاکرات با از بین رفتن تیمور تاش از اهمیت میافتد و بعد قضیه نفت رخ میدهد و اروپا به بحران ۱۹۲۹ میرسد، سپس دولت انگلستان به مشکل میخورد و نمیتواند پرداختهایش را به دولت ایران داشته باشد و دعواها مسیرش منحرف و به دعواهای نفت منجر میشود که در نهایت با قرارداد ۱۹۳۳ این مسئله جمع میشود. پس از آن بحث خلیجفارس اگر چه همیشه در دستور کار دولتهای ایران بوده است ولی مقداری فروکش میکند و در دوره محمدرضا پهلوی هم باز بحثهای زیادی مطرح میشود، مخصوصاً مذاکراتی که پس از خروج انگلستان است.»
افشای جنایت صدام، با کمک باستانشناسی
دکتر محمد اسمعیلیجلودار، دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه تهران پس از سخنرانی خود، در بخشی از این نشست تخصصی در پاسخ به پرسش خبرنگار یکی از نشریات، به افشای جنایت جنگی صدام به دست باستانشناسان اشاره و تأکید کرد: «باستانشناسی ویترین نیست. باستانشناسی ابزار دادگاههای بینالمللی است. در یک مثال روشن، دادگاه لاهه وقتی میخواست صدام را جنایتکار جنگی معرفی کند از باستانشناسان دعوت کرد گورها را کاوش کنند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. باستانشناسان فکتهایی را ارائه دادند که نشان میداد آدمهایی که با لباس نظامی مدفون شدهاند، افراد غیرنظامی بودند که لباس نظامی به تن آنها پوشاندهاند.» وی کاوشهای باستانشناسی در مناطقی مانند جزیره بوموسی را که بحثهایی به دنبال دارد، راهی برای ردیافت مستندات تاریخی و باستانی دانست و افزود: «در باستانشناسی جنایی، باستانشناسی زباله و باستانشناسی جنگ همین مستندات را میتوان ارائه کرد.»
دکتر اسمعیلیجلودار یادآور شد: «اولین سفیرهای فرهنگی باستانشناسان بودند. اولین خیانتها در جهلسازی فرهنگها هم به دست باستانشناسان بوده است. پس کار ما این نیست که ببینیم در مصر یا در فلان کشور و سرزمین چه داریم، گرچه این بخش بسیار مهم است و این یافتهها خود سفیرهای ما میشوند، ولی ما خودمان باستانشناسی را آنقدر دستکم گرفتهایم که شاید هیچ کجا اولویت قرار نگرفته باشد.» وی به تنوع باستانشناسی در موارد گوناگون اشاره کرد و افزود: «دهها مثال میتوانم عنوان کنم. برای مثال باستانشناسی زباله چه کاری میتواند انجام دهد و انواع و اقسامی که هم پایههای حقوقی دارند و هم مدرک محسوب میشوند. بزرگترین مشکل ما خطکشیهایی است که فرماندهان انگلیسی و آدمهایی که نقشهبردارها بودند، خطکشهای دروغین و نقشههای دروغین کشیدند و فرهنگها را چندپاره کردند. باید حواسمان به شرافت و نفوذ فرهنگیمان باشد.»
