سکانس منتخب قرن
صاحبخبر - بلک فرایدی هم بلک فرایدیهای قدیم روز/ خارجی/ خیابان و صفِ خریدِ بلک فرایدی نمایی لانگ از اواخر صف شلوغ خرید میبینیم که پدربزرگ با کتشلوار و کروات (بهنام شاپور جاویدی) نوهاش (سعید) را کشانکشان تا صف خرید میآورد. سعید: پدربزرگ، ولم کن دیگه... از خونه دارم میگم. بلک فرایدی چیه بابا. این فرهنگ غربیه که اومده توی کشور ما. شاپور: سعید جان، این فرهنگ ملیمیهنی، سالیانِ ساله که باهامونه. تو باید با این رسوم آشنا بشی. سعید: وا. اگه سالهاست برای ماست، چرا اسمش خارجیه؟ شاپور: کار اینوریهاست دیگه... اسمش رو عوض کردن تا دیگه یادگار پهلوی نباشه. سعید: سالیانِ سال شد پهلوی؟ نهایت صدساله؟ شاپور: اینم عددیه بالاخره. کوروش هم صد و بیست سال پیش بوده نهایتش. سعید: بیشتر بودهها... ولی بگذریم. شاپور: نگذریم. اینجا هم اومدیم تا درِ جلو شاگردِ بیامو بخریم. سعید: مگه بیامو داریم ما؟ شاپور: نه خب. ولی تخفیف داره. البته پسرم! بلک فرایدی واقعی اون موقعی بود که میرفتیم خونه مادربزرگ و پدربزرگمون و از لای شاهنامه، یه کد تخفیف نو و تانخورده بهمون میدادن. الآن همهاش شده پیامک جعلی و دزدی. بلک فرایدی هم بلک فرایدیهای قدیم. سعید: پدربزرگ! عین آرارات و بحرین؟ شاپور: آفرین. دست گذاشتی روی بهترین بلک فرایدیِ پهلوی. توی یکی از این بلک فرایدیها بحرین به اون گرمی رو دادیم به انگلیس. چی بود آخه، یه جزیره فکستنی. آرارات هم که چیه یه کوه بیآبوعلف. سعید: یعنی اینا سرمایه ملی... شاپور: آره ولی خب بلک فرایده دیگه. باید بدی بره... خوب بود سربازی میافتادی آرارات؟ صدایی از خارج قاب: درِ جلو شاگردِ بیامو تموم شد. تشریف ببرید فردا بیایید. شاپور: حالا ولش کن. بریم خونه. سعید: مگه نگفتید این فرهنگ ماست؟ بیایید فرهنگمون رو ثابت کنیم. قششششنگ بریم جای دیگه و خرید کنیم. شاپور: فعلاً که اوضاع جیبمون مربوط به فرهنگ هالووینه. راستی هالووین هم اصالتاً برای ماست. البته هالووین واقعی اون موقعی بود که میرفتیم خونه مادربزرگ و پدربزرگمون و از لای یه کدوحلوایی، یه کاستوم نو و تانخورده بهمون میدادن. بریم همون کدویی که خونه داریم رو با قاشق بخوریم تا کریسمس نشده.∎