تلاش اسرائیل برای اصیلشدن
اسمعیلیجلودار، دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه تهران ادامه داد: «ظرفیت بزرگ مردمانمان را در جنوب خلیجفارس داریم. اگر فکتهای باستانشناسی را نبینیم، دچار اشتباهات سنگینی میشویم و این اشتباهات، تصمیمات غلطی را برای ما به همراه خواهد داشت. ترکیه اخیراً بیش از ۴۰۰ باستانشناس را به صورت مجانی به کشور خود دعوت کرده و این به دلیل اثبات مشروعیت حکومتی خودش است. در واقع این کشور به وسیله حضور این باستانشناسان به حکومت خود مشروعیت میبخشد و در صورتی که بخواهد حمله نظامی صورت دهد، پیش از آن بسترهای آن را آماده کرده است که اگر بخواهد با کشوری وارد جنگ شود، به این ترتیب مشروعیت و اصالت خود را پیش از آن نمایان کرده است. نمیگویم باستانشناسی برای جنگ است، ولی همه نوع ابزاری میتواند باشد و امروزه کارکردهای متنوعی را داراست. کشور ما ظرفیت فرهنگی دارد و به راستی توجه به این مقوله میتواند کمک به مشکل اشتغال و رونق گردشگری باشد. چرا ما در گذشته سر تعظیم در برابر اعراب نگذاشتیم؟ چرا زبان ما تغییر نکرد؟ چرا وقتی ترامپ میگوید من میزنم، ۴۵ یا ۵۰ نقطه از نقاط فرهنگی مانند تخت جمشید را به عنوان آن اهداف عنوان میکند؟ چرا اسرائیل رو به نابود کردن گذاشته است؟ فعالیتهای باستانشناسی اسرائیل را که نگاه کنیم، متوجه میشویم چه سناریوسازیای انجام میدهد که مثلاً فلان قدیس در فلان قسمت حضور داشته است و همه اینها الان در مجامع بینالمللی گفته میشود.»
یافت پیکر شهدا از دفاع مقدس
اسمعیلیجلودار به تفحص در مناطق جنگی و یافتن پیکر شهدای جنگ تحمیلی اشاره میکند. وی در اینباره تصریح کرد: «کشف و نمایش آثار باستانی کاربرد فراوانی دارد، هم در مجامع بینالمللی حقوقدانان از آنها استفاده خواهند کرد و هم در داخل کشور. تفحص شهدا در کشور به چه صورت انجام میشود؟ اگر به جای لودر زدن، به دانش باستانشناسان تکیه کنیم، تمام وقایع همین حادثه بزرگ و دفاع مقدس محفوظ خواهد ماند.»
«نقشه» یک سند مهم در تاریخ
دکتر حسین ربیعی دیگر سخنران نشست تخصصی باستانشناسی، تاریخ و جغرافیای سیاسی جزیره بوموسی بود.
وی که دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی است، تأکید کرد: «همه ما معتقد هستیم جزایر سهگانه بلاشک مال ایران است، ولی این مقداری که ما فعالیت میکنیم برای احقاق حقمان در مجامع بینالمللی کفایت نمیکند. جزایر سهگانه اهمیتش به خصوص در دوره ما که بحثها جدیدتر شده و درواقع دعواهای حقوقی دارد علیه ما آغاز میشود، به خاطر آن موقعیت بسیار ممتازی است که در دهانه تنگه هرمز دارند و این سه جزیره یعنی بوموسی، تنبکوچک و تنببزرگ بخشی از زنجیره دفاعی ما در خلیجفارس هستند که از هرمز، لار، قشم و هنگام شروع و به تنببزرگ، تنبکوچک و بوموسی منتهی میشود.»
برافراشتن پرچم ایران در بوموسی
وی افزود: «اخیراً با برنامههایی که چین برای راههای ابریشم دریایی و خشکی پیگیری میکند و به اصطلاح چشماندازی که عراق ترسیم کرده در انتهای خلیجفارس برای خودش اهمیت ارتباطی فوقالعادهای پیدا کرده است، یعنی برای خلیجفارس اهمیت ارتباطی، اهمیت انرژی و دوباره در زمان ما اهمیت نفت، انرژی و ارتباطی مجدداً روی صحنه آمدند. به نظر میآید ماهیت رویدادها از ابتدا ژئوپلتیک بوده است. ژئوپلتیک درواقع به مسئله موازنه قدرت میپردازد و اینکه در هر زمانی، در هر منطقهای و در هر جایی از کره زمین موازنه قدرت چگونه است و چگونه منافع صاحبان قدرت تأمین میشود. این ماجرا تماماً ماهیت ژئوپلتیک دارد، همانطور که گفتم از سال ۱۷۳۶ از زمانی که دوره صفویه به پایان میرسد و در واقع یک دوران حرج و مرجی است و نادرشاه افشار در کشور ما به حکومت میرسد، ماجرا شروع میشود تا طوایفی از قاسمیهایی که در عمان ساکن بودند و مشغول کارهای دریایی، ماهیگیری و گاهی هم دزدی دریایی میکردند، وارد شدند و سواحل شمالی و بخشهایی از کشور ما را در اختیار گرفتند. زمانی که نادرشاه به حکومت میرسد و نیروی دریایی قدرتمندی تشکیل میدهد و سواحل خلیجفارس را دوباره آرام میکند، به مدت یکیدو دهه اینجا آرام میشود و وضعیت سابق خودش را میگیرد و دوباره بعداً در دوره نادرشاه افشار و کریمخان زند که شروع میشود، دوره سستی داخلی در ایران است و مجدداً قاسمیها به سواحل شمالی وارد میشوند و از آنجا که کریمخان زند به خاطر روحیات و نیازمندیای که داشته است، دست قاسمیهای جنوبی را باز میگذارد و بعضی وقتها از آنان کمک هم میگرفته است، همانطور که اشاره شد در مقاطعی بخشهایی را هم به آنان اجاره میداده است، بنابراین اینها به تدریج در مناطق شمالی ساکن شدند و پایگاه و مقداری هم حق مالکیت و حاکمیت برای خودشان به دست آوردند.» دکتر ربیعی تشریح کرد: «قاسمیهایی که از قرن هفدهم به منطقه وارد شدند، در نبود اقتدار حکومت مرکزی ایران و در نابسامانیهایی که ناشی از حضور دولت انگلستان در خلیجفارس بوده است، دزدی دریایی را گسترش میدادند. در آن دوره در سالهای ۱۷۶۰ تا ۱۷۷۰ یک بار انگلیسیها به ایران نامه زدند که این ناامنی خلیجفارس و این دزدان دریایی را مهار کنید. این نکتهای دارد که به لحاظ حقوقی نشان میدهد آنان در این عمل باور یا قبول داشتند که سواحل جنوبی خلیجفارس و به خصوص جزایر آن در اختیار ایران است و از ایران درخواست کردند امنیت آنجا را برقرار کند.»
خارج شدن زمام حقوقی از دست ایران
وی در رابطه با این سند مهم ادامه میدهد: «ایران توانایی این کار را نداشته است. مدتها کشمکش نظامی در اینجا از سوی والی فارس انجام شده و زدوخوردی بین والی فارس و قاسمیها بوده و نهایتاً، چون به سرانجامی نرسیده است، قاسمیهای جنوبی در آنجا ماندگار شدهاند. داستان جزیره بوموسی به پیدا کردن ریشه و سرنوشت همین قاسمیهای ساکن بوموسی و بندرلنگه مربوط است که یک شاخهای از اینها هم در امارات امروزی در شارجه مستقر بودند. بعد از اینکه ایران نتوانسته است این نابسامانیها را به اصطلاح سامان دهد و اوضاع را مرتب کند، در سال۱۸۱۸ و ۱۸۱۹ دولت انگلیس حمله میکند و این قاسمیها و شیوخ جنوب خلیجفارس را شکست میدهد و قراردادی را با آنها میبندد مبنی بر توقف دزدی دریایی و ایجاد امنیت دریایی. از اینجا اوضاع به طور حقوقی هم از کنترل ما خارج میشود، یعنی تا قبل از آن باز مناسبات محلی بوده است که با ایران برقرار بوده، گاه و بیگاه هم ساکنان جزایر و هم سواحل جنوبی اگر مورد حمله قرار میگرفتند از دربار ایران تقاضای کمک میکردند و متعاقباً به دربار ایران هم خراج و مالیات پرداخت میکردند، ولی از این تاریخ، یعنی از ۱۸۱۹ که متوالی قبل از آن چند قرارداد دیگر هم منعقد کرده است، عملاً شیوخ حاشیه جنوبی خلیجفارس به تحتالحمایتی بریتانیا درمیآید و این داستان ادامه دارد تا اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، یعنی ۱۹۰۰، ۱۹۰۳، ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ که مقارن است با انقلاب مشروطه و دوباره در این فاصله ایران بارها به بریتانیا اعتراض میکند که از جزایر سهگانه پاسخ مناسبی دریافت نکرده است، یعنی به رغم تمام تلاشهای دیپلماتیکی که در دوره قاجار انجام شده ولی پاسخ مثبتی دریافت نشده و قاجارها بارها در مکاتبات خود اعلام کردهاند جزایر متعلق به ایران نیست.»
دوران بیپرچمی
دکتر ربیعی خاطرنشان کرد: «همانطور که اشاره شد در دوره پهلوی بعد از به حکومت رسیدن رضاشاه در سال ۱۹۲۸ تلاشهایی از سمتو سوی تیمور تاش انجام و اعتراضهایی به بریتانیا و به مجموعه این کنشها و بحثی منجر میشود که مطرح کردند نیازمندی اروپا به منطقه خلیجفارس بوده است. در سال ۱۹۳۴ شارجه پرچم خود را از بوموسی پایین میآورد و در یک دوره تقریباً بیپرچمی، البته نمیگوییم بلاتکلیفی وجود دارد تا سال۱۹۷۱ که بریتانیا میخواهد از منطقه خارج شود.»
شهادت در بوموسی در سال ۱۳۵۰
دکتر ربیعی در بخشی از سخنان خود به شهادت سه شهید اشاره میکند و ادامه میدهد: «در سال ۱۹۷۱ (۹ آذر ۱۳۵۰) با خروج نیروهای بریتانیا، نیروهای ایرانی مستقر شدند. زدوخورد کوچکی هم پیش میآید که به شهید شدن چند تن از سربازان ایرانیان منجر میشود تا نهایتاً برگشت تا سال ۱۹۹۲، همانطور که اشاره شد اعتراض جدی از سوی امارات وجود نداشته است. ما دوره جنگ تحمیلی را در این فاصله گذراندیم و بعد از دوره جنگ یک کشتی از امارات میآمده به سمت جزایر بوموسی که طبق آن تفاهمنامه سال ۱۹۷۱ بخشی از جزایر بوموسی در اختیار امارات بوده و الان هم است و یک بخش شمالی هم در اختیار ایران است. در آن قید شده است که شهروندان اماراتی باید در جزیره بوموسی ساکن باشند و ایرانیان به زعم اینکه آن کشتی، مسافرانش مصری هستند، از این موضوع جلوگیری کردند و این آغاز داستان جدید از سال ۱۹۹۲ بوده که ادامه پیدا کرده و مرتب از سال ۱۹۹۲ در بیانیههای مختلف اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس به ایران اعتراض شده و از سال ۱۹۹۰ اتحادیه اروپا یک بار حمایت کرده است. این اواخر هم در دوره اوباما از ادعای امریکاییها یک بار حمایت شد و بعد هم از سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به بعد روسیه و چین و مشخصاً سازمان بینالملل از ارجاع این مسئله به مراجع بینالمللی حمایت کردند. اگر دقت کنید مسئله مستقیماً با میزان قدرت ما در ارتباط است.»
۳ دسته سند تاریخی
دکتر ربیعی با اشاره به نقشهها توضیح داد: «به لحاظ حقوقی گرچه من متخصص حقوق بینالملل نیستم و از آنجا که این مسئله را زیاد مطالعه کردهام و پیگیر هستم، فکر میکنم اگر برگردیم به مستنداتی که در اختلافات سرزمینی مدنظر است، در مجامع بینالمللی دوسه دسته مستندات هست. یک دسته نقشه هست که همواره مستندی هستند برای حل اختلافات سرزمینی. در این زمینه همانطور که اشاره شد، دو نقشه متعلق به قرن ۱۹ وجود دارد، یعنی سال۱۹۸۶ که انگلیسیها خودشان به ناصرالدین شاه هدیه کردند، منتها گفته میشود در دیوان بینالمللی دادگستری که برای این اختلافات شکل میگیرد و شکل گرفته، هر نوع نقشهای مستند نیست.»
قراردادهای تاریخی
ربیعی ادامه داد: «مستند دیگر قراردادهاست. ما قراردادی داریم در زمان ناصرالدین شاه که امتیاز استخراج اکسید آهن بوموسی را به معینالتجار بوشهری داده است. فقط همین را داریم. در عوض در دورهای که بریتانیا بر این منطقه حاکم بوده، از سوی شارجه دوسه قرارداد استخراج نفت و گاز به شرکتی آلمان داده شده است، یعنی ما در آن مقطعی که ادعای حقوقی داشتیم، فعالیت عملی نداشتیم و عملاً آنجا امتیازات نفتی آن را دیگران به جای ما واگذار میکردند و کاری هم از دست ما برنمیآمده است. نکته دیگر مناسبات محلی است که برخی از اسنادش در اینجا وجود دارد که آنها دو طرفه است، یعنی سندی هست که در آنجا حاکم بندر لنگه که قاسمی است، به قاسمیهای آن طرف که در شارجه هستند در اصطلاح میگوید کل خلیجفارس و جزایر مال شما و قابل شما را ندارد، ما پسرعمو هستیم. این را اماراتیها خیلی مورد توجه قرار میدهند ولی واقعیت این است که اینها سند حقوقی نیست، البته که اخیراً ما متوجه شدیم اسناد محلی هست که به همین صورت هستند، یعنی ما هم متقابلاً اسنادی شبیه آنها داریم که میگوید در آنجا جزایر سهگانه متعلق به ایران است.»
یک اجازه از سوی بریتانیا از قاجار، یک سند تاریخی
دکتر ربیعی تبیین کرد: «مثلاً قراردادی است متعلق به سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۲ که حتماً شنیدهاید قراردادی مجمل و مفصل برای اوایل دوره قاجار است. آنجا هم که تازه بریتانیا میخواسته به خلیجفارس بیاید و اشاره شده است که کل خلیجفارس متعلق به ایران است و اگر کشورهای بریتانیایی بخواهند بیایند به خلیجفارس، باید از ایران اجازه بگیرند. واقعیت این است که نمیدانم این قراردادها که به این شکل نوشته شده چقدر مستند و از سوی دادگاههای بینالمللی مورد توجه است ولی یک نکته که وجود دارد اینکه این قراردادها متقابل است، یعنی همانقدر که ما در دست خود چیزهایی از این قراردادها داریم، بقیه هم دارند»!
طرح شکایت در مجامع بینالمللی
وی در رابطه با شکایت به مجامع بینالمللی خاطرنشان کرد: «روند ارجاع به دادگاههای بینالمللی به این شکل است که دو طرف باید باهم به دادگاه مراجعه کنند و یک کشور به تنهایی نمیتواند شکایتی صورت دهد، به خاطر همین است که امارات تاکنون نتوانسته چنین شکایتی را به یک دادگاه بینالمللی ارجاع دهد، زیرا ما همواره گفتهایم اختلافی نداریم و نیازی نمیبینیم اختلاف ما در دادگاههای بینالمللی ارجاع شود، ولی رویهای که الان در پیش گرفته شده این است که از کشور مقابل به یک مرجع بینالمللی (سازمان ملل) شکایت میکنند، نه به دادگاه. در این صورت ممکن است تحت فشارهای سیاسی و بینالمللی پرونده به شورای امنیت برود و شورای امنیت نظریه مشورتی از دیوان بخواهد. در اینجا دیگر دست ما نیست، یعنی یک طرف موضوع میشود امارات و یک طرف دیگر نیز شورای امنیت خواهد بود.»
جمعآوری مستندات برای دفاع از حقوق جزیره
دکتر حسین ربیعی که به بررسی حقوق جزیره بوموسی میپرداخت، با بیان یک هشدار جدی در رابطه با جزیره بوموسی تصریح کرد: «ممکن است این قضیه به این شکل پیش رود. ما باید برای چنین روزی مستندات خیلی زیادی جمعآوری کنیم و در اختیار داشته باشیم. واقعیت این است که همانطور که اشاره کردم، تفاهمنامهای در سال ۱۹۷۱ بین ما و شارجه امضا شده است که این تفاهمنامه شش بند دارد که هیچ کدام از این بندها به نفع ما نیست! به این معنی که در این تفاهمنامه حق امارات به رسمیت شناخته شده و بخشی از جزیره در اختیارشان است. دوم اینکه اشاره شده است این تفاهمنامه به معنای پایان اختلافات نیست، یعنی طرفین اختلافات خود را کنار نگذاشتهاند.